قبل از اینکه صارمی در افغانستان هنگام کار خبری به شهادت برسد ما عوامل رسانه‌ای زیادی داشتیم که در دوران دفاع مقدس شهید شدند اما شهادت صارمی نقطه عطف شد

به گزارش جماران، حسن شمشادی خبرنگار  خبرگزاری صداوسیما را با گزارش‌های میدانی‌اش از جبهه‌های نبرد با تروریست‌ها در عراق و سوریه می‌شناسیم. چهار سال و نیم مأموریت خبری شمشادی در سوریه تقریباً همزمان بود با ظهور داعش در این کشور بحران زده و آغاز عملیات نظامی و جنگ داخلی در آن. این همزمانی باعث شد تا شمشادی خبرنگاری بحران و جنگ را در میدان های نبرد تجربه کند و آنچه می‌بیند را برای میلیون‌ها مخاطب در ایران و جهان منعکس کند. گفتگوی روزنامه ایران را با او می خوانید:

مأموریت خبری سوریه چگونه پیش آمد؟ داوطلبی بود یا در چارچوب سازمانی؟

مأموریتی که برای من پیش آمد طبیعتاً تلفیقی از درخواست شخصی و حکم سازمانی بود؛ بدین معنا که حدود یک سال قبل از اینکه بخواهم به  سوریه بروم از طرف سازمان صدا و سیما برایم  کشورهای دیگری را پیشنهاد کرده بودند که اعزام شوم اما خودم به دلایل مختلف تمایلی نداشتم.  اعزام به سوریه را خودم انتخاب کردم و به همین سبب نیز یک سال اعزامم به خارج از کشور به عقب افتاد.طبیعتاً بعد از تجربه 3.5سالی که در عراق مابین سال‌های 83 تا 86 داشتم و تسلطی که به زبان عربی و مسائل منطقه پیدا کرده بودم؛ دوستان هم به این نتیجه رسیده بودند که گزینه مناسبی برای سوریه هستم. بر همین اساس روز 13مهرماه سال 1389 راهی سوریه شدم که حدود 6ماه بعد از آن نیز بحران آغاز شد و نزدیک به 4.5 سال در سوریه بودم که مأموریتم به اتمام رسید و به کشور بازگشتم.

شرایط کار خبری در سوریه چگونه بود؟ شما در مناطق و جاهایی حضور داشتید که در تیر رس مستقیم تروریست‌ها بودید از آن موقعیت‌ها بگویید؟

برش

یکی از خاطرات خود را که مرتبط با تجربه حرفه‌ای خبرنگاری جنگ در سوریه هست  تعریف کنید؟

خبرنگار جنگ مخاطرات زیادی دارد و من هم از عراق و سوریه خاطرات زیادی دارم اما اساساً از بیان آنها گریزان هستم اما در کلیت این امر به طور مثال در برهه‌ای که حلب سقوط کرد و من خودم را با سختی‌های زیاد بدان جا رساندم و مشکلات زیادی را دیدم به گونه‌ای که از کمینی بیرون آمدیم که هیچ‌کس فکر نمی‌کرد کسی بتواند زنده از آنجا خارج شود. هنگامی که فهمیدند ما در حلب هستیم برای سرمان جایزه تعیین کردند و یک هفته تمام در حلب می‌چرخیدیم و در تعقیب ما بودند. پشت سر هم توئیت و مطلب می‌گذاشتند که به مزدور جمهوری اسلامی ایران نزدیک شده‌ایم و هلاکتش را بزودی اطلاع‌رسانی خواهیم کرد. همه اینها را با گوشت و پوست و استخوانمان لمس کردیم و اول از همه به لطف خدا و دوم براساس تجربه‌ای که در میدان داشتیم و نوع رفتارها و مناسبات و اطلاع‌رسانی هایمان را سعی کردیم مدیریت بکنیم؛ توانستیم از مهلکه خارج بشویم.

 

6 ماه اول اعزامم طبیعتاً شرایط عادی بود و من نیز مثل سایر همکاران و دفاتر خارجی دیگر کار خبری می‌کردم اما هنگامی که بحران پیش آمد و خشونت‌ها افزایش یافت و حملات تروریست‌ها گسترش یافت و مباحث ترور، آدم‌ربایی، عملیات انتحاری، خمپاره‌هایی که پرتاب می‌شد و غیره سبب شد شرایط کار سخت‌تر شود. مردم و سازمان صدا و سیما از خبرنگار انتظار دارند که چشم و گوش آنها باشی و چون نماینده رسانه‌ای یک کشور در آنجا هستی باید صرفاً به شنیده‌ها اکتفا نمی‌کردی و برای ثبت و ضبط وقایعی که اتفاق می‌افتاد؛ در مناطق عملیاتی که جنگ و درگیری بود؛ حضور پیدا می‌کردی و این امر نیز تبعات زیادی داشت.

تک تیرانداز، خمپاره، مین کناره جاده، تک و پاتک و غیره بود که همگی با هم پیش می‌آمد و شرایط عادی نبود ضمن اینکه اگر در شهر دمشق هم زندگی می‌کردی در آن 4 سالی که بنده بودم، هم مباحث ترور، ‌آدم ربایی، انتحاری و غیره بود؛ یعنی خود شهر هم به رغم اینکه مردم در آنجا زندگی می‌کردند، جای آرامی نبود. همچنین این راهم باید توجه داشت که من خبرنگار ایرانی بودم و تفاوت داشتم با خبرنگارانی که مثلاً از اروپا، امریکا یا کشورهای عربی آمده بودند و اینها کار را سخت‌تر می‌کرد.

به نظر شما الزامات و اضطرارهای خبرنگاری جنگ چیست و تجربه سوریه چه رهاوردی برای شما داشت؟

خبرنگار بحران و جنگ نیز در کنار تمامی ویژگی‌هایی که اهل رسانه باید داشته باشند، باید ویژگی‌های منحصر به‌فرد بیشتری نیز داشته باشند. البته این مطالب مفصل است اما به طور مثال باید خبرنگار جنگ آمادگی جسمی، روحی، حرفه‌ای داشته باشد، منطقه را بشناسد، بداند کجا می‌رود، طرفین درگیر چه مؤلفه‌هایی دارند، با اصول و اصطلاحات نظامی و نقشه خوانی آشنا باشد، آمادگی این را داشته باشد که اگر خودش یا گروه و تیمش آسیب دید، بتواند درمانی اولیه انجام دهد؛ با اصول امداد و نجات آشنا باشد و بسیاری دیگر از موارد که در حوصله این مقال نمی‌گنجد. همچنین خبرنگارهایی که به خارج از کشور می‌روند باید با فرهنگ و آداب و رسوم آن مناطق آشنا شوند؛ خرده فرهنگ‌ها را شناسایی کنند، گروه‌های درگیر، سیاسی، معارضان، شبه نظامیان، ارتش و دولت آن کشور را بشناسند.

نکته‌ای که هست، تلاش شما برای معرفی و انعکاس ارزش کار مدافعین حرم است. در عرصه اطلاع‌رسانی چه غفلت‌هایی در این خصوص شده است؟

باید یک مسأله‌ای را به صراحت بگویم و آن اینکه ما در بحث اطلاع‌رسانی در محور مقاومت در ماجرایی که 756 ماه گذشته در سوریه بوده؛ نمی‌توانم بگویم هیچ عملکردی نداشتیم چرا که ناصواب است. رسانه‌ها و خبرنگاران ایرانی و کاربران فضاهای مجازی کار کردند اما آنگونه که باید و شاید کار نکردیم و این عرصه هنوز هم با این که بیش از 6 سال از آن گذشته باز هم بکر بوده و جا برای کار کردن دارد. اینگونه نیست که بگوییم در این زمینه همه کار صورت گرفته و هیچ مسأله مغفولی وجود ندارد؛ می‌شود در این زمینه به اشکال مختلف همچون مستندسازی، فیلم سازی، خبر، گزارش، تحلیل و غیره کار کرد.

 حضورم در سوریه این فرصت را برایم فراهم ساخت که به این قصه اعتقاد و باور داشتم؛ با چشم‌های خودم ببینم و در کنار بچه‌هایی باشم که بر اساس اعتقادات و باورهایشان از جان مایه می‌گذاشتند. بواسطه برخی تصمیماتی که در داخل کشور از ابتدا گرفته شده بود ماجرای حضورمان در آنجا خیلی گفته و پوشش داده نمی‌شد و صرفاً به کلمه مستشار نظامی کفایت می‌شد؛ خیلی زمان گذشت تا بتوانیم این مسأله را جا بیندازیم که بچه‌هایی که از ما در آنجا مظلومانه شهید می‌شوند باید مردم بدانند که آنان برای حفظ چارچوب امنیت کشور و مردم، حیثیت، شرف و دین و مذهب‌مان آنجا بوده‌اند و ناجوانمردانه است که در غربت شهید بشوند و بعد افکار عمومی نیز مطلع نشوند.

در سوریه خبرنگاران مختلف از شبکه‌ها و رسانه‌های گوناگون از سراسر جهان حضور داشتند چه تفاوت‌ها و اشتراکاتی بین کار خبرنگاران ایرانی با آن رسانه‌ها می‌دیدید؟

اشتراکات اولیه این است که همه آنهایی که در این مناطق هستند و درگیری‌ها و انفجارها را مشاهده می‌کنند؛ خبرنگار جنگ هستند. همچنین همگی آنان سعی دارند برای مخاطبان رسانه‌هایشان بهترین کارها را انجام بدهند.

اشتراک دیگر هم این است که همه آنها در این حرفه سختی‌های خاص خودشان را دارند. اما در زمینه تفاوت‌ها نخستین مؤلفه آن است که برخی‌ها صرفاً کار سازمانی و رسانه‌ای‌شان را انجام می‌دهند و اعتقاد به آن کاری که انجام می‌دهند؛ ندارند و صرفاً یک کاری را که بر عهده گرفته‌اند به سرانجام می‌رسانند.

اعتقاد به معنای اینکه این جنگ حق و باطل بین مردم عادی و تروریست‌ها است و جنگی است که برای به هدف قرار دادن محور مقاومت و ضربه زدن به ایران و حزب‌الله صورت می‌پذیرد.

باور اینکه افرادی که در این راه شهید شده‌اند به سبب اعتقاداتشان بوده از جمله دیگر تفاوت‌ها است چرا که بسیاری از خبرنگاران جنگ در سوریه و عراق این موارد را باور ندارند. این هم در داخل و هم در خارج است و صرف این نیست که بگوییم فقط خبرنگاران خارجی اینگونه هستند؛ ممکن است بعضی از خبرنگاران ایرانی در سوریه یا عراق هم کار کنند اما صرفاً بر این باور باشند که برای پوشش اخبار آمده‌اند و باوری به این قصه‌ای که انجام می‌شود؛ نداشته باشند. هر چند که اینها انگیزه‌های شخصی هستند اما هنگامی که کنار چنین مجموعه‌هایی قرار می‌گیرید آن کسی که با اعتقاد و باور کار می‌کند؛ کارش مثمر‌ثمرتر خواهد بود و من به این امر باور قلبی دارم.

یکی دیگر از نکات افتراق این است که خیلی از خبرنگاران در جبهه رسانه‌ای کار می‌کنند که در حقیقت مقابل و روبه‌روی نظام جمهوری اسلامی است و دشمنان ما هستند و طبیعی است که اهداف خاص خودشان را دارند. همچنین یکسری از خبرنگاران می‌آیند با گروه‌های مسلح و تروریست‌ها همراه می‌شوند و به مناطق برای پوشش خبری ورود پیدا می‌کنند و طبیعتاً تحت تأثیر آنان قرار می‌گیرند اما خبرنگارایرانی که با ارتش عراق یا سوریه و حشد الشعبی به میدان می‌رود؛ طبیعتاً نیت آن طرف را ندارد.

برای برخی‌ها راحتی‌های بهتری به منظور هماهنگ کردن کارهایشان وجود دارد اما برخی این راحتی را ندارند و کارشان سخت‌تر است.

روز خبرنگار به نام مردی نامگذاری شده که در هنگام گزارش بحران به شهادت رسید پیام این نامگذاری برای ما خبرنگاران چیست؟

قبل از اینکه محمود صارمی در هرات افغانستان هنگام کار خبری به شهادت برسد ما عوامل رسانه‌ای زیادی داشتیم که در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند اما آن روز شد یک نقطه عطف که به میمنت و مبارکی آن کار ارزشمندی که صارمی انجام داد و با جانش خبرش را مخابره کرد. از آن روز به بعد هم کم عوامل نبودند که در عرصه خبر و اطلاع‌رسانی جانباز و شهید شدند.

اصل نامگذاری این است که خبرنگار تا خون نگاریش و تا پای جانش برای انتقال پیامش می‌رود؛ برای اطلاع‌رسانی درست حتی جانش را هم می‌دهد؛ برای اینکه مخاطبش متوجه بشود که در آن منطقه‌ای که هست چه می‌گذرد حتی ممکن است سرش را از دست بدهد.

سخن آخر؟

خبرنگاران مظلوم هستند و درصد بسیاری از خبرنگاران در ایران‌ شأن رسانه و خبر را نگه داشته‌اند هر چند که با سختی و حداقل درآمد کار می‌کنند. آنان با سیلی صورتشان را سرخ نگه می‌دارند اما تن به خیلی چیزها نمی‌دهند. طبیعتاً انتظار این اصحاب رسانه این است که وقتی نماینده مردم برای انتقال خبر و پیام می‌شوند؛ مسئولان و نهادها آنان را به‌عنوان نماینده افکار عمومی باور داشته باشند و رفتار محترمانه‌ای با آنان داشته باشند. از این سو نیز خبرنگاران باید تسلط بیشتری نسبت به حوزه‌های کاریشان داشته باشند و آگاهی خودشان را افزایش دهند و با مطالعات معلوماتشان را به روز کنند.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

  • کدخبر: 716749
  • منبع: روزنامه ایران
  • نسخه چاپی

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.