زمانی که پوتین در سال 2000 برای نخستین بار به ریاست جمهوری رسید، روسیه از چند بعد دچار مشکلات اساسی بود.
به گزارش جماران؛ خبرگزاری اسپوتنیک روسیه روز گذشته در گزارشی اعلام که ولادمیر پوتین رئیس جمهوری این کشور طی نشستی در مسکو در پاسخ به پرسش یکی از شهروندان روسیه که از وی در خصوص انتخابات بعدی این کشور سوال کرده بود، گفته که به فکر کاندیداتوری در این انتخابات هستم.
پوتین به عنوان افسر سابق (ک گ ب)، فردی است که از اواخر دهه نود میلادی تاکنون همواره در مقام رئیس جمهوری یا نخست وزیری روسیه به ایفای نقش پرداخته و هم اکنون به عنوان قدرت مندترین فرد این کشور شناخته میشود. در دوران زمامداری او اقتصاد روسیه با رشدی مداوم روبرو بوده و توانسته پس از افول چشمگیرش در دهه نود میلادی، قدرت بین المللی خود را به طور محسوسی احیاء کند.
در همین راستا به منظور بررسی تحولات روسیه در دوران پوتین و چگونگی پویش این کشور در معادلات آتی نظام بین الملل با دکتر محمود شوری کارشناس مسائل روسیه به گفت و گو نشستهایم که مشروح آن به شرح زیر است.
روز گذشته در خبرها آمده بود ولادیمیر پوتین اعلام کرده است که به کاندیداتوری دوباره در انتخابات ریاست جمهوری فکر می کند. این چهارمین حضور پوتین برای تصدی مقامی است که هم اکنون در اختیار دارد. این در حالی است که وی در دوران ریاست جمهوری مدمدوف هم همچنان در جایگاه نخست وزیری عملا هدایت روسیه را بر عهده داشت به طور کلی روسیه در دوران پوتین روسیه چه تحولاتی را پشت سر گذاشته و او چگونه توانسته به مدت بیش از 17 سال با غلبه بر سایر رقبای خود، قدرت را در این کشور قبضه کند؟
زمانی که پوتین در سال 2000 برای نخستین بار به ریاست جمهوری رسید، روسیه از چند بعد دچار مشکلات اساسی بود. مهمترین چالش در آن زمان بحث جدایی چچن از روسیه محسوب شده و پوتین از زمان نخست وزیری خود در سال 1999 با این مشکل درگیر بود. در هر حال او توانست با اتخاذ سیاستهایی عملاً بحث جدایی چچن از روسیه را منتفی کند. علاوه بر این چالش، روسها در حوزه اقتصادی نیز شرایط کاملاً نامساعدی را تجربه میکردند و از یک قدرت بزرگ بین المللی به کشوری درمانده از لحاظ اقتصادی تبدیل شده بودند. در این راستا تورم بالا و همچنین کاهش درآمدهای ارزی روسیه مسائلی بود که پوتین در آن مقطع زمانی با آنها دست به گریبان بود.
در این میان بحث اعتبار بین المللی روسیه مهمترین چالش پوتین محسوب میشد. این اعتبار در دوران ریاست جمهوری یلتسین با خدشه بزرگی مواجه شده و باعث شده بود که روسها عملاً توان ایفای هیچ نقش مهم بین المللی را نداشته باشند. در آن زمان شاهد بودیم که غرب با شیوههای مختلف حوزه نفوذ روسیه را محدود کرده و از لحاظ استراتژیک یک عدم موازنه برجسته میان غرب و روسیه شکل گرفته بود. به همین دلیل مهمترین تلاش پوتین در دو دوره نخست ریاست جمهوری خود احیای قدرت بین المللی روسیه بود. این مساله در چند محور صورت گرفت. نخست اینکه پوتین تلاش کرد حوزه نفوذ خود را در جمهوریهای سابق شوروی افزایش داده و اجازه نداد که این مناطق به حوزه نفوذ غرب تبدیل شوند.
در بحث اقتصادی نیز همزمان با افزایش قیمت نفت، پوتین توانست وضع نابسامان داخلی را سر و سامان داده و به یک بازیگر مهم انرژی در سطح بین المللی تبدیل شود. در همین راستا بحث انرژی عملاً به عنوان ابزار سیاست خارجی روسیه تبدیل شد و پوتین توانست به خوبی از این ابزار در جهت احیای قدرت بین المللی روسیه استفاده کند. نکته بعدی این است که در طول این سالها، پوتین نوعی سیاست تعامل و مدارا با غرب را در پیش گرفته و سعی داشت که از طریق این تعامل و همکاری، قدرت روسیه را احیاء کند. البته امروز این سیاست تعامل با غرب برای پوتین دستاوردهای چندانی در بر نداشته و روسها بیشتر این سیاست را در جهت مقابله با تروریسم بین المللی دنبال کرده اند. این مساله باعث مداخله بیشتر غرب در مناطقی مانند گرجستان و اوکراین شده و غربیها سیاست گسترش ناتو به سمت شرق را تشدید کرده اند. این امر علی رغم سیاست تعامل پوتین با غرب که ضمن آن افزایش قدرت بین المللی روسیه را دنبال میکرد، سبب ساز رویارویی روسیه با غرب شده است.
عدهای از کارشناسان معتقدند که سیاست روسیه در بحران های خاورمیانه باعث پیچیدگی معادلات شده و عدهای دیگر معقتدند که نقش روسها در ورود به خاورمیانه تلاش برای مدیریت بحران در این منطقه بوده است. به نظر شما چه عاملی باعث شد که روسها وارد بحرانهای منطقه شوند و ارزیابی شما از این بازیگری چیست؟
روسیه به عنوان کشوری که در همسایگی خاورمیانه قرار دارد، طبیعی است که از بحرانهای منطقه آسیب ببیند. در هر حال روسیه به عنوان قدرتی جهانی این اراده را دارد که در مسائل مهم بین المللی ورود کرده و به ایفای نقش بپردازد. خصوصاً اینکه خاورمیانه همچنان استراتژیکترین منطقه در نظام بین المللی است و تحولات آن بر بسیاری از روندهای جهانی تاثیرگذار است.
حضور روسها به خاورمیانه را میتوان از چند بعد نگاه کرد. یک بخش مربوط به امنیت ملی است و روسیه به لحاظ امنیتی از گسترش تروریسم در منطقه دچار آسیب شده و نمیتوانست در این راستا دست روی دست گذاشته و شاهد افزایش افراطگرایی در منطقه و به تبع آن تهدید امنیت ملی خود باشد.
از سوی دیگر، همانطور که اشاره کردم روسیه به عنوان قدرتی بین المللی، این اراده را دارد که در مسائل مهم جهانی ورود کند. به طور کی از هر جنبهای که به این موضوع نگاه کنیم، پاسخهای متفاوتی را خواهیم داشت. اگر از این منظر نگاه کنیم که روسها امنیت ملی خودشان را در تهدید میدیدند، باید گفت که با ورود روسیه به بحران خاورمیانه، پرونده داعش در حال بسته شدن است و روند گسترش این گروه در خاورمیانه با حضور روسیه متوقف شده است. از این منظر روسها تا به اینجا موفق بوده و کم و بیش توانستهاند بحران را مدیریت کنند. از سوی دیگر اگر حضور روسها را از منظر بازیگری یک قدرت بین المللی نگاه کنیم، باید گفت که آنها به دنبال احیای قدرت بین المللی خود از طریق حضور در خاورمیانه هستند. البته معتقدم که آنها در این مسیر هنوز راهی طولانی در پیش دارند. هر چند روسیه توانست در مدیریت بحران منطقه موفق عمل کند، اما آنها همچنان فاقد یک طرح منسجم و طولانی مدت برای خاورمیانه هستند و بعید است که قادر باشند خاورمیانه جدیدی را شکل دهند.
با توجه به اینکه بسیاری از تحلیل گران معتقد بودند که ترامپ و پوتین روابط نزدیکی با هم دارند و حتی توافقهای مهمی را در نخستین دیدار خود داشتند، اما تحولات اخیر مانند مساله دخالت روسیه در انتخابات آمریکا و همچنین تصویب تحریمهای جدید علیه مسکو که هفته گذشته از سوی ترامپ به امضاء رسید، ابهامات فراوانی را در خصوص روابط دو کشور ایجاد کرده است. با توجه به این نکات ارزیابی شما از روابط روسیه و آمریکا چیست و روند آتی آن به کدام سمت خواهد رفت؟
رابطه روسیه و آمریکا، رابطهای نیست که با آمدن و یا رفتن افراد دچار تغییرات اساسی شود. طبیعی است که این دو قدرت بین المللی اهداف و جهتگیریهای خاص خود را دارند و قادر نیستند که کاملاً در مسیر همکاری و همسویی گام بردارند. میان آمریکا و روسیه نوعی تعارض منافع جدی وجود دارد و با توجه به این حوزههای تعارض بعید است که اختلافات به این سادگی قابل حل باشد. به اعتقاد من مهمترین حوزه تعارض میان دو کشور، بحث تقویت ساختار و افزایش حوزه جغرافیایی ناتو به سمت شرق بوده واین امر برای روسها تهدیدی جدی به شمار میرود. در این رابطه مهمترین موضوعی که در متن تلاش غرب برای گسترش ناتو قابل تعریف است، حوزه اوکراین بوده و شاهد بودیم که این امر در سال 2014 باعث ایجاد بحران اوکراین شد.
اوکراین نقطهای است که رابطه روسیه و آمریکا را به صورت دائم آسیب پذیر ساخته است. در همین راستا باید گفت که یقیناً دو کشور در آینده نیز تنشهای بیشتری را خواهند داشت، به ویژه با تصویب تحریمهای جدید آمریکا علیه روسیه روندی ایجاد شده که به سادگی قابل حل نیست. پوتین امیدوار بود که با آمدن ترامپ، تحریمهای روسیه کاهش یافته و به تدریج روابط روسیه با غرب به حالت عادی باز گردد؛ اما شاهد بودیم که با تحولات اخیر عملاً تمام امیدهای روسیه بر باد رفت و تحریمها به موضوعی تبدیل شد که با پیوند خوردن آن به بحران اوکراین دورنمای مثبتی را در روابط دو کشور شاهد نباشیم.