فعالان سیاسی این جریان تاکید دارند که باید ارتباط تعامل را با دولت دوازدهم ادامه دهند. به خصوص اینکه شعارهای روحانی در ایام تبلیغات انتخابات با گفتمان اصلاحطلبی قرابت داشت.
به گزارش جماران، جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران معتقد است که اصلاحطلبان باید تعامل با دولت را جدی بگیرند و حتی با وزرایی که مورد انتقادشان هست باید گفتوگو کنند. حتی اگر در جایی دیگر آن وزیر را نقد کرده و به چالش کشیدهاند، اصلاحطلبان موظف هستند که با آنها گفتوگو کنند و برنامهها و دیدگاهها و ایدههای خود را به آنها پیشنهاد دهند. باید به هر صورت به دولت کمک کنند.
به نظر شما نسبت اصلاحطلبان در قبال نقد و حمایت از دولت باید چگونه باشد؟ آیا اصلاحطلبان در هر شرایطی به حمایت از دولت بپردازند؟
به هر حال اصلاحطلبان از حامیان اصلی آقای روحانی در این انتخابات بودهاند و اثرگذاری شان در رای آوری او بسیار زیاد بود. شاید اگر اصلاحطلبان نبودند، شرایط برای آقای روحانی شکل دیگری پیدا میکرد. بحث اصلی در این است که آیا حمایت از دولت به منزله این است که نباید هیچ نقدی نسبت به دولت صورت بگیرد. من معتقدم که چنین نباید باشد. به هر حال اصلاحطلبان میتوانند در عین حمایت از دولت نقدهایشان را به آن مطرح کنند. حمایت به این معنا است که اصلاحطلبان اجازه دهند که آقای رییسجمهور بر اساس مباحث و وعدههایی که دادهاند کابینه خود را انتخاب کند. بدیهی است که آقای روحانی نیز کسانی را در این مسیر برای کابینه انتخاب میکند که منطبق بر وعدهها و برنامههایش باشد. طبیعتا وقتی برنامه اصلی آقای رییسجمهور تحول و توسعهگرایی باشد، نمیتوان از مدیر غیر توسعه گرا استفاده کرد. در وزارتخانهای که توسعه انسانی را هدف قرار داده است و آگاهی و آموزش نسل جوان باید در آن صورت بگیرد، عنصر توسعه گرا باید به عنوان وزیر معرفی شود و مجلس شورای اسلامی نیز در همین مسیر حرکت کند. تردیدی نیست که وظیفه رییسجمهور چنین است.
آیا طرح مطالبات اصلاحطلبان از دولت روحانی سهمخواهی است؟ انتظارات اصلاحطلبان باید در چه قالبی با دولت مطرح شود؟
عدهای در این رابطه میگویند که نباید سهمخواهی کرد. البته من بهشدت ناقد این تفکر و دیدگاه هستم چراکه اساسا بحث سهم خواهی نیست. وقتی تفکر یک حزب یا جریان سیاسی در انتخابات رای میآورد، رییسجمهور و احزاب حامی باید بتوانند آن دیدگاهها را نمایندگی کنند. در نتیجه چه رییسجمهور و چه جریانهای سیاسی و احزاب موظف هستند که در جهت خواستههای حامیان خودشان حرکت کنند. این امر چنین معنا نمیدهد که همه افرادی که انتخاب میشوند حتما از یک جریان سیاسی یا حزب سیاسی خاص باشند بلکه باید افرادی انتخاب شوند که منافع کلان جمهوری اسلامی و ٨٠ میلیون نفر را پیگیری کنند. البته نباید رییسجمهور به عنوان کاندیدای پیروز از احزاب رقیب یا افرادی که به برنامهاش اعتقادی ندارند، استفاده کند. چه رییسجمهور اصلاحطلب باشد و چه اصولگرا، باید براساس برنامههایی که ارایه و کمپین انتخاباتیای که تبلیغ کرده و بر اساس آن رای مردم را گرفته است، عمل کند. اگر رییسجمهور کسانی را معرفی کند که به برنامههای او اعتقادی نداشته باشند یا به گونهای عمل کند که مردم احساس فریب خوردگی کنند، در این صورت دولت متضرر خواهد شد. البته نباید از نظر دور داشت که ما در کشوری زندگی میکنیم که موانع متعددی در مسیر رییسجمهور قرار دارد. آقای روحانی هم باید مجلس را در نظر بگیرد و هم نهادهای تاثیرگذار را. آقای روحانی باید به مردمی که با آنها سخن گفته و وعدههایی که داده و از آن رای گرفته پاسخگو باشد؛ همچنین باید به آینده کشور و اینکه ما در جامعه جهانی چه جایگاهی داریم و چه جایگاه تحولیای را باید به دست آوریم، توجه ویژه داشته باشد. چون ساختار سیاسی کشور ما حزبی نیست بعضا از کلمه سهم خواهی و کابینه فراجناحی استفاده میشود. در حالی که این واژگان نادرست و نامناسب هستند. اگر چه استفاده از این عبارات معمول است، اینکه بگوییم کابینه فراجناحی است، منطقا حرف درستی نیست. اگر قرار بود که کابینهای فراجناحی باشد، هیچ ضرورتی به انتخابات و بیان شعارها نبود. برنامهای که آقای رییسجمهور در ایام انتخابات مطرح کرد، فراجناحی نبود. برنامه آقای روحانی در حوزه آموزش و پرورش با برنامه رقیب متفاوت بود. بنابراین نمیتوان فردی را در وزارت آموزش و پرورش گذاشت که منافع رایدهندگان را پوشش ندهد. در عین حال با این پرسش مواجه هستیم که چطور میتوان افرادی را انتخاب کرد که در یک جناح باشند اما منافع کل جامعه را در نظر بگیرند. این کار بر اساس برنامه محقق خواهد شد. برنامهای که در مجلس شورای اسلامی تصویب میشود و دولت ارایه میکند باید مبنای عمل قرار بگیرد. افرادی میتوانند به این برنامه عمل کنند که مورد اعتماد رییسجمهور باشند. اگر احزاب و گروهها چنین خواستهای را از رییسجمهور بخواهند سهم خواهی نکردهاند، بلکه یک درخواست منطقی و معقول است.
در شرایط فعلی باید اجازه دهیم که آقای رییسجمهور کابینه خود را معرفی کند و طبیعی است که اگر در معرفی کابینه دچار نقصان باشد، مجلس شورای اسلامی و نمایندگان بر اساس نظرات خود میتواند به وزرا رای اعتماد بدهند یا ندهند. وظیفه احزاب و گروههای سیاسی و حامیان آقای رییسجمهور این است که نقد کنند و چشم تیزبین داشته باشند. اگر وزیری به برنامههای آقای رییسجمهور و برنامههای مربوط به چشمانداز توسعه کشور پایبند باشد، حمایتش کنند و اگر وزیری واجد چنین ویژگیای نباشد، طبیعی است که باید نقدش کنند. اگر در شرایط فعلی نیز وزیری را شایسته سمتی نمیدانند باید منطقی نقد کنند. اینکه در فضای مجازی یا فضاهای لابیهای پشت پرده رییسجمهور را تحت فشار قرار دهیم درست نیست اما این هم نادرست است که نسبت به کابینه بیتفاوت باشیم. رییسجمهور نباید افرادی را تحت فشار معرفی کند. آقای روحانی هر کسی را که معرفی میکند باید مسوولیت معرفیاش را به عهده بگیرد و به هیچوجه نگوید که من تحت فشار این فرد را معرفی کردم. اگر هم مجلس شورای اسلامی تصمیم بر این گرفت که به وزیری رای اعتماد ندهد، باید مسوولیتش را بپذیرد.
با وجود انتقاداتی که به کابینه مطرح است، چطور اصلاحطلبان میتوانند بدنه اجتماعیای را که پشتشان قرار گرفته همچنان فعال نگه دارند؟
ممکن است آقای رییسجمهور به وعدههایش عمل نکند. در این صورت طبیعی است که آقای رییسجمهور هم مورد نقد قرار بگیرد. اجازه دهیم که آقای رییسجمهور ادله خود را برای معرفی افراد در کابینه بیان کند. آن وقت اصلاحطلبان بررسی کنند که آیا ادله رییسجمهور محترم با محدودیتها و معذورات همخوانی دارد یا خیر؟ به هر حال گاهی برای منافع کشور باید از منافع زودگذر خود گذشت کنیم و به منافع طولانی مدت فکر کنیم. اگر دیدیم که منافع مردم تامین نشده آن وقت باید با بدنه اجتماعی صادقانه صحبت کنیم و مطمئن باشیم که اگر با مردم صادق باشیم، میتوان مجددا این بدنه اجتماعی را در آینده همراه کرد.
عقبه اجتماعیای که در سال ٩٦ پشت سر آقای روحانی قرار گرفت با آمدن آقای روحانی متولد نشده بود. پیش از آن خواستههایی داشته و دارد. این مساله چه مسوولیتها و وظایفی را برای آقای روحانی تعریف میکند؟
آقای رییسجمهور در ایام انتخابات بر اساس خواستهها و نیازهای مردمی بوده است که برنامههایش را ارایه کرده است. بدیهی است که آقای روحانی شخصیتی نیست که تنها برای کسب آرا شعار دهد. از اخلاق به دور است که ایشان را متهم کنیم که فقط در زمان انتخابات این شعارها را مطرح کرده و به دنبال تحقق آن وعدهها نیست. در نتیجه آقای روحانی موظف و مکلف است که تابع آن برنامهها باشد و اگر در جایی هم نتوانست به آن تعهدات عمل کند، شفاف به مردم توضیح دهد که علل و عوامل یا موانع عدم انجام این برنامهها و تعهدات چه بوده است. اتفاقا آقای روحانی بیشتر از ما باید حساس باشد چون اگر مردم قضاوت خوبی از کابینه معرفی شده نداشته باشند، ولو اینکه در دوره بعد نیازی به آرای مردم نداشته باشد، تاریخ قضاوت خوبی در موردش نخواهد کرد. من امیدوار هستم که آقای روحانی بر اساس وعدههای خودش عمل کند.
گفتوگوی رو در رو و تعامل بین اصلاحطلبان و دولت چقدر اهمیت دارد که در ٤ سال آینده ادامه پیدا کند؟
اصلاحطلبان حتی با وزرایی که مورد انتقادشان هستند باید گفتوگو کنند. حتی اگر در جایی دیگر آن وزیر را نقد کرده و به چالش کشیدهاند، اصلاحطلبان موظف هستند که با آنها گفتوگو کنند و برنامهها و دیدگاهها و ایدههای خود را به آنها پیشنهاد دهند. باید به هر صورت به دولت کمک کنند. یکی از ویژگیهای اصلاحطلبان این است که برای ماندن در قدرت به هر وسیلهای دست نمیزنند. برای اصلاحطلبان تحول و توسعه کشور است که اولویت دارد. حتی حاضر بودیم که با دولتهای نهم و دهم نیز گفتوگو کنیم. آقای احمدینژاد بود که مجال خدمت و همنشینی و مشورت برای اصلاحطلبان فراهم نکرد. حامی اصلی آقای روحانی اصلاحطلبان بودهاند و او نیز خود را بینیاز از مشورت و کمک اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل نخواهد دانست. برداشت من این است که احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب ولو اینکه از کابینه رضایت کامل نداشته باشند ولی باید کمک کنند که در مرحله کسب آرا و مراحل بعدی نظرات خود را به رییسجمهور محترم و معاونینش ابراز کنند. حتی اگر آنها زمینه شنیدن حرفها را فراهم نکردند از فضاهای مختلف رسانهای استفاده کرده و انتقادات و پیشنهادات خود را به دولت ارایه دهند. جامعهای میتواند رو به پیشرفت باشد که مطبوعات، روشنفکران و جوانانش نقش مصلحین را داشته باشند. مصلح کسی است که به آینده کشور خود بیندیشد و از بیان چیزی که میتواند به توسعه و تحول و پیشرفت کشور کمک کند، سر باز نزند.