گرفتاری این دسته از مشروطه خواهان و مشروطه نویسان آن است که باور نکرده‌اند که تجربه تاریخی عظیم ملت ایران در دوره‌های مختلف منجر به ظهور عقلانیت عظیم و تعالی یافته‌ای شد که تاریخ نام آن را روح و عصر خمینی نام نهاد

به گزارش جماران، یعقوب توکلی مورخ واستاد دانشگاه در روزنامه ایران در ویژه نامه سالگرد مشروطیت نوشت: بیش از یکصد سال پیش مردم ایران جنبشی را به راه انداختند که در تاریخ از آن به جنبش مشروطیت یا به تعبیری دیگر انقلاب مشروطه یاد می‌کنند. صرفنظر از اختلاف در نام‌گذاری این حرکت بزرگ تاریخی ملت ایران و اما و اگرهای فراوانی که در روایت‌های هر کدام از این قطعات تاریخی وجود دارد سرگشتگی‌های بسیاری را در فهم تاریخ مشروطه ایجاد کرده است. خاصه آنکه جریان‌های مختلفی که در این یکصدسال در تاریخ‌نگاری مشروطه دستی بر آتش داشته‌اند هر کدام از زاویه دید خود به قضایای مشروطه پرداخته‌اند.قاجاری‌ها، پهلوی‌ها، روشنفکران مشروطه خواه و روشنفکران و روحانیون مشروعه‌خواه، خارجیان و گزارشگرانی که هرکدام روایتی از این تاریخ پرشکوه را بیان کرده‌اند. هرچند همه آنها در موضوعات مختلف با یکدیگر اختلاف نظر دارند اما همگی در یک موضوع وحدت نظر دارند و آن، این واقعیت است که مشروطه مردم ایران را هدف و برنامه و اجرا و در نهایت عقل واحدی نبود.
فقدان عقل واحد و صاحب تجربه در مشروطه خواهی مردم ایران آن را به هر سویی برد و مشروطه‌ای که می‌خواست سبب تقویت مردم ایران شود و با تأسیس نهاد قانونگذاری و انتخاب قانون رئیس دولت و تقلیل قدرت پادشاه مردم را در جریان اداره کشور دخیل نماید عملاً به ضعف نهاد حاکمیت و اقتدار دولت مرکزی انجامید و در همین دوره ایران چند بار هدف طمع تقسیم در قراردادهای 1907 و 1915 قرار گرفت که با اجرای آن هویت ملی ایران از بین می‌رفت که شورش‌های داخلی روسیه و در نهایت انقلاب اکتبر 1917 باعث عدم اجرای تصمیمات شوم انگلستان و روسیه تزاری علیه ایران شد ولی تیغ تیز انگلستان با قرارداد استعماری 1919 می‌رفت که استقلال ایران از بین رفته و مانند هند زمان استعمار تحت‌الحمایه انگلستانی شویم که توانسته بود بر موج مشروطه‌خواهی سوار شود و از آن تضعیف حداکثری نهاد حاکمیت و اقتدار ایران را طلب می‌کرد و حال به نقطه آرزوی خود رسیده بود هرچند برای بهره‌برداری از همین جسم زخمی هم حاضر به هزینه حداقلی نبودند و در نهایت با کودتای 1299 رضاخان را برسر کار آوردند که جز قدرت مطلقه و دیکتاتوری حداکثری و خشونت بی‌حد و حصر چیز دیگری او را راضی نمی‌کرد.
تاریخ مشروطه حکایت از بحرانی عمیق دارد که آن بحران عقلانیت متعالی و واحد بود و هم اینک نیز شاهد همین بحران در میان مشروطه خواهانی هستیم که همچنان مشروطه خواه هستند و همچنان فکر می‌کنند ما در عصر مشروطه بسر می‌بریم و آرزوی آنها همچنان مشروطه و آزادی است.
گرفتاری این دسته از مشروطه خواهان و مشروطه نویسان آن است که باور نکرده‌اند که تجربه تاریخی عظیم ملت ایران در دوره‌های مختلف منجر به ظهور عقلانیت عظیم و تعالی یافته‌ای شد که تاریخ نام آن را روح و عصر خمینی نام نهاد و امام خمینی(ره) نماد متعالی و حداکثری عقلانیت تاریخی ملت ایران شد، عقلانیتی که نه در نزد پادشاهان بود و نه در نزد علما و نه در میان روشنفکران یافت شد و نه در میان سیاستمداران.
روح واحدی که امام خمینی(ره) توانست در جریان انقلاب اسلامی ایجاد کند و از قبل این روح واحد توانست سطح عقلانیت جامعه را درعالی‌ترین وجه ارتقا داده و آن را به وحدت برساند نقطه اوج شکوهمندی تاریخ ایران است، هرچند این‌عقلانیت ریشه در تجربه تاریخی زخم‌های فراوان وارده بر این ملت دارد؛ رنج‌هایی که در قبل‌از مشروطه و از طریق دیکتاتورهای قاجاری و در بعد از مشروطه و در هیاهوی بی‌سروسامانی کشور و در عصر پیامد رضاخان و محمدرضا شاهی مشروطه بر این ملت رفت.
امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، حرکتی را آغاز کرده‌اند که از قضا طیف بسیاری از مشروطه خواهان و مشروطه نویسان ما به دلیل گرفتاری و تصلب در تاریخ مشروطه نتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند. و خود را از قیدهای سخت آرزوهای مشروطه خواهی رهایی بخشند و این درد بخشی از جامعه روشنفکری امروز ماست که فکر می‌کنند حال چون نمی‌تواند با انقلاب اسلامی همراه شود باید به عصر مشروطه برگردد. چون با نمونه‌های به تصور آنها شبیه شهید شیخ‌فضل‌الله‌نوری نمی‌تواند بسازد باید دوباره تقی‌زاده‌ها را احیا کند و در هیاهوی تفرق و گوناگونی‌های متعدد و قرائت‌های نابسامان مستغرق نماید.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.