آیا پس از فروکشکردن جنگ با داعش در عراق، حشدالشعبی قادر خواهد بود به حیات خود ادامه دهد؟
به گزارش جماران، این روزها بحث بر سر سرنوشت نیروهای موسوم به حشدالشعبی یا همان بسیج مردمی عراق در داخل و خارج از این کشور بر سر زبانهاست. درحالیکه گروهی با ادامه فعالیت شبهنظامیان حشدالشعبی مخالف هستند و میگویند این تشکیلات در پی فتوای مرجعیت مبنی بر «جهاد کفایی» تأسیس شده و امروزه ضرورت چنین جهادی از میان رفته، مقامات ارشد این تشکیلات در کنار مقامات رسمی دولت عراق بر بقا و تداوم فعالیت این گروه تأکید میکنند. «حیدر العبادی»، نخستوزیر عراق، که خود یکی از مدافعان این تشکیلات از ابتدا تا اینجا بوده، در آخرین اظهارات خود گفت: «حشدالشعبی یک نهاد امنیتی اساسی و بیطرف بوده و باید باقی بماند». به گزارش سومریهنیوز، او درادامه افزود: «حشدالشعبی از ما و ما از او هستیم و دولت فرماندهی کل سیستم امنیتی کشور را در جهت حفظ منافع و امنیت جامعه برعهده دارد». العبادی حتی یادآور شد که بودجه این تشکیلات نظامی را افزایش داده اما درعینحال تأکید کرد دولت سعی میکند مراقب باشد این اموال برای رزمندگان هزینه شود نه «تبلیغات انتخاباتی» گروههای مختلف. با این وصف، آیا پس از فروکشکردن جنگ با داعش در عراق، حشدالشعبی قادر خواهد بود به حیات خود ادامه دهد؟
نحوه تکوین
واژه «الحَشد» به زبان عربی به معنای بسیج و واژه «الشَعبی» به معنای مردمی است. ترکیبِ این دو با هم میشود حشدالشعبی یا همان نیروهای بسیج مردمی. تشکیلات حشدالشعبی مرکب از ٤٠ گروه ریز و درشت دیگر است که در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۴ میلادی فعالیت خود را شروع کرد. بعضی تعداد کل نیروهای این تشکیلات را ٢٠ الی ٣٠ هزار (بعضی آمارها ٦٠ هزار) تخمین میزنند بااینحال درباره توان نظامی این نیرو آمار دقیق و روشنی –بهلحاظ نفر و تجهیزات– ارائه نشده است. حشدالشعبی به دنبال فتوای «آیتالله سیستانی» بود که تأسیس شد. تاکنون بارها نهادهای جهانی مدافع حقوق بشر حشدالشعبی را متهم کردهاند؛ اتهاماتی که بهشدت ازسوی رهبران این گروه رد میشود.
عمدتا ساختار و بدنه نظامی حشدالشعبی را شیعیان عراق تشکیل میدهند، اما بعدها برخی عشایر سنی عراق و نیز کردهای فیلی و بعضی مسیحیان و ایزدیهای عراق به آن ملحق شدند که درمجموع حضور آنها در این نیرو بسیار کمرنگ است. گفته میشود افراد وابسته به حشدالشعبی ماهانه ۷۰۰ هزار دینار عراقی (حدود دومیلیون و صد هزار تومان) حقوق میگیرند. آنها در عملیات مهم مقابله با گروههای تروریستی در استانهای بغداد، بابل، دیاله، صلاحالدین، انبار و همچنین شهر کرمه در نزدیکی شهر فلوجه حضور داشتند. نیروهای بسیج مردمی عراق از سلاحهای ایرانی و سلاحهای موجود در عراق و همچنین از سلاحهای آمریکایی استفاده میکنند. این نیروها در آزادسازی مناطقی مانند «جرف النصر»، «آمرلی»، «ضلوعیه»، «بلد»، استان «دیاله»، «الدور»، «علم»، «ناحیه بغدادی»، «تکریت» و بخشهایی از استان «الانبار» نقش فعالی داشتند. در جریان نبرد اخیر دولت عراق با تروریستهای داعشی در موصل نیز نیروهای حشدالشعبی با وجود مخالفتهایی که از سوی آمریکاییها شد، حضوری موثر بهویژه در محاصره این شهر داشتند و توانستند محورهای مواصلاتی موصل به رقه در سوریه را مسدود کرده و اجازه ندهند داعشیها از عراق به سوریه بگریزند.
به لحاظ سلسلهمراتب اداری نخستوزیر عراق، فرمانده کل بسیج مردمی است. فرمانده میدانی این نیرو اما «ابومهدی المهندس» است؛ فردی که از سوی آمریکا در فهرست خطرناکترین تروریستهای جهان قرار داشت. همچنین «فالح فیاض»، رئیس هیئت بسیج مردمی و «صادق سعداوی»، رئیس ستاد این نیرو به شمار میرود. «کریم نوری»، عضو هیئت فرماندهی و «احمد الاسدی»، سخنگوی رسمی این تشکیلات، است. فرماندهی کل این نیرو برعهده «هادی العامری» فرمانده سابق سپاه بدر وابسته به مجلس اعلای عراق است. العامری سالها بعد لباس نظامی را از تن در آورد و بهعنوان نماینده مردم عراق به پارلمان راه یافت. بعدها با شدتگرفتن جنگ با تروریستها، او دوباره لباس نظامی به تن کرد و در مقام فرماندهی نیروهای بسیج مردمی عراق به ایفای نقش پرداخت. از سایر فرماندهان حاشیهای این گروه میتوان از «قیس الخزعلی» (فرمانده عصائب اهل حق)، «مقتدی صدر» (فرمانده جیش المهدی)، «شبل زیدی» (فرمانده کتائب امام علی)، «جلالالدین الصغیر»، «ابوعزراییل» و... یاد کرد. ابوعزراییل یکی از چهرههای شاخص و سرشناس این گروه است که هیکلی درشت، ریشی بلند و سری تراشیده دارد. یک بار داعش ادعا کرد او را کشته اما او با حضور در محافل عمومی این ادعا را باطل کرد.
آیتالله سیستانی در شرایط خاصی فتوای «جهاد کفایی» و گسیل جوانان داوطلب به جبهههای جنگ با داعش را صادر کرد؛ در شرایط نفسگیر بعد از تصرف موصل به دست داعش و اعلام خلافت خودخوانده «ابوبکر البغدادی» و دقیقا در شرایطی که نیروهای ارتش عراق در مقابل این گروه تروریستی وحشت کرده و موجی از هول و هراس بر عراق حاکم شده بود. آیتالله سیستانی از داوطلبان مردمی خواست به میدانهای جنگ بشتابند و از ناموس و جان و مال مردم حراست کنند. صدور این فتوا امید و انرژی فراوانی را به نیروهای عراقی و مردم این کشور تزریق کرد. بهسرعت از شهرهای مختلف داوطلبان (نزدیک به یک میلیون نفر) بسیج شدند و دولت حیدر العبادی نیز بهخوبی توانست این نیروها را ثبتنام و سازماندهی کرده و در اسرع وقت به آنها آموزشهای اولیه را بدهد. بدون تشکیل این نیرو قطعا نیروهای باقیمانده ارتش قادر به مقابله با تروریستها نبودند و نیروهای خارجی نیز نمیخواستند در میدان عمل و روی زمین خود را با تروریستها درگیر کنند بنابراین داعش بهراحتی میتوانست به گفته خودشان بغداد «پایتخت خلافت بنیعباس را از دست رافضیان کافر» نجات دهد. ازاینرو تشکیل نیروهای حشدالشعبی اثری سرنوشتساز در حفظ بغداد، بقای دولت مرکزی و نبرد با تروریسم در عراق داشت.
وابستگی به ایران
بسیاری نیروهای حشدالشعبی را وابسته به ایران میدانند؛ اما مقامات رهبریکننده این تشکل و بهویژه مقامات سیاسی دولت حیدر العبادی بر «مستقلبودن» آن تأکید دارند. در این میان فرماندهان اصلی حشدالشعبی مسئله «وابستهبودن این نیرو به ایران» را یک نوع جنگ تبلیغاتی علیه این نیرو توصیف میکنند که قابل تأمل است. «نوری المالکی»، نخستوزیر سابق عراق، از همان ابتدا تأکید کرد: «ما در تشکیل حشدالشعبی از بسیج ایران الگو گرفتیم». ابومهدی المهندس، فرمانده میدانی این نیرو که ارتباط نزدیکی با «قاسم سلیمانی»، فرمانده سپاه قدس، دارد و حتی او را «شهید زنده» مینامد، دراینباره صحبتهایی شنیدنی دارد؛ او در پاسخ به پرسش خبرنگار روزنامه «الاخبار» لبنان که پرسید آیا حشدالشعبی همان نسخه عراقی سپاه پاسداران ایران است، گفت: «هرگز. شرایط جمهوری اسلامی ایران با شرایط عراق متفاوت است. من تأکید میکنم حشدالشعبی چنانکه از نامش پیداست بسیج مردمی بوده و بهخاطر یک فتوای دینی شکل گرفته است؛ یعنی فتوای آیتالله سیستانی که حکم جهاد کفایی داد. بنابراین حشدالشعبی سپاهی در اختیار مرجعیت و دولت عراق است. البته مرجعیت جدا از دولت نیست، بلکه از روند سیاسی و دولت و همه بخشهای ملت عراق حمایت میکند، اما در مورد ارتباط با سپاه پاسداران باید بگویم طبعا این نیرو نمیتوانست بدون حمایت و پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران فعالیت کند. آنها به لحاظ مشورت و برنامهریزی به ما کمک کردند. حالا کسی میخواهد بگوید ایرانی است، بگوید؛ ایرانی هم هست. مشکلی نیست. کسانی قبلا میگفتند ارتش عراق هم ارتش صفوی است. اما این یک جنگ روانی بود». وقتی خبرنگار از او میپرسد ارتباط این تشکل با مستشاران ایرانی یا حزبالله لبنان چگونه است، او ادامه داد: «هرچه را برادران ما در جمهوری اسلامی ایران ارائه میکنند، در هماهنگی با فرماندهی کل نیروهای مسلح عراق خواهد بود. ما بهعنوان حشدالشعبی افتخار میکنیم که از پشتیبانی پربرکت حزبالله برخورداریم». سایت خبری «المانیتور» اما در مقالهای به مقایسه بین حشدالشعبی و نیروهای بسیج در ایران پرداخت و این دو را کاملا یکی دانست. المانیتور نوشت: «بدنه حشدالشعبی را شیعیانی تشکیل دادهاند که به «ولایت فقیه» اعتقاد دارند و از دستورات رهبر جمهوری اسلامی ایران، اطاعت میکنند مانند بسیجیان در ایران». المانیتور اضافه کرد: «حشدالشعبی هماکنون بخشی از وزارت کشور عراق به حساب میآید، مانند سازمان بسیج ایران که سازمان قانونی است. فرماندهان آن کسانی هستند که به نوعی در جنگ ایران و عراق مشارکت داشتهاند، دقیقا مانند فرماندهان ارشد بسیج در ایران». به نوشته این سایت، «نیروی حشدالشعبی در عراق، برگ برنده ایران پس از شکست داعش به حساب میآید، زیرا همانگونه که نیروی بسیج در استحکام جمهوری اسلامی در ایران کارساز بود، این نیرو در عراق پس از داعش نیز برای ایران نیروی قابل اتکایی خواهد بود». مقامات ایرانی همواره با نگرشی مثبت و حمایتگرایانه به نیروهای حشدالشعبی توجه کرده و آن را ستودهاند. حتی یک بار رهبر انقلاب اسلامی ایران در دیداری که با «عمار حکیم» داشت درباره این نیروها گفت: «حشدالشعبی یک ثروت عظیم و ذخیره بزرگ برای امروز و فردای عراق است که باید حمایت و تقویت شود».
دشمنیها
درباره این نیرو اظهارات فراوانی شده که خالی از حب و بغض نیست. بعضی این نیرو را بزرگ کرده و در ردیف یکی از ارتشهای بزرگ جهان مینشانند. در مقابل گروهی دیگر حشدالشعبی را نیروی بیرحم معرفی میکنند. یک بار هفتهنامه «نیوزویک»، در گزارشی نوشت: نیروهای مردمی عراق از لحاظ قهاربودن و کوبندگی، پس از نیروهای «نوی سیل» آمریکا، «آلفا»ی روسیه و «ایکو کبرای» اتریش قرار میگیرند. نیوزویک افزود: این نیروها (تاکنون) حماسههای بینظیری را خلق کردهاند و در مناطقی که حتی آمریکاییها از سال ۲۰۰۳ به بعد توفیقی به دست نیاورده بودند، پیروزیهای بزرگی رقم زدند. یکی از دشمنان سرسخت این گروه، عربستان سعودی است که رسانههایش پیوسته علیه این نیرو تبلیغات منفی کرده و آنها را عامل دست ایران معرفی میکنند. فراموش نکنیم «ثامر السهبان»، سفیر عربستان در عراق، انتقادات تندی را نثار این نیرو کرد و خواستار انحلال آنها هم شد. کشمکش بین این سفیر با دولت عراق کار را به جایی رساند که در نهایت عراقیها عذر او را خواستند. السهبان در اظهاراتی مدعی شد: «نیروهای بسیج مردمی عراق وابسته به این کشور نبوده و ایران است که آنها را فرماندهی میکند، به همین دلیل مردم عراق این نیروها را نمیخواهند». آمریکاییها نیز همواره علیه نیروهای حشدالشعبی تبلیغات کرده و خواستار انحلال آن شدهاند. این انتقادها بهویژه در دوران «دونالد ترامپ»، رئیسجمهوری آمریکا، شدت بیشتری به خود گرفته و اساسا دولت واشنگتن این نیروها را نشانه میزان نفوذ ایران در عراق میداند و هراس آن دارد که در آینده به نیرویی شبیه «حزبالله لبنان» تبدیل شود و علاوه بر قدرت نظامی از قدرت سیاسی نیز برخوردار شود. نیروهای حشدالشعبی در داخل عراق نیز مخالفان زیادی دارد. به غیر از تعدادی از بعثیها و برخی از شخصیتهای اهل تسنن که بهشدت مخالف حضور و فعالیت این گروه هستند، تعدادی از شخصیتهای مستقل عراقی نیز با ادغام این نیروها در ارتش مخالف هستند. «ایاد علاوی»، نخستوزیر اسبق عراق، یکی از آنهاست که هرچند از عملکرد این نیرو در جنگ علیه داعش تقدیر میکند، اما مخالف ادامه حضور این نیرو در کنار ارتش است و میگوید: «نمیتوان برای عراق دو ارتش متصور شد؛ یکی رسمی و دیگری تحت عنوان الحشدالشعبی. نتیجه وجود دو ارتش برای عراق، کاملا مشخص است، بین این دو ارتش برخورد به وجود خواهد آمد».
جایگاه قانونی
پس از حرف وحدیثهای فراوان درباره نقش نیروهای حشدالشعبی و وابستگی یا عدم وابستگی آنها، پارلمان عراق مجبور شد با تصویب قانونی وضعیت این نیروها را مشخص کند. پارلمان این کشور در ٢٦ نوامبر ٢٠١٦ با استفاده از بند یک ماده ٦١ و بند سوم ماده ٧٣ قانون اساسی عراق، قانونی را در ١١ بند تصویب کرد که خلاصه بعضی بندهای آن چنین است: گروهها و تشکیلات حشدالشعبی به موجب این قانون، نیرویی قانونی هستند که از حقوق برخوردارند و بهعنوان نیروی پشتیبان نیروهای امنیتی عراق به وظایف خود عمل میکنند؛ عناوین و نامها برای این تشکیلات از سوی کمیسیون امنیت و دفاع پارلمان و از طریق هماهنگی با دفتر فرماندهی کل نیروهای مسلح عراق مقرر خواهد شد و گروهها و تشکیلات حشدالشعبی، مأموریتها و فعالیتهای نظامی و امنیتی خود را به درخواست و دستور فرمانده کل نیروهای مسلح عراق و از طریق هماهنگی با او انجام میدهند. همچنین بهموجب این قانون، به گروهها و تشکیلات حشدالشعبی حق استفاده از نیروی لازم و دفع تهدیدهای امنیتی و تروریستی داده میشود و دولت و پارلمان عراق ملزم به تأمین وسایل و نیازهای نظامی گروههای تشکیلدهنده حشدالشعبی و دیگر وسایل مورد نیاز آنها هستند. درهمینحال دوره حضور جهادی که نیروهای حشدالشعبی در مقابله با تهدیدهای تروریستی طی میکنند، در صورت استخدام در شغل دیگری در چارچوب رسمی دولت برای اهداف خدمات شغلی، ارتقا و بازنشستگی محاسبه میشود. دقت در این مصوبات قانونی به این لحاظ مهم است که نیروهای بسیج مردمی عراق نه یک نیروی خاص و مجزا بلکه یک نیروی «پشتیبان نیروهای امنیتی عراق» و زیر نظر فرماندهی کل نیروهای مسلح معرفی میشوند. نیرویی که حقوق میگیرد و از امتیازات خانواده شهدا و بازنشستگی بهرهمند میشود و حتی میتواند سوابق خود را جمعآوری کرده و در سایر ارگانها از آن استفاده کند. در این مصوبات هیچ حرفی از «مرجعیت» و اعمال نفوذش بر این نیرو نرفته است، بنابراین نمیتواند وابستگی به کانونی غیر از دولت داشته باشد. همچنین هیچ صحبتی از «مأموریتهای سیاسی، فرهنگی یا عقیدتی» - مانند بسیج مستضعفان ایران- برای این نیرو تعریف نشده است. مسئلهای را که حیدر العبادی یادآور شد و در ابتدای این مقاله ذکر آن رفت، حاوی اشارههای مهمی بود؛ العبادی گفت حشدالشعبی «نهاد امنیتی اساسی» و «بیطرف» است؛ یعنی از یک سو باید به همه گروهها و طیفهای قومی مذهبی و نژادی عراق نگرشی یکسان داشته باشد و دیگر اینکه وابسته به هیچ گروه و سازمانی در داخل و خارج از عراق نباشد. حتی دولت عراق میگوید حاضر است بودجه این گروه را افزایش دهد، اما درعینحال سعی میکند این بودجه صرف نیروها شود نه «تبلیغات انتخاباتی» گروهها. به معنای دیگر نیروهای حشدالشعبی باید با تمام وابستگیهای گروهی و جناحی گذشته خود خداحافظی کنند و در آینده نیز وارد جریانهای سیاسی نشوند. این مقیاسها و معیارها دستوپای این نیرو را میبندد و درعینحال تمایز و تفاوت آن را با نیروهای دیگر آشکار میکند.
آیندهای مجهول
با توجه به آنچه گفته شد به نظر میرسد آینده نیروهای حشدالشعبی همچنان در پردهای از ابهام باشد؛ از یک طرف دولت عراق قصد دارد این نیرو را نگه دارد و با قطع تمام وابستگیهای گذشته بهعنوان «پشتیبان» نیروهای ارتش از آنها در مواقع لزوم استفاده کند؛ اما آیا چنین امری ممکن است و آیا دولت حیدر العبادی قادر به انجام چنین کاری خواهد شد؟ از طرف دیگر نباید فراموش کرد که بخش اعظم نیروهای این تشکیلات از گروههای مختلف آمدهاند و در هر زمانی آنها میتوانند دوباره به کانونهای قبلی خود بازگردند مگر اینکه کاملا استحاله شده باشند. نکته دیگر فتوای مرجعیت است که موضوعیت خود را دستکم در شرایط کنونی از دست داده، زیرا میدانیم که در اسلام جهاد امری واجب است. اما این وجوب دو شکل خاص پیدا میکند که به یکی «واجب عینی» و دیگری «واجب کفایی» گفته میشود. واجب کفایی به این معناست که تکلیف برای همه مکلفها است، اما اگر عدهای به وظیفه خود عمل کردند، تکلیف از دوش دیگران برداشته میشود. با شکست داعش در بیشتر مناطق عراق و منزویشدن تروریستها، به نظر میرسد این تکلیف دیگر از عهده خیلیها ساقط شده باشد. همین امر میتواند روی بخشی از نیروهای باورمند در حشدالشعبی اثر بگذارد یا دستکم اینکه «حجت» را بر آنها تمام کرده و احساس کنند دیگر ضرورتی برای ادامه همکاری با این گروه ندارند. در ضمن این احتمال نیز وجود دارد که مرجعیت شیعه عراق بهمنظور پرهیز از برخی سوءاستفادهها یا کشمکشهای سیاسی داخلی حکم به لغو فتوای پیشین خود بدهد که در این صورت باز میتواند بر سرنوشت و آینده این نیروها اثری تعیینکننده بگذارد. نکته آخر اینکه فشارهای خارجی از جمله فشارهای آمریکا بر دولت حیدرالعبادی بهویژه در زمینه انحلال این تشکیلات را نمیشود دستکم گرفت. العبادی فقط در زمانی قادر خواهد بود آمریکاییها را قانع کند که نیروهای حشدالشعبی را به یک نیروی تحت فرمان و منضبط دولتی تبدیل کرده باشد. همه اینها موجب میشود تا آینده این گروه با تردید و ابهام همراه باشد.