نهادهای مدنی فعال در حوزه آموزشوپرورش با روش آزمون و خطا هرکدام سعی کردند تأثیرگذاری در عرصه آموزشوپرورش داشته باشند. تئوری مشخص و ثابتی برای فعالیت خود نداشتند و هرکدام بهصورت کاملا فردی به نظر خود نقصی را در سیستم آموزشوپرورش درک کرده و از همان زاویه شروع به ترمیم سیستم و فعالیت خود را آغاز کردند. برخی مدرسهساز شدند و بعضی در حوزه تربیت معلم و مربی فعالیت کردند.
به گزارش جماران، در سالهای نه چندان دور، بسیاری از کارشناسان معتقد بودند حضور نهادهای مدنی در امر آموزشوپرورش به دلیل ناآگاهی آنها نسبت به نقش، جایگاه و مسئولیتشان از یک سو و ساختار به شدت متمرکز و غیرمشارکتی وزارت آموزشوپرورش از سوی دیگر از موانع بزرگ دگرگونی در امر آموزشوپرورش محسوب میشود. نهادهای مدنی فعال در حوزه آموزشوپرورش با روش آزمون و خطا هرکدام سعی کردند تأثیرگذاری در عرصه آموزشوپرورش داشته باشند. تئوری مشخص و ثابتی برای فعالیت خود نداشتند و هرکدام بهصورت کاملا فردی به نظر خود نقصی را در سیستم آموزشوپرورش درک کرده و از همان زاویه شروع به ترمیم سیستم و فعالیت خود را آغاز کردند. برخی مدرسهساز شدند و بعضی در حوزه تربیت معلم و مربی فعالیت کردند. تعدادی برای تجهیز امکانات مدارس گام برداشتند و برخی دیگر در تأمین سایر مایحتاج دانشآموزان و خانوادههای آنها همت ورزیدند. در این مسیر پرفرازونشیب برخی سازمانهای مدنی متوقف شدند و ریزش کردند و تعدادی به مسیر خود ادامه دادند. تعدادی نیز با استفاده از تجربه دیگر سازمانها، تازهنفس به میدان آمدند و ادامه دادند. اما مسئله حضور سازمانهای مردمنهاد در امر آموزشوپرورش به همین جا ختم نمیشود. وزارت آموزشوپرورش نیز در سالهای اخیر تغییر رویکرد جدی برای تمرکززدایی از امر آموزشوپرورش داشته است. این مسئله فرصتی شد تا فعالیت سازمانهای مردمنهاد در عرصه آموزشوپرورش نقش جدیتر و پررنگتری داشته باشند. حضور فعال سازمانهای مدنی داخلی، در سطوح بینالمللی و تبادل تجربه با دیگر کشورها منجر به جلب اعتماد مردمی در سطح کشور شده است. مسئله اینجاست که آیا آموزشوپرورش با همین ساختار متمرکزی که دارد، میتواند به کارکرد واقعی خودش در جامعه بپردازد یا به مرور وظایفش به نهادهای مدنی دیگر واگذار خواهد شد؟ در همین رابطه شرق با «سیدحسن الحسینی» از اعضای شورای مرکزی «انجمن اسلامی معلمان ایران» و معاون سابق وزارت آموزشوپرورش گفتوگو کرده است:
با وجود اینکه مدت زیادی از تجربه حضور سازمانهای مردمنهاد در حوزه آموزشوپرورش نمیگذرد اما دستاوردهای مهم و تأثیرگذاری داشتهاند و در مواردی توانستهاند از دولتها پیشی بگیرند. ارزیابی شما از جایگاه سازمانهای مردمنهاد در ساختار آموزشی کشور چیست؟
سازمانهای مردمنهاد ساختارهای نوپدیدی هستند که مأموریت آنها حل مشکلات مردم به وسیله خود مردم است. این سازمانها در کشورهای توسعهیافته سابقه تاریخی درخشانتر و کارکردهای بهتری دارند و در کشورهای توسعهنایافته با توسعهنیافتن سازمانهای مردمنهاد هم روبهرو هستیم. به نظر من پنج نقش برای سازمانهای مردمنهاد اصل است؛ اول اینکه از قدرت متمرکز دولت میکاهند. دوم، مکمل دولت در بخش خدماترسانی به مردم هستند. سوم، در تربیت و ظهور شهروند مسئول نقش مهمی دارند. چهارم برخی از امور فراموششده در افکار عمومی را میتوانند زنده کنند. پنجم، یکی از ارکان دموکراسی را در کشور ایجاد میکنند. رابطه سازمانهای مردمنهاد با یک خدمت ملی به نام آموزشوپرورش جایگاه و معنای خاص خودش را پیدا میکند. اگر بپذیریم آموزشوپرورش متولی آموزشهای عمومی در کشور است، در آن صورت وظیفه قطعی و حتمی دولت، تأمین و پشتیبانی آموزشوپرورش از جهت بودجه و امکانات است. ما در کشوری زندگی میکنیم که سرانه تحصیلی دانشآموزانمان به مراتب کمتر از متوسط جهانی است و این به تربیت دانشآموز جهانی منجر نخواهد شد. حتما اگر میخواهیم آموزشوپرورش یک شهروند جهانی باشد، باید بتوانیم متوسط استانداردهای جهانی را در تخصیص بودجههای لازم به آموزشوپرورش داشته باشیم. در واقع سهم آموزشوپرورش از GDP مطابق استانداردهای جهانی باشد.
آموزشوپرورش تا چه اندازه میتواند با استفاده بهینه از بودجه در تولید ناخالص ملی نقش تأثیرگذاری داشته باشد؟
آموزشوپرورشها در عمل دو نقش دارند؛ یکی اینکه فقط مصرفکننده باشند و دیگر اینکه آموزشوپرورشها میتوانند توسعهگرا باشند و در تولید ناخالص ملی و افزایش آن نقش مهمی ایفا کنند. اگر نگاهمان ایجاد آموزشوپرورش توسعهگرا باشد، بسیاری از چالشهای کنونی آموزشوپرورش دیگر موضوعیت ندارند و حل میشوند.
برای تربیت شهروند جهانی تا چه اندازه میتوان از فرصت حضور سازمانهای مردمنهاد در نظام آموزشی استفاده کرد؟
دولتها عمدتا محافظهکارهستند. به همین دلیل بازشدن پای مردم به آموزشوپرورش از سوی سازمانهای مردمنهاد میتواند به بهبود رویکردها و کارکردها منجر شود. اگر این کارآمدی اتفاق بیفتد، در آنصورت آموزشوپرورش میتواند آینده روشنتری برای کشور رقم بزند.
با توجه به تمرکزگرابودن آموزشوپرورش به نظر شما دوره آموزشوپرورش دولتساخته تمام نشده است؟
من این دید افراطی را ندارم. حتما دولتها همچنان باید در آموزشوپرورش ایفای نقش کنند اما به این معنا که پشتیبانی کنند، نه اینکه هدایت و برنامهریزی و اجرا کنند. حتما باید سهمی از GDP به آموزشوپرورش اختصاص پیدا کند که این سهم حداقل متناسب با آن متوسط جهانی باشد و حالا با توجه به اینکه ما عقبافتادگی مزمن هم داریم، باید این سهم بیشتر هم باشد تا بتوانیم به حد متوسط جهانی برسیم. پس سهم دولتها را در آموزشوپرورش نمیتوانیم نادیده بگیریم. اکنون در دموکراتترین کشورها، دولتها نقش ایفا میکنند اما این نقش محدود به پشتیبانی است، نه مثل کشور ما که تا نهایت اجرا نقش دولت تعریف میشود. به نظر من اجرا باید به شوراهای شهر سپرده شود. اجرا باید به سازمانهای مردمنهاد و حتی خود مدرسه سپرده شود.
تشکلها یا سازمانهای مردمنهاد که هرکدام در ساختار آموزشوپرورش نقشی را برعهده دارند چگونه میتوانند عمل کنند تا تأثیرگذاری بیشتری داشته باشند؟
سازمانهای مردمنهاد و تشکلها در کشور ما هیچکدام نقش و جایگاه واقعی خودشان را پیدا نکردهاند. دلایل زیادی هم دارد. در یک کشور با سابقه محدودیتهای سیاسی و اجتماعی حتما تشکلهای مردمی با مشکلاتی روبهرو هستند، اما مسئله این است که تشکلها در کشور ما چندان تشکلهای جدیای نیستند. اولین اشکال به خود تشکلها برمیگردد. در کشوری که بیش از ٣٥٠ تشکل وجود دارد حتما تشکلها بینقشند. کمبودن تشکلها نشان از مهمبودن آنهاست. درواقع تشکلها بهقدری تکثر پیدا کردهاند که عملا یکدیگر را خنثی میکنند. در آموزشوپرورش تشکل جدی نداریم، به همین دلیل حجم فراگیری و شمولیت آنها بهشدت پایین است.
تکثر و تعدد میتواند به افزایش مطالبهگری مردم کمک کند؟
تعدد تشکلها از تعدد خواستها پیروی نمیکند. در کشور ما تعدد تشکلها از این مسئله سرچشمه گرفته است که افراد نمیتوانند با هم کار کنند. خواستها باید متمرکز باشند و جهت خاصی را تعقیب کرده و به سمت تحقق آن پیش بروند؛ درصورتیکه در ایران تعدد و تکثر تشکلها از این مسئله پیروی نمیکند. من معتقدم آموزشوپرورش برخلاف سازمانهای دیگر باید بسیار شفاف عمل کند و ازسوی مردم اداره شود، اما این به معنای حذف ضرورت حضور دولت نیست. درواقع ما به حضور دولت برای تحقق عدالت اجتماعی نیازمند هستیم، اما باید در سطح پشتیبانی حضور داشته باشد.
چشمانداز حضور سازمانهای مردمنهاد در آموزشوپرورش چگونه خواهد بود؟
به نظر من این آینده، هم بستگی به کنشگریهای طرفین دارد، هم به نحوه اداره آموزشوپرورش و سیاستهای آموزشوپرورش برمیگردد و هم به برنامههای آینده آموزشوپرورش بستگی دارد. ما هرچقدر به سمت آموزشوپرورش دموکراتیک برویم، حتما نقش سازمانهای مردمنهاد در آن بیشتر خواهد بود. اگر سازمانهای مردمنهاد تلاش خود را برای تأثیرگذاری جدی داشته باشند و بهعنوان مطالبه جدی خودشان مطرح کنند حتما توفیقاتی خوهند داشت. یک تلاش دوجانبه نیاز دارد. از یکسو اصلاح سیاستگذاری و خوشبینی به مردم و سازمانهای مردمنهاد باشد و از سوی دیگر تلاش جدی این سازمانها برای مطالبه نقش وجود داشته باشد. در اینصورت میتوان آینده آموزشوپرورش را درخشان دید و به تحول در آموزشوپرورش امیدوار بود.