اینکه یک سیاستمدار بتواند به زبان ساده با مردم صحبت کند نه تنها عیبی نیست بلکه یکی از امتیازات وی است زیرا به وی امکان برقراری ارتباط با جامعه میدهد. آنچه مذموم است ساده دیدن مسائل و سادهاندیشی است و روشن است که میان این دو بسیار تفاوت وجود دارد.
به گزارش جماران؛ علی سرزعیم، تحلیلگر اقتصادی، در سرمقاله شماره امروز روزنامه تجارت به نقد پوپولیسم پرداخته است؛
برخی از اندیشمندان علوم سیاسی تلاش کردهاند ملاکهایی عرضه کنند تا بر اساس آنها بتوان تعاریف بینابینی نیز از پوپولیسم در عرصه سیاست عرضه نمود. در این تعریف شاخصهای پوپولیسم به این شرح است:
1. یک پوپولیست پیوسته بر توده مردم تاکید میکند ولی همزمان با نخبگان و عالمان و روشنفکران جامعه میستیزد. علت این رفتار پوپولیست آنست که توده مردم قدرت تشخیص ندارند و به راحتی میتوانند تحریک یا اقناع شوند ولی نخبگان اهل چون و چرا هستند و به همین دلیل به سادگی به تفسیرها، وعدهها و خواستههای پوپولیستها اعتماد نمیکنند.
2. پوپولیستها بیشتر روی فساد و ناکارایی موجود در سیستم سیاسی مانور کرده و سعی میکنند با اغراق در فساد مردم را به نهادهای موجود بدبین ساخته و خود را متفاوت از ساخت سیاسی و نهادهای آن نشان دهند پوپولیستها ادعا میکنند که کلیه نهادها به تسخیر نخبگان و اشراف جامعه درآمده است و دیگر منافع توده مردم را نمایندگی نمیکنند.
3. پوپولیستها تعمدا شکاف فقیر و غنی را برجسته کرده و تلاش میکنند نابرابری و فاصله طبقاتی را به مساله اصلی سیاست تبدیل کنند. اگر در این کار موفق شوند مسئله بازتوزیع اقتصادی به جای اقدامات محرک رشد، مهمترین وعده آنها میشود.
4. پوپولیستها تنها وعدههای جذاب ارائه میکنند اما در مورد 1) نحوه تامین مالی آن وعدهها، 2) چگونگی تحقق آن وعدهها سخنی نمیگویند. پوپولیستها از ارائه برنامه طفره میروند و اگر برنامه ای نیز عرضه کنند آن برنامه بیشتر یک سری کلی گویی است و فاقد مشخصاتی چون بازه زمانی تحقق، شیوه تامین مالی، سازوکار اجرایی و ... است.
5. پوپولیستها بر ساده سازی مشکلات پیچیده تمرکز کرده و راه حلهای ساده انگارانه از مسائل عرضه میکنند. به عنوان مثال میگویند اگر صنایع کشور نمیتواند کالای قابل رقابت با محصولات خارجی عرضه کنند به این دلیل است که مسئولان فاسد و نالایق بر وزارت صنعت حاکم هستند. گاه میگویند اگر کشور پیشرفت نمیکند به این دلیل است که مسئولان نمیخواهند کشور پیشرفت کنند چرا که صرفا دنبال منافع خود هستند ولی اگر آنها بر سر کار بیایند چون دنبال خیر عامه هستند تحولات شگرف و مثبتی قریب الوقوع خواهد بود.برخی پژوهشگران معتقدند که اگر این پنج ویژگی با هم حاضر باشند یا تعداد زیادی از آنها رخ دهد آنگاه میتوان تعبیر پوپولیسم را به کار برد اما اگر تنها یک یا دو مورد از این موارد وجود داشته باشد اطلاق این لفظ غیرمحتاطانه خواهد بود. با این تفسیر میتوان با صراحت مطرح کرد که چه چیز پوپولیسم نیست؟
ساده صحبت کردن لزوما پوپولیسم نیست. اینکه یک سیاستمدار بتواند به زبان ساده با مردم صحبت کند نه تنها عیبی نیست بلکه یکی از امتیازات وی است زیرا به وی امکان برقراری ارتباط با جامعه میدهد. آنچه مذموم است ساده دیدن مسائل و سادهاندیشی است و روشن است که میان این دو بسیار تفاوت وجود دارد.طرفدار فقرا و بازتوزیع بودن لزوما پوپولیسم نیست بلکه یکی از وظایف سیاستگذار آنست که مانع شود نابرابری در جامعه تشدید شود. پوپولیسم وقتی ظاهر میشود که رشد اقتصادی به کلی فدای بازتوزیع شود. حتی اگر رشد اقتصادی در حد کمیبه خاطر بازتوزیع آسیب بیند نمیتوان به آن لفظ پوپولیسم را اطلاق کرد اما اگر این آسیب و زیان رشد در اثر سیاستهای بازتوزیعی شدید باشد آن وقت سیاستها پوپولیستی بوده است طرح داعیه مبارزه با فساد به معنی پوپولیست بودن نیست و اتفاقا سیاستمدار خوب کسی است که دغدغه مبارزه با فساد داشته باشد اما اگر کسی تنها این مسئله را داشته باشد یا فساد را تنها یا عمدهترین مسئله کشور و مهمترین عامل عقب ماندگی قلمداد کند باید به او مشکوک بود و ظن رفتار پوپولیستی را در مورد او داد.نقد نهادهای سیاسی موجود و نخبگان موجود لزوما پوپولیسم نیست اما اگر طوری وانمود شود که گویی همه عالمان و نخبگان مزدور اقلیت ثروتمند شدهاند و همه نهادهای سیاسی موجود در بست تحت سیطره آنهاست آنگاه ظن پوپولیسم تقویت میشود. ترفندهای تبلیغاتی در عرصه سیاست مثل رقیب هراسی و اشاعه اینکه اگر رقیب حاکم شود جنگ داخلی یا خارجی در خواهد گرفت در بدترین حالت مصداق عوام فریبی است و تنها با تعریف خیلی وسیع از پوپولیسم سازگار است ولی با تعریف محدود یا تعریف بینابینی سازگار نیست.