از ٨٨ به اینسو، فاصله بین ناطق و عقبه راستی او روزبهروز بیشتر شد. برای آخرینبار در مراسم احیای حرم امام خمینی(ره) در آن سال حاضر شد و از سیاستهایی که همهچیز را به امام زمان پیوند میزند، انتقاد کرد. چندسال بعد اما دیگر این لحن نقادانه او را تاب نیاوردند.
به گزارش جماران، روزنامه شرق نوشت:
گفته است کار اجرائی قبول نمیکند، ولی با تمام وجود برای فعالیت سیاسی در صحنه حضور خواهد داشت. شنیدهها حاکی از آن است یکی از وزیران از طرف رئیسجمهوری پیشنهاد دبیری شورای عالی امنیت ملی را به ناطق نوری ٧٣ساله داده و او هم قبول نکرده است. مسئولیتی که هماکنون برعهده دریابان علی شمخانی است. دبیر شورا با نظر رئیسجمهوری که ریاست شورا را برعهده دارد، انتخاب میشود و از سوی مقام معظم رهبری هم حکم انتصاب دریافت میکند. شاید مهمتر از احتمال جابهجایی شمخانی، پیشنهاد این سمت به ناطق است آنهم در شرایطی که زمان زیادی از استعفای او از ریاست بازرسی دفتر مقام معظم رهبری نمیگذرد.خیلی وقت است که مسئولیت اجرائی ندارد و بعد از استعفا از بازرسی هم اخبارش از حوزه علمیه امام حسن مجتبی (ع) در لواسان به گوش میرسد. همانطور که خودش میخواهد، به قامت فعال سیاسی درآمده است که سخنرانی میکند، نقد میکند و انذار و تبشیر میدهد.مبارز سیاسی سالهای قبل از انقلاب که به روایت محمد بستهنگار در سالهایی که زندان بوده، پای سخنرانیهای مرحوم طالقانی و بازرگان و سحابی نشسته است، بعدها اما در زمره مخالفان بازرگان درآمد.
ناطق که سال ٥٨ از سوی شهید بهشتی به عنوان نماینده امام در جهاد سازندگی معرفی شد، خود در ماجری حضورش در این سمت گفته، او خواهان قرارگرفتن در شرایطی سادهتر و استفاده از دانشجویان بوده که مقبول اعضای شورای جهاد (که آن زمان به صورت شورایی اداره میشده) نمیافتد: «مهندس بازرگان تلفن زد و گفت: آقای ناطق وقتی که بنا شد شما بیایید جهاد، ما خیلی خوشحال شدیم اما الان که وضع این طوری شد ما نمیتوانیم با هم کنار بیاییم. گفتم: بله اتفاقا من هم به همین قائلم، ما نمیتوانیم با هم کنار بیاییم. گفت: پس ما داریم با هلیکوپتر از پادگان حر به قم میرویم شما هم بیایید تا تکلیفمان را امام روشن کند... آقای بهشتی یک جلسه در نخستوزیری گذاشت، آقای بنیاسدی آمد، اما بازرگان خودش هیچ موقع نیامد و جلسه تشکیل شد... آنها هم گفتند که اگر بنا باشد آقای ناطق این طوری کار کند و همه چیز را دست خودش بگیرد ما نمیتوانیم کار کنیم. بعد از این جلسه دست دولت موقت از جهاد کوتاه شد و جهاد به صورت شورایی به دست همین جوانها و با حضور بنده، به عنوان نماینده امام اداره میشد...»
ناطقنوری از قبل از انقلاب با شهید بهشتی در ارتباط بود. او در گفتوگویی که با علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی داشته درباره ارتباطش با امام و شهید بهشتی و وضعیت تحصیلش در دانشگاه چنین میگوید: «بنده در تهران طلبه آقای مجتهدی بودم. بعد از اینکه آنجا با مرحوم پدر شما (شهید بهشتی) آشنا شدم، بعد آمدم تهران و رفتم دانشکده (معقول و منقول که بعدا الهیات و معارف اسلامی شد)... یک مأموریتی که آقای مرحوم بهشتی به من دادند، در ماجرای نفت بود که امام از پاریس حکم داده بودند به مرحوم مهندس بازرگان... بعد نمیدانم به چه مناسبت یکدفعه مرحوم بهشتی تلفن کردند به من و گفتند بیایید میخواهم ببینمتان. فرمودند این هیئت رفته خوزستان و من علاقهمندم شما هم به عنوان مشاور بروید... مأموریت آخری که مرحوم بهشتی قبل از انقلاب به من دادند این بود که گفتند یک پولی است که شما به جنوب لبنان (نبطیه) ببرید، برای صندوق قرضالحسنهای که میخواهد آنجا راهاندازی شود...»
از روحانی بدون عمامه تا قاضی فرقان
بهشت زهرا، دوازدهم بهمن ٥٧ است که یک روحانی بدون عمامه و جوان در کنار امام ایستاده و گاه نشسته است و مردم را به تکبیر گفتن به جای دستزدن پس از صحبتهای امام دعوت میکند. ناطق همان روز هم عضو کمیته استقبال بود و هم با پیکانش همراه با سیداحمد، در مسیرهای متعددی در تردد بود. بعد از ماجرای جهاد، از سوی شهید بهشتی به عنوان قاضی دادگاههای گروه فرقان معرفی میشود. در همان مصاحبه در این رابطه میگوید: «... بعد از شهادت مرحوم مطهری به دست گروه فرقان، گفتیم خوب است گروهی درست کنیم و به تعقیب و مراقبت فرقانیها بپردازیم... طولی نکشید که موفق شدیم در یک شب، ۱۵ خانه تیمی آنها را کشف کرده و افراد آنها را در آن خانهها از جمله رهبر گروه اکبر گودرزی را دستگیر کردیم، البته دوستان مجاهدین انقلاب هم جداگانه در این زمینه مشغول فعالیت بودند که در یک نقطه به هم رسیدیم. پس از دستگیری آن افراد، رفتم جامعه روحانیت و به مرحوم بهشتی گفتم که ما اینها را دستگیر کردیم. بالاغیرتا اینها را دست یک قاضی بهدردبخور بدهید! بهشتی گفت: خودت بیا!... در کل، اعدامیها خیلی کم بودند؛ آنهایی که مرحوم مطهری را کشته بودند، آنهایی که آقای هاشمی را زده بودند، آنهایی که شهید مفتح، شهید عراقی، حاج شیخ قاسم اسلامی و شهید سپهبد قرنی را شهید کرده بودند،... اینها دیگر حکمشان اعدام بود و چارهای هم نبود. بقیهشان را من آنچنان رأی میدادم که طولی نمیکشید که آزاد میشدند». محمد عطریانفر بعدها در مصاحبهای گفته بود که ناطق خودش هم در فهرست ترور گروه فرقان قرار داشته است.
از وزارت کشور تا ریاست مجلس
اگرچه ناطق از جمله چهرههای انقلابی روزهای نخست انقلاب به شمار میرفته، اما به نظر میرسد که از همان ابتدا با برخی تندرویها مخالف بوده است. به نوشته بسیجپرس در همان سالهای آغازین دهه ٦٠ که ناطق وزیر کشور دولت نخست میرحسین موسوی بود، حاج بخشی را به دلیل فعالیتهایش در ماجرای امربهمعروف و نهیازمنکر بازداشت کرده بود. ناطق خودش درباره این روحیه میگوید: «... من هم خودم افراطی نبودم. مثلا فرض کنید که رأی عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس مطرح شد. تقریبا یک نفر به حمایت از بنیصدر صحبت کرد و آن هم آقای معینفر بود. پشت تریبون آمد. مردم هم بیرون منتظر بودند و علیه بنیصدر در خیابان شعار میدادند. یکی از کارپردازهای مجلس آقای یارمحمدی بود... گفت دستم به دامنت!.. اگر (معینفر) بیرون برود، ممکن است تکه بزرگش، گوشش باشد! گفتم عیبی ندارد. من خودم مسئول میشوم و ایشان را بیرون میبرم. ببینید، با موضعی که ما آنموقع مقابل بنیصدر و لیبرالها داشتیم، اما تعاملاتی به این شکل هم داشتیم». ناطق در تمام ادوار مجلس به غیر از دوره دوم تا دوره پنجم حضور دارد، اما در دوره چهارم و پنجم رئیس مجلس است. دوره پنجم مقطع خاصی از زندگی سیاسی ناطق است. او در کسوت ریاست مجلس رقیب سرسخت سیدمحمد خاتمی است. مهدویکنی بهعنوان دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تلاش زیادی در جهت پیروزی ناطق به خرج داد که به نتیجه نرسید. بااینحال ناطق بعد از پیروزی خاتمی به او پیام تبریک داد و در توصیف آن بعدها گفت: «علت اینکه بلافاصله و در شرایطی که هنوز شمارش آرا تمام نشده بود من آن پیام را دادم این بود که احساس کردم کشور ملتهب است... ۴۸ ساعت بعد معلوم نبود چه حادثهای در کشور رخ بدهد. وقتی من این تبریک را گفتم طبیعتا یک آرامشی در کشور ایجاد شد». اگرچه از ریاست ناطق بر مجلس پنجم و تعامل آن با دولت خاتمی زبان به تمجید باز شده است، بااینحال در این مجلس ماجرای استیضاح عبدالله نوری و استیضاح عطاءالله مهاجرانی مطرح میشود؛ وزرایی که عمدهترین تغییرات فرهنگی و سیاسی مربوط به مدیریت آنها بود. یک خاطره معروف که از ناطقنوری در همین رابطه مطرح است به پاسخ او به عبدالله نوری در جلسه استیضاح بازمیگردد. ناطقنوری در آن جلسه در پاسخ به عبدالله نوری که بعد از دفاع میگوید بمانم یا بروم؟ میگوید نه دیگر، امروز، روز رفتن است! همین ماجرا البته در مطبوعات آن روز خیلی سروصدا ایجاد کرد. ناطق بعدا توضیح داد که این تفسیر مطبوعاتیها بوده است. بعد هم به عقبه ماجرا اشاره میکند و میگوید چون عبدالله نوری یکی، دوباری که به صحن آمده بوده برای پاسخ به سؤال نمایندگان بوده و باید بعد از جواب در صحن میمانده که نمانده بوده؛ همین موضوع هم باعث دلخوری نمایندگان شده است. به خاطر این، نوری در آن جلسه استیضاح این سؤال را میپرسد که بماند یا نه و ناطق هم آن جمله معروف را میگوید. بااینحال، هم فائزه هاشمی از ریاست او زبان به تعریف باز کرده و هم سیدمحمود دعایی.
بهسوی ریشسفیدی
پس از پایان عمر مجلس پنجم است که عرصه رسمی سیاست را وامیگذارد. در این سالها همچنان در زمره جریان راست و از جمله ریشسفیدان این جریان به حساب آمد. اصولگرایانی که در آستانه انتخابات ریاستجمهوری نهم درصدد فتح پاستور بودند، شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را به ریاست ناطق تشکیل دادند تا جمع پرکاندیدای خود را به وحدت برسانند. ناطق اما میانههای انتخابات ٨٤، آن روزها که از حل اختلافات اصولگرایان با ریشسفیدی ناامید شد، از جمع آنها برید و به نور، زادگاهش پناه برد. اختلافاتی که دقیقا بر سر حمایت شورای هماهنگی نیروهای انقلاب از احمدینژاد یا قالیباف آغاز شده بود؛ ناطق خودش دوبار با احمدینژاد جلسه داشته و در مصاحبهای گفته بود تحلیلهایی که احمدینژاد ارائه داده بود، فضایی بوده است. بازگشت به نور، اما آغاز راه جدیدی برای ناطق بود. آغاز فصل جدایی از آنچه به آن تعلق داشت؛ مثل جامعه روحانیت مبارز؛ تشکلی که بر سر فعالیت حزبگونه آن بارها با مهدویکنی مباحثه داشته است. آیتالله مهدویکنی، دبیرکل فقید تشکل، معتقد بود روحانیت باید حالت پدری برای جامعه داشته باشد و ناطق اما معتقد به فعالیت حزبی بود. سال ٨٨ وقتی احمدینژاد در همان مناظرههای کذایی، انگشت اتهامش را از شیشه تلویزیون به ناطق و پسرش نشانه رفت، از جامعه هم برید، همانطور که چهار سال پیشتر از آن از اصولگرایان بریده بود. دیگر در جلسات جامعه روحانیت هم شرکت نکرد. مصباحیمقدم، از اعضای این تشکل، گفته بود که علت شرکتنکردن ناطق در جلسات جامعه، دلخوری او از اصولگرایانی است که از او در برابر حملات احمدینژاد حمایت نکردهاند.
از ٨٨ به اینسو، فاصله بین ناطق و عقبه راستی او روزبهروز بیشتر شد. برای آخرینبار در مراسم احیای حرم امام خمینی(ره) در آن سال حاضر شد و از سیاستهایی که همهچیز را به امام زمان پیوند میزند، انتقاد کرد. چندسال بعد اما دیگر این لحن نقادانه او را تاب نیاوردند. تا جایی که در مراسم احیای حرم امام رضا(ع)، علیه او شعار داده و به سمتش بطری آب پرتاب کردند. برنامه که از تلویزیون در حال پخش مستقیم بود، برای لحظاتی قطع شد.
ناطقنوری به گفته علی یونسی از جمله چهار چهره اثرگذاری بود که از حضور روحانی و ائتلافی که در سال ٩٢ شکل گرفته بود، حمایت کرده بود. اولین نشانههای این حمایت را هم میتوان در همان سال ٩٢ دید؛ وقتی ناطقنوری در رمضان سال ٩٢، حضور در افطاری محمدرضا عارف را بر حضور در افطاری محمدرضا باهنر ترجیح داده بود؛ آنجا که کنار رقیب خود در انتخابات سال ٧٦ نشست. ناطق در جریان انتخابات دوازدهم ریاستجمهوری هم اساسا به واسطه اینکه از روحانی حمایت کرده بود، آخرین کار اجرائی خود؛ یعنی ریاست بازرسی ویژه را هم واگذار کرد و بهتازگی هم به روحانی پاسخ منفی داده است. گویا علاقه دارد در قامت فعال سیاسی یا شاید رهبری یک جریان سیاسی ایفای نقش کند؛ مردی ٧٣ ساله که هنوز از تکوتا نیفتاده است و به زورخانه میرود.