امام صادق (ع) با آنکه در چنان شرایط دشواری میزیست و پیوسته زیرنظر بود و بارها قصد داشتند او را به شهادت برسانند یا زندانی کنند، بیشترین اصحاب و شاگردان را داشت تا جایی که هنوز هم با وجود شرایط آرام و مساعد و امکانات جدید و دسترسیهای بسیار بیشتر به منابع دانشی گوناگون، تصور حتی نیمی از آن همه طالبان علم برای هر استاد و صاحب علمی مایه مباهات و فخر است.
یکی از آثار خواندنی، تاریخی از قرن چهارم، کتابی است به نام مقاتلالطالبین، نوشته ابوالفرج اصفهانی، مولف نامآور کتاب دانشنامه الاغانی که اولی به قلم آیتالله سید هاشم رسولی محلاتی به فارسی ترجمه شده و گزیدهای از دومی را مرحوم دکتر محمدحسین مشایخ فریدنی، به فارسی برگردانیده است. کتاب اول سرگذشت قیامهای اولاد ابوطالب و فرزندان علی امیرالمومنین است تا روزگار مولف در قرن چهارم. ابوالفرج با آنکه نسب اموی داشت، بر مذهب تشیع زیدی بود و از آموختگان محضر درس و بحث محمدبن جریر طبری، مورخ و مفسر نامدار. در این کتاب شرح مفصلی از آن دسته از اولاد ابوطالب و امیرالمومنین آمده است که بیشتر آنها در روزگار بنیامیه و اوایل دوره بنیعباس به شهادت رسیدهاند.
دورهای که در مورد آن سخن میگوییم دوره زندگی حضرت امام صادق است. گروهی چنین میپندارند که دوره زندگی ایشان به لحاظ مقارن شدن با دوران انتقال خلافت از خاندان اموی به خاندان عباسی دوره آسوده و بیدردسری بوده و حضرت با آزادی کامل مشغول درس و
بحث علمی بودهاند اما واقعیت با این تصور فاصله جدی دارد. کسانی که تاریخ این دوره را میدانند، اطلاع دارند که شرایط زندگی حضرت صادق از هر لحاظ، بسی دشوارتر از اغلب ائمه اطهار بود. بخشی از این دشواری به شرایط سیاسی و مرزبندیهای پیچیده آن روزگار بازمیگشت. زیرا دولت بنیعباس اساسا با شعارهای شیعی و تحقق اهداف و آرزوهای سالیان دور علویان به حکومت رسید و رسیدن آنها به حکومت حاصل مبارزات پیچیده و پنهان و آشکار شبکههای داعیان طی سالهایی سخت و طولانی بود. با رسیدن آنها به قدرت، در واقع چنین مینمود که گویی اهداف تشیع محقق شده است. در حالی که در عمل ابدا چنین نبود و بعد از گذشت چند سال بنیعباس طینت خود را آشکار کردند و ظلم و ستم پیچیده آنها به جایی رسید که مردم میگفتند خدایا ظلم بنیامیه را بازگردان و ما را از نیرنگ و تزویر بنیعباس برهان. همچنین سیاست سرکوب آنها و بهویژه ابوجعفر منصور دوانیقی، اگر از بنیامیه بیشتر نبود، کمتر هم نبود. بهخصوص که افزون بر ستمکاری و نیرنگبازی، پولپرستی نیز در وجود او سرشته بود. چنانکه در میان مردم به دوانیقی یعنی کسی که دانگ دانگ پول جمع میکند آوازه داشت.
درک و بیان این فاصله در سالهای اول، که همه در شور و هیجان ناشی از سقوط بنیامیه بودند، بسیار دشوار بود. به عنوان نمونه، وقتی ابوالعباس سفاح، نخستین خلیفه بنی عباس، که مادر او هم از قریش بود و از پدر به ابن عباس میرسید، از منبر مسجد کوفه بالا میرفت، یکی از خاندان عباسی، گفت ای مردم از این منبر جز پیغمبر و علیبن ابیطالب و جز این برادرزاده من، کسی به حق بالا نرفته است. یعنی بلافاصله خلافت خاندان خود را به پیامبر و امیرالمومنین وصل کرد. این نکته بیانگر موقعیت امیرالمومنین علی (ع) در بین مردم نیز هست که با وجود نیم قرن ناسزا و لعن و نفرین به آن بزرگوار، همگان به مشروعیت آن حضرت تا جایی اعتقاد داشتند که باز هم تبار معنوی خود را به ایشان میرساندند.
یا در نمونهای دیگر و در شکلی فاجعهآمیز، عموی ابوالعباس سفاح، عبداللهبن علی، در شام زن و مرد و کودک و نوجوان بنیامیه را به انتقام امام حسین و زیدبن علی قتل عام کرد.
ماجرای امام حسین با جزییات آن برای همه ما روشن است و از آن اطلاع داریم، اما بنیامیه درباره زیدبن علی هم رفتاری فاجعهآمیز داشتند تا جایی که حتی جسد او را به آتش کشیدند و خاکستر او را به رودخانه ریختند تا هیچ نشانی از وی باقی نماند.
در دوره منصور که علویان یکیک قیام کردند، همگی یا به زندانهای طولانی و سخت افتادند یا منصور آنها را از دم تیغ گذراند. بنابراین تصور اینکه حضرت صادق در شرایط آسانی به درس و بحث مشغول بود، اصلا درست نیست. زیرا علاوه بر شیعیان و عموم مردم، همین خاندانهای علوی همگی از آن حضرت چشمداشت کمک و یاری مادی و معنوی داشتند و حفظ اصول در عین متهم نشدن به اتهاماتی چون سازشکاری حقیقتا دشوار است. در چنین فضایی فرهنگ و علم هم تحولات بزرگی را پشت سر میگذاشت. دیوانسالاران ایرانی، بهویژه خراسانی که ریشه در ساختار اجتماعی و سیاسی دوران کهن ایران داشتند، در حد نمایانی بر ارکان حکومت عباسی چیره شدند. از سوی دیگر در همین دوره، بهویژه با گسترش صنعت کاغذسازی، در ناحیه سمرقند و بعد از آن بغداد و برخی شهرهای دیگر، تصنیف و ترجمه گسترش یافت. بهخصوص ترجمه آثار علمی و فلسفی از ایران و یونان و روم از نظر فرهنگی و علمی و عقیدتی، جامعه را به کلی متحول کرد و آن، خود بر دشواریهای جایگاه امام در مسوولیت هدایت جامعه میافزود.
از مجموع این شرایط، که بهطور خلاصه اشاره شد، میتوان دریافت که شرایط و مسوولیت امام تا چه اندازه دشوار بود. یعنی حضرت باید تا آنجا که میتوانست، جماعت شیعه را نگه دارد و راه و رسم و اصول و فروع آیین را به آنها بیاموزد و در عین حال تفاوت و مرزبندی جدی میان نگرش جعفری با دولت قدرتمند بنیعباس را آشکار کند.
در واقع امام از موضع سیاسی از یکسو با بنیامیه فاصله داشت و از این حیث با بنیعباس مشترک بود، اما با بنیعباس هم شکاف و فاصلهای اساسی و ساختاری داشت که اعلام بیپرده آن در مقتضیات آن زمان و آن مکان میسر نبود.
از موضع عقیدتی، کار به مراتب سختتر بود و انبوهی از پرسشهای بیپاسخ در جامعه وجود داشت که ذهن و فکر همگان را در بر گرفته بود. از کارهای مهمی که توسط ایشان پی گرفته شد و کمتر به آن پرداختهاند، استفاده امام از ظرفیتهای موجود زمان بود. در همین دوره است که دسترسی جامعه به کاغذ، بهطرز بیسابقهای افزایش مییابد و در حالی که شماری از بزرگان مشغول بحث و جدل جدی بر سراستفاده از این امکان نو برای کتابت حدیث بودند، امام صادق(ع) اصحاب را به کتابت تشویق میفرمود و به همین سبب است که کتابهای فهرست پر از اسامی کتابهای شاگردان و اصحاب امام صادق است.
ظهور و کارکرد کاغذ در آن روزگار بیشباهت به ظهور و کارکرد فضای مجازی در روزگار ما نیست که شرایط علم و فرهنگ و اطلاعرسانی را بهکلی دگرگون ساخته است.
اما فعالیت امام صادق(ع) منحصر به مرزگذاری هم نبود و بخش عظیمی از میراث ایشان، ساخت بنای فقهی و عقیدتی و اخلاقی تشیع است و به همین دلیل مذهب شیعه اثنیعشری را به نام آن حضرت خواندهاند.
در واقع امام در این جایگاه، هدایت معنوی جامعه و مسوولیت اجتماعی آن را بر عهده داشت. با نگاه به سیره امام و طیف شاگردان و ارادتمندان بسیار آن حضرت، معلوم است که ایشان از تقسیم جامعه مسلمانان و حتی غیر مسلمانان به عرب و عجم و مولی، سیاه و سفید و شیعه و سنی، پرهیز داشت و در میان شاگردان بزرگ ایشان از همه گروهها و طیفهای فکری و اجتماعی حضور داشتند و این نکته از آنجا دانسته میشود که مقام و معارف امام صادق را در آثار همه گروههای مسلمانان به فراوانی میتوان دید. این رویکرد، ایفای مسوولیت اجتماعی است که در پی ایجاد جامعه اسلامی، فراتر از مرزها، رنگها، زبانها و سایر مولفههای قومی و گروهی است.
در واقع شخصیت علمی ایشان چندان برجسته بود که حتی بعدها کسانی آثار علمی در حوزههای علوم محض را به ایشان نسبت دادند. این نسبت هرچند ممکن است قابل اثبات نباشد، اما نشان از شخصیت رفیع علمی ایشان است؛ به این جهت که چنین نسبتی با چنان شخصیتی سازگار است.
به هر حال امام صادق (ع) با آنکه در چنان شرایط دشواری میزیست و پیوسته زیرنظر بود و بارها قصد داشتند او را به شهادت برسانند یا زندانی کنند، بیشترین اصحاب و شاگردان را داشت تا جایی که هنوز هم با وجود شرایط آرام و مساعد و امکانات جدید و دسترسیهای بسیار بیشتر به منابع دانشی گوناگون، تصور حتی نیمی از آن همه طالبان علم برای هر استاد و صاحب علمی مایه مباهات و فخر است.
شهادت مظلومانه امام را تسلیت میگویم.