فردا، برای شهر تهران، روز تعیینکنندهای است. منتخبان پنجمین دوره شورای اسلامی شهر تهران، جمع میشوند تا اولین مرحله از بررسیها برای انتخاب شهردار تهران را به انجام برسانند.
به گزارش جماران احمد مسجد جامعی در روزنامه شرق نوشت: انتخاب شهردار، از سویی انتخاب رأس هرم مدیریت شهری است و از سویی طبق قانون، نخستین و کلیدیترین مسئولیت اعضای شورای شهر است. همواره در انتخاب شهردار، دیدگاههای متفاوت مطرح است که حتی گاه با هم متناقض نیز هستند؛ مثلا از منظر گروهی، جایگاه شهردار، جایگاهی سیاسی است، اما از نظر گروهی دیگر این جایگاه، صرفا تخصصی است. گروهی شهردار را مدیری ستادی میبینند و گروهی دیگر، مدیری صرفا اجرائی که باید حوزههای مکانی، نهادی، حقوقی و زیستی شهر را بشناسد. هرکس درباره اینکه شهردار منتخب، چه عرصههایی از شهر را باید بشناسد و بر آنها اشراف داشته باشد، نظری دارد و بسیاری از این نظرها بر این بنیان استوارند که شهر حوزه عمل اجتماعی است، اما جز موارد کلی که در قانون برای انتخاب شهردار آمده، از قبیل میزان تحصیلات، سن، تابعیت، حسنشهرت، توانایی جسمی و روحی برای انجام کار و...، در قانون و آییننامهها شاخصهای تخصصی و کارکردی که شوراهای شهر بر اساس آن سیاستگذاری کنند و شهردار را برگزینند نیامده است. به این وضع میتوان به چشم فرصت نگریست یا تهدید، ولی درهرحال، مقتضیات حقوقی و اجتماعی کنونی اعم ازمحدودیتها و چالشهای زیستی و اجتماعی، بهویژه محدودیت درآمدها و ازریختافتادگی شهر وجود دارد.
همچنین بههمریختگی انضباط و نامعلومبودن تعاریف حقوق و تکالیف شهروندی، انتخاب شهردار پیچیدهتر شده است، بهنحویکه اجماع بهسختی حاصل میشود. اکنون چه باید کرد؟ به نظر میرسد توجه به تجربه دورههای گذشته و رویههای اجرائی و تجربه عام ملی و جهانی، راهنما و راهگشا باشد. نخست آنکه باید بدانیم انتخاب شهردار تصمیمی اساسی و در راستای ترسیم استراتژی اجرائی اداره شهر است. پس توجه به تجربه دورههای گذشته از منظر کلان، راهگشاست. در یک دستهبندی کلی میتوان این گروهها را نامزد بالقوه انتخاب بهعنوان شهردار دانست:
١. مدیران اجرائی نهاد مدیریت شهری برآمده از بدنه نهاد مدیریت شهری٢. مدیران اجرائی که بهواسطه سوابق اجرائی در سطوح ملی و میانی، مدتی در شهرداری فعالیت کرده و سپس از ساختار مدیریت شهری فاصله گرفتهاند,٣. مدیران ملی که در سطوح کلان در حوزه نظام شهرنشینی، شهرسازی و برنامهریزی شهری، راهبری و سیاستگذاری کردهاند.٤. وزرا و مدیران ارشد غیرمرتبط با مسائل شهری٥. نظریهپردازان مدیریت و برنامهریزی و سیاستگذاری شهری
در گروه اول، نقطه قوت، شناخت از شهر و فرایند اداره شهر است. نقطهضعف، این احتمال است که باوجود آشنایی با مشکلات، احتمالا راهکارهایی برای رفع آنها سراغ نداشتهاند که مدار ناپایدار و کمابیش معیوب فعلی همچنان ادامه یافته است.نقطه قوت گروه دوم، شناخت از حوزههای متکثر اجرائی خارج از شهرداری است، در مقابل نقطهضعف آنها این است که پیوستگی و وابستگی آنها به شهر و شهرداری همانند گروه اول پایدار و استوار نیست.گروه سوم که عملا شامل وزیران و معاونان آنها و معاونان رئیسجمهور هستند و در سطوح کلان در حوزه نظام شهرنشینی، شهرسازی و برنامهریزی شهری، راهبری و سیاستگذاری کردهاند.گروه چهارم مدیران ارشد غیرمرتبط با مسائل شهری هستند که نسبت به گروه سوم اولویت کمتری دارند و قطعا بیپشتوانه نظریهپردازان و مدیران اجرائی شهری، فاقد کارآمدی لازم و اثربخشی مناسب خواهند بود.گروه پنجم، یعنی نظریهپردازان مدیریت و برنامهریزی و سیاستگذاری شهری که همواره بهعنوان مشاوران عالی مدیران دو طیف بالا و در جهت تربیت نیروهای متخصص گام برداشتهاند. این گروه هرچند اطلاع و درک مناسبی از حوزه نظر در جهان دارند، اما در ساحت اجرا نیازمند پشتیبانی جدی مدیران اجرائی و به احتمال قابلتأملی از منظر تجربههای اجرائی از نشستن در جایگاه یک مدیر اجرائی دور هستند.ملاکهای عمومی نیز در عرصه جهانی و بهعنوان شاخصهای بینالمللی برای شهرداران در دست است که اغلب آنها را بر اساس نظریه حکمروایی شایسته شهری تبیین کردهاند. مهمترین این شاخصها عبارتاند از: شفافیت، توان گفتوگو با مدیران شهری، شهروندان، سازمانهای مردمنهاد، متخصصان و...، اجماعگرایی، کارایی و اثربخشی، قانونمندی، بینش راهبردی، مشارکتبخشی، عدالت و باور به درآمدهای پایدار شهری.تعیین اولویت میان این گروهها و شاخصها، مستلزم گفتوگوی پایدار، هماندیشی و همافزایی است؛ گفتوگویی که در آن امکان شنیدهشدن همه نظرات وجود داشته باشد. خوشبختانه این فرصت پس از انتخاب اعضای جدید شورا که از طیفهای مختلف علمی و اجرائی جامعه هستند، فراهم شده است.فارغ از همه اینها، مقتضیات اجتماعی و اداری مدیریت شهری در ایران نیز شاخصهایی را به ما الزام یا دستکم پیشنهاد مؤکد میکند، از جمله اینکه شهردار، بهویژه در پایتخت و کموبیش در کلانشهرها، باید توان هماهنگی و همکاری با نهادها و ساختارهای رسمی و حتی غیررسمی، ولی مؤثر و کارساز را در جریان مناسبات شهر و شهرنشینی داشته باشد. از ملاحظات جانبی انتخاب شهردار، یکی این است که نگاهکردن به شهرداری تهران بهعنوان سکوی پرش، از نگاههای آسیبزاست و باید جلوی صاحبان چنین نگاهی ایستاد. فعالیت در مدیریت شهری با فعالیت در وزارتخانهها و نهادهای دیگر، حتی همسو، تفاوتی ساختاری و اساسی دارد. اول آنکه فعالیت شهرداری، روزانه، مستمر و مکانپایه است و عمل مدیریتی اغلب، گروهی از ساکنان شهر را بیدرنگ تحتتأثیر قرار میدهد .باید به یاد داشت که بهواسطه فعالیت طولانیمدت مدیریت شهری پایتخت، چالشها و مشکلات دیگری نیز پیشروی شهردار خواهد بود، از جمله اینکه پاسخگویی به حوزههای مختلف که تعهد، بهویژه تعهدات مالی، در آن ایجاد شده است، چندینسال زمان میبرد. همه این جزئیات نشان میدهد، انتخاب شهردار، آزمونی جامع برای منتخبان جدید است. انتخاب شهردار، تصمیمی است که باید نهتنها شرایط پاسخگویی مدیریت شهری را فراهم آورد، بلکه امکان طراحی فرایندهای شفاف نظارتی را برای شهروندان و منتخبان آنها نیز میسر کند؛ تصمیمی که نهتنها شورای شهر، بلکه مردم را همراه خود کند و بهگونهای باشد که ساکنان تهران احساس کنند شهروندان پایتخت هستند. به همه اینها، این نکته را میافزایم که چون شهر تهران پایتخت کشور و جایگاه تمرکز تقریبا تمامی نهادها و ارگانهاست، سرنوشت مدیریتی تهران، اثری جدی بر تمام کشور دارد و به همین دلیل هم که باشد، به نظر میرسد انتخاب مدیری که دارای تجربههای ملی باشد، از مهمترین شاخصهها برای انتخاب شهردار است.