یکی از حساسترین نهادهای هر کشور، سازمان اطلاعاتی آن کشور است. نهادی که بعد از پیروزی انقلاب در ایران، شکل وزارتخانه به خود گرفت و نیروهایش با عنوان «سربازان گمنام امام زمان(ع)» شناخته میشوند.
به گزارش جماران تاریخچه تشکیل نهادی برای کسب اطلاعات و مسائل امنیتی در ایران به سه سال بعد از کودتای ٢٨ مرداد سال ١٣٣٢ برمیگردد. اسفند ١٣٣٥، سازمان اطلاعات و امنیت کشور که به «ساواک» معروف شد، با تصویب مجلس شورای ملی تأسیس شد و بهعنوان یکی از زیرمجموعههای نخستوزیری شروع به فعالیت کرد که بر اساس آن، رئیس این سازمان معاون نخستوزیر بود اما شاه آن را منصوب میکرد. وظیفه اصلی ساواک نیز کسب اطلاعات لازم برای حفظ امنیت ملی، کشف جاسوسی، مقابله با ناقضان قوانین ضد سلطنت و ضد مبارزه مسلحانه، مرتکبان جرائم نظامی و عاملان سوءقصد به جان شاه و ولیعهد بود. تا پیش از تصویب ساواک، اداره اطلاعات شهربانی، مسئولیت برقراری امنیت کشور را برعهده داشت. این سازمان ٢٢ سال به فعالیت خود ادامه داد اما با اوجگیری انقلاب، محمدرضا پهلوی دستور انحلال آن را صادر کرد.
با پیروزی انقلاب، تا ٢٧ مرداد سال ١٣٦٢ که قانون وزارت اطلاعات در مجلس تصویب شد، چنین وزارتخانهای در دولت وجود نداشت و فعالیتهای اطلاعاتی در قالب سازمانهای متعدد و معمولا بهصورت غیرمنسجم صورت میگرفت. البته تلاشهایی به منظور سازماندهی نهادهای اطلاعاتی انجام شد که به موفقیت خاصی دست نیافتند. در آن برهه، برای مقابله با گروههای تروریستی و نفوذ خارجی، نهادهای «دفتر اطلاعات نخستوزیر»، «تیم اطلاعاتی سپاه پاسداران» و «کمیتههای انقلاب اسلامی» فعالیت داشتند. آشفتگی سازمانهای اطلاعاتی در اول انقلاب، هنوز هم بعضیها را به اشتباه میاندازد و روایتها را دچار اغتشاش میکند.
چندی بعد از انقلاب، پراکندگی و تداخلهایی که در امور اطلاعاتی و امنیتی صورت میگرفت، باعث شد شهید محمدعلی رجایی «دفتر اطلاعات نخستوزیری» را تأسیس کند و امور اطلاعاتی میان سپاه و ارتش و کمیته و شهربانی تقسیم شود.
سعید حجاریان از فعالان اطلاعات نخستوزیری، فضای پیش از تأسیس وزارت اطلاعات را در مصاحبه خود با مجله «اندیشه پویا» اینگونه شرح داده است: «از اواخر بهمن ۵۷ و روزهای بعد از پیروزی انقلاب عمدتا قدرت به دست کمیتهها افتاد. در هر محلهای توسط نیروهای مردمی در محل، کلانتریها، مساجد و مراکز پیشاهنگی و کانونهای جوانان کمیتههای مردمی تشکیل شدند. هر کمیته هم در حد خودش ضمن کارهای امنیتی جاری به جمعآوری اطلاعات میپرداخت و عمدتا در زمینه اطلاعات داخلی واحدی در هر کمیته به نام واحد اطلاعات شکل گرفته بود. به دلیل عدم فرماندهی واحد، نوعی ملوکالطوایفی در کار کمیته و کار اطلاعاتی آنها به وجود آمده بود».
او در ادامه گفته است: «چون تمرکز، سرویسدهی و هماهنگی وجود نداشت، نهادهای مختلف برای خود کار اطلاعاتی میکردند. با فاصله کمی از انقلاب، سپاه پاسداران تشکیل شد و آنجا هم کارهای اطلاعاتی صورت میگرفت. قضات هم در زمینه پروندههایی که در اختیارشان بود کار اطلاعاتی میکردند؛ خصوصا قضاتی که در زمینه ضدخرابکاری و ضدجاسوسی و ضدامنیتی کار میکردند. مثلا خاطرم هست که آقای خلخالی یک تیم اطلاعاتی داشت که در زمینه پروندههای در اختیار ایشان به جمعآوری اطلاعات میپرداختند».
این سازمانها در کنار اطلاعات نخستوزیری که سعید حجاریان در آن فعال بود، مسائل مربوط به حوزه اطلاعات را پیش میبردند. او درخصوص تقسیم کار دو سازمان اصلی اطلاعاتی تا پیش از تأسیس وزارت اطلاعات میگوید: «مسائل خارجی به ما [اطلاعات نخستوزیری] مربوط بود و امنیت به ما ربطی نداشت، مسئولش سپاه بود و آنها پرونده را جلو میبردند».اما این تقسیم کار بدون موازیکاری نبود. بعضی از مسائل باعث شد موسویخوئینیها با حکمی از امام «ستاد سهنفره» را تشکیل دهد؛ ستادی متشکل از موسویخوئینیها، یکی از اعضای اطلاعات نخستوزیری و یکی از اعضای سپاه بهمنظور بهوجودآوردن هماهنگیهای لازم که راه به جایی نبرد.
وزارت اطلاعات چگونه تأسیس شد
لایحه تشکیل وزارت اطلاعات در سال ١٣٦٢ از سوی دولت میرحسین موسوی، نخستوزیر آن روز، تهیه و به مجلس شورای اسلامی ارائه شد. اما در مجلس درباره اینکه این سازمان زیر نظر کدامیک از ارگانها اداره شود، اختلافنظر وجود داشت. عدهای معتقد بودند تشکیلات اطلاعاتی باید زیر نظر سپاه پاسداران اداره شود، ولی عدهای دیگر، این سازمان را زیر نظر قوه قضائیه قرار میدادند. عدهای نیز آن را جزئی از نهاد ریاستجمهوری میدانستند و حتی گروهی معتقد بودند به دلیل حساسیت و اهمیت تشکیلات اطلاعاتی، سازمان اطلاعات باید زیر نظر بالاترین مقام کشور یعنی رهبری اداره شود. اما در نهایت به جای «سازمان اطلاعات» لایحه وزارت اطلاعات در دستور کار قرار گرفت تا از یک طرف مجلس و از طرف دیگر رئیسجمهور بر عملکرد آن نظارت داشته باشد.چرا تشکیلات اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران یک وزارتخانه شد و نه سازمان یا معاونت؟ سعید حجاریان دراینباره گفته است: «یک روز احمد آقا به من زنگ زد و گفت امام راجع به این طرح نظر مخالف دارند و میپرسند کجای دنیا اطلاعات وزارتخانه است که شما میخواهید وزارتخانه درست کنید. من دو استدلال آوردم. آن موقع آقای صافیگلپایگانی دبیر شورای نگهبان بود، ایشان معتقد بود که چون وظایف و اختیارات رهبری در قانون اساسی احصا شده است و این به معنی حصر این اختیارات است عملا تشکیل سازمان اطلاعات توسط رهبری مخالف قانون اساسی است و اگر امام بخواهد که این تشکیلات را سامان بدهد باید از موضع بنیانگذار نظام حکم حکومتی بدهد و خارج از قانون اساسی اقدام کند. من این استدلال آقای صافی را به اطلاع امام رساندم.
موضوع دیگری را هم که مطرح کردم این بود که بالاخره ممکن است در جریان کارهای اطلاعاتی و امنیتی اقداماتی خلاف قانون صورت بگیرد. شکنجهای شود. مشکلی برای بیگناهی به وجود آید. اینها اگر کارشان مستقیم زیر نظر امام باشد این مسائل هم به پای ایشان گذاشته میشود. امام هر دوی این استدلالها را پذیرفت و نظرشان تغییر کرد». حجاریان دلیل اصلی پافشاری بر تعریفکردن تشکیلات اطلاعاتی ذیل یک وزارتخانه را امکان نظارت مجلس بر آن میدانست.
سرانجام قانون تشکیل وزارت اطلاعات در جلسه روز پنجشنبه ۲۷ مردادماه ۱۳۶۲ در مجلس شورای اسلامی تصویب و به تأیید شورای نگهبان رسید. پیش از تصویب قانون این وزارتخانه نیز در تاریخ ٢٩ اردیبهشت همان سال، قانون تعیین ضوابط و شرایط «وزیر اطلاعات» با تأیید شورای نگهبان تصویب شده بود که براساس این ضوابط، وزیر اطلاعات باید دارای این شرایط باشد: «تحصیلات در حد اجتهاد - اشتهار به عدالت و تقوا - داشتن سابقهای روشن از نظر سیاسی و مدیریتی - عدم عضویت در احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی».
میرحسین موسوی به عنوان نخستوزیر در همان زمان، اسماعیل فردوسیپور را به عنوان اولین وزیر اطلاعات به مجلس معرفی کرد اما با ۷۴ رأی موافق، ۴۷ رأی مخالف و ٤٠ رأی ممتنع، موفق به کسب رأی اعتماد مجلس نشد. نخستوزیر، حدود یکسال بعد یعنی در تاریخ ٢٤ مرداد ١٣٦٣، اینبار محمد محمدی ریشهری را برای تصدی وزارت اطلاعات به مجلس معرفی کرد که سرانجام از مجموع ٢٠٠ رأی مأخوذه با ۱۷۶ رأی موافق، ١١ رأی مخالف و ١٣ رأی ممتنع به عنوان اولین وزیر اطلاعات انتخاب شد.مرسوم و عرف است که چند وزارتخانه با نظر مشترک مقام معظم رهبری و رئیسجمهوری منصوب شوند. این هماهنگی درخصوص انتخاب اولین وزیر اطلاعات نیز وجود داشت؛ ریشهری در برنامه «شناسنامه» گفته بود: «امام خمینی به من فرمودند من به آقای موسوی گفتهام هر وزیری که میخواهی انتخاب کنی، مختاری. اما در مورد وزیر اطلاعات باید با موافقت من فرد مورد نظر انتخاب شود و آقای موسوی هم شما [ریشهری] را معرفی کرد و من هم با توجه به آشنایی که نسبت به شما داشتم، با حضور شما در وزارت اطلاعات موافقت کردم».
علی فلاحیان که خود نیز سابقه وزارت اطلاعات را دارد، در برنامه اینترنتی «خشت خام» و در پاسخ به پرسشی درباره اینکه آیا مقام معظم رهبری وزیر اطلاعات را مشخص میکند، گفته است: «...فکر نمیکنم قانون باشد اما بالاخره رئیسجمهور و همه قوا زیرنظر رهبری هستند. [وقتی فهرست وزرا آماده میشود] این فهرست به آقا داده میشود. روی چندتا وزیر حساسیت بیشتری است: وزیر کشور، وزیر اطلاعات، وزیر خارجه و وزیر دفاع».
دانشآموختگان مدرسه حقانی
نکته جالب اینکه چند نفر از وزرای اطلاعات همچون علی فلاحیان، علی یونسی و محسنیاژهای، دانشآموخته مدرسه حقانی بودهاند. این مدرسه در اواخر دهه ١٣٣٠ در قم و به منظور تربیت طلابی آگاه و تشکیلاتی بهوسیله شهید محمدحسین بهشتی و شهید علی قدوسی تأسیس شد.
مصطفی پورمحمدی که اکنون وزیر دادگستری دولت حسن روحانی است دراینباره به خبرگزاری مهر گفته بود: «علت برجستهشدن این موضوع این است که مرحوم آیتالله قدوسی که دادستان انقلاب شدند از تعدادی از ما دعوت کرد و یک تیم ١٥، ٢٠ نفرهای به دادستانی کل رفتیم و حاکم شرع و دادستان شدیم یا مقامات قضائی را برعهده گرفتیم. وقتی وزارت اطلاعات تشکیل شد و آقای ریشهری وزیر اطلاعات شدند، پنج یا شش نفر از مدرسه حقانی به وزارت اطلاعات رفتیم».
علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت اصلاحات، نیز درباره چگونگی انتخابشدن خود برای این وزارتخانه به «شرق» گفته بود: «دوستان آقای خاتمی مثل کروبی و موسویخوئینیها به ایشان پیشنهاد کرده بودند که من را معرفی کند. آقای خاتمی به حساب اینکه من یکی از طلاب مدرسه حقانی هستم و طلاب مدرسه حقانی هم به تندروی معروف هستند بنده را معرفی نکرد؛ اما بعد از مشکلی که برای وزیر اطلاعات پیش آمد؛ با مقام معظم رهبری تبادلنظر و توافق کردند و من معرفی شدم».
تا به حال هفت وزیر اطلاعات در این وزارتخانه فعالیت داشتهاند که در دوران آنها اتفاقات خاصی نیز رخ داده است. در اینجا مرور کوتاهی بر این وزرا و کارنامه آنها داریم:
یکی از حساسترین نهادهای هر کشور، سازمان اطلاعاتی آن کشور است. نهادی که بعد از پیروزی انقلاب در ایران، شکل وزارتخانه به خود گرفت و نیروهایش با عنوان «سربازان گمنام امام زمان(ع)» شناخته میشوند. تاریخچه تشکیل نهادی برای کسب اطلاعات و مسائل امنیتی در ایران به سه سال بعد از کودتای ٢٨ مرداد سال ١٣٣٢ برمیگردد. اسفند ١٣٣٥، سازمان اطلاعات و امنیت کشور که به «ساواک» معروف شد، با تصویب مجلس شورای ملی تأسیس شد و بهعنوان یکی از زیرمجموعههای نخستوزیری شروع به فعالیت کرد که بر اساس آن، رئیس این سازمان معاون نخستوزیر بود اما شاه آن را منصوب میکرد. وظیفه اصلی ساواک نیز کسب اطلاعات لازم برای حفظ امنیت ملی، کشف جاسوسی، مقابله با ناقضان قوانین ضد سلطنت و ضد مبارزه مسلحانه، مرتکبان جرائم نظامی و عاملان سوءقصد به جان شاه و ولیعهد بود. تا پیش از تصویب ساواک، اداره اطلاعات شهربانی، مسئولیت برقراری امنیت کشور را برعهده داشت. این سازمان ٢٢ سال به فعالیت خود ادامه داد اما با اوجگیری انقلاب، محمدرضا پهلوی دستور انحلال آن را صادر کرد.
با پیروزی انقلاب، تا ٢٧ مرداد سال ١٣٦٢ که قانون وزارت اطلاعات در مجلس تصویب شد، چنین وزارتخانهای در دولت وجود نداشت و فعالیتهای اطلاعاتی در قالب سازمانهای متعدد و معمولا بهصورت غیرمنسجم صورت میگرفت. البته تلاشهایی به منظور سازماندهی نهادهای اطلاعاتی انجام شد که به موفقیت خاصی دست نیافتند. در آن برهه، برای مقابله با گروههای تروریستی و نفوذ خارجی، نهادهای «دفتر اطلاعات نخستوزیر»، «تیم اطلاعاتی سپاه پاسداران» و «کمیتههای انقلاب اسلامی» فعالیت داشتند. آشفتگی سازمانهای اطلاعاتی در اول انقلاب، هنوز هم بعضیها را به اشتباه میاندازد و روایتها را دچار اغتشاش میکند.
چندی بعد از انقلاب، پراکندگی و تداخلهایی که در امور اطلاعاتی و امنیتی صورت میگرفت، باعث شد شهید محمدعلی رجایی «دفتر اطلاعات نخستوزیری» را تأسیس کند و امور اطلاعاتی میان سپاه و ارتش و کمیته و شهربانی تقسیم شود.
سعید حجاریان از فعالان اطلاعات نخستوزیری، فضای پیش از تأسیس وزارت اطلاعات را در مصاحبه خود با مجله «اندیشه پویا» اینگونه شرح داده است: «از اواخر بهمن ۵۷ و روزهای بعد از پیروزی انقلاب عمدتا قدرت به دست کمیتهها افتاد. در هر محلهای توسط نیروهای مردمی در محل، کلانتریها، مساجد و مراکز پیشاهنگی و کانونهای جوانان کمیتههای مردمی تشکیل شدند. هر کمیته هم در حد خودش ضمن کارهای امنیتی جاری به جمعآوری اطلاعات میپرداخت و عمدتا در زمینه اطلاعات داخلی واحدی در هر کمیته به نام واحد اطلاعات شکل گرفته بود. به دلیل عدم فرماندهی واحد، نوعی ملوکالطوایفی در کار کمیته و کار اطلاعاتی آنها به وجود آمده بود».
او در ادامه گفته است: «چون تمرکز، سرویسدهی و هماهنگی وجود نداشت، نهادهای مختلف برای خود کار اطلاعاتی میکردند. با فاصله کمی از انقلاب، سپاه پاسداران تشکیل شد و آنجا هم کارهای اطلاعاتی صورت میگرفت. قضات هم در زمینه پروندههایی که در اختیارشان بود کار اطلاعاتی میکردند؛ خصوصا قضاتی که در زمینه ضدخرابکاری و ضدجاسوسی و ضدامنیتی کار میکردند. مثلا خاطرم هست که آقای خلخالی یک تیم اطلاعاتی داشت که در زمینه پروندههای در اختیار ایشان به جمعآوری اطلاعات میپرداختند».
این سازمانها در کنار اطلاعات نخستوزیری که سعید حجاریان در آن فعال بود، مسائل مربوط به حوزه اطلاعات را پیش میبردند. او درخصوص تقسیم کار دو سازمان اصلی اطلاعاتی تا پیش از تأسیس وزارت اطلاعات میگوید: «مسائل خارجی به ما [اطلاعات نخستوزیری] مربوط بود و امنیت به ما ربطی نداشت، مسئولش سپاه بود و آنها پرونده را جلو میبردند».اما این تقسیم کار بدون موازیکاری نبود. بعضی از مسائل باعث شد موسویخوئینیها با حکمی از امام «ستاد سهنفره» را تشکیل دهد؛ ستادی متشکل از موسویخوئینیها، یکی از اعضای اطلاعات نخستوزیری و یکی از اعضای سپاه بهمنظور بهوجودآوردن هماهنگیهای لازم که راه به جایی نبرد.
وزارت اطلاعات چگونه تأسیس شد
لایحه تشکیل وزارت اطلاعات در سال ١٣٦٢ از سوی دولت میرحسین موسوی، نخستوزیر آن روز، تهیه و به مجلس شورای اسلامی ارائه شد. اما در مجلس درباره اینکه این سازمان زیر نظر کدامیک از ارگانها اداره شود، اختلافنظر وجود داشت. عدهای معتقد بودند تشکیلات اطلاعاتی باید زیر نظر سپاه پاسداران اداره شود، ولی عدهای دیگر، این سازمان را زیر نظر قوه قضائیه قرار میدادند. عدهای نیز آن را جزئی از نهاد ریاستجمهوری میدانستند و حتی گروهی معتقد بودند به دلیل حساسیت و اهمیت تشکیلات اطلاعاتی، سازمان اطلاعات باید زیر نظر بالاترین مقام کشور یعنی رهبری اداره شود. اما در نهایت به جای «سازمان اطلاعات» لایحه وزارت اطلاعات در دستور کار قرار گرفت تا از یک طرف مجلس و از طرف دیگر رئیسجمهور بر عملکرد آن نظارت داشته باشد.چرا تشکیلات اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران یک وزارتخانه شد و نه سازمان یا معاونت؟ سعید حجاریان دراینباره گفته است: «یک روز احمد آقا به من زنگ زد و گفت امام راجع به این طرح نظر مخالف دارند و میپرسند کجای دنیا اطلاعات وزارتخانه است که شما میخواهید وزارتخانه درست کنید. من دو استدلال آوردم. آن موقع آقای صافیگلپایگانی دبیر شورای نگهبان بود، ایشان معتقد بود که چون وظایف و اختیارات رهبری در قانون اساسی احصا شده است و این به معنی حصر این اختیارات است عملا تشکیل سازمان اطلاعات توسط رهبری مخالف قانون اساسی است و اگر امام بخواهد که این تشکیلات را سامان بدهد باید از موضع بنیانگذار نظام حکم حکومتی بدهد و خارج از قانون اساسی اقدام کند. من این استدلال آقای صافی را به اطلاع امام رساندم.
موضوع دیگری را هم که مطرح کردم این بود که بالاخره ممکن است در جریان کارهای اطلاعاتی و امنیتی اقداماتی خلاف قانون صورت بگیرد. شکنجهای شود. مشکلی برای بیگناهی به وجود آید. اینها اگر کارشان مستقیم زیر نظر امام باشد این مسائل هم به پای ایشان گذاشته میشود. امام هر دوی این استدلالها را پذیرفت و نظرشان تغییر کرد». حجاریان دلیل اصلی پافشاری بر تعریفکردن تشکیلات اطلاعاتی ذیل یک وزارتخانه را امکان نظارت مجلس بر آن میدانست.
سرانجام قانون تشکیل وزارت اطلاعات در جلسه روز پنجشنبه ۲۷ مردادماه ۱۳۶۲ در مجلس شورای اسلامی تصویب و به تأیید شورای نگهبان رسید. پیش از تصویب قانون این وزارتخانه نیز در تاریخ ٢٩ اردیبهشت همان سال، قانون تعیین ضوابط و شرایط «وزیر اطلاعات» با تأیید شورای نگهبان تصویب شده بود که براساس این ضوابط، وزیر اطلاعات باید دارای این شرایط باشد: «تحصیلات در حد اجتهاد - اشتهار به عدالت و تقوا - داشتن سابقهای روشن از نظر سیاسی و مدیریتی - عدم عضویت در احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی».
میرحسین موسوی به عنوان نخستوزیر در همان زمان، اسماعیل فردوسیپور را به عنوان اولین وزیر اطلاعات به مجلس معرفی کرد اما با ۷۴ رأی موافق، ۴۷ رأی مخالف و ٤٠ رأی ممتنع، موفق به کسب رأی اعتماد مجلس نشد. نخستوزیر، حدود یکسال بعد یعنی در تاریخ ٢٤ مرداد ١٣٦٣، اینبار محمد محمدی ریشهری را برای تصدی وزارت اطلاعات به مجلس معرفی کرد که سرانجام از مجموع ٢٠٠ رأی مأخوذه با ۱۷۶ رأی موافق، ١١ رأی مخالف و ١٣ رأی ممتنع به عنوان اولین وزیر اطلاعات انتخاب شد.مرسوم و عرف است که چند وزارتخانه با نظر مشترک مقام معظم رهبری و رئیسجمهوری منصوب شوند. این هماهنگی درخصوص انتخاب اولین وزیر اطلاعات نیز وجود داشت؛ ریشهری در برنامه «شناسنامه» گفته بود: «امام خمینی به من فرمودند من به آقای موسوی گفتهام هر وزیری که میخواهی انتخاب کنی، مختاری. اما در مورد وزیر اطلاعات باید با موافقت من فرد مورد نظر انتخاب شود و آقای موسوی هم شما [ریشهری] را معرفی کرد و من هم با توجه به آشنایی که نسبت به شما داشتم، با حضور شما در وزارت اطلاعات موافقت کردم».
علی فلاحیان که خود نیز سابقه وزارت اطلاعات را دارد، در برنامه اینترنتی «خشت خام» و در پاسخ به پرسشی درباره اینکه آیا مقام معظم رهبری وزیر اطلاعات را مشخص میکند، گفته است: «...فکر نمیکنم قانون باشد اما بالاخره رئیسجمهور و همه قوا زیرنظر رهبری هستند. [وقتی فهرست وزرا آماده میشود] این فهرست به آقا داده میشود. روی چندتا وزیر حساسیت بیشتری است: وزیر کشور، وزیر اطلاعات، وزیر خارجه و وزیر دفاع».
دانشآموختگان مدرسه حقانی
نکته جالب اینکه چند نفر از وزرای اطلاعات همچون علی فلاحیان، علی یونسی و محسنیاژهای، دانشآموخته مدرسه حقانی بودهاند. این مدرسه در اواخر دهه ١٣٣٠ در قم و به منظور تربیت طلابی آگاه و تشکیلاتی بهوسیله شهید محمدحسین بهشتی و شهید علی قدوسی تأسیس شد.
مصطفی پورمحمدی که اکنون وزیر دادگستری دولت حسن روحانی است دراینباره به خبرگزاری مهر گفته بود: «علت برجستهشدن این موضوع این است که مرحوم آیتالله قدوسی که دادستان انقلاب شدند از تعدادی از ما دعوت کرد و یک تیم ١٥، ٢٠ نفرهای به دادستانی کل رفتیم و حاکم شرع و دادستان شدیم یا مقامات قضائی را برعهده گرفتیم. وقتی وزارت اطلاعات تشکیل شد و آقای ریشهری وزیر اطلاعات شدند، پنج یا شش نفر از مدرسه حقانی به وزارت اطلاعات رفتیم».
علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت اصلاحات، نیز درباره چگونگی انتخابشدن خود برای این وزارتخانه به «شرق» گفته بود: «دوستان آقای خاتمی مثل کروبی و موسویخوئینیها به ایشان پیشنهاد کرده بودند که من را معرفی کند. آقای خاتمی به حساب اینکه من یکی از طلاب مدرسه حقانی هستم و طلاب مدرسه حقانی هم به تندروی معروف هستند بنده را معرفی نکرد؛ اما بعد از مشکلی که برای وزیر اطلاعات پیش آمد؛ با مقام معظم رهبری تبادلنظر و توافق کردند و من معرفی شدم».
تا به حال هفت وزیر اطلاعات در این وزارتخانه فعالیت داشتهاند که در دوران آنها اتفاقات خاصی نیز رخ داده است. در اینجا مرور کوتاهی بر این وزرا و کارنامه آنها داریم:
محمد محمدىرىشهرى: متولد ۱۳۲۵ و داماد مرحوم آیتالله مشکینی است. او تا پیش از نشستن بر کرسی وزارت، حاکم شرع دادگاههاى انقلاب اسلامى و رئیس دادگاه انقلاب ارتش بود. از جمله اتفاقات مهم دوران وزارت ریشهری میتوان به نقش او در تأسیس وزارت اطلاعات و برخورد با باند مهدی هاشمی اشاره کرد. او در سال ٧٦، با عنوان کاندیدای «جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی» که خود آن را بنا نهاده بود در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد اما فقط توانست ۲.۵۵ درصد از آرای مأخوذه را به خود اختصاص دهد. او در آبان ١٣٧٧ ضمن بیانیهای، تعطیلی موقت فعالیتهای سیاسی خود را اعلام کرد.
او بعد از ترک وزارت اطلاعات، مناصب مختلفی را تجربه کرد که ازجمله آنها میتوان به دادستان کل کشور، دادستان دادگاه ویژه روحانیت، تولیت حرم حضرت عبدالعظیم، نماینده مردم استان تهران در مجلس خبرگان رهبرى، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده ولىفقیه و سرپرست حجاج اشاره کرد.
علی فلاحیان: او متولد ١٣٢٨ در نجفآباد اصفهان و وزیر اطلاعات دولت مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی بوده است. او در ابتدای انقلاب حاکم شرع آبادان بود و از سال ٦٠ به عنوان حاکم شرع کرمانشاه منصوب شدند. او سپس به مشهد و بعد به تهران آمد و قائممقام دادستان انقلاب شد.
در دوران وزارت او بحثهای داغی مانندپرونده میکونوس و برخورد با روشنفکران و نویسندگان مطرح شد. فلاحیان نیز همچون ریشهری شانس خود را در انتخابات ریاستجمهوری امتحان کرد. او در انتخابات سال ۸۰ شرکت کرد اما تنها موفق شد کمتر از نیم درصد آرا را به خود اختصاص دهد.
فلاحیان در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ هم ثبتنام کرد، اما قبل از ورود به رقابتها با توصیه شورای نگهبان انصراف داد.
قربانعلی درینجفآبادی: اولین وزیر دوران اصلاحات متولد ١٣٢٤ در نجفآباد اصفهان است. او همچنین اولین وزیر اطلاعاتی است که دوران وزارت خود را کامل نکرد.
گفتنی است قتلهای زنجیرهای در این دوره اتفاق افتاد. او بعد از بالاگرفتن این موضوع و دستگیری تعدادی از عوامل وزارت اطلاعات استعفا داد. درینجفآبادی که سه دوره حضور در مجلس شورای اسلامی را در کارنامه خود دارد هماکنون امام جمعه اراک و نماینده ولیفقیه در استان مرکزی است.
علی یونسی: متولد ۱۳۳۰ در نهاوند، دومین وزیر کابینه سیدمحمد خاتمی است که تا انتهای دولت دوم او نیز در این مقام باقی ماند. در دوران وزارت او حوادثی مانند واقعه ١٨ تیر ٧٨ رخ داده است. یونسی تا پیش از رسیدن به وزارت سابقه ریاست بر شعبه دادگاه نظامی، ریاست بر سازمان قضائی نیروهای مسلح و دادستان عمومی تهران را در کارنامه خود ثبت کرده بود. او درحالحاضر مشاور ویژه حسن روحانی در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی است.
غلامحسین محسنیاژهای: او متولد ١٣٣٥ است. بسیاری از افرادی که اخبار سیاسی دوران اصلاحات را دنبال میکردند، او را برای اولینبار از صداوسیما و بهعنوان قاضی پرونده غلامحسین کرباسچی دیدند.
محسنیاژهای اولین وزیر اطلاعات دولت احمدینژاد است. او همچنین اولین وزیر اطلاعاتی است که به دستور رئیسجمهور از کار برکنار شده است. بعد از برکناری اژهای در سوم مرداد ١٣٨٨ دولت نهم چند هفته آخر دوران خود را بدون وزیر و با سرپرستی شخص محمود احمدینژاد میگذراند.
از جمله سوابق محسنیاژهای میتوان به دادستان ویژه روحانیت تهران، دادستان کل ویژه روحانیت و مسئول مجتمع قضائی ویژه رسیدگی به جرائم کارکنان دولت اشاره کرد. اژهای بعد از برکناری از وزارت اطلاعات، دادستان کل کشور، معاون اول قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران، سخنگوی قوه قضائیه و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است.
حیدر مصلحی: متولد سال ۱۳۳۶ است. نام مصلحی بیش از هرچیزی با خانهنشینی ۱۱روزه رئیس دولت دهم، محمود احمدینژاد گره خورده است. احمدینژاد که با برکناری اژهای نگذاشت دوران وزارت او کامل شود، با مصلحی هم کنار نیامد. حاصل تنش بین رئیسجمهور و وزیر اطلاعات، استعفای مصلحی در سال ٩٠ بود. استعفایی که از سوی احمدینژاد سریعا پذیرفته، اما با مخالفت مقام معظم رهبری روبهرو شد. این تعارضات باعث شد احمدینژاد به نشانه اعتراض ١١ روز خانهنشینی کند. مصلحی تا پایان دولت دهم بر سر کار باقی ماند. او پیش از رسیدن به وزارت اطلاعات، نماینده ولیفقیه در نیروی زمینی سپاه تهران، نماینده ولیفقیه در نیروی هوایی سپاه پاسداران در تهران و عضو هیئت مرکزی نظارت شورای نگهبان بوده است.
محمود علوی: متولد ١٣٣٣ در شهرستان لامرد است. او که کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی در دانشگاه فردوسی مشهد به پایان رسانده است، از آغاز دولت حسن روحانی از سال ١٣٩٢ وزیر اطلاعات بوده است. علوی نماینده دوره اول، دوم، چهارم و پنجم مجلس شواری اسلامی بوده و درحالحاضر نماینده مردم استان تهران در مجلس خبرگان رهبری است.