ایران برنامه ای برای حمایت شتابزده از قطر و ایجاد شکاف عمیقتر در خلیج فارس در کوتاه مدت را ندارد چرا که در غیر این صورت، عربستان سعودی با تکیه بر تهدید ایران، فرصت ایجاد اتحادی قدرتمند علیه ایران و قطر را خواهد داشت.
به گزارش جماران؛ قدرت در هر اندازهای دارای محدودیت است. سیاستمداران تازهکار و پرانرژی فکر میکنند که توانایی انجام امور بسیاری را دارند ولی سیاستمداران کهنه کار همیشه متوجه ساختار های محدود کننده بسیاری در تصمیمات خود هستند و بیشترین تلاش خود را صرف ایجاد کمترین اصطکاک با عوامل محدود کننده خود می کنند. برای بسیاری از تحلیلگران حوزه روابط بین الملل، این پرسش مطرح بوده که آیا ویژگیهای فردی تصمیم گیرنده در سیاست گذاری خارجی، دارای نقش پررنگ تری هست یا محیط و عوامل ساختاری؟ به نظر میرسد تحلیلگرانی که راه میانه ای برای پاسخ به این پرسش انتخاب کرده اند به واقعیات عینی نزدیک ترند اما آنچه به پیچیده شدن موضوع می افزاید اینکه میزان تاثیر هرکدام ازاین عوامل نه تنها وابسته به نوع نظام سیاسی، روال بروکراتیک، فرهنگ سیاسی جامعه، قدرت افکار عمومی و رسانه ها ست بلکه حتی قابل تغییر با تحولات منطقه ای و جهانی یا تغییر روحیات رهبران کشورهاست. در این راستا نقش فردی، در جهت گیری سیاست خارجی در دو دولت اوباما و ترامپ دستخوش تغییر زیادی شده که روحیات شخصی، سهم بزرگی در این دگرگونی داشته است.
در شرایطی که سیاست گذاری خارجی، بیشترتحت تاثیر نقش فردی رهبران است و نه تکوین شده در فرآیند بروکراتیک تصمیم سازی، منافع کوتاه مدت، موقتی و ملموس بیش از حد مورد توجه قرار گرفته واین امر، امکان ایجاد سیاست های غیر همجهت و بعضا متضاد را فراهم میکند. تا جایی که در همین دوره کوتاه ریاست جمهوری ترامپ، برخی از تحلیلگران سیاست خارجی معتقدند که امروز آمریکا دارای سیاست خارجی نیست. تلاش برای ایجاد توافقی سست با روسیه بدون توجه به تعارض منافع بلند مدت دو کشور، تلاش برای فروش تسلیحات به همه طرف های درگیر در بحران قطر و حمایت از ولیعهد جدید سعودی با روحیه ای ماجراجو، بدون توجه به نیاز بزرگترین محل انرژی جهان به ثبات، در کنار انجام رفتارهای هنجار شکنانه و خارج از چارچوب در فضای داخلی و بین المللی، همه و همه نشان دهنده شخصی در راس نظام سیاسی آمریکاست که چندان قایل به ساختار های محدود کننده در تصمیم گیری نیست. به بیان دیگر ساختارها تا جایی برای او قابل تحمل است که در جهت خواسته فردی وی حرکت کند . در شرایط تعارض، به ارتباط مستقیم با جامعه روی آورده ، هزینه تصمیمات خود را به کل سیستم منتقل می کند.
سیاست خارجی امروز آمریکا در خاورمیانه مثالی از مورد مذکور است. قطر در میان دیگر همسایگان عرب خود، نشان داده که نگاهی واقع بینانهتر به تحولات جهانی و اجتماعی داخلی خود دارد. از حرکت در مسیر اصلاحات مدنی، روند قانون گذاری و کشورداری تا توجه به اهمیت رسانهها و اتخاذ دیپلماسی فعال و بینابین، همگی نشان دهنده نگاه بلند مدت قطر برای مطرح شدن به عنوان قدرتی منطقه ای است. از سوی دیگر به نظر میرسد که قطر به ادامه سیاست های فعلی دولت ترامپ چندان خوشبین نیست و حاضر نمیشود به هر قیمتی، در اتحادی به ظاهر آهنین با آمریکا و سایر همسایگان عرب خود وارد شود.
شباهت عربستان و آمریکا
در مقابل، تصمیم گیری در هیات حاکمه عربستان سعودی دارای مشابهات زیادی با رییس جمهورفعلی آمریکا ست و دور از ذهن نخواهد بود که رسیدن به منافع مورد انتظار به طور سریع وتوام با صرف هزینه زیاد، باعث اتخاذ سیاست های متعارض خواهد بود.
واقعیتی که باعث ایجاد شکاف در کشورهای عرب منطقه و نزدیکی ایران به قطر شده است. در این میان دستگاه دیپلماسی ایران هوشمندانه به دنبال نزدیکی به اتحادیه اروپا و مسدود کردن هرگونه احتمال ایجاد اجماع جدید علیه خود در جامعه بین المللی است.
درایت ایران
همچنین به نظر می رسد که ایران برنامه ای برای حمایت شتابزده از قطر و ایجاد شکاف عمیقتر در خلیج فارس در کوتاه مدت را ندارد چرا که در غیر این صورت، عربستان سعودی با تکیه بر تهدید ایران، فرصت ایجاد اتحادی قدرتمند علیه ایران و قطر را خواهد داشت و حتی ممکن است بهانهای برای اشغال نظامی قطر به وجود آید . این امر ممکن است منجر به حضور گستردهتر قدرت های فرامنطقه ای در منطقه شده و بحرانی بین المللی ایجاد کند. از سوی دیگر، نقش آفرینی مثبت ترکیه و حمایت گسترده سیاسی و نظامی از حاکمیت قطر موجب نزدیکی بیشتر سه کشور ترکیه ، ایران و قطر خواهد شد که به نوبه خود به معنی دسته بندی جدیدی در منطقه بوده و چندان همراستا با منافع ایالات متحده نیست.
به اعتقاد نگارنده، از آن روی که در نظام سیاسی از نوع ایالات متحده، تناقضات ناشی از مطالب بالا بیش از آن است که امکان ادامه چنین روشی بدون بحرانی جدی وجود داشته باشد. در این شرایط ،حتی از درون حزب جمهوریخواه، صداهایی در مورد جدایی مسیر این حزب از ترامپ شنیده میشود. دور از ذهن نیست که چنین موقعیتی حتی به استیضاح ایشان و جایگزینی معاون اول تا پایان دوره چهار ساله بینجامد. دونالد ترامپ در دوره تبلیغات انتخاباتی خود، نشان داده که تکنیک مهار بحران با خلق بحرانی دیگر را به خوبی آموخته است و همان گونه که اشاره شد تنها راه ادامه این راه، خلق بحران خواهد بود. از این رو، نکته بسیار پراهمیت این است که اقداماتی از داخل کشور ، فرصت لازم برای ایجاد هرگونه بحران را به وجود نیاورد. فراموش نشود درسطح منطقه، کشورهایی بازنده اصلی خواهند بود که منافع کوتاه مدت خود را در راستای شرایط امروز ایالات متحده تنظیم کرده یا به بیان دیگر، به یک رهبری پر سر و صدا اطمینان کرده اند.