اینکه اصولگرایان با داشتن رسانههای فراوان و بسیاری از مراکز قدرت رسمی و به میدان آوردن همه نیروهای خود در انتخابات نمیتوانند پیروز انتخابات ریاستجمهوری شوند، دلایل زیادی دارد. اما یکی از آنها عدم انسجام فکری و مبنایی آنان است.
به گزارش جماران، حاشیه های مراسم سالگرد فارس پلاس با واکنش های مختلفی همراه بود و محمدعلی ابطحی ، فعال سیاسی، نیز یادداشتی را در این خصوص به رشته تحریر در آورده است:
«در مراسم سالگرد فارسپلاس که من و تعدادی از دوستان اصلاحطلب را هم دعوت کرده بودند و توفیق شرکت نداشتیم، به اعتقاد من نکات عبرتآموزی برای جریان اصولگرایان در آن نهفته بود. این مراسم در سالگرد تاسیس یکی از شعبههای خبرگزاری فارس برگزار میشد که در طول فعالیتش از نظر حرفهای گسترش خوبی داشته و البته بهترین و بیشترین پوشش را در طول سالهای کار خود برای دفاع از اصولگرایی و مخالفت با مخالفان آن به کار بسته است. تصاویر منتشر شده از این مراسم نشاندهنده افول جریان اصولگرایی بود. جریانی که زمانی صف اول آن مهدویکنی، ناطقنوری، عسگراولادی، احمد توکلی، علی لاریجانی، سید احمد نبوی مینشستند، درمراسمی که از سوی قویترین پشتوانه سیاسی اصولگرایی، یعنی خبرگزاری فارس برگزار شده بود، چیدمان صف اول این مراسم به گونهای بود که گویا آقایان ضرغامی و رییس خبرگزاری فارس و آقای رسایی و یکی، دو نفر از اصولگرایان در خدمت آقای تتلو نشستهاند. اصولگرایان البته باید از این سابقه تاریخی مهم مراقبت کنند. این سراشیبی خوبی برای آنها نیست.
اینکه اصولگرایان با داشتن رسانههای فراوان و بسیاری از مراکز قدرت رسمی و به میدان آوردن همه نیروهای خود در انتخابات نمیتوانند پیروز انتخابات ریاستجمهوری شوند، دلایل زیادی دارد. اما یکی از آنها عدم انسجام فکری و مبنایی آنان است. و اینکه توجهی به هویت تاریخی خود نمیکنند و تنها نزدیکیهای انتخابات با زور و قدرت تلاش دارند خود را تحمیل کنند. شاید در شرایط عادی به خاطر قدرت، این نوع رفتار مورد پرس و جو قرار نگیرد. اما وقتی مردم میخواهند رای خود را آزادانه به صندوق بیندازند، معادلات تغییر میکند. دیگر آشتیهای دیرهنگام و شب هنگام انتخاباتی نمیتواند تاثیرگذار باشد و مهمتر اینکه رفتارهای هنجارشکن از نظر مخاطبان مشخصی که به دلایل عقیدتی طرفدار یک جریان سیاسی هستند، دور نمیماند. ملاقات با یکی از خوانندگان رپخوان در شرایط عادی شاید کاری پسندیده باشد. حتی اگرکار خوبی تلقی نشود، اتفاق مهمی هم تلقی نمیشود. اما در انتخابات اخیر دیدار آقای رییسی با آقای تتلو معادلات زیادی را به هم زد. دلیل اصلیاش این بود که اصولگرایان حامی رییسی چنان طرف مقابل را به بیدینی و بیمبالاتی متهم میکردند که توقع مخاطبهای اصولگرایی این نبود که با این خواننده دیداری صورت بگیرد. این کارها به پای کل جریان اصولگرا نوشته میشود و بخش اعظمی از مخاطبان اصولگرایی ریزش میکنند. نشستن تتلو در صف اول جریان اصولگرایی در جلسه خبرگزاری فارس و نیامدن چهرههای شاخص و اصلی اصولگرا در این مراسم نشان از اعتراض به این رفتارها از داخل جریان اصولگرایی است. به خوبی به یاد دارم که در سالهای دهه ۶۰ که من مدیر رادیو بودم، یک ظهر جمعهای رفتم نماز جمعه. آن وقتها نماز جمعه خیلی پرجمعیت بود. همه جناحهای نظام در آن حضور داشتند. شب قبلش در تلویزیون فیلم خارجی نمایش داده شده بود که اهالی یک خانواده سگ داشتند. تا چشم آیتالله مهدویکنی از آن بالا به من افتاد، ایشان آن روز امام جمعه تهران بود، بحث را با عصبانیت بردند به سمت انتقاد از تلویزیون و اینکه چرا باید در تلویزیون به قول ایشان سگبازی نشان دهند. صف اول نماز جمعه مینشستیم. من به درست یا غلط بودن سخنان آیتالله کاری ندارم. اما مخاطبان اصولگرایی عمدتا مرید آیتالله کنیها بودند. آنها نمیتوانند جای خود را در ردیف اول یک جلسه اصولگرایی با یک خواننده رپ عوض کنند.
من بهشدت طرفدار این نکته هستم که جریانات سیاسی باید در طول گذر زمان شرایط فکری و روابط اجتماعی خود را بهروز کنند. سبک زندگی جوانان کاملا متفاوت با گذشته شده است. معتقد نیستم فرمایشات ۳۰ سال پیش آیتالله کنی مورد نیاز این دوره است. اما این تفاوت ماهوی که در جریان جلسه خبرگزاری فارس دیده شد هم انکار هویت قبلی اصولگرایان است. توجه به این نکته نیز ضروری است که اصولگرایان با حربه سکولار خواندن اصلاحطلبان همیشه به مقابله آنها آمدهاند. این دینگرایی جاذبه مهمی برای آنان بوده است. متدینان با باورهای دینی برای نظرات سیاسی آنها اهمیت قایل میشوند. البته باید این نکته را هم در مورد اصولگرایان توجه داشت که این بحران هویتیشان میراث آقای احمدینژاد است که هنوز نتوانستهاند آن را جبران کنند. وقتی در انتخابات ۸۴ خواسته یا نا خواسته یکپارچه پشت سر او ایستادند و او نماینده فکر اصولگرایی در قدرت شد، همه در کنار او قرار گرفتند. رفتارهای احمدینژاد که صف خود را از اصولگرایی جدا میکرد، باعث میشد که چنددستگی بدی در بین اصولگرایان اتفاق بیفتد. بعد از دوره اول احمدینژاد خیلی تلاش کردند که هویت خود را باز یابند. نشد.
در هر حال اصولگرایان باید تجدید سازمان کنند و از انفعال بیرون بیایند تا بتوانند در آینده بال توانای سیاست ایران در کنار جریان اصلاحطلبی باشند. همه درگیریها و حذفها و هدر دادن نیروها ثابت کرد که یکی از این دوجناح اصلی سیاسی قابل حذف نیستند، اصولگرایی به بازگشت به هویت خود نیاز دارد.»