کار به جایی رسید که برخی در محافل گفتند این خانم دیگر ایرانی نیست، آمریکایی است و گواه آن اختیار همسری است که خارجی است و البته براساس قانون دختر او نمی‌تواند شناسنامه و پاسپورت ایرانی بگیرد!

به گزارش جماران، ابوالقاسم قاسم‌زاده در روزنامه اطلاعات نوشت:

زنده‌یاد جلال آل‌احمد در مراسم تشییع جنازه تختی شرکت داشت. انبوه جمعیت چنان بود که او در بالای دیواری نشسته بود و جوانان دانشجو در کنارش حلقه زده بودند. یکی پرسید شما انتظار چنین جمعیتی آن هم از همه صنوف از بازاری‌ها تا دانشجویان تا ورزشکاران تا روشنفکران تا سیاسیون را داشتید؟ آل احمد با آن زبان شیرین اما گزنده‌اش پاسخ داد به هر حال زنده‌پرستی که ممنوع باشد، مردم پاسخش را در فرصت مرده‌پرستی می‌دهند! (شرح این گفتگو را در مجله آرش قبل از انقلاب می‌توانید مطالعه کنید)

 از دو روز پیش تا امروز خبر درگذشت بانوی دانشمند ایرانی خانم مریم میرزاخانی که در سال 2014 به عنوان نخستین بانوی عالم مدال جهانی «فیلدز» موسوم به نوبل ریاضیات را دریافت کرده بود، سوگ‌نامه همه روزنامه‌ها شده است. رئیس‌جمهور، دکتر فرهادی وزیر علوم، دکتر سیدحسن‌‌هاشمی وزیر بهداشت و درمان، اطلاعیه تسلیت دادند. روحانی رئیس‌جمهور نوشته است: «درخشش بی‌نظیر این دانشمند خلاق و انسان متواضع، نقطه عطفی در معرفی همت والای زنان و جوانان ایرانی است.»

مریم میرزاخانی در سن 40 سالگی به دلیل بیماری سرطان جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. این موج از عواطف در سوگ یک هموطن دانشمند بسیار باارزش و البته قابل تقدیر است اما نگارنده به یاد دارم وقتی را که خانم مریم میرزاخانی در سال 2014 مدال نوبل ریاضیات را دریافت کرد که سه‌گونه در داخل کشور انعکاس خبری داشت. صداوسیما در حد خبر آب و هوای کشور، خیلی کوتاه از آن عبور کرد، آن هم نه در همه شبکه‌ها و بخش‌های خبری! اما جالب‌تر از آن روزنامه‌ای بود که این جایزه را با جوایز سینمایی برای فیلم‌سازان ایرانی مقایسه کرده بود که بوی «توطئه» می‌داد! و البته که در آمریکا که محل زندگی و تدریس خانم میرزاخانی بود از نگاه آن روزنامه همه چیز بوی توطئه می‌دهد، می‌خواهد همبرگر آمریکایی باشد یا جایزه نوبل ریاضی و یا ...! قسمت سوم هم روزنامه‌هایی بودند که خبر را به اطلاع عموم رساندند و بعضی از آنها هم کمی جرئت به خرج دادند و ابراز شادمانی و «غرور ملی» کردند! همین. دیگر از سال 2014 تا امروز 2017 هرگونه اطلاع‌رسانی یا خبری درباره مریم میرزاخانی محو شده بود!

دانشگاه او ـ «صنعتی شریف» ـ چند یادمان برای او برپا کرد؟ دانشگاه تهران و البته انجمن مفاخر یا چهره‌های ماندگار، چند بار از او دعوت کردند و به افتخار او جلسه‌ای و یادواره‌ای برپا کردند؟ همینطور انجمن‌های ریاضیات و بنیادهای فیزیک و علمی دیگر؟ کار به جایی رسید که برخی در محافل گفتند این خانم دیگر ایرانی نیست، آمریکایی است و گواه آن اختیار همسری است که خارجی است و البته براساس قانون دختر او نمی‌تواند شناسنامه و پاسپورت ایرانی بگیرد!

نمی‌دانم این جملات بریده بریده از رفتار ما و مسئولین درباره مفاخر و‌اندیشمندان علمی‌مان را چرا می‌نویسم؟ در حالیکه این روال و عادت ماست که به قول آل احمد «مرده‌پرستیم»!

نگارنده به یاد دارد که در تشییع جنازه «دکتر معین» آن ستاره ادب فارسی بیش از 12 یا 20 نفر شرکت نداشتند و تعدادی از آن آدم‌ها هم، همچون من به خاطر همشهری و همولایتی‌بودن با دکتر معین آمده بودند! اما بعد از چند سال تازه دریافتند که باید برای او یادمانی برپا کرد و او را چهره ماندگار تاریخ ادب ما نامید!

مریم میرزاخانی تا زنده بود کسی به سراغ خانواده‌اش نرفت و از سیر تربیتی خانوادگی او، از کودکی تا جوانی و دوران دانشجویی‌اش فیلمی، قصه‌ای و به قول امروزی‌ها، «مستندی» تهیه نشد. اما امروز او هم، همچون دکتر معین ستاره‌ای درخشان در آسمان و تاریخ علم و ادب ایران خوانده می‌شود و در انتظار باشید که مراسم تجلیل از او با تهیه فیلم‌های مستند و یا گزارش از خانواده او و یا اساتید او در ایران و ... به نمایش درآید. و البته از همین امروز که همه ایرانیان در سوگ مرگ او نشسته‌اند خبری خواهند دریافت که مریم میرزاخانی «چهره ماندگار» سال خوانده شده است!

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.