دیدارمان با رهبری شخصی نبود/برخی نان حصر را میخورند/ مقصر جلوه دادن عارف درست نیست.
رهامی می گوید: زمانی که ما فعالیت سیاسی میکردیم، برخی دوستان اصلاح طلب محصل و دانش آموز بودند. حالا توقع دارند هر کاری اصلاحطلبان انجام میدهند اول با آنها هماهنگ کنند. برخی دوستان فکر می کنند سند کل جریان اصلاحات به نام آنها زده شده است
اصلاح طلبان قبل از رقابت سیاسی اردیبهشت ماه امسال گرچه در شورای شهر چهارم، دولت یازدهم و مجلس دهم کرسی هایی را کسب کردند اما هنوز اکثریت نبودند تا بتوانند عنوان اصلاح طلب را پسوند نام این ارکان بیاورند. حالا آنها تمام کرسی های شورای شهر پنجم تهران را از آن خود می بینند و پس از 14 سال می توانند یک شهردار اصلاح طلب را برای اداره امور پایتخت انتخاب کنند.
از این به بعد موقعیت اصلاح طلبان دیگر فقط منتقد و مطالبه گر نخواهد بود بلکه باید به پاسخگویی هم عادت کنند. بر همین اساس برخی فعالان سیاسی این جناح می خواهند طرحی نو در مرکزیت تصمیم گیری جناح خود دراندازند. کسانی همچون محسن رهامی که می گویند: اصلاحات یک جریان وسیع است که منحصر به یکی دو نفر نمی شود. امروز باید چندصدایی را در مجموعه اصلاح طلبان بپذیریم.
بعد از دیداری که با رهبر معظم انقلاب داشتید، اطرافیان آقای عارف و شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان به نقد شما پرداختند و مطرح کردند که این اقدام بدون هماهنگی بود و برنامه های آنها را به هم زد. آقای موسوی لاری گفت این دیدار با پادرمیانی آقای هادی خامنه ای برای شما و آقای منتجب نیا هماهنگ شد. درباره انتخابات شوراها نیز جلساتی که شما با شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب داشتید مورد نقد قرار گرفت و می گفتند «آقای رهامی دارد به سمت موازی کاری پیش می رود». بیشتر درباره این دو موضوع توضیح می دهید آیا هماهنگی با رئیس دولت اصلاحات داشتید یا خیر؟
اینکه می بینم بعضا انتقاد می شود در واقع نوعی کم حوصلگی و کم تحملی دوستان ماست. آقای موسوی لاری مصاحبه کرده و گفته ملاقات رهبر معظم انقلاب با پادرمیانی آقای هادی خامنه ای انجام شد و برای طرح مسائل شخصی بود. این تعبیر اشتباه و توهین است. ملاقات ما شخصی نبود. مثلا چه مسئله شخصی بین ما و رهبری وجود دارد که ایشان یک ساعت برای این بحث وقت گذاشتند. برخی دوستان فکر می کنند سند کل جریان اصلاحات به نام آنها زده شده است. اصلاحات یک گفتمانی است که تعداد زیادی از دوستان از قبل مجلس اول در جریان خط امام دنبال می کردند و بعد به عنوان اصلاح طلب معروف شدند. من، آقای هادی خامنه ای و آقای منتجب نیا از 80، 90 درصد دوستانی که در شورای عالی سیاستگذاری هستند و این مباحث را طرح می کنند سابقه فعالیت سیاسی مان در قبل و بعد از انقلاب بیشتر است. زمانی که ما فعالیت سیاسی می کردیم، برخی دوستان محصل و دانش آموز بودند. حالا توقع دارند هر کاری اصلاح طلبان انجام می دهند اول با آنها هماهنگ کنند. در واقع خود را مبنا و مرکز فعالیت اصلاح طلبان می دانند.
آن ملاقات به هیچ وجه شخصی نبود. استفاده از واژه پادرمیانی برای آن دیدار غلط است. پادرمیانی برای کسانی است که جایی راهشان نمی دهند و یک نفر می رود واسطه می شود. در حالیکه قبل از آن من از سال 90 تاکنون 7 یا 8 مرتبه به عنوان وکیل تام الاختیار آقای کروبی با مشاوران عالی رهبری درباره موضوع حصر و آقای کروبی صحبت کردم. من ده ها بار با مراجع و علمای قم و فقهای شورای نگهبان که با رهبری در تماس هستند مثل آیت الله یزدی و آیت الله مومن، جلسه داشتم. بنابراین اینکه فکر کنند ما کار شخصی داشتیم و رهبری هم آنقدر وقت آزاد دارند که برای کار شخصی یک ساعت زمان گذاشتند، اشتباه است. من مصاحبه آقای موسوی لاری را وقتی خواندم تعجب کردم. این حرف ناصحیحی است، اصلا اهانت به رهبری است یعنی ایشان وقت آزادی دارند که برای کسانی که کار شخصی دارند یک ساعت وقت می گذارند. هم اهانت به ماست که یک ساعت وقت ایشان را می گیریم تا طرح مسائل شخصی را مطرح کنیم.
جایی مطرح کردند این دیدار شما برنامه شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان را بر هم زده است، آیا این طور بود؟
مگر می خواستند چه کار کنند؟
این طور طرح شده که در برنامه آنها هم بود که با رهبر انقلاب دیدار کنند اما این دیدار شما آن برنامه را به هم زد.
خیر، در حصر بودن آقای موسوی و آقای کروبی به نفع برخی افراد است چون نان حصر را می خورند بنابراین نمی خواهند رفع حصر را پیگیری کنند. از این جهت می گویند کار ما برای دیدار با رهبری شخصی بوده و هیچ ارتباطی با اصلاحات ندارد. در فضای بسته بعد از 88 و 89 کسی که توانست در انتخابات شوراهای چهارم برای اصلاح طلبان لیست ببندد و دوباره اصلاح طلبان را دعوت کند من بودم. لیست شورای شهر چهارم را من بستم. رئیس کمیته انتخابات شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و رئیس کمیته رایزنی و تعامل و ائتلاف شورای عالی سیاستگذاری بودم و ده ها مسافرت به استان های مختلف کردم بنابراین در محوریت و مرکزیت جریان بودم اما دوستان کم کاری ها و کوتاهی هایی که درباره آقای کروبی و موسوی انجام دادند این طور توجیه می کنند.
آنقدر که اصلاح طلبان برای رفع ممنوع التصویری آقای خاتمی طرح بحث می کنند یک صدم درباره رفع حصر انجام نمی دهند بنابراین می خواهند هر کاری که غیر از خودشان انجام می شود کوچک جلوه دهند و بگویند کاری انجام نشده است. اصلاحات به یک یا دو نفر منحصر نمی شود، اصلاحات یک جریان وسیع است و نظام را هم به رسمیت می شناسد. من و آقایان هادی خامنه ای و منتجب نیا و تعداد زیادی از دوستان دیگر بخشی از جریان اصلاحات را رهبری و هدایت می کنیم بنابراین امروز باید چندصدایی را در مجموعه اصلاح طلبان بپذیریم. این مجموعه بیشتر معتقد به اعتدال و میانه روی است، با تندروی هایی همچون اتفاقات مجلس ششم مخالفت دارد.
ما مخالف حمله به سفارت آمریکا در سال 58 و حمله به سفارت عربستان در سال 94 هستیم. این بخش از جریان اصلاحات در چارچوب قانون اساسی حرکت می کند رهبری را به عنوان ولی فقیه و ستون خیمه نظام قبول دارد و هر کاری می کند نگاهش این است که خود را با رهبری هماهنگ کند. این جریان از طرف بعضی از جریانات افراطی و تندرو اصلاحات همیشه مورد نقد بوده است بنابراین نقد به افراط و تفریط است، نه ما که با رهبری یک ساعت درباره روابط اصلاح طلبان و حل مشکلات صحبت کردیم. من سال 91 به شهرستان ها می رفتم و برای انتخابات شورای شهر چهارم فراخوان می دادم تا موضع تحریم انتخابات برطرف شود، همین دوستان از من انتقاد کردند و می گفتند «تو داری تنور اصولگراها را داغ می کنی، ما تا وقتی مشکل آقای خاتمی حل نشود حاضر به کاندیدا دادن نیستیم» در واقع حضور در انتخابات شوراها را بحث انحرافی می دانستند. بعد که در انتخابات شورای شهر تهران موفق شدیم، آمدند گفتند «بگذارید شهردار را ما تعیین کنیم.» بنابراین در فضایی که بحث تحریم انتخابات مطرح بود و حتی وقتی خود آقای خاتمی در دماوند پای صندوق های رأی رفت، خیلی ها به او انتقاد کردند. یک جریانی در داخل اصلاحات است، این جریان حتی به خود آقای هاشمی رحم نکرد و او را عالیجناب سرخپوش خواند، بعد هم که نفر سیام تهران در انتخابات مجلس ششم شد حذفش کرد. این جریان تندرو طرح عبور از خاتمی را کلید زد. الان هم هیچ کسی را تحمل نمی کند. اما ما اصلاحات را با اینها نمی شناسیم.
اصلاحات یک گفتمان است، عقبه اش به انقلاب مشروطه بر می گردد. بنیانگذار گفتمان اصلاح طلبی در ایران آخوند خراسانی و مرحوم نایینی بودند. امروز هم سردمداران بزرگی دارد، ما هم داریم کار و تلاش می کنیم؛ همان اندازه که با جریان اصلاحات رفیقیم با آقای ناطق نوری و آقای محسن قمی بیت رهبری، مراجع و علما قم همچون حضرت آیت الله یزدی و حضرت آیت الله مومن ارتباط و جلسات مستمر داریم اما آن جریان تحمل نمی کند می گوید اگر اصلاح طلب هستید از همه ببُرید فقط با ما مرتبط باشید، هر کاری هم می کنید باید با اجازه و هماهنگی ما باشد. خوب این مبنا غلط است. این اصلاحات نیست بلکه دیکتاتوری است. من عضو انجمن مدرسین هستم قبلا دبیرکل بودم، تشکیلات ما در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و شورای عالی سیاست گذاری بود بنابراین به هیچ وجه افرادی مثل من و آقای سید هادی خامنه ای و آقای منتجب نیا دنبال این نبودیم که لیست موازی بدهیم. سرانجام هم نه لیست دادیم و نه از لیست موازی حمایت کردیم.
ماجرای حضور شما در شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب چه بود؟
شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب، تشکل هایی هستند که عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و شورای عالی سیاستگذاری نیستند. این حرف که شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان می گوید هر مجموعه ای خارج از این شورا برای انتخابات لیست بدهد تقلبی، بدلی و غضنفر است، به لحاظ مبنایی مشکل دارد چون دیکتاتوری محسوب می شود. 18 حزب تقاضای عضویت در شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب را داشتند اما این شورا تقاضای آنها را تاکنون نپذیرفته است بنابراین در شورای عالی سیاستگذاری نیز حضور ندارند، خود این 18 حزب مجموعه ای را تحت عنوان شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب تشکیل دادند و من را هم برای هماهنگی و ساماندهی امور انتخاباتی شان دعوت کردند، منتها خودشان قرار بود لیست بدهند، نه من.
کمونیست ها هستند که می گویند «ما کارگر و پرولتاریا هستیم و غیر ما ضدپرولتاریا است» در واقع با این حرف برای سرکوب کردن سیاسی دیگران فضاسازی می کنند. معتقدم شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب نیز می توانست لیست بدهد و هیچ منعی در این رابطه برایش وجود نداشت. من نیز همانطور که با شورای هماهنگی جبهه اصلاحات همکاری دارم با شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب نیز مرتبط هستم. عیب شورای عالی سیاستگذاری این است که حضور اشخاص حقیقی و غیرحقوقی بیشتر از افراد حقوقی است. در واقع شورای عالی سیاستگذاری سعی کرده نقش احزاب را کمرنگ کند حال آنکه ما معتقدیم دموکراسی از کانال تحزب محقق می شود. هیچ جای دنیا دموکراسی بدون حضور احزاب نیست.
بعضی دوستانی که در شورای عالی هماهنگی می دانستند 100 درصد رأی نمی آورند، آمدند به جمع احزاب عضو شورای هماهنگی تعدادی افراد حقیقی را اضافه کردند به طوری که تعداد اشخاص حقیقی بیشتر از اشخاص حقوقی شد. من، آقای هادی خامنه ای، آقای منتجب نیا، آقای کواکبیان و آقای حکیمی پور معتقدیم احزاب باید میدان دار باشند و اشخاص حقیقی نیز به دعوت احزاب در مجموعه حضور پیدا کنند. اینکه حالا در یکی دو مورد شورای عالی سیاستگذاری موفق عمل کرد، این موفقیت مقطعی است، در بلندمدت به علت استفاده نکردن از ظرفیت احزاب تضعیف می شود. باید اجازه داد همه احزاب با نام و عنوان خودشان لیست بدهند و حق نداریم به آنها بدلی و قلابی بگوییم.
کدام مرجع تعیین کرده که فقط احزاب حاضر در شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلب واقعی و خارج از اصلاح طلب بدلی هستند. آقای سید هادی خامنه ای که از قبل انقلاب سابقه فعالیت سیاسی داشته اصلاح طلب نیست اما فلان آقایی که تا قبل از دولت اصلاحات نامش مطرح نبود و در دولت اصلاحات وزیر شد او اصلاح طلب است.
در مجلس دهم رأی آوردن دوباره آقای کدخدایی برای حضور در شورای نگهبان بود با اعتراض هایی مواجه شد، 2 کرسی هیأت رئیسه مجلس دهم در سال دوم از دست رفت و لیست شورای شهر پنجم تهران نیز با حرف و حدیث های فراوان بسته شد، برخی معتقدند جریان اصلاحات هنوز برای دلجویی از آقای عارف که سال 92 مجبور به کنارگیری از صحنه انتخابات شد، دارد این کم کاری های او در پارلمان را تحمل می کند، شما هم تقصیری را متوجه آقای عارف در مجلس یا شورای عالی سیاستگذاری می دانید؟
این بی انصافی است که این مسائل را به گردن آقای عارف بیاندازیم. اولا اصلاحات تدریج و تدرج نیاز دارد. ثانیا همه این مسائل به برخوردهایی برمی گردد که با احزاب شد. برخی احزاب در جریان اصلاحات برای آنکه قدرت خودشان بیشتر باشد شکل گیری احزاب کوچک را تشویق کردند. در حالیکه اگر احزاب تقویت می شدند امروز مشخص بود هر نماینده اصلاح طلب راه یافته به مجلس از کدام حزب است. در چنین حالتی اگر یک نماینده خلاف نظر تشکیلات اصلاحات عمل می کرد حزب مربوطه از او بازخواست می کرد. کاری که در شورای شهر چهارم اتفاق افتاد 14 نفر از لیست اصلاح طلبان به شورای شهر راه یافتند، وقتی خانم الهه راستگو در قالب قواعد حزبی عمل نکرد، حزب او را توبیخ و اخراج کرد.
ضمن آنکه 13 نفر اعضای شورای شهر هم جلسات مستمر خود را با هدایت احزاب دنبال کردند. در واقع احزاب اجازه ندادند که تجربه شورای شهر اول تکرار شود. احزاب در شورای شهر اول تهران نظارتی نداشتند و خود آقایان وقتی به شورای شهر راه یافتند آنقدر با هم به اختلاف خوردند که وزیر کشور دولت اصلاحات شورای شهر را منحل اعلام کرد. در مجموع احزابی که برای به دست آوردن کرسی شهرداری سعی کردند افراد بیشتری را وارد مجموعه تصمیم گیری کنند و قواعد بازی و سهمیه حزبی را به هم زدند بیشترین سهم را از لیست شورای شهر پنجم ائتلاف امید گرفتند. این اتفاق را نمی تواند به پای آقای عارف نوشت. آقای عارف با شیخوخیتش در حد توان توانست فضا را اداره کند، او دبیرکل حزب نیست که بتواند به تشکیلات تحت مسئولیت خود امر و نهی کند. تا زمانی که تحزب در کشور تقویت نشود، روال همین خواهد بود که افرادی در لیست قرار می گیرند اما وقتی از گیت ورودی مجلس یا شورای شهر رد شدند ارتباط شان با عقبه تشکیلاتی شان قطع می شود.
این مشکل هم با کار چند ماهه یا یک ساله حل نمی شود، حزب قوی باید روی کار آید در استان ها و شهرستان ها نیرو تربیت کند تا قبل از آنکه مسئولیتی برای اداره کشور در شورای شهر، مجلس، دولت یا سایر نهادهای حاکمیتی بگیرد صلاحیت خود را در صدها عرصه نشان داده باشد.
اینکه گفته می شود آقای موسوی لاری در جریان اصلاحات لیست امید را برای انتخابات شورای شهر پنجم بست اما همه هزینه هایش را به پای آقای عارف نوشت صحت دارد؟
من چون در ریز مباحث هیأت رئیسه شورای عالی سیاستگذاری نبودم، الان نمی توانم اظهارنظر کنم. بالاخره مسائلی بوده که خود اعضای هیأت رئیسه از آن مطلع هستند. در مجموع بالاخره کاری انجام شد و قرار ما این بود که برای تضعیف نشدن لیست با شورای عالی سیاستگذاری همکاری کنیم. حالا باید کمک کنیم که یک شهردار قوی را انتخاب شود.
اصولا ما چون تشکیلات حزبی نداریم دنبال یک مقصر می گردیم. من با تعبیرهایی که در فضای عمومی نسبت به آقای عارف انجام می شود موافق نیستم. مقصر جلوه دادن آقای عارف به عنوان رئیس شورای عالی سیاستگذاری درست نیست. او به عنوان نماینده مجلس، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام می تواند با نظام ارتباط داشته باشد. در کل ما از هر کسی که در این مجموعه است باید در حد توانش و حد کاری که می تواند انجام دهد توقع داشته باشیم. اگر آقای عارف دبیرکل حزب باشد و افرادی که به شورای شهر یا مجلس راه یافتند عضو حزب او باشند و اقدامی خلاف تصمیم تشکیلاتی جریان اصلاحات انجام دهند او باید به عنوان دبیرکل حزب پاسخ دهد یا از مسئولیتش استعفا کند.
آیا آقای عارف به آن شرایط رسیده که از ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان استعفا دهد و یک نفر دیگر جای او را بگیرد؟
اگر قرار باشد شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان به کار خود ادامه دهد، آقای عارف مناسب ترین فرد برای جایگاه ریاست است. چون کسی است که آن شیخوخیت و تا حدی مقبولیت عمومی را در بین اصلاح طلبان دارد و از تندروی پرهیز می کند.
برخی می گویند آقای جهانگیری قوی تر است و در انتخابات ریاست جمهوری این توانمندی را نشان داد و به آقای روحانی کمک کرد، به نظر شما آقای جهانگیری می تواند جایگزین آقای عارف در ریاست شورای عالی سیاستگذاری شود؟
آقای جهانگیری اکنون مسئولیت اجرایی مهمی دارد و باید در جایگاه معاون اول رئیس جمهور ایفای نقش کند. در واقع آقای جهانگیری قوت و قدرت خود را باید در حوزه اجرایی برای حل مشکلات مردم و کشور مخصوصا در حوزه رفع معضل بیکاری، مهاجرت و حاشیه نشینی، پدیده ریزگردها و آلودگی هوا و خروج اقتصاد از رکود به کار گیرد. ما امروز بحران های خفته جدی همچون طلاق و اعتیاد داریم که هر کدام سربلند کنند کشور را با چالش های جدی مواجه خواهند کرد. ضمن آنکه حالا شورای عالی سیاستگذاری می خواهد چه کار کند که آقای عارف رئیس آن مجموعه نباشد و کس دیگری جای او را بگیرد. یک نکته دیگر آنکه شورای عالی سیاستگذاری برای انتخابات مجلس دهم 120 برنامه اعلام کرد و براساس همین برنامه از مردم رأی گرفت. حالا بعد از یک سال اعلام کند چند درصد آن برنامه ها را اجرا کرده است.
علی القاعده باید 30 برنامه به اجرا درآمده باشد، آن 30 برنامه را اعلام کنند. حالا هم باید دید چه کسی می تواند مشکلات شهر تهران را حل کند نه اینکه چون شخصیتی نزدیک به فلان حزب است شهردار شود تا منافع آن حزب تأمین شود. الان دعوا بین احزاب است که نیروی کدام حزب شهردار شود تا بعد منافع حزب را در بحث تراکم حل کند. حال آنکه اصل و معیار در انتخاب شهردار اینها نیست. معتقدم باید شهرداری انتخاب کرد که بتواند مشکل آلودگی هوا، ترافیک، حاشیه نشینی و پارازیت ها را حل کند. شهردار باید برود با نهادها و دستگاه هایی که پارازیت می اندازند رایزنی و مذاکره کند تا درصد پارازیت ها کاهش پیدا کند. به عبارت دیگر رسانه ها باید این مسائل را برجسته کنند نه افراد را. تمرکز روی اشخاص مسائل و موضوعات اصلی را تحت شعاع قرار می دهد.