من از دوم خردادی‌ها پیشی گرفته‌ام چون اول خردادی هستم/ برای همه ما ماندن ایران مهم‌ترین چیز است و این را همه می‌فهمند.

 

 

 

به گزارش جماران،  ماهنامه اندیشه پویا در گفت و گو با سیدمصطفی هاشمی‌طبا نوشت:

«یک آدم خیلی محترمی با من تماس گرفت که به نفع آقای رییسی کنار بروم. من هم گفتم خودم صالح‌تر از ایشان هستم و قرار هم نیست کنار بروم... خود آقای رییسی اگر زمانی خواست به ایشان می‌گویم. آن فرد نامه انصرافی تهیه کرده بود که من امضا کنم اما قبول نکردم.»

این ماهنامه نوشت: «وارد کافه که شد، از همه طرف پچ‌پچ راه افتاد. سرها به سمتش چرخید. خیلی از آنهایی که عصر سوم خرداد توی کافه نزدیک کتاب بودند، از دیدن سیدمصطفی هاشمی‌طبا ذوق‌زده بودند. تا سر میزی که منتظرش ایستاده بودم، برسد با چند نفر سلام و احوال‌پرسی کرد. حتی عکس یادگاری هم گرفت. خودش واکنش خاصی به شور و شوقی که حضورش در کافه ایجاد کرده بود، نداشت. آمد، سلام کرد. روی صندلی نشست و دور و اطراف کافه را ورانداز کرد. وقتی هم که گفتم خسته رقابت‌های انتخاباتی نباشید، لبخند زد و گفت: «نه! اصلا خسته نیستم.» منوی کافه را که جلویش باز کردم، گفت: «هر چیزی که شما انتخاب کنید، می‌خورم.» گفتم: «حداقل بگویید دمنوش باشد یا قهوه.» خیلی جدی گفت: «یک فنجان اسپرسو می‌خورم، تلخ و بدون شیر.» شیطنت کردم و گفتم نمی‌خواهید بگویید که کام‌تان هنوز از اتخابات تلخ است؟ بفهمی‌نفهمی لبخندی روی صورتش نشست و گفت: «نه! از تلخی و تندی بدم نمی‌آید.» یک دبل اسپرسو برای مهندس هاشمی‌طبا سفارش دادم و یک دمنوش مخصوص برای خودم و به شوخی گفتم: «حالا که تلخی دوست دارید، من دو برابرش را برای‌تان سفارش دادم.» خندید؛ ریزریز و صمیمی.»

در ادامه گزیده این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم:

- من از دوم خردادی‌ها پیشی گرفته‌ام چون اول خردادی هستم. (اشاره به روز تولد)

- ما یک خانواده خوب داریم که مخالف (کاندیداتوری من در انتخابات) نبودند. مخالف که نه اما پسرم نگران بود که مبادا به صحنه بیایم و فول کنم. اما بعد که ماجرا پیش رفت از نتیجه راضی بود... چون تجربه آقای غرضی در دوره قبل برایش خوشایند نبود، تصور می‌کرد که شاید ماجرای من هم مثل غرضی تمام شود اما در ادامه دلش قرص شد.

- از اسفند ۱۳۹۴ احساس کردم که باید به صحنه بیایم... احساس کردم درباره خطرات محیط زیستی و خطراتی که آینده ایران را تهدید می‌کند، باید هشدار داد. ما یک موسسه کوچک مشاوره‌ای داریم که هر سال هم تقویمی منتشر می‌کنیم و صفحاتی از آن را هر سال با آگهی پر می‌کنیم اما در اسفند ۱۳۹۴ در تقویمی که منتشر کردیم، صفحات آگاهی‌اش را اختصاص دادیم به آسیب‌های محیط زیست ایران. اسفند گذشته که تقویم سال ۱۳۹۶ را چاپ کردیم، دوباره همان صفحات مربوط به محیط زیست را تکرار کردیم و آنجا بود که تصمیم گرفتم وسط بیایم.

- کشور ما الان دچار بیماری سرطان شده است. این سرطان دارد از درون کشور را ویران می‌کند. هیچکس هم به فکر درمان این سرطان نیست. این سرطان به نظرم بدخیم است.

- ما در طول این سال‌ها شیره ایران را مکیده‌ایم؛ نفتش را یک جور، گازش را یک جور و جنگل و آبش را هم یک جور دیگر. این طور نبود که من فکر کنم در انتخابات برنده می‌شوم. من فقط احساس کردم که از آن تریبون می‌توانم نگرانی‌هایم را بیان کنم. شما خودتان بهتر از من می‌دانید که مردم زیادی روزنامه نمی‌خوانند، رادیو و تلویزیونی هم که دست ما نیست. برای همین بود که فکر کردم کسی که کاندیدای ریاست‌جمهوری بشود، حرف‌هایی می‌زند و حول آن حرف‌ها گفتمانی شکل می‌گیرد که می‌تواند خیلی‌ها را جلب کند.

- اوایل انقلاب که یاسر عرفات به ایران سفر کرده بود ما او را متهم به محافظه‌کاری کردیم. در پاسخ ما گفت که من دنبال یک وجب خاک هستم که پایم را روی آن بگذارم. حالا ما خاک را داریم اما با مدیریت بد داریم ویرانش می‌کنیم.

- (حرف‌هایم در مناظره‌ها) شنیده شد. خوب هم شنیده شد... اتفاقا بعد از این که در پایان مناظره سوم شعر آقای یمینی شریف را خواندم، توجه‌ها به حرف‌هایی که زده بودم، بیشتر شد. برای همه ما ماندن ایران مهم‌ترین چیز است و این را همه می‌فهمند.

- (دریافت پیام و سفارش احتمالی از سوی تیم حسن روحانی؟) نه! اصلا... نه من با کسی هماهنگ کردم و نه کسی سراغ من را گرفت. خودم هم اجتناب می‌کردم اما طبیعتا با آقای روحانی و جهانگیری هم‌راستا بودم.

- (درخواست انصراف در هفته آخر به نفع روحانی؟) اصلا. یک آدم خیلی محترمی با من تماس گرفت که به نفع آقای رییسی کنار بروم. من هم گفتم خودم صالح‌تر از ایشان هستم و قرار هم نیست کنار بروم... خود آقای رییسی اگر زمانی خواست به ایشان می‌گویم. آن فرد نامه انصرافی تهیه کرده بود که من امضا کنم اما قبول نکردم.

- (گرفتن تعهد از هاشمی‌طبا و  میرسلیم برای کناره‌نگرفتن از انتخابات؟) نه اصلا چنین چیزی نبود.

- هم روی سوالات دقت نشده بود و هم روش مناظره خوب نبود. اگر می‌خواستند مناظره‌ها خوب باشد باید شش نفر کاندیدا را داخل شش باکس می‌گذاشتند و یک سوال را از همه می‌پرسیدند و هیچکدام هم جواب دیگری را نمی‌شنید. مردم هم جواب‌ها را با همدیگر مقایسه می‌کردند.

- باز هم تاکید می‌کنم که هدف من نوعی روشنگری بود. اگر مطمئن بودم که حرف‌های من امکان عملیاتی شدن دارد، یقینا نوع دیگری تبلیغ می‌کردم که رای بیاورم. من فقط می‌خواستم مردم را به مشکلات توجه بدهم. می‌خواستم بگویم با دیدگاه خاصی جامعه را رنگ روغن زده‌اند تا بگویند تحریم‌ها اثر ندارد و همه هم نتایجش را دیدیم.

- من در فامیل خوم نظرخواهی کردم. من حدود ۲۰ پسرخاله دارم که در اصفهان زندگی می‌کنند. از بنا و نقاش هم هستند تا دیپلمات و پزشک. همه‌شان درک خوبی از مباحثی که طرح کرده بودم، داشتند. درست است که مردم به من رای ندادند و اگر هم نمی‌گفتم به آقای روحانی رای بدهید، باز هم به من رای نمی‌دادند اما فراموش هم نمی‌کنم که مردم در این انتخابات جبهه‌گیری سیاسی داشتند.

- با این اسامی که آقای رییسی دور خودش جمع کرده بود، اگر رای می‌آورد، تکرار بدتر احمدی‌نژاد می‌شد. پس من شاید همه چیز آقای روحانی را نپسندم ولی گفتم به آقای روحانی رای بدهید که دوره قبلی تکرار نشود.

- انتقادم به فصل مشترک‌های آقای روحانی و احمدی‌نژاد است.

- آقای احمدی‌نژاد که ظاهرا حزب‌اللهی هم بود، بدترین نوع لیبرالیسم را در کشور پیاده کرد... ظاهرش لیبرالیسم بود. بدترین شکلی که می‌شد از لیبرالیسم نشان داد همان کاری بود که آقای احمدی‌نژاد کرد... ظاهرسازی‌اش برای رفاه مردم و این که به مردم اطمینان بدهد، همه چیز خوب و آرام است... دوره احمدی‌نژاد یک نمایش بد از لیبرالیسم بود. این که به مردم حس اطمینان و آزادی مصرف بیشتر القا کرد در حالی که لیبرالیسم واقعی در جهت رشد جامعه حرکت می‌کند.

- (فصل مشترک روحانی و احمدی‌نژاد) در اطمینان دادن به مردم برای مصرف بیشتر. اصلا چرا به رغم این آلودگی هوا باید به مردم اجازه بدهیم این قدر زیاد بنزین مصرف کنند؟ باید مصرف بنزین را کم کنیم و پولی که به واردات بنزین می‌دهیم خرج توسعه کشور کنیم.

- آقای روحانی اگر همان روز اول که به ریاست‌جمهوری رسید، پرداخت یارانه را قطع و راهش را از احمدی‌نژاد جدا می‌کرد هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. به جایش باید آن پول را به سازمان‌های کمک‌رسان می‌داد تا به نیازهای مختلف نیازمندان رسیدگی شود.

- شکست و پیروزی یک بحث سیاسی است اما نباید از یاد ببریم که مصلحت روحانی چه بوده... اگر ایشان فکر می‌کردند که با قطع یارانه شکست می‌خورند و وضعیت کشور هم بدتر می‌شود، خب همیشه ترجیح بد بهتر از بد است. شاید راه‌حلی که از نظر ایشان عاقلانه بوده، از نظر من عاقلانه نباشد اما به هر حال ایشان توانستند کشور را اداره کنند و دست‌شان درد نکند.

- من دارم روی سیاست‌های اشتباه دست می‌گذارم. یارانه را که گفتم. بگذار واردات را هم بگویم که دولت برای این که پول بیشتری به دست بیاورد، تشویق به واردات می کند و حتی تشویق به سفر خارج از کشور می‌کند.

- دولت فعلا آچمز است، چون ساختار اقتصادی ما مشکل دارد. از یک طرف باید مصرف را کم و کنترل کنیم و به جای آن سرمایه‌گذاری‌های بزرگی بکنیم که به نفع جامعه ما باشد. مثلا در دوره جنگ و در دولت مهندس موسوی من رییس ستاد طرح‌های انقلاب بودم. آن زمان ۱۲۰ طرح صنعتی و اقتصادی بزرگ را با صرفه‌جویی ارزی راه انداختیم اما در دولت احمدی‌نژاد با آن امکانات ارزی بسیار بالا این اتفاقات نیفتاد چون او فقط دنبال این بود که خودش را عزیزدردانه مردم بکند.

- باید با مردم روراست باشیم. باید مردم را عادت بدهیم که با موضوعات مهم کشور جدی و مسئولانه برخورد کنند.

- می‌دانید که در پنج سال گذشته حدود ۱۰ میلیون تلویزیون در کشور ما تبدیل به ال‌ای‌دی و ال‌سی‌دی شده است؟ پول این نمی‌توانست برای اشتغال و توریسم و کشاورزی صرف شود؟ می‌شد... خیلی از کشورها هنوز این تلویزیون‌های جدید را ندارند. مگر قرار است هر چیزی که همه دارند ما هم داشته باشیم؟ ما اگر قرار است چیزی را مصرف کنیم خودمان باید عرضه تولیدش را داشته باشیم... الگوی مصرف را باید تغییر داد. ما به خاطر مردم این کار را نکردیم بلکه به خاطر نیاز دولت واردات می‌کنیم وگرنه در هیات دولت اگر بپرسید پورشه خوب است؟ از ۳۰ عضو هیات دولت همه می‌گویند نه. اما وارد می‌کنند چون برای تامین مخارج دولت باید دلارها را به ریال تبدیل کنند. این همه کالای لوکس به همین دلیل وارد کشور می‌شود. برای تبدیل کردن دلار به ریال و تامین مخارج دولت. همین چند روز قبل یک صندلی دیدم به قیمت ۱۵ میلیون تومان!

- من اصلا دولت را مقصر نمی‌دانم. کاری هم به منش و روش آقای روحانی ندارم. این را هم می‌دانم که نیروهایی در کشور هستند که منتظرند آقای روحانی توی چاه بیفتد و توی سرش سنگ بزنند. همین الان هم مدام دارند می‌گویند باید به مطالبات مردم جواب بدهید. اصلا همین اصطلاح «مطالبات مردم» یک حرف ضد انقلابی است که از زمان آقای خاتمی شروع شد که ایشان با شعار توسعه سیاسی جلو آمد و بلافاصله مخالفانش گفتند، مطالبات اقتصادی مردم. متاسفانه یک عده هستند که اصلا خرابکار هستند.

- نیت همه بد نیست اما به نظر من آقای قالیباف و آقای رییسی با دیدگاه‌هایی که در تبلیغات انتخاباتی‌شان اعلام کردند اگر رای می‌آوردند، کشور از زمان احمدی‌نژاد بدتر می‌شد. من تردید ندارم که آقای رییسی دوست دارد که کشور خوبی داشته باشیم اما روش برخورد او کشور را به جای دیگری می‌رساند. همین که می‌گویند ما یارانه را سه برابر می‌کنیم مخرب است.

- مشاور اقتصادی آقای رییسی آقای فرهاد رهبر است. آقای رهبر خوب می‌فهمد که این مسائل یعنی چی ولی برای این که آقای رییسی رای بیاورد، گفته شما این وعده را بدهید. خیلی‌ها به من گفتند که حرف‌های من درباره قطع یارانه‌ها ضد رای بود. مهم نیست که ضد رای بود، آدم باید کلمه حق را بگوید.

- (حساب بانکی محمدباقر قالیباف) ان‌شاءالله ایشان درست گفته باشند اما من که علنا گفتم باور نمی‌کنم. اصلا اگر درست باشد نشان می‌دهد که ایشان مدیریت اقتصادی خانه‌اش را نداشته است.

- به دوستی می‌گفتم من اصلا شرایط رییس‌جمهور شدن را ندارم چون برای رییس‌جمهوری باید کمی هم شیشه‌خرده داشته باشی که بتوانی گلیمت را در این جامعه از آب بیرون بکشی.

- مشکل بزرگ این است که در جامعه ما کادرسازی انجام نشده. در کابینه آقای روحانی به من پیشنهاد شد وزیر ورزش شوم که گفتم از سن من گذشته است. بعد هم مقایسه کردم که وزرای ورزش ما چه کسانی بودند و چه عملکردهایی داشتند و اسم بردم از ورزشکارانی مثل علیرضا دبیر یا علی دایی و بهنام محمودی و گفتم اگر این‌ها وزیر شوند که آسمان به زمین نمی‌رسد... علتش محافظه‌کاری جامعه ماست. من خودم معتقد به جوان‌گرایی هستم و می‌دانم که عملکرد جوانان ما بدتر نخواهد بود.

- من مخلص آقای جنتی هم هستم اما چطور حوزه علمیه ما نتوانسته یک رییس شورای نگهبان مثلا ۶۰ ساله تربیت کند که ایشان با نود سال سن مجبور نباشند این مسئولیت را عهده‌دار باشند. ۹۰ سالگی سن بازنشستگی است. انگار مدیران ما از جوانان می‌ترسند... یک نقص بزرگ فکری است که احساس می‌کنند جوانان اعتقاد یا قابلیت ندارند.

- مثل «از کوزه همان برون تراود که در اوست»، همیشه صادق است. شاید در مناظره اول آدم‌ها تحفظ داشتند اما در مناظره سوم خودشان را رو کردند. واقعیت وجودی من هم همانی بود که در سه مناظره دیدید.

- شریعتی یک نقطه عطف در زندگی من بود. شریعتی به دینداری من معنا بخشید.

- (به جوانان) حتما می‌گویم شریعتی بخوانند. رابطه من با شریعتی نزدیک بود و همان زمان هم با دکتر درباره برخی مسائل بحث می‌کردم و ایراد می‌گرفتم. الان هم به برخی فرازهایش ایراد دارم ولی من شاگرد آقای مطهری، علامه جعفری و آیت‌الله طالقانی هم بودم و کسی که به لحاظ دینداری به زندگی من جهت داد شریعتی بود.

- با آقای بازرگان نسبت فامیلی داشتیم و خیلی به ایشان احترام می‌گذاشتم. چند باری هم به خانه ما آمده بود اما مهندس بازرگان با دیدگاه علمی می‌خواست چیزهایی را اسلامی کند که این رویکرد در روح آدم اثر نمی‌گذارد ولی تعلیمات مکتبی اسلامی را دکتر شریعتی به ما آموخت. درد جامعه را دکتر شریعتی فهمیده بود.

- من با مهندس بازرگان خیلی موافق نبودم. آقای بازرگان را همان طور که خودش گفت برای کاری که برای انقلاب لازم بود بکند یک فولکس واگن ضعیف می‌دیدم.

- یادتان نرود که حنیف‌نژاد به شریعتی می‌گفت تو ریویزیونیست هستی و انقلاب را عقب می‌اندازی. بنابراین شریعتی رادیکال به آن معنا نبود. حرف من این است که شریعتی انسان اجتماعی تربیت می‌کرد و روی همین قابلیت شریعتی تاکید می‌کنم. ضمنا همین دوستان نهضت آزادی و نشریه‌شان در زمان جنگ به ما می‌گفتند کمونیست کوپونیست. اصلا متوجه نبودند که جامعه چطور باید اداره شود.»

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.