بسیاری از رهبران داعش در زندانهای آمریکایی بودهاند و حتی میتوان گفت نخستین جرقههای تشکیل دولت اسلامی شام و عراق در زندان ابوغریب زده شده است؛ اما اینکه بعدها سرویس امنیتی و از جمله سرویس امنیتی آمریکا به شکلی با داعش ارتباط پیدا کرده باشد موضوع دیگری است
به گزارش جماران، روزنامه شرق در گفت و گو با احسان هوشمند نوشت:
بعد از اقدام تروریستی داعش در تهران و مشخصشدن هویت عاملانش- کُردبودن آنها- داستان اقلیتهای قومی و مذهبی بار دیگر توجه کارشناسان و پژوهشگران این حوزه را جلب کرد. «احسان هوشمند»، کارشناس مسائل قومیتی و مذاهب که سالهاست در حوزه کُردها پژوهش میکند، از کمتوجهی مسئولان به تحرکات قومیتها در پیوستن به نیروهای تکفیری گلایه دارد، او میگوید: «وقتی ژنرال فهیم یعنی معاون احمد شاه مسعود در افغانستان از سوی یک انتحاری کُرد ایرانی مورد سوءقصد ناموفق قرار گرفت باید موضوع نیروهای تکفیری را جدیتر زیر ذرهبین میگرفتیم».
سه سالی میشود که داعش اعلام موجودیت کرده است، خاستگاه اجتماعی- سیاسی این گروه که ادعای خلافت اسلامی و سیاسی دارد، چیست؟
پرسش شما دو وجه دارد که وجه اول به زمینههای اجتماعی- سیاسی و وجه دیگر به زمینههای مذهبی شکلگیری گروه داعش اشاره میکند. بهلحاظ سیاسی و اجتماعی ظهور داعش نتیجه بلافصل حمله ایالت متحده آمریکا به عراق و تغییر نظام حاکم و اشغال عراق است. از نظر مذهبی ظهور داعش ماحصل فعل و انفعال مذهبی شش دهه گذشته در عراق است. بدون تردید جمعیت اخوانالمسلمین بیآنکه لزوما خود مایل باشد، بهمنزله ریلی برای گروههای تکفیری عمل کرده و نیروهای زیادی از اخوانالمسلمین عراق و کردستان عراق به نیروهای تکفیری پیوستهاند.
شما اشاره کردید که حضور آمریکا در عراق بسترساز ظهور و بروز داعش شد، این نظر برخلاف دیدگاهی است که داعش را دستنشانده آمریکا در منطقه میداند، ارزیابیتان از این دیدگاه مخالف چیست؟
در اینکه داعش مخالف حضور آمریکا در عراق بود و هست هیچ تردیدی نیست، چون یکی از محرکهای تشکیل داعش مبارزه علیه حضور آمریکا در عراق بود و بسیاری از رهبران داعش در زندانهای آمریکایی بودهاند و حتی میتوان گفت نخستین جرقههای تشکیل دولت اسلامی شام و عراق در زندان ابوغریب زده شده است؛ اما اینکه بعدها سرویس امنیتی و از جمله سرویس امنیتی آمریکا به شکلی با داعش ارتباط پیدا کرده باشد موضوع دیگری است.
این ابهام و این سؤال وجود دارد که داعش از سوی چه کسانی حمایت و مدیریت میشود که آنها در کمتر از سه سال اعلام تشکیل حکومت میکنند، سکه ضرب میکنند، قوانین و مقرارت حکومتداری تصویب میکنند، نفت میفروشند و حتی با جهان دادوستد مالی دارند؛ ریشههای این استقلال از کجا آب میخورد؟
اگر تأکید میکنیم که آمریکا داعش را بهوجود نیاورده است به این معنا نیست که جایی آمریکا یا قدرتهای غربی، یا رقبای ایران از داعش حمایت نکردهاند. در اینجا دو نکته مهم وجود دارد؛ نکته اول که بیشتر اوقات در تحلیلها نادیده گرفته میشود بحث موازنه قوا در منطقه و موازنه قدرت در عراق پس از سقوط دولت صدام حسین است؛ یعنی هم شرایط داخلی عراق و ناکارآمدی نظام سیاسی عراق پس از صدام حسین و هم شرایط تازه منطقه بیصدام و بعثیها را باید در شکلگیری داعش بهصورت جدی مورد توجه قرار دهیم.
عربستان سعودی، ترکیه، ایران و مصر چهار کشور مهم و صاحب قدرت منطقه هستند که البته رژیم اسرائیل را هم باید در کنار این کشورها در نظر گرفت. الان رقابت بین این کشورها بهگونهای پیش رفته است که هرکدام از این کشورها بهنوعی از گروهها و کشورهای دیگری که منافع رقیب را تهدید کند استقبال میکنند.
نکته دوم که متأسفانه در تحلیلهای رسانهای ما فراموش شده، فساد و گسترش آن در منطقه است، حتی در زمانی که داعش در کردستان عراق مشغول جنگ با پیشمرگان کُرد عراقی است، دلالان نفت کُرد عراقی با سطوحی نامشخص و مبهم از وابستگی به جریانهای سیاسی کرد عراقی، در برابر خرید نفت ارزان داعش به این جریان پول میدهند. این نتیجه رخنه فساد در عمیقترین شکل خود در منطقه است.
خریدار این نفت ارزانقیمت هم اروپاییها هستند؟
اروپاییها با واسطه این نفت را میخرند. بنابر گزارشهای موجود دلالان کُرد عراقی و نیز برخی تجار ترکیه بیشترین نقش را در این زمینه داشتهاند.
پس سلاحهای بهروز جنگی و ماشینهای تویوتا را چه کسانی در اختیار داعش قرار دادهاند؟
داعش تدارکات مورد نیاز خود را از طریق دلالها و از مرز ترکیه و پیش از آن اردن وارد کرده است، ترکیه، عربستان سعودی و اردن زمانی با واسطه دروازه تجارت داعش بودند. این واسطهگری و دلالی و تجارت نمیتواند بدون هماهنگی و مدیریت دستگاههای امنیتی این کشورها انجام شده باشد.
ایدئولوژی داعش بسیار ساده و رادیکال است. میگویند همین سادگی و رادیکالبودن قوانینشان سبب جذب یاران داعش از سراسر جهان شده است، ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
جذب نیرو به سوی داعش متأثر از متغیرهای بسیاری است؛ اولین و مهمترین متغیر، نارضایتی جامعه سُنی عراق از اشغال کشورشان از سوی آمریکاست که سبب برهمخوردن موازنه قدرت بعثیها و سنیها در عراق شد.
در تحلیلی دیگر و به شکلی تاریخی باید بر گسترش اسلام سیاسی در سده گذشته و به دنبال آن افزایش چشمگیر شمار مدارس علوم دینی و طالبان علوم دینی در برخی کشورهای اسلامی آنهم با قرائت خاصی از اسلام اشاره کرد. قرائتی که انحصار فهم شریعت را از دست فقها خارج کرد و پزشکان و مهندسانی مانند بنلادن و ایمن الظواهری را در جایگاه مفتیها نشانده است.
فراتر از این دو کشور در خاورمیانه و در کشورهای اروپایی ما شاهد متغیرهای دیگری هستیم. به حاشیه راندهشدن مهاجران و رنگینپوستان و مسلمانان و تبدیلشدن آنها به شهروندان درجه دو و تبعیضهای اجتماعی دیگر هم محرک دیگری است. با این اوصاف میتوان گفت داعش به کانون جذب ناراضیانی تبدیل شده است که نفرت به غرب داشته و این خشم را در وجودشان دارند. لزوما همه سنیمذهب نیستند و از پیروان دیگر مذاهب و ادیان اسلامی هم جذب داعش شدهاند.
در کنار مواردی که اشاره کردید، چند سالی است که در خبرها از عضوگیری داعش در داخل کشور میشنویم و متأسفانه داعش مجذوبانی هم در داخل کشور دارد. چه چیزی باعث شده جمعی جذب این گروه تروریستی تندرو شوند؟
درباره گروههای مذهبی در کشور متأسفانه دادهها و تولید دادههای پژوهشی ما بسیار کم است. آنهم به دلیل این است که ما درباره مذاهب ایران بسیار کم مطالعه کردهایم و کارهای پژوهشی ناچیزی داشتهایم؛
همانگونه که در سده گذشته در جامعه شیعه ایران فداییان اسلام، مؤتلفه اسلامی، نهضت آزادی و... با رویکردهای متنوع شکل گرفت، در جامعه سُنی کشور نیز گروههایی شکل گرفته مانند طیف کاک احمد مفتیزاده در برخی از حوزههای کردنشین کشور یا برخی از شهروندان سُنی تحت تأثیر جریانهایی خارج از کشور قرار گرفتهاند و جذب شدهاند که مهمترینشان اخــوانالمـــسلمین است. جمعیت اخوانالمسلمین در ابتدای دهه ٣٠ خورشیدی موفق شد شعبه عراقی خود را در حلبچه، یک شهر کوچک در شرق اقلیم کردستان عراق و در کنار مرزهای غربی ایران، تأسیس کند. شعبه اخوان در حلبچه بعدا به دو شعبه تحت رهبری ماموستا صلاحالدین محمد بهاءالدین و ملاصدیق عبدالعزیز تقسیم میشود که در کردستان عراق نقشآفرین هستند. نزدیکی جغرافیایی حوزه فعالیتهای این جریانها به حوزههای کردنشین داخل کشور و وقوع جنگ تحمیلی هم موجب میشود تا این جریانها آواره شده و به ایران پناهنده شوند و بهاینترتیب در دوره آوارگی روابط آنها با درون ایران بیشتر شود. البته جریان جماعت و دعوت با نزدیکی فکری به اخوان هم بهتدریج در ایران فعالیتهای خود را آغاز و گسترش میدهد.
مصادف با جنگ افغانستان- اشغال افغانستان از سوی شوروی سابق- فرصتی ایجاد میشود تا گروهی برای جهاد علیه شوروی سابق به افغانستان بروند؛ جایی که اسامه بن لادن در حال تشکیل و سپس تعمیق فعالیتهای خود در قالب القاعده است و در همانجا بین این گروه کُرد و بنلادن که قرارگاههای او در افغانستان تازه برقرار شده، پیوند ایجاد میشود. از سوی دیگر همزمان با حضور بنلادن در آن سوی مرزهای شرقی کشور، جمعی از نیروهای مذهبی در حوزههای کردنشین به سمت پاکستان یا مدارس علوم دینی شرق روانه میشوند تا به تحصیل بپردازند.
اشغال عراق از سوی آمریکا هم مزید بر علت میشود. به عبارت دیگر ابومصعب زرقاوی که اولین تکانههای مقاومت جدی و سازمانیافته جامعه سنی عراق در برابر آمریکا را شکل داد، تحت تأثیر فعالیت گروههای اسلامی کُرد عراق بود. متأسفانه در کشور دقت لازم دراینباره وجود نداشت و حتی کمتر دقت شد که گروهی از آنهایی که بهعنوان مقاومت عراقی یاد میشود و در فلوجه مقابل آمریکا میجنگند، کُردهای ایران هستند که از شهرهای ما به فلوجه رفتند و در گروههای تکفیری و القاعده عراق و همراه ابومصعب زرقاوی با آمریکا میجنگند.
شاید این همراهی را به همگرایی قومی و حمایت جامعه کُرد از کُرد تعبیر میکردهاند؟
اتفاقا برعکس است؛ چون آنها به فلوجه رفتند. فلوجه نماد جامعه یکپارچه سنی است و میروند همراه گروه ابومصعب زرقاوی که نماد عراق یکپارچه سنی و برگشت به دوران سلف صلاح است، میجنگند و در راه او شهید میشوند. در روایت آنها تمام کسانی که به نام کُرد و ادعای استقلالخواهی قلم یا قدم برمیدارند، کافر هستند و باید آنها را کشت. دقت کنید که همین الان حداقل ٥٠٠ نفر از جوانان کُرد عراقی عضو گروه داعش هستند و شاید هم بیشتر و در مقابله با دولت اقلیم کردستان عراق در حال جنگ هستند.
منبع این آمار شما چیست؟
از وزارت اوقاف دولت اقلیم کردستان عراق است که البته گزارشهای غیررسمی دیگری میگوید بالای ٧٠٠ نفر هستند. در نتیجه بخشی از فضای کُردی چه در عراق و چه در ایران به شکلی نسبی استعداد پذیرش اندیشههای رادیکال و تند را داشته است.
چه چیزی آنها را جذب میکرد و چرا در این میان نقش کُردها بارزتر است؟
جذابیت زندگی در محافل دینی، آنها میرفتند تا طلبه دینی شوند؛ بهویژه اینکه در سده گذشته در کل جهان اسلام یک رجوع فراگیر به سمت بازخوانی اندیشههای دینی و اسلامی داریم. فراموش نکنیم که اساسا یک بخش از منطقه غرب ایران که به غلط همیشه سکولار تعریف شدهاند، بهشدت مذهبی است. این واقعیت که جامعه کُردی بهشدت یک جامعه مذهبی است، همیشه به اشتباه تعبیر و توصیف شده است. نکته دوم اینکه چرا کُردهای سنیمذهب بیش از دیگر سنیهای ایران در این گروهها جذب شدند، به ضعف ساختاری نهاد و سازمان روحانیت سنتی در حوزههای کُردنشین کشور بازمیگردد؛ سازمانی که اداره آن پس از انقلاب به نهادهای حاکمیتی سپرده شده است. در شرق کشور مولویها اجازه ندادهاند جریانهای نوظهور فضای فراخی برای فعالیت داشته باشند و نهاد دین در منطقه شرق به شدت متأثر از رویکردها و منویات آنان است که البته آن هم ممکن است آسیبهای خاص خود را داشته باشد؛ اما در غرب کشور به اینگونه نیست و این موضوع و چرایی آن نیازمند تحلیل مستقلی است.
چه عواملی باعث شده که این استعداد و این جذب در جامعه کُرد اهل سنت کشور نسبت به دیگر اقوام اهل سنت کشور بیشتر باشد؟
از نظر مذهبی و آیینی جامعه کُردهای ایران بسیار متنوع و متکثرند. گروهی از کردها در غرب ایران سنیمذهب هستند. گروهی دیگر شیعهمذهب و گروهی هم پیرو آیین یاری یا اهل حق. کُردهای سُنی هم چند دسته هستند؛ گروهی پیرو طریقت نقشبندی و گروهی پیرو طریقت قادری؛ گروهی این دو طریقت را به خرافه متهم میکنند. گروهی دیگر از کردهای سنی تحت تأثیر افکار کاکاحمد مفتیزاده با چند نحله، در سالهای گذشته با گسترش فعالیتهای جماعت دعوت و اصلاح هم گروهی به هواداری این گروه روی آوردهاند. گروهی نیز هوادار جریانهای تکفیری ارشادی و کمتر از آن جریانهای تکفیری- جهادی هستند. بخشی از جامعه هم عرفی هستند. گرایش به گروههای افراطی از سویی بعدی بینالمللی دارد و از سویی بعد منطقهای و از نظر تحلیلی اهمیت بسیار دارد.
چه چیزی سبب شده نظام سیاسی کشور نسبت به این مهم غافل باشد؟
عدهای که خارجنشین هستند، معتقدند اساسا جمهوری اسلامی در حوزه کردی چشمش را بست تا در مقابل جریانهای قومگرا و تجزیهطلب رقیبتراشی کند. در مقابل عده دیگری معتقدند هیچوقت دولت در برابر اینها ساکت نبوده است. اما به دلیل نداشتن دانش کافی و تدبیر کارشناسانه درباره چرایی ظهور و بروز آنها نتواست راهحلی را برای مبارزه با آنها ارائه کند. به نظر بنده دولت و دستگاه فرهنگی و سیاسی ما توانایی و کارآمدی لازم را در آن نواحی و در این بحث نداشته است.
با وجود همه اینها و تلاشهای دستگاههای امنیتی، نیروهای داعش بالاخره موفق میشوند در ١٧ خرداد به ایران وارد شوند، نکته درخورتأمل این است که ٣٧ روز قبل از حادثه هم در بیانیهای سنیهای کشور را دعوت به مبارزه میکند، چطور میشود آنها بعد از سه سال و درست در اوج رویارویی ایران و عربستان در منطقه موفق به اقدام تروریستی در کشور میشوند؟
رقابتهای منطقهای بین ایران، عربستان و ترکیه در سالهای اخیر به مرحله خطرناکی رسیده است. مقامات عربستان به صراحت و بارها اعلام کردهاند که میخواهند جنگ را به داخل ایران بکشند. اما اینکه این گروه تروریستی که ١٧ خرداد گذشته وارد کشور شدند از جانب عربستان فرستاده شده باشند، خیلی روشن نیست؛ بهویژه اینکه در فیلمی که داعش از تروریستها منتشر کرد، آنها تأکید میکنند که مهره عربستان نیستند و داعش به حساب عربستان هم میرسد.
این برای پاککردن رد عربستان نیست؟
نقش عربستان در این مسیر خیلی دور از ذهن نیست. بهویژه اینکه ترکیه، عربستان و رژیم اسرائیل و... بارها اعلام کردهاند که از موضوعات مذهبی و قومی در جهت منافعشان استفاده خواهند کرد و اسنادی هم که از ویکیلیکس در این زمینه منتشر شده، گواه این ادعاست.
عوامل داعش مجلس شورای اسلامی و حرم امام خمینی(ره) را به صحنهای برای نمایش ترورها و اقدامات تروریستیشان بدل کردند، چرا داعش این دو محل را انتخاب کرد؟
فکر میکنم داعش اگر یک مکان عمومی را در پایتخت ایران انتخاب میکرد، هرچند فاجعه خشنتر و دلخراشتر میشد اما آنطور که میخواستند بُرد رسانهای لازم را نداشت. باید به این نکته دقت کرد که بخشی از حیات گروههای تکفیری و تروریستی در بازی رسانهای آنهاست؛ به همین دلیل آنها بیشتر به دنبال نمایش اقدامشان بودند تا وسیعکردن ابعاد خونین این نمایش. از سوی دیگر من فکر میکنم در میان قوای سهگانه کشور شاید سادهترین جایی که در دسترس بود مجلس بود و اگر امکان حمله به سایر قوا برایشان مهیا بود، به آنجا هم حمله میکردند.
بعد از بررسیهای صورتگرفته مشخص شد تروریستها برخاسته از جامعه کرد بودند، چطور میشود در کردستان عراق، پیشمرگههای کرد مشغول مبارزه با داعش میشوند اما در ایران اولین اقدامات تروریستی را چند ترویست کُرد انجام میدهند؟
نباید بازیهای رسانهای ما را فریب دهند. خاستگاه اولیه جریانهای تکفیری کردی، کردستان عراق است و همانگونه که عرض کردم، صدها کرد عراقی در میان نیروهای داعش قرار دارند. یعنی درحالیکه کردستان عراق درگیر جنگ با داعش است، در همان حال گروهی از کردهای عراقی با داعش همراهاند و برای داعش میجنگند. در ایران هم وضعیت را باید واقعبینانه دید. یعنی نه آن گروهی که عملیات داعش در تهران از سوی چند نفر از غرب کشور را استثنا میدانند و نه آن گروهی که حضور داعش در میان بخشی از مردم غرب کشور را فراگیر میدانند، هیچیک دقیق و واقعبینانه سخن نمیگویند.
گروههای قومگرا هم برای بسط هژمونی خودشان سعی کردهاند تنها یک بخش از واقعیات حوزه کردی یعنی چند زن مسلح آماده جنگ با داعش با نمایی شوگونه را برجسته کنند. باید بدانیم حیات چپها در سروصدای رسانهای است- عبدلله اوجالان، بنیانگذار حزب کارگران کردستان در کتابش میگوید سیاست ما جذب افراد کمسواد و زنان است، چون مطیعاند، پس از جذب در تشکیلات راهی جز ماندگاری ندارند- مانور روی پیشمرگههای زن در کردستان، شو آنها بود. در مریوان موردی داشتیم که یک دختر پس از رویگردانی از «پکک» وقتی از سر ناچاری به خانه بازگشت، پدرش سرش را در ملأ عام برید. در هر حال این بعد از پدیده یعنی گسترش فعالیت تکفیریها از نظرها مغفول مانده بود و ما حتی نمیدانیم تا امروز چند نفر کرد ایرانی در داعش عضویت دارند و چه تعداد از آنها در صفوف داعش کشته شدهاند؟ حدود یک دهه پیش وقتی ژنرال فهیم یعنی معاون احمدشاه مسعود در افغانستان به وسیله یک انتحاری کرد ایرانی مورد سوءقصد ناموفق قرار گرفت، باید موضوع تکفیری را جدیتر زیر ذرهبین میگرفتیم.
برخی میگویند پیامد حضور داعش در کشور و مشخصشدن کُردبودنشان سبب امنیتیشدن و سختگیری بیشتر در شهرهای مرز خواهد شد. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
در این تردیدی نیست که این موضوعات وجوه فرهنگی و امنیتی دارد و نباید به بهانه آزادیهای مدنی امنیت شهروندان را به خطر افکند، اما همزمان دستگاههای امنیتی و انتظامی باید مراقبت کنند تا به بهانه داعش آزادیهای شهروندان به مخاطره نیفتد و روال زندگی عادی مردم در این مناطق به خطر بیفتد و خدایناکرده به تضییع حقی منجر شود.
به عنوان کسی که سالها در این موضوع تحقیق کرده است، راهکار مقابله با چنین موقعیتها و حوادثی را در چه میبینید؟
درباره بهروزکردن روحانیت اهل سنت و توانمندسازی روحانیت چه شیعه چه سنی، به معنای عام کارهای کمی صورت گرفته است و به همین ترتیب این جریانات موفق شدند وارد کشور شوند و نمایشی هم داشته باشند. دستگاههای مسئول در آموزش روحانیت و بهروزکردن جامعه روحانیت و نخبگان مذهبی در آن مناطق و مساجد و پایگاههای دینی چندان کارآمد نبوده. بخشی از نیروهای داعش در پای منابر مساجد پرورش پیدا کردهاند. همان نیروهایی که رفتهاند در پاکستان آموزش دیدهاند و در افغانستان علیه کفار جنگیدهاند، نمونه این جامعه هستند که مدام در حال بازتولید و بهروزشدن با دادههای جدید تکفیریها هستند. در برخی شهرستانهای غرب کشور مساجدی هستند که به مساجد تکفیریها مشهور هستند. طبیعی است کسی که پای منبر آنها مینشیند تحت تأثیر عقایدشان قرار میگیرد. متأسفانه ما نتوانستهایم آن ملاها را بهروز کنیم و برنامهای هم برای به روزکردنشان نداشتهایم. این است که ریشه امر به ناکارآمدی دستگاه فرهنگی و مسئولی برمیگردد که با بودجه بیتالمال مشغول مدیریت مباحث مرتبط با اهل سنت هستند. اگر موضوع تکفیریها به مسئلهای ملی مبدل شده است. مجموعه دستگاههای کشور باید از همه ظرفیتهای کشور برای مدیریت این موضوع استفاده کنند. چارهای نیست جز آنکه با تکیه بر توان کارشناسی کشور به تجدیدنظر در سیاستهای مذهبی جاری کشور بپردازیم و راهبرد تازهای برای مدیریت این دست از مباحث شکل گیرد.