شهید بهشتی مهم ترین آفت انقلاب را که در صحبت تلویزیونی خود در آستانه همه پرسی جمهوری اسلامی هم بدان اشاره می کند، عدم حضور فعال شهروندان در عرصه سیاست، به عنوان صاحبان این انقلاب و نظام در نقش ناظرانی تیزبین و مراقبت کنندگان مستمر کردارهای حاکمان است. شهید بهشتی صریحا نسبت به ظهور اشکال جدیدی از استبداد در صورت نبود چنین حضوری هشدار داد.
به گزارش جماران؛ فرزند مرحوم شهید آیت الله دکتر بهشتی، ضمن اشاره به روش تربیتی و برجسته ترین خصائص ایشان، از علت ناشناخته ماندن شهید بهشتی و روابط او با مرحوم امام خمینی (ره) و علما سخن به میان آورد.
- مهم ترین و برجسته ترین ویژگی های تربیتی شهید بهشتی چه بود؟
زندگی شهید بهشتی آئینه تمام نمای تعبیر بلندی است که از مفهوم انسان دارد و آن این که انسان موجودی است در حال شدن، که همواره در معرض انتخاب گری بر سر دوراهی ها و چندراهه هاست، و این که هر انتخاب او مسئولیتی برای او به وجود می آورد. بهشتی در طول حیات به نسبت کوتاه خود (۵۳ سال) هیچگاه از خودسازی دست نکشید. چه از طریق گفتگوی انتقادی با دیگران و چه از طریق انتقاد از خود، نقاط ضعف خود را در می یافت و در صدد برطرف کردن آنها بر می آمد. نمونه کوچک آن، تلاشی است که در سال های اولیه اشتغال به تحصیل در مدرسه حجتیه قم در ترک وسواس انجام داد. همچنین، کمالات را در خود نهادینه می کرد. نمونه آن، تمرین گوش دادن با دقت تمام به سخنان مخاطبان اش بود که به خصوص با اولین آشنایی با علامه طباطبایی و مشاهده نوع برخورد ایشان برایش جذابیت داشت و منش خود را، حتی در اوج مناظرات و مباحثات با دیگران، به آن مزین ساخت.
- روش تربیتی ایشان در منزل و برخورد با خانواده چگونه بود؟
رفتار ایشان با مرحوم مادر، رفتاری آمیخته با احترام و حفظ شأن زن به مثابه همسر، زن به مثابه مادر و زن به مثابه زن بود. مادرم را شریک زندگی خود می دانست و در سفرها، او را با خود به جلسات علمی همراه می برد. در خانه به مادرم کمک می کرد، حتی در شستن ظروف و گاه پختن غذا. مشوق مادرم در ادامه تحصیل و کسب مهارت هایی مانند رانندگی بود. به لحاظ مالی، سهمی از حقوق دریافتی اش را به عنوان حق مادرم به وی می پرداخت. در سبک زندگی، به انتخاب مادر احترام می گذاشت و نوعی خودمختاری در آن حوزه برای ایشان قائل می شد.
در رفتار با بچه ها، آنچه از ایشان می دیدیم، مشاوری دلسوز و دوستی صمیمی بود که می توانستیم هر زمان از نظراتش بهره مند شویم. برای همه به طور جمعی و یکایک ما به طور انفرادی وقت می گذاشت. روزهای جمعه به خانواده تعلق داشت. به اتاق یکایک ما می آمد و از وضعیت مان پرس و جو می کرد. در رفتارش تحکم دیده نمی شد و به ارائه نظر مشورتی بسنده می کرد و انتخاب را به عهده خود ما می گذاشت. به سلامت جسمی و شادابی روحی مان اهمیت می داد. همراه ما در بازی ها و شادی ها شرکت می کرد. هم خود ورزش می کرد (شنا، پینگ پونگ، والیبال و کوهنوردی) و هم ما را در این راه تشویق می کرد.
- چرا شهید بهشتی ناشناخته ماند؟
این می تواند علل گوناگونی داشته باشد. از جمله این که چهره ای که تبلیغات رسمی از شهید بهشتی ارائه می کند، یک سویه و ناقص است. شهید بهشتی کمتر به عنوان یک اندیشمند و بیش تر به عنوان یک سیاستمدار معرفی شده است، در حالی که او بیش و پیش از هر چیز یک اسلام شناس اندیشمند مصلح آشنا به زمان بود. به علاوه، به دلایلی که برای من نامعلوم مانده، اهتمامی برای معرفی اندیشه او در رسانه های رسمی دیده نمی شود. این از تبلیغات داخلی. اما از طرف دیگر هم، یعنی از طرف رسانه های خارج از کشور، باز هم این تصویر آشفته و ناقص و گاه بر اساس اغراض خاص ساخته و پرداخته شده است. با این همه، آمار فروش کتاب های ایشان که تا کنون ۲۳ جلد آن منتشر شده است، نشاندهنده اقبال رو به افزایش نسل جوان برای شناخت ایشان است که امیدوارم با انتشار باقیمانده آثار، جستجوگران جوان تصویر کامل تری از ایشان به دست بیاورند.
- روابط شهید بهشتی با امام خمینی و دیگر علما چگونه بود؟
از دیرباز، در حوزه علمیه و در میان روحانیون، شهید بهشتی به عنوان یک فقیه مجتهد تیزبین و مسلط بر اصول استنباط فقهی شناخته می شد. علاوه بر آن، ذهن فلسفی وقاد او در زمینه فلسفه اسلامی و غرب در میان همنسلانش مورد توجه بود. مراجع تقلید وقت، حتی اگر بعضا و در برخی موقعیت ها با نظراتش موافق نبودند، در احاطه علمی او تردید نداشتند. امام خمینی از دو منظر نسبت به ایشان شناخت داشت: یکی به لحاظ احترامی که نسبت به پدربزرگ مادری ایشان یعنی مرحوم آیت الله میرمحمدصادق خاتون آبادی به عنوان استاد خود داشتند؛ و دیگر شناختی که به طور مستقیم در مجالس درس خود از شهید بهشتی در اختیار داشتند. شاید در بیاناتشان کمتر کسی را مثل شهید بهشتی به تصریح مجتهد اعلام کرده باشند. شهید بهشتی هم به ایشان بسیار علاقمند بود. رابطه این دو، تا آخر رابطه طلبگی شاگرد و استادی باقی ماند. هرچند، چنانچه آشنایان به فرهنگ مدارس علمیه برای شان کاملا قابل درک است، این رابطه هیچگاه شکل رابطه ای تعبدی به خود نگرفت. از میان چهره های رهبری کننده انقلاب، مرحوم آیت الله منتظری، شهید آیت الله دکتر بهشتی و مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از کسانی بودند که به راحتی دیدگاه هایشان را با مرحوم امام مطرح می کردند و گاه نسبت به نظرات امام مقاومت می کردند، هرچند این رابطه هیچگاه احترام و مودت تهی نشد.
- اقدامات ایشان در حوزه علمیه برای تربیت شاگردان و ساماندهی دروس و تشکیلات حوزه چه بود؟
ایشان از همان زمان طلبگی بنوعی نگاهی آسیب شناسانه نسبت به حوزه علمیه داشت. در سال های منتهی به ۱۳۴۰ با همکاری دوستانش از جمله مرحوم آیت الله ربانی شیرازی و مرحوم آیت الله مشکینی، برنامه ای برای اصلاح وضع دروس و مدارس و نظم دهی به طلاب علوم دینی تهیه کرد و قرار بود به آیت الله العظمی بروجردی ارائه شود که به مصادف می شود با درگذشت آن مرجع تأثیرگذار. پس از آن، آن طرح با مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی مطرح می شود که ایشان مدیریت مدرسه علمیه علوی که زیر نظر خودشان بود را به شهید بهشتی واگذار می کنند. شهید بهشتی دو سال آنجا را اداره و ساماندهی کرد. بعدا موانعی بر سر راه ایشان به وجود آمد که برای انجام کامل تر طرح، که دوره ای ۱۷ ساله بود، مدرسه منتظریه الشمس که به نام بانی خیر آن حقانی معروف شده است، انتخاب می شود و به همراه دوستانشان، از جمله آیات قدوسی، مشکینی، مصباح، جنتی و صانعی در آن مدرسه مشغول به تربیت نسلی جدید از طلاب که با علوم جدید هم آشنا باشند می شوند. آن طرح متأسفانه با وقوع انقلاب اسلامی ناتمام می ماند و به مقصود مورد نظر نرسید. ایشان همچنین با تکیه بر تجربیاتش در مرکز اسلامی هامبورگ، طرحی برای تربیت مبلغان طراز جهانی تهیه کرد و بعد از بازگشت به ایران در سال ۱۳۴۹ اجرای آن را پیگیری کرد که تا مراحل خوبی هم پبش رفت اما باز هم با وقوع انقلاب ناتمام ماند. اخیرا دست نوشته این طرح ها توسط بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی منتشر شده است که علاقمندان می توانند تهیه کنند.
- آفت انقلاب اسلامی در نظر شهید بهشتی چه بود؟
مهم ترین آفت که در صحبت تلویزیونی خود در آستانه همه پرسی جمهوری اسلامی هم بدان اشاره می کند، عدم حضور فعال شهروندان در عرصه سیاست، به عنوان صاحبان این انقلاب و نظام در نقش ناظرانی تیزبین و مراقبت کنندگان مستمر کردارهای حاکمان است. شهید بهشتی صریحا نسبت به ظهور اشکال جدیدی از استبداد در صورت نبود چنین حضوری هشدار داد. او از مردم نمی خواست که صرفا بر ای تزئین ویترین نظام در عرصه های گوناگون حضور پیدا کنند. شهید بهشتی به خطر شکل گیری کانون ها و باندهای قدرت که با تکیه بر عدم پاسخگویی و شفافیت می توانند زمینه فساد اخلاقی، مالی و سیاسی را فراهم کنند سخت هشدار می داد و به همین دلیل هم بر شکل گیری احزاب سیاسی با مواضع شفاف و در معرض دیدبانی عمومی اصرار داشت. شهید بهشتی بر خردورزی همگانی و عقلانیت جمعی و تکیه بر دو رکن تخصص و تعهد تأکید می کرد، چرا که از بروز استبدادهای فردی و عوامگرایی های عوامفریبانه احساس خطر می کرد. کارنامه ایشان در مجلس خبرگان قانون اساسی گوشه ای از این اهتمام ایشان برای حفظ جمهوریت نظام را به خوبی نشان می دهد.
منبع: نشریه «حریم امام»