در اقدامی دیگر، وزارت امور خارجه آمریکا روز ۱۵ ژوئن (۲۵ خردادماه) مجموعه کامل اسناد مربوط به روابط ایران و آمریکا در دهه ۱۹۵۰ و رویدادهای مربوط به کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت دکتر محمد مصدق را منتشر کرد؛ اسنادی که نشان می داد واشنگتن برای سرنگون کردن دولت مصدق برنامه ریزی داشته و کودتا را مستقیما مدیریت کرده است. حال تسلسل چنین اقدامات تحریک کننده ای، این سؤال را مطرح می سازد که اهداف پشت پرده رویکرد اخیر چیست و چرا دولت آمریکا درست در زمانی که جامعه ایرانی به تازگی انتخاباتی بی نظیر را پشت سر گذاشته و به رئیس جمهوری میانه رو و اعتدال گرا رای داده است؛ می کوشد این چنین آشکار به تحریک افکار عمومی ملت ایران بپردازد؟!
گذشته از دشمنی های عمیق و طولانی مدت ایران و آمریکا که تقریبا چنین رویکردهایی را قابل پیش بینی می کند، شاید پاسخ مناسب دیگر، سفر اخیر دونالد ترامپ به خاورمیانه و بازدید او از دو کشور متخاصم با ایران یعنی عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی باشد. در واقع می توان حدس زد که تحریم ها و فشارهای اخیر آشی است که این دو دشمن منطقه ای برای ایران پخته اند و با باج دهی به کدخدا، کوشیده اند رقیب منطقه ای خود را تا حد ممکن تضعیف کرده و تحت فشار قرار دهند. اما بی شک درخواست آنها از ترامپ فقط در این سطح نبوده و آنها از دولت تندروی آمریکا چیزی بیش از این خواسته اند؛ رویکردی که پاشنه آشیل بازگشت ایران به عرصه جامعه بین المللی و مجوز رفع تحریم هایش یعنی "برجام" را از بین ببرد و نابود کند. بر کسی پوشیده نیست که سوای از برخی محافظه کاران دولت آمریکا، کشورهای حوزه خلیج فارس به رهبری عربستان و نیز رژیم صهیونیستی فقط دو مجموعه ای بودند که از توافق هسته ای ایران با قدرت های جهانی برآشفتند و آن را خطری برای خود و منطقه توصیف کردند. با چنین رویکردی عجیب نیست که آنها با دادن امتیازاتی فراوان، از ترامپ که شعار انتخاباتی اش لغو برجام بود، خواسته باشند که این شعارش را هم عملی کند.
البته ترامپ نیز تحت چنین فشارهایی، تلاش خود را برای عملیاتی ساختن لغو برجام انجام داد و در موقعیت های مختلف از کشورهای اروپایی خواست که این توافق بین المللی را مجددا به بحث و مذاکره بگذارند؛ درخواستی که با درهای بسته مواجه شد و به نتیجه ای نرسید. از سوی دیگر پایبندی مجدانه ایران به برجام نیز حربه های ممکن را از دولت ترامپ گرفت تا جایی که حتی رکس تیلرسون هم ناچار شد در جلسه اخیر کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان، از پایبندی ایران به برجام گلایه کند و آن را به حساب بد بودن توافق و پایین بودن سطح تحمیل ها بر ایران بگذارد.
وجود چنین ناکامی هایی سبب شده است تا دولت آمریکا از شیوه "ایجاد اجماع علیه ایران" ناامید شود و به سیاست تک روانه "تهدید و تحریم برای عصبانی کردن ایران" رو بیاورد. در قالب این سیاست جدید تلاش می شود تا مجموعه ای از اقدامات تحریک کننده و خصمانه علیه ایران به صورت مسلسل وار و پشت سر هم صورت بگیرد تا دولت ایران ناچار شود برای مقابله به مثل و پاسخ گویی به افکار عمومی و مخالفان داخلی برجام، از پایبندی به موازین بین المللی فاصله گرفته و دست به اقداماتی بزند که از نظر جامعه بین المللی پذیرفته نیست. در همین نقطه از بازی است که دیگر کار برای ایالات متحده آسان می شود و می تواند با تهدید معرفی کردن ایران، اجماع جهانی مورد نظر خود را برای اقدام علیه کشورمان فراهم کند و باز هم حلقه فشارها را تنگ تر کند.
بدین ترتیب به نظر می رسد رویکرد اخیر دولت و مجلس آمریکا در قبال ایران، مجموعه ای کاملا جهت دار از سیاست ها برای وارد کردن کشورمان به مسیری است که به ایجاد اجماع جهانی علیه ایران ختم می شود. در چنین شرایطی به نظر می رسد تنها وحدت و اجماع نیروهای سیاسی در عرصه داخلی و عدم فشار آنها بر دولت برای انجام واکنش های احساسی و تحریک کننده متقابل و نیز استفاده از ابزار های حقوقی و دیپلماتیک همچون شکایت به نهادهای بین المللی و رایزنی با چین، روسیه و اروپا، می توانند راهکارهایی مناسب باشند که ایران را از ورود به بازی جدید ایالات متحده نجات می دهد.