عربستان هم چوب را خواهد خورد، هم پیاز را | سفر ترامپ به منطقه نمایشی برای تخلیه منطقه از پول بود.

به گزارش جماران، خبرآنلاین با صباح زنگنه، کارشناس مسائل خاورمیانه گفتگو کرده است که در ادامه می آید:

بحران در سوریه، عراق و یمن شکل پیچیده ای به خود گرفته و این در حالی است که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس وارد نوعی کش و قوس سیاسی بر مبنای مسائلی گوناگون شده اند.  کارشناسان بر این باورند که حضور ترامپ در قدرت، تاثیر منفی بر بحرانهای فعلی خاورمیانه داشته و حداقل می‌توان تشدید تنش‌ها را در بحران قطر پس از سفر وی به خاورمیانه مشاهده کرد. پرسش اینجاست که با شرایط فعلی آیا چشم اندازی برای رسیدن سوریه و عراق به ثبات وجود دارد؟ بازی عربستان در منطقه به چه روندی در رابطه با ایران خواهد رسید؟

در ابتدا بفرمایید شرایط میدانی در سوریه به چه شکل پیش می رود؟ حضور نیروهای متعدد در این بحران چه تاثیری بر این روند گذاشته است؟

در سوریه در حقیقت تعدد بازیگران بسیار متعدد و متنوع شده است. حضور نیروهای دولتی سوریه و نیروهای مقاومت ملی که فعلا نیروهای غیرنظامی هستند ولی همگام با نیروهای دولتی هستند. نیروهای حزب الله لبنان و نیروهای مستشاری ایران هم در آنجا حضور دارند. نیروهای روسی علاوه بر حضور در پایگاه ها و پوشش هوایی سوریه اخیرا در صحنه میدانی هم به صورت نیروهای پیاده در پایگاهها حضور پیدا کرده اند. نیروهای ترکیه در شمال و نیروهای وابسته به ترکیه مانند جبهه النصره و مشتقات مختلف آنها که جبهه های متعددی تشکیل دادند که اینها اغلب به القاعده یا اخوان المسلیمن بر می گردد. حدود بیست تا سی جبهه به این شکل وجود دارد که در زمانهای مختلف از هم منشعب، تلفیق یا تجزیه می شوند.

نیروهای اردنی پشتیبان نیروهای سوریه ای که عمدتا با حمایت امریکا و عربستان فعالیت می کنند، نیز حضور دارند. نیروهایی که به ترکیه منتسب هستند از پشتیبانی و حمایت قطر هم برخوردار بوده اند. نیروهایی از عراق و شیعیان آن و افغانیها و پاکستانیها نیز هستند. اخیرا هم نیروهایی بطور جدی تر وارد شده اند و بخصوص بعد از سفر ترامپ به منطقه شاهد وضعیت جدیدی هستیم که در مثلث مرزی سه کشور عراق، سوریه و اردن تلاش می کنند متمرکز شوند. نیروهای استخبارات و اطلاعات و امنیت اسرائیل هم در مناطق جولان جنوب سوریه و نزدیک مرز اردن و نزدیک مرز لبنان حضور دارند.

پیشروی های نیروهای دولتی توانست بخش های زیادی از اطراف دمشق پاک سازی کند که شامل غوطه غربی و شرقی و زبدانی و مزایا می شد و عملا امنیت محیط پایتخت تا حدود زیادی تامین شد. در جنوب سوریه با حضور اسرائیلی ها و برخی نیروهای معارض مسلح سوری که در منطقه تنف کیلومترها به منظور تامین نیرو برای امریکایی ها جلو آمده بودند، ولی بعد که دیدند نیروهای سوری و عراقی و حزب الله می توانند تا مرز اردن هم برسند، یک مقدار عقب نشینی کردند ولی مرکزیت و مدیریت عملیات در منطقه تنف همچنان با نظارت امریکایی ها برقرار است.


نیروهای کرد در سوریه از چه شرایطی برخوردارند؟

در شمال سوریه نیروهای کرد سوری هستند که گاهی به سمت نیروهای دولتی سوریه متمایل شده و همکاری می کنند و گاهی به سمت امریکایی ها و به تازگی با مسلح شدن این گروه اعتراضات ترکیه بیشتر شده است و در ملاقات های اردوغان با ترامپ در امریکا آثار این وضعیت مشاهده می شد که نارضایتی ترکیه و بی توجهی امریکا و اصرار آنها بر مسلح شدن این نیروها با سلاحهای سنگین و نمیه سنگین ادامه دارد.


آزادی موصل و حضور نیروهای عراقی در مرز سوریه هم می تواند بر مسائل میدانی در سوریه تاثیر بگذارد؟

حرکت نیروهای عراقی از غرب استان موصل و نینوا به طرف مرز سوریه توانست مناطق زیادی را آزاد کند و به مرز سوریه که رسیدند عملا در حال تقویت استحکامات خودشان هستند که بیشتر به منظور تامین امنیت مرزها و تخلیه مرز بین سوریه و عراق از دست داعشی هاست. طبعا این حرکت خوشایند امریکایی ها نبوده و دو سه بار اخطار کردند و با هوایپما به عنوان هشدار بمب باران هم کردند، همچنین اعلامیه هایی با این عنوان که حق نزدیکی به این مناطق را ندارید پخش کردند. ولی دولت سوریه و نیروهای همراه آن جواب دادند که این سرزمین سوریه است و اینجا یک دولت صاحب حاکمیت و استقلال است و هیچ دولتی حق ندارد در اینجا نیرو وارد کند یا خط قرمز تعیین کند، پیش بینی می شود که نیروهای سوری از بادیه سوریه یا صحرای سوریه خود را به این منطقه خواهند رساند و نیروهای عراقی هم از طرف غرب موصل خود را به این منطقه خواهند رساند.


در غرب موصل چه مشکلاتی برای اخراج کامل داعش از عراق باقی مانده است؟

در خود موصل و برخی مناطق فقط مقداری کار مانده است، ولی در غرب موصل اکثر مناطق دست حشد الشعبی افتاده و تلاش می شود که اینها متوقف بشوند و به سمت مرز سوریه نروند، ولی حشدالشعبی طرح های خود را دارد و بالاخره با نخست وزیر به توافق رسیده اند که این کار را بکنند و اگر مرز سوریه بسته نشود همواره احتمال رفت و آمد داعش و سایر تروریستها به داخل عراق خواهد بود. بنابراین اکثر این مناطق دست نیروهای عراقی است که عمدتا نیروهای حشد الشعبی است. اخطارهای امریکا هم در داخل خاک سوریه قطعا موثر نخواهد بود، گرچه نیازمند حضور پوشش هوایی روسیه خواهد بود. طبعا اسرائیل هم از حرکت نیروهای سوری و حزب الله به مرزهای فلسطین اشغالی بارها و بارها اعلام نارضایتی کردند و از امریکا خواستند که دخالت کنند، یا از روسیه خواستند که دخالت کنند. در نهایت این منطقه به تصرف نیروهای سوری در خواهد آمد و روسیه یا امریکا اگر بخواهند دخالت کنند در سطح مذاکرات سیاسی خواهد بود نه بیشتر.


قدرت گرفتن ترامپ در امریکا و آمدن او به منطقه می تواند بر این مناسبات تاثیر بگذارد؟

وضعیت سوریه با امدن ترامپ به این شکل است که آنها با درخواستها و اصرار عربستان عملا سعی می کنند در سوریه جای پای جدیدی پیدا کنند. ولی اراده دولت سوریه و متحدان آن بر این تعلق نگرفته است که جای پایی برای امریکایی ها باز شود و بخصوص در منطقه ای که محل تلاقی سه کشور است، به لحاظ استراتژیک این منطقه دست هر کسی بیفتد به معنای رسیدن به دریای مدیترانه خواهد بود، از این روی امریکا و اسرائیل مایل نیستند این منطقه دست نیروهای متحد و همسو با ایران بیفتد که اگر بیفتد عملا حرکت از ایران به عراق، سوریه و مدیترانه صدها کیلومترکوتاه تر خواهد شد. پیامد های آن هم به لحاظ اقتصادی و هم امنیتی بسیار زیاد خواهد بود.


در حال حاضرچشم انداز ثبات در عراق چگونه است؟ آیا با آزادی کامل بخش های غربی عراق و اخراج داعش از این مناطق روند مناسبی برای ثبات سیاسی و امنیتی می تواند شکل گیرد؟

داعش به عنوان یک تشکل مستقر و دارای پایگاه و مرکزیت سرزمینی کارش در عراق تمام خواهد شد. اما به عنوان یک تفکر و حرکتهای ایذایی همچنان خواهد بود، همانطور که شاهد بودیم در بغداد در چندین روز گذشته انفجارهای متعددی انجام گرفته و محتمل است که وجود خواهد داشت. اما داعش به عنوان پایگاه سرزمین وجود نخواهد داشت.
در سوریه هم ممکن است که این وضعیت از بین برود و پایگاه آنها در رقه هم آزاد شود و عملا موصل و رقه از دست داعش به عنوان سرزمین آزاد خواهد شد.


در حال حاضر چند درصد از سوریه در دست داعش است؟

در حال حاضر 40 درصد از سوریه در دست داعش، 20 درصد در دست جبهه النصره و 40 درصد هم در دست خود دولت سوریه است.


این گروههای مختلف که از یکدیگر منشعب و یا ادغام می شوند همگی در این دو گروه خلاصه می شوند و پایگاه مهمی برای فعالیت ندارند؟

 

حرکت مثبتی که در سوریه انجام گرفت که حرکت انسان دوستانه ای هم بود توافق در آستانه روی چهار یا پنج منطقه کاهش درگیری یا عدم تنش بود که سعی می شود مناطقی بدون تنش و درگیری باقی بمانند. نیروهایی که مایل بودند به مبارزه ادامه دهند از این مناطق خارج شدند. این به معنی این است که دولت سوریه قصد از بین بردن همه نیروهای مخالف را ندارد و مایل است که با آنها مذاکره کند. این حرکت بسیار مثبتی است و می تواند توسعه هم پیدا کند و لذا رسیدن به راههای سیاسی را تسریع می کند، اما در عراق حرکت های ایذایی ادامه خواهد داشت.


از لحاظ سیاسی چه مسائل دیگری می تواند این ثبات را در عراق به تاخیر بیندازد؟

مشکل بعدی که در عراق ممکن است ثبات را به تاخیر بیندازد اصرار امریکایی ها بر تاخیر انتخابات مجلس عراق است. اگر امریکایی ها موفق شوند که انتخابات را به تاخیر بیندازند معنی آن این خواهد بود که مجلس و دولت فعلی ادامه پیدا کند و قانون اساسی عراق این چنین پیش بینی را نکرده است، بنابراین با یک خلاء قانونی و خلا قدرت مواجه خواهند شد. مجلس که دوره اش تمام شود هیچ سند قانونی وجود نخواهد داشت که برای خود تمدید زمانی انجام دهد و باید منحل شود و اگر مجلس منحل شود و انتخابات انجام نشود یک خلاء بوجود می آید که دولت هم پشت سر مجلس زمانش منقضی می شود و باید منحل شود. چون هیچ گونه صلاحیت یا تفویض اختیاری داده نشده است و نمی شود. نمی توانند سر خود تفویض اختیار دهند و کارهایش را ادامه دهد. از این رو با خلاء جدی روبرو خواهد شد که علت آن این است که امرکیایی ها دنبال این هستند که انتخابات را به گونه ای شکل دهند که افراد نزدیک به آنها وارد مجلس شوند و در حقیقت آنرا مدیریت کنند.


امریکایی ها تلاش می کنند در این باره بر دولت عراق فشار وارد کنند؟

فشارهای زیادی که بر دولت عراق وارد می شود در این جهت است. امریکایی ها وضعیت فعلی را صد در صد مطلوب می دانند و مایل نیستند این شرایط تغییر کند. با اینکه هم امریکایی ها و هم مردم عراق و هم احزاب و شخصیتها از وضعیت فساد اداری و اقتصادی که در عراق وجود دارد نگران و ناراضی هستند و در ادامه وضع موجود با اعمال فشار امریکایی ها، وضعیت پیچیده و نامطلوبی ایجاد خواهد شد و ممکن است به رشد اعتراضهای مردمی و گروهها و مولفه های اجتماعی هم منجر شود که اصلا وضعیت خوبی ایجاد نخواهد کرد، مگر اینکه در قانون اساسی تجدید نظر شود که به معنی برگزاری رفراندوم و انتخابات و تشکیل کمیته و مجلسی برای بازنگری قانون اساسی است و چون این روند، روند طولانی خواهد بود احتمال عملی شدن آن کم است.


در داخل عراق چه وضعیتی حاکم است. چه کسانی از به تعویق افتادن انتخابات استقبال می کنند؟

حیدر العبادی به هر حال به این وضعیت بی میل نیست. همچنین تا حدودی سید مقتدا صدر هم بی میل نیست. عبادی نگران رقبای دیگر است و نگران است بسیاری از نهادهای موجود تغییر پیدا کند. یکی از اینها کمیته ملی ناظر بر انتخابات است. به دلایل زیادی که بعضی از احزب و گروهها نسبت به عملکرد آن معترض هستند، می خواهند منحل شود که در این صورت دیگر امکان نظارت بر انتخابات نخواهد بود، همچنین امکان اجرای قانون انتخابات نخواهد بود و به این شکل سلسله ای از اتفاقات نا مطلوب قانونی و سیاسی به دنبالش خواهد آمد.
از این رو فضای سیاسی عراق با دخالت امریکایی ها فضای بسیار نامطلوبی ایجاد خواهد کرد. در واقع در عراق اسم ایران بد در آمده که ایران در عراق نفوذ دارد و تحکم می کند، ولی در عمل این امریکا است که رای خود را بر احزاب و گروهها تحمیل می کند و آنها را به این سمت پیش می برد که همه عناصر تاثیرگذار در حاکیمت در دست آنها بیفتد.


نقش کردها هم باعث افزایش این پیچیدگی در عراق شده است؟ دلیل تک روی های کردها و بارزانی در این شرایط چیست؟

در مولفه های سه گانه عراق که شامل اهل سنت، شیعیان و کردها هستند، شاهد نوعی تشتت در میان احزاب شیعه هستیم. از طرف دیگر در سطح اجتماعی هم مردم به احزاب سیاسی موجود به دلیل نبود هیچ گونه دستاورد و هیچ گونه تحولی در خدمات ناراضی هستند. در میان اهل سنت این تشتت بیشتر است. دخالتهای ترکیه، اردن، عربستان و قطر در میان اهل سنت باعث افزایش این تشتت شده است. حضور برخی از نیروهای باقی مانده حزب بعث نیز نگرانی هایی بین جامعه اهل سنت ایجاد می کند. بدلیل نداشتن یک مرجعیت واحد در بین اهل سنت شیعیان یا کردها نمی دانند با چه کسی در بین اهل سنت صحبت کنند و جامعه را با خود داشته باشند و ضمانت وجود ندراد که جامعه همراهی خواهد کرد. احزاب یا گروهها یا افرادی که در این بین شاخص شدند اکثرا مشمول فساد و عدم سلامت مالی و اداری هستند.

در اقلیم کردستان عراق چه مشکلاتی و اختلافاتی وجود دارد؟

کردها با وجود منابع نفتی در آنجا مشکلات داخلی خود را دارند. اختلاف جدی بین گروه طالبانی یا حزب میهنی کردستان و حزب دموکرات کردستان که متعلق به بارزانی هست، وجود دارد. عملا حزب دموکرات کردستان اجازه نداد که رئیس پارلمان کردستان که از نیروهای طرف مقابل است وارد اربیل شود و ریاست پارلمان را بر عهده بگیرد و با تمدید ریاست خود خوانده بر کل کردستان باعث تنش و اعتراض هایی هم شده است. بین حزب تغییر یا گوران که حزب پرنشاط و فعالی هم بود با حزب دموکرات اختلافات زیادی هست. علیرغم همه این اختلافات داخلی مشکلات فروش نفت به خارج از کردستان هم مطرح بوده است. عمدتا دموکرات کردستان صادرات نفت را از طریق ترکیه انجام می داد و جاهایی هم که داعش بر آن مسلط بود نوعی همکاری یا حفاظت از رفت و امد این نیروها به ترکیه وجود دارد و طبعا سهمی هم از پول این نفت به حزب دموکرات یا خانواده اصلی این حزب می رسد که نارضایتی های بیشتری را مطرح می کرد.

خروج تعدادی از شرکتهای بزرگ نفتی از کردستان هم مشکل دیگری بر این وضعیت افزود. ماشین آلات و دستگاههای حفاری رها شده است که تعداد زیادی از شرکتها آنجا را ترک کرده است. به این دلیل حزب دموکرات یا خانواده بارزانی، چه نچیروان ادریس بارزانی نخست وزیر اقلیم و چه آقای مسعود بارزانی تمایل نشان خواهند داد که با روسیه قراردادهایی ببندند. بستن قرارداد ها طبق قانون باید با هماهنگی و نظارت دولت مرکزی باشد. هم بستن قراردادها و هم استخراج و فروش و بازگشت این عایدات به خزانه مرکزی دولت اتحاد یا فدرال باید باشد که هیچ کدام از این ها اتفاق نیفتاد.

شرکتهای نفتی متعلق به آقای تیلرسون وزیر خارجه امریکا در گذشته در کردستان وارد شده بود و قراردادهایی هم بست و وقتی خواست در جنوب کردستان کار کند دولت مرکزی مخالفت کرد و معترض شد که باید از طریق بغداد اقدام کند و به جنوب عراق برود، ولی اگر بخواهد در کردستان کار کند اجازه کار در دیگر مناطق نخواهد داد.

با این آشفتگی در بازار نفت کردستان عراق عملا درآمد دولت اقلیم به شدت کاهش پیدا کرد. از فساد آن هم اگر سخن نگوییم با کاهش درآمدهای دولت نسبت به پرداخت حقوق کارمندن و نیروهای پیش مرگه و نیروهای آسایش عاجز ماند. رفت سراغ وام گرفتن از خارج و یک ترکیب بسیار نا منسجمی ایجاد شد. برای عبور از این مشکلات دولت اقلیم، دولت مرکزی را تهدید می کند که اعلام استقلال خواهم کرد و یا رفراندوم برگزار خواهم کرد.


این تهدیدها می تواند از طرف بارزانی برای ایجاد استقلال عملی شود؟

 

طبعا این نوع تهدیدها باعث اطمینان خاطر دولت مرکزی و احزاب شیعی یا اهل سنت را ایجاد نخواهد کرد. شک و تردید در بین مولفه های دیگر نسبت به نیتها و برنامه های آتی نیز جدی تر خواهد شد. تهدیدها عملی نخواهد شد. 
به هر حال این تهدیدها هرازگاهی مطرح می شود. جامعه کردستان و مردم کردستان عراق این تمایل را داشته و دارند که یک نوع خودمختاری و استقلال داشته باشند اما نه شرایط داخلی عراق و نه شرایط منطقه ای و نه شرایط خودِ اقلیم کردستان این اجازه را نمی دهد. یعنی هنوز اختلافات داخلی بین احزاب و گروه های کردستان حل نشده است. ادامه ریاست رئیس اقلیم، تجربه خوبی منعکس نمی کند. یعنی هنوز مستقل نشدن نوعی ریاست مادام العمر را پدید می آورد. پس در این میان دموکراسی و انتخابات چه می شود؟ توافقات احزاب چه شد؟ وقتی که اینها هنوز حل نشده، برداشتن یک سنگ بزرگ معمولا علامت نزدن است. بیشتر به این منظور است که هم بر آمریکایی ها فشار بیاورد و یک امتیاز مالی از آنها بگیرد و هم بر دولت مرکزی فشار می آورد که به آنها حقوق داده شود و مشکلات مالی شان را حل کنند. ولی تا این معادله درست طراحی و پیش برده نشود و احساس زورگویی یا یک نوع زرنگی بین دو مولفه اصلی این دو معادله نشود، طبعا توافقی هم به صورت دائم و همیشگی حاصل نخواهد شد. بنابراین داشتن صداقت و التزام و تعهد هر دو طرف یعنی هم دولت مرکزی و هم دولت اقلیم به تعهداتشان ضروری است و مبارزه با فساد باز هم یکی از کلیدهای اصلی حل این مشکل خواهد بود.

از لحاظ جامعه شناختی کلیت عراق چشم انداز خوبی در راستای رسیدن دولت- ملت سازی ندارد؟

تاریخ مدرن عراق چیزی حدود 90 سال است. از تشکیل اولین دولت در عراق بعد از استقلال عراق از سلطه عثمانی. در این مدت تحولات زیادی حادث بوده؛ استقلال، قیمومیت، اشغال و جنگ های متعدد بین مرکز و اقلیم یا سایر قضایا از یک روند باثباتی برخوردار نبوده است. بعد از سقوط صدام امیدواری وجود داشت روند سیاسی یک شکل بهتری پیدا کند. اینها نیازمند تلاش جدی، حسن نیت همه و استفاده از نیروهای خالص و صادق در خدمات است. احزاب نیازمند این هستند که در رویه هایشان بازنگری کنند. نقش مرجعیت، نقش بسیار مهم و تعیین کننده ای بود. نقش مرجعیت در عراق عمدتا در بزنگاه ها دیده می شود. یا آن زمانی که قرار بود حکومت جدیدی بعد از اشغال عراق توسط آمریکا تشکیل شود دخالت مرجعیت کمک کرد که حتما باید قانون اساسی داشته باشند و قانون اساسی باید توسط رفراندوم تائید شود نه اینکه کسی خارج از مرزها قانونی برای عراق بنویسد و بر عراق تحمیل کند.

اینها گام های مثبتی محسوب می شوند ولی بعد از این، شکل دهی نُرم سیاسی حاکم بر عراق به نظرم دچار اشکال شده و آن تقلید از چیزی شبیه به قانون اساسی لبنان است. چنین قانون اساسی همواره کشور را در تنگنا و و گیر و گور قرار می دهد. یعنی هر کدام از مولفه های سه گانه می توانند کار دو مولفه دیگر را هم متوقف و با تاخیر مواجه کنند. مثلا وقتی می خواهند قانونی تصویب کنند حتما باید بقیه هم موافقت کنند. الان دو طرح وجود دارد؛ یکی اینکه تشکیل دولت براساس اکثریت سیاسی یا تشکیل دولت های ائتلافی. تشکیل دولت های ائتلافی یعنی ادامه روند 14 سال گذشته است که هیچ پیشرفتی نخواهد کرد و هر کدام از وزراء، معاونین وزراء، مدیرکل ها، نماینده ها که دچار فساد باشند، به فساد طرف های مقابل استناد می کنند. بنابراین هیچوقت نمی تواند مشخص شود که عامل فساد کیست و چگونه باید با او برخورد کرد. گویی همه در فساد شریکند. این وضعیت، طبعا به لحاظ اجرایی مشکلات زیادی ایجاد خواهد کرد و باعث پیشرفت کشور هم نخواهد شد.

روابط عربستان در حال حاضر با عراق چگونه است؟ بعد از سفر الجبیر به عراق روند مناسبی در این باره شکل گرفته است؟

به نظرم عربستان به دستور آمریکا تلاشهایی در این باره کرد. آمریکا به عربستان، مصر، اردن و بقیه کشورهای عربی دستور داد که روابط خودتان را با عراق عادی سازی کنید تا روندی تحت عنوان بازگشت عراق به جامعه کشورهای عربی ایجاد شود. این نوع اقدام، اقدام مثبتی می تواند تلقی شود برای کاهش آلام و مشکلات عراق که اغلب تروریست ها از همین کشورهای عربی بخصوص از عربستان وارد عراق شده اند. ولی هدفی که از این قضیه و از این روند حاصل شده بود این است که بازگشت عراق به کشورهای عرب، یعنی قطع رابطه، کاهش رابطه، محدود کردن و یا مهار رابطه عراق با ایران است. البته ایران از اینکه عراق با همه کشورهای دنیا رابطه حسنه داشته باشد، استقبال می کند برای اینکه عراق آباد شود و توسعه یابد. امنیت و آرامش عراق، به معنای امنیت و آرامش ایران هم خواهد بود. اما دخالت این کشورها در ترکیب اجتماعی عراق به معنای دخالت در ساختار سیاسی آینده عراق هم خواهد بود. این دولت ها، سراغ روسای عشایر، احزاب و افراد باقیمانده از رژیم قبل می روند و با تزریق پول و امکانات سعی بر تقویت آنها دارند تا امتیازات بیشتری در بافت سیاسی پیدا کنند. صریحا به آنها می گویند که ما شما را تقویت می کنیم تا نسبت به شیعه ها تفوق پیدا کنید و غلبه با شما باشد.

این روند، یعنی روند تفکیک و تجزیه عراق است اما اگر این دولتها به صورت طرح و برنامه توسعه کشور وارد شوند، خیلی به نفع عراق تمام خواهد شد. عربستان تجربه بدی در عراق داشته، هم با تزریق نیروهای تروریست به عراق و هم کمک کردن به این نیروها و هم با اعزام نیروهای امنیتی و اطلاعاتی که بعد شاهد بودیم که نتیجه این رویه و رفتار، که به شیوخ عشایر و افراد و شخصیتهای سیاسی مراجعه و به آنها کمک مالی می کرد، مردم عراق آنها را طرد کردند و اعتراض و تظاهرات کردند و مجبور به ترک عراق شدند. امیدواریم که از این نوع تجربه ها از سوی دولتهای عرب در عراق تکرار نشود و شاهد یک روابط آرام، منطقی و عقلایی و دوطرفه به نفع کشورهای منطقه باشیم.


عربستان به نوعی به عراق با چشم رقیب نگاه می کند و از قدرت گرفتن آن نگران است؟

عربستان همواره به عراق به عنوان یک رقیب قوی هم به لحاظ جمعیت و هم به لحاظ تولید و صادرات نفت نگاه می‌کند. عراق اگر مستقل شود، نقطه بسیار اساسی و استراتژیک است. عراق بعد از دو، ‌سه سال می‌تواند به اندازه عربستان نفت تولید کند و اگر عراق بتواند به چنین وضعیتی برسد، درواقع عامل تعیین کننده بازار نفت جهان،‌عراق خواهد شد و نه عربستان و عربستان از این نکته بسیار نگران است. عراق هم نفت بیشتری از عربستان دارد و هم خیلی ارزان تولید شده و براحتی هم می‌تواند صادر شود. بنابراین یک احساس تهدید از سوی عراق می‌کند. نه حتی به خاطر دولت پادشاهی یا جمهوری یا اسلامی یا غیراسلامی بلکه به خاطر همین ظرفیت تولید نفت،‌ داشتن منابع آبی خوب، داشتن جامعه فعال یک تهدید جدی برای عربستان محسوب می‌شود و به همین دلیل تا کنون سعی شده که عراق استقلال پیدا نکند و امنیتش به ثبات نرسد.

با تمام این تفاسیر سفر ترامپ را به منطقه و عربستان چگونه ارزیابی می‌کنید. آیا این سفر می تواند بر بحرانهای منطقه ای تاثیراتی داشته باشد؟

سفر ترامپ به نظرم یک نمایشی است که باعث تخلیه منطقه از پول و ثروت خواهد شد. یعنی مرحله اول آن عربستان و مرحله بعد امارات و قطر و کویت خواهد بود. بنابراین با ذهنیت تاجری که به دفاتر کهنه اش مراجعه کرده و حالا قصد یک کاسبی خوب دارد تا مشکلات داخلی کشورش را به این وسیله حل کند. ملاحظه کردیم عربستان هم سریع اجابت کرد و پذیرفت. توافقی بین عربستان و آمریکا بعد از آمدن ترامپ صورت گرفت. این واقعیت قضیه را نشان می‌دهد که آمریکا، در دوره اوباما قانون جاستا را تصویب کرد. جاستا یعنی پیاده کردن همه اموال و ثروت عربستان و بلوکه کردن این اموال که اکثر آن در آمریکاست. چیزی معادل 700 تا 800 میلیارد دلار که حالا بخشی از اینها به صورت اوراق قرضه و سرمایه گذاری است و بعضی هم به صورت نقدینگی در بانکها دیپوزیت و پس انداز شده. همه این 700، 800 میلیارد را جستا می‌توانست به نفع قربانیان حادثه یازده سپتامبر مصادره کند. توافقی که بین عربستان و آمریکا صورت گرفت،‌ پرداخت این مبالغ در قالب قرارداهای مختلف و نه به عنوان جریمه قانون جستا بود.

بنابراین باید به یک صورت دیگری این پول به جای اینکه در بانکهای آمریکا پس انداز و بلوکه شود به کارخانه ها و بانکهای آمریکایی برود و جزو اموال آمریکا شود. درواقع یک تبدیل وضعیت داده شده و نه چیز دیگری. البته من معتقدم عربستان به قول ضرب المثل خودمان هم چوب را خواهد خورد و هم پیاز را. یعنی با یک نمایش خیلی مفصل و تبلیغات فوق العاده زیاد این ثروت را با امضای آن قراردادها منتقل کرد، اما جاستا منتفی نشده و هنوز کسانی دنبال شکایت و گرفتن غرامت و جریمه هستند. بنابراین عربستان فعلا چوب را خورده و پیاز را هم با جستا خواهد خورد. بخش اصلی سفر این بود و بقیه اش یک نمایش پروپاگاندا بود. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس که یک وضعیت تعارفی دارند و حالا باید مثل بقیه بچه ها ترس به دل راه ندهند و بدین ترتیب در این نمایش آورده شدند. بعد هم کشورهای عربی، اسلامی و آفریقایی.

آیا بحران پیش آمده عربستان و قطر در این فضا به خاطر همین دلیل است؟

یکی این است و دیگری اینکه آمریکا عملا از ابزار قطر، ترکیه و اخوان المسلمین می‌خواهد که کم کم فاصله بگیرد و به همین دلیل هم اردوغان در این اجلاس شرکت نکرد. قطر هم که شرکت کرد، خیلی همراه با احترام و تشریفات کامل نبود. حالا بقیه کشورهای آفریقایی، عربی و پاکستان با حالت توهین آمیز شرکت کردند. مثل این می‌ماند که طرف را دعوت کنند تا صرفا یک عکس یادگاری بگیرد و برود. مردم پاکستان نسبت به نخست وزیر که در این اجلاس شرکت کرد، معترض شدند که شما پاکستان را کوچک کردید و با این حضورتان اهانت کردید. در واقع این پرسش مطرح است که در آنجا چکار کردید و فقط می‌خواستید دستی با ترامپ بدهید درحالی که نه اجازه اظهارنظر و نه اجازه سخنرانی داشتید و نه اجازه دخالت در تنظیم بیانیه آخر و این اعتراضات الان در پاکستان هست. برخی از کشورها مثل مالزی، نخست وزیرش یک آدم رشوه بگیر است. عربستان هم که اصلا خودش را فروخته و خیلی برایش فرقی نمی‌کند که در اینجا یک عکس دیگری هم بگیرد. کشورهای آفریقایی هم کافی است با یک سفر و هدیه مختصری برای جور کردن مجلس حاضر می‌شوند ولی هیچکدام از روسای کشورها در تدوین بیانیه شرکت نداشتند و با هیچکدام مشورت نشده بود. در واقع یک اجلاس عربستانی- آمریکایی بود. حالا در یک فریم عربی- اسلامی قرار داده شد. این ظواهر امر هم از این قرار است.


عربستان با این نمایش می تواند امریکا را در بحران های منطقه ای به نفع خود وارد کند و از حضور آنها استفاده کند؟

باید گفت آقای ترامپ مجددا تاکید کرد که ما به شما اسلحه می‌دهیم ولی ما وارد نخواهیم شد. این نقطه بسیار اساسی است که گفت ما از شما حمایت نخواهیم کرد و خودتان باید تکلیف کارتان را بدانید. این عملا یک نتیجه عکس داده که آقای ترامپ را با آن همه تبلیغات و خرج آورده اند و در آخر هم بگوید که ما به شما اسلحه می دهیم که خودتان از خودتان دفاع کنید و آمریکا نقشی برایتان ایفا نخواهد کرد. آمریکا به طور جدی گرفتار جنوب شرق آسیاست و در این منطقه هم سیاست دفاع از منطقه با پول کشورهای منطقه است. اما آیا این اجلاس توانست به خطر جدی که در منطقه وجود دارد که خطر تروریسم و داعش است، برسد؟ درحالی که عملا این بحث، تبدیل به یک بحث بسیار جانبی و فرعی شد.


هدف این اجلاس معرفی ایران به عنوان عنصر نامطلوب منطقه و حامی تروریسم بود. با این تفاسیر آینده ای برای حل مشکلات ایران و عربستان وجود ندارد؟

و این هم نقطه ضعف جدی این اجلاس است. عربستان به لحاظ هویتی و تاریخی نسبت به ایران احساس کم خودبینی می‌کند. احساس نقص و نارسایی می‌کند. جمهوری اسلامی ایران کاری نکرده که عربستان به این وضعیت برسد. تنها یک روند طبیعی اجتماعی در ایران رخ داد و ایران رشد کرد و توانست یک جمهوری به پا کند. حالا عربستان که نمی‌خواهد جمهوری شود به خودش مربوط است. مردم ما انتخابات برگزار می‌کنند و او نمی‌خواهد برگزار کند، به خودش مربوط است. بنابراین ایران عامدا، عالما نخواسته که عربستان را مورد تهاجم قرار دهد ولی متاسفانه عربستان نسبت به ایران از هیچ کاری فروگذار نکرده است. از قبل از انقلاب در روزنامه هایشان هم منعکس است. عکس روزنامه الجزیره را هنوز دارم که ملک فهد صریحا اعلام می‌کند ما از حکومت شاه حمایت می‌کنیم و امیدواریم این تظاهرات و اعتراضات فروکش کند و اصلا پایان داده شود. با یک حالت اینچنینی در روزهای آخر قبل از سقوط رژیم شاه.

بنابراین اینکه عربستان بگوید من موافق بودم یا نسبت به پیروزی انقلاب اسلامی، معترض نشدم، دروغ است و جمهوری اسلامی ایران هم نسبت به این رفتار عربستان یقه گیری و اعتراض نکرد. ولی بلافاصله بعد از‌آن دیدیم که با شاپور بختیار وارد مذاکره شد. با رضا پهلوی وارد مذاکره شد. با مجاهدین خلق (منافقین) وارد مذاکره شد و با گروه های مختلف تشکیلاتی که انگلستان و صدام در خوزستان ایران بوجود آورده بودند هم وارد مذاکره شد و کمکهای مالی فراوانی را به آنها کرد. بعد هم اوج این قضایا با تشویق صدام به حمله به ایران و تامین همه امکانات مالی و تسلیحاتی و درست کردن روابطش با فرانسه، ‌آمریکا و اروپا نقش بسیار جدی ایفاء کرد. حالا ایران که خیلی جوانمردی نشان داد و یقه عربستان را بابت این تخلفات و اقدامات خصمانه اش را نگرفت و سخنی نگفت، ‌حالا عربستان احساس می‌کند که گویی براحتی می‌تواند به ایران سخن ناپسندی بگوید و ایران هم ساکت می‌نشیند. یعنی عربستان سعی کرد از نجابت و جوانمردی ایران سوءاستفاده کند و در همان زمان جنگ صدام علیه ایران، وسیع ترین موج تبلیغات طایفه گری را آغاز کند. اینکه ما فکر کنیم طایفه گری الان شروع شده اینطور نیست بلکه از زمان جنگ صدام علیه ایران این حرکت شروع شد.

این کشور به نوعی دنبال شکافهای دینی هم بوده است؟

بله برای مثال فردی به نام احسان الهی ظهیر که یک پاکستانی منحرف است و دهها جلد کتاب علیه ایران و تشیع نوشته است، این کتابها را عربستان هم در پاکستان به تعداد صدها هزار نسخه تکثیر کرد و هم به زبانهای عربی، انگلیسی، مالایی،‌ سواحلی و 10، 15 زبان دیگر ترجمه کرد و با پول عربستان در همه جای دنیا توزیع کرد. درحالی که ایران نه نسبت به اهل سنت و نه نسبت به فِرَق دیگر کمترین سخنی نگفته بود. بنابراین عربستان، ایران را یک رقیب جدی و بزرگی می‌داند و تلاش می‌کند با استفاده از آمریکا و کشورهای مختلف ایران را محدود کند. درحالی که این صدها میلیارد دلاری که عربستان هزینه کرده چه در زمان صدام و چه قبل و چه بعد از جنگ و چه الان، هرگز راه عاقلانه ای نبوده و بهتر است برگردد با همین ایرانی که از او نگران است، بنشیند مذاکره کند و برای توسعه منطقه با همکاری همدیگر طراحی کنند. آمریکا امروز آمد، بازدید کرد اما فردا نخواهد بود. به قول یکی از روسای شورای همکاری خلیج فارس می گفت ما باید با همدیگر کار و زندگی کنیم. این کشتی ها و این بادبان های کشتی ها و این هواپیماهای نظامی امروز هستند، فردا نیستند. یک زمانی انگلستان اینجا بود اما الان نیست. آمریکا هم الان هست، فردا نیست. بنابراین باید به فکر آینده باشیم و نسل های آینده منطقه بین ایران و این کشورها باید با همدیگر کار کنند و زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند.

با این قراردادی که عربستان با امریکا بسته است، اگر این همه تجهیزات وارد منطقه و عربستان شود، عملا توازن منطقه به نوعی بهم می‌خورد. به نظر می‌رسد عربستان در کنار اسرائیل که یکسری روابط اطلاعاتی با هم دارند، از موضوع و تنش در سوریه حمایت می کند که عربستان و ایران در آن مشکل دارند. الان چشم انداز خاورمیانه، با بهم خوردن این موازنه چگونه می‌تواند باشد؟


این حجم عظیم از تسلیحات طبعا دست هر کسی بیفتد، وسوسه می‌شود که یک اقدامی کند و از این اسلحه استفاده کند. فعلا عربستان یک جایی به اسم یمن که کشور همسایه است و فقیرترین کشور عرب است را دارد و آنرا مورد همه نوع تهاجم و حمله قرار داده است. این جنگ می‌تواند ادامه داشته باشد. اسلحه بیشتر از این به منظور حمله به اسرائیل طبعا نخواهد بود. یا باید علیه ملت خود عربستان استفاده شود یا پیش بینی من این است که علیه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس استفاده خواهد شد که یکی از محتمل ترین آن، قطر است.

یعنی به سمت ایران نشانه نخواهد رفت؟

هنوز ارزیابی‌شان به آنها اجازه نداده که به سمت ایران بگیرند. هرچند که گفته‌اند که جنگ را به خاک و داخل مرزهای ایران منتقل می‌کنیم که حالا بیشتر به صورت عملیات ایذایی در مرزهای ما با افغانستان یا پاکستان یا مرزهای طرف ترکیه و عراق است، حالا گاه گاهی هم در خوزستان. این عملیات ایذایی را ادامه خواهند داد ولی طبعا باید بدانند که این نوع عملیات مسئولیت دارد. و انجام این عملیات و این تصریح و بیان روشنی که وزیر دفاعش اعلام کرده، ‌مسئولیت همه این عملیات به گردن عربستان است و اینها حساب می‌شود. انجام یک عملیات یا یک جنگ در منطقه خلیج‌فارس به معنای نابودی عربستان خواهد بود. حالا اگر بخواهد به اسرائیل هم توسل کند، نابودی اسرائیل را هم به دنبال خواهد داشت. ایران هیچگاه نه مایل است و نه در برنامه‌هایش است که به عربستان حمله نظامی کند و حتی به شیعیان بحرینی هم که تحت اشغال عربستان قرار گرفته اند و هر روز مظلومانه کشته و شکنجه می‌شوند و آب و برقشان قطع می شود، تاکنون تصمیم نگرفته که کمک کند که اگر ایران کمک کند وضعیت هم بحرین و هم عربستان دیگرگونه خواهد شد. به نظر می‌رسد که از تعقل، تامل و نجابت ایران نباید سوء برداشت شود. ایران هیچگاه تهدیدی برای عربستان نبوده و تهدید هم نمی‌کند. ایران خواهان تغییر رژیم عربستان نیست.

اگر عربستان چنین اصطلاحاتی به کار ببرد،‌ ناشی از جهالت است. اگر بگوید که نظام ایران باید تغییر پیدا کند،‌ بدانند که این مابه‌ازا دارد و مسئولیت هر گونه اقدامی را باید به گردن بگیرند. وقتی که شما می‌گویید من می‌خواهم رژیم کشور شما را عوض کنم، بدین معناست که شما هم اجازه دارید که از تغییر رژیم من صحبت کنید. تا این لحظه ایران تصمیم نگرفته که به دنبال تغییر رژیم عربستان حرکت کند و این موضوعی است که مربوط به اراده مردم عربستان است. خودِ مردم عربستان بخواهند رژیم عربستان را عوض کنند با خودشان است اما ایران تاحالا به این سمت حرکت و اقدام نکرده حتی سخنش را هم نگفته ولی مقامات عربستان این مطلب را تکرار می‌کنند ولی باید بدانند که این مسئولیت حقوقی و بین‌المللی دارد و آثار و پیامدهای تبعی هم خواهد داشت. این اسلحه بیشتر به منظور دادن یک اطمینان خاطر و آرامش نسبی به عربستان است که اگر در منطقه اتفاقی بیفتد، شما اسلحه به اندازه کافی دارید و می‌توانید از خودتان دفاع کنید یا هرکاری انجام دهید.

عربستان با افراد جدیدی که بر سرکار آمده اند و روندی بسیار تندی در منطقه گرفته اند چه اهدافی را دنبال می کند؟

به نظر می رسد با برداشتی که از عربستان و رویه‌ای که از دولتمردان عربستان یعنی بخصوص پدر موسس دولت جدید عربستان سراغ دارم، او هرگز به مرزهای موجود این کشورهای شش گانه و حتی یمن راضی نیست. اگر به یمن وارد نشدند، عبدالعزیز اگر به یمن وارد نشد، برای این است که در زمان عبدالعزیز چند بار خواستند این عملیات ورود به یمن را انجام دهند و ضربه ‌های سختی دیدند و از آنجا به بعد دیگر عبدالعزیز به فرزندانش توصیه کرد که وارد یمن نشوید. اما ورود به کویت، قطر، امارات، بحرین و عمان و همه این کشور عضو بسیار محتمل است و با روحیه عبدالعزیزگونه که الان در نوه‌اش (محمد بن سلمان) تجلی پیدا کرده، بسیار متحمل است که عربستان به این کشورها حمله کند. هرچند که ورود به بحرین انجام شده است. مشکل ژئواستراتژیک این کشورها، به غیر از کویت، ‌این است که ارتباط زمینی با کشورهای دیگری ندارند. کویت و البته یک مقدار هم عمان. عمان با یمن و کویت با عراق ارتباط دارد. ولی قطر، ‌بحرین‌، امارات هیچگونه ارتباط سرزمینی ندارند و تنها دریایی ارتباط دارند اما زمینی ارتباط ندارند و این به منزله نقطه ضعف‌شان است و عربستان می‌تواند از این نقطه ضعف اراده خودش را بر این کشورها، ‌تحمیل کند. این کشورها، ناگزیرند با نیروهای خارج از مرز ائتلاف پیدا کنند و متحد شوند تا مانع این روحیه تجاوزگری دولت عربستان به سرزمین‌شان بشوند.

به عنوان آخرین سوال بفرمایید که آیا چشم‌اندازی برای مشکلات و اختلافات بین ایران و عربستان وجود دارد که بتوانند پشت میز مذاکره آن را حل کنند. به نظر می‌رسد تا منافع عربستان هم در سوریه تامین نشود این بحران و جریان همچنان ادامه خواهد داشت؟

به‌نظرم در عالم سیاست همه چیز ممکن است. ایران و عربستان مشکل دوجانبه ندارند یعنی در روابط دوجانبه که شامل منافع ملی، بحث نفت و زیارت مکه و مدینه شود به غیر از مشکلی که سال گذشته آنها ایجاد کردند و آنهم راه‌حل دارد که عربستان باید به راه‌حل‌هایش تمکین کند و برای حجاج امسال ما تعهد جدی‌تر گرفته شود. با توجه به اختلافاتی که در داخل خانواده دارند من برای حج امسال حجاج‌مان نگرانم و باید تضمین‌های جدی از وزیر دفاع و وزیر کشور عربستان گرفته شود و از وزیر حج کفایت نمی‌کند. ایران و عربستان مشکل دوجانبه‌ای ندارند. نه در بحث مرزها، اصلا تنها کشوری که تحدید حدود مرزی داریم،‌ عربستان است. مشخص شده است و حتی قرارداد امنیتی هم داریم که ما به امنیت داخلی‌شان تعرض نکنیم و آنها هم همچنین ولی آنها این تعرض را می‌کنند. این جزو آن فاکتور و صورتحسابی است که باید نوشته شود و روی میز گذاشته شود.

در بحث سوریه و عراق، ایران معتقد است که هیچ کشوری به تنهایی نمی‌تواند این بحران‌ها و مسائل را حل کند. بنابراین حتما زمینه خواهد بود که ایران و عربستان در مورد سوریه مذاکره کنند. راه‌حل هم وجود دارد. ایران روی راه‌حل سیاسی تاکید دارد و اصلا روی راه‌حل نظامی تاکید ندارد. راه‌حل نظامی، صرفا برای حفظ نهادهای حاکمیتی سوریه است. اگر این نهادها، حفظ شوند، راه‌حل سیاسی اینکه چه کسی و چگونه حکومت کند و قانون اساسی چه باشد، وجود دارد. بنابراین امکان رسیدن به راه‌حل درمورد سوریه با حفظ اصالت مردم روسیه در تعیین سرنوشت خودشان است. یعنی ایران و عربستان هم اگر بخواهند مذاکره کنند تصمیم نمی گیرند و نباید از طرف مردم سوریه تصمیم بگیرند. بلکه باید زمینه‌ها را فراهم کنند که مردم سوریه به طور آزاد و با نظارت سازمان ملل نظر خودشان را بیان کنند. با آرامش، با آزادی، با نظارت بین‌المللی، سرنوشت خودشان را تعیین کنند. بنابراین راه‌حل وجود دارد. الحمدالله عراق مردم خودشان کارهایشان را می‌کنند و پیش می‌برند. تنها بحث یمن می‌ماند. کسی که وارد روند مذاکراتی در یمن شد، باز هم ایران نبود و عربستان بود. یعنی گروه‌های یمنی داشتند مذاکره می‌کردند و یکی بیشتر و دیگری کمتر گیرش می‌آمد. یکی یک کرسی بیشتر و یکی یک کرسی کمتر، یکی نخست‌وزیر باشد و دیگری رئیس‌جمهور باشد. حالا خودشان هستند و یمنی‌اند. چه کسی وارد شد و این روند را مختل کرد؟ عربستان. یک جنگ مفصل راه انداخت و دو سال طول کشید و تعداد زیادی کشته از این مردم مظلوم گرفته‌اند.

در حال حاضر هم بیماری وبا شایع شده درحالی که وبا، بمب نیست که در جایی بیندازند و آثارش در همانجا باقی بماند. این وبا،‌ قابل تسری به مردم خود عربستان هم است. یعنی انقدر ذهنیت حاکمان عربستان پایین است که درک سرایت را در امور بهداشتی را نمی‌فهمند. پیشنهاد می‌کنم حتما وزیر بهداشت عربستان به این موضوع که یک موضوع انسانی است، توجه کند. ما مایل نیستیم که مردم عربستان و یمن چنین مشکلاتی پیدا کنند. سرایت این بیماری اجازه نمی گیرد، نه از سازمان ملل و نه از آقای ملک سلمان. از احدالناسی اجازه نمی‌گیرد و لازم است که به این مسائل برسند. نظر ما روی مبنای شورای امنیت سازمان ملل است و یمنی‌ها باید بنشینند و بین خودشان این مسائل را حل و فصل کنند. عربستان و ایران هم در آنجا می‌توانند به بازسازی و به برقرار کردن آرامش در یمن کمک کنند. بنابراین در امور سیاسی همه چیز ممکن است

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.