اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری اخیر از همه ظرفیت خود در جهت پیروزی آقای روحانی استفاده کردند.
به گزارش جماران به نظر میرسد با پیروزی مجدد آقای روحانی مطالبات اصلاحطلبان نیز از دولت دوازدهم تغییر کرده و این جریان به دنبال مطالبات جدیدی از دولت است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی مطالبات اصلاحطلبان از دولت آقای روحانی، با محمد سلامتی، وزیر کشاورزی در دولتهای رجایی، باهنر و مهدوی کنی گفتوگو کردیم. سلامتی معتقد است: «برخی از فضای باز سیاسی وحشت دارند و به شکلهای مختلف اجازه نمیدهند فضای باز سیاسی در کشور شکل بگیرد. این وضعیت بیشتر درباره اصولگرایان صادق است. اصولگرایان هیچگاه با فضای باز سیاسی موافق نبودهاند. آنها چه در مقاطعی که قدرت را در دست داشتهاند و چه در زمانی که قدرت در اختیار اصلاحطلبان بوده است با فضای باز سیاسی مخالف بودهاند. این در حالی است که فوائد فضای باز سیاسی در مرحله اول به اصولگرایان خواهد رسید. بدون شک در فضای باز سیاسی، مفاسد اقتصادی و سیاسی راحتتر قابل رصد و کنترل است که این مساله در نهایت به سود همه کشور و نظام خواهد بود. به نظر من آقای روحانی بیش از گذشته به اهمیت فضای باز سیاسی پی برده است و عزم جدی برای گشایش در فضای سیاسی ایران در دولت دوم خود خواهد داشت.» در ادامه متن گفتوگوی محمد سلامتی با «آرمان» را از نظر میگذارنید.
مهمترین مطالبات جریان اصلاحات از آقای روحانی در چهار سال آینده چیست؟ آیا مطالبات اصلاحطلبان از دولت در چهار سال آینده با گذشته متفاوت خواهد بود؟
مهمترین مطالبه اصلاحطلبان از آقای روحانی این است که به وعدههایی که به مردم داده و برنامههایی که ارائه کرده عمل کند. در دولت نخست آقای روحانی هم اصلاحطلبان به دنبال این بودند که آقای روحانی به وعدههایی که به مردم داده عمل کند. این وضعیت در شرایط کنونی که دولت آستانه تشکیل کابینه است و همچنین در آینده، ادامه خواهد داشت. در دولت نخست آقای روحانی، جریان اصلاحات تمام امکانات و پتانسیل خود را در جهت حمایت از آقای روحانی به کار گرفت تا ایشان بتواند برنامههای خود را اجرایی کند. بدون شک در دولت آینده نیز همین اتفاق خواهد افتاد و اصلاحطلبان در تمام ابعاد از دولت آقای روحانی حمایت خواهند کرد تا دولت به وعدههایی که به مردم داده است عمل کند. برنامههای جریان اصلاحات برای اداره کشور با برنامههای مدیریتی آقای روحانی قرابت و نزدیکی بسیار زیادی دارد. در نتیجه تفاوت نمیکند که یک اصلاحطلب این برنامهها را اجرایی کند یا اینکه یک اصولگرای معتدل این کار را انجام بدهد.
در سال پایانی دولت یازدهم، برخی اصلاحطلبان بر این باور بودند که دولت آقای روحانی باید از شخصیتهای اصلاحطلب بیشتری در بین مدیران خود استفاده کند و سهم بیشتری به جریان اصلاحات بدهد. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
مهمترین دلیل مطرح کردن این مساله این است که در دولت نخست آقای روحانی، برخی مدیران دولت به برنامههای آقای رئیسجمهور به صورت کامل اعتقاد نداشتند و به همین دلیل در برخی زمینهها با آقای روحانی همراهی نمیکردند. البته سخن بنده بدین معنا نیست که اصلاحطلبان به دنبال سهمخواهی از دولت آقای روحانی هستند. اصلاحطلبان هیچگاه به دنبال سهمخواهی از دولت نبوده و در آینده نیز نخواهند بود. با این وجود به دلیل اینکه برنامههای آقای روحانی برای مدیریت کشور اصلاحطلبانه است، بهتر است اصلاحطلبان نقش پررنگتری در اجرا کردن آن داشته باشند. وضعیت در دولت گذشته به شکلی بود که برخی اصولگرایان در زمینه اجرای برنامههای اصلاحطلبانه دولت با آقای روحانی همکاری لازم را انجام نمیدادند. به همین دلیل آقای روحانی باید در انتخاب اعضای دولت دوم خود تغییرات اساسی انجام بدهد و از افرادی در دولت آینده استفاده کند که اراده لازم را برای اجرای برنامههای دولت داشته باشند.
یکی از وعدههای آقای روحانی در مبارزات انتخاباتی باز کردن فضای سیاسی است. به نظر شما آیا آقای روحانی در دولت دوم خود وقت و انرژی بیشتری برای این مساله خواهد گذاشت؟
انتظار اصلاحطلبان و مردم از آقای روحانی این است که در زمینه فضای باز سیاسی تلاش بیشتری از خود نشان بدهد. این در حالی است که به نظر میرسد در دولت دوازدهم این اتفاق رخ بدهد و آقای روحانی در این زمینه اقدامات جدیتری انجام بدهد. به هر حال در دولت یازدهم، اغلب وقت و انرژی دولت صرف مساله برجام و برداشته شدن تحریمها شد. این در حالی است که آقای روحانی در دولت دوازدهم میتواند تمرکز بیشتری بر زمینه فضای باز سیاسی داشته باشد و اقدامات موثرتری انجام بدهد. در چهار سال گذشته آقای روحانی بهخوبی به پیامدهای عدم وجود فضای باز سیاسی پی برد و متوجه شد عواملی که در این زمینه به کار گرفته دارای کارکرد قابل قبولی نبوده است. البته از این نکته نیز نباید غافل شد که برخی از فضای باز سیاسی وحشت دارند و به شکلهای مختلف اجازه نمیدهند فضای باز سیاسی در کشور شکل بگیرد. این وضعیت بیشتر درباره اصولگرایان صادق است. اصولگرایان هیچگاه با فضای باز سیاسی موافق نبودهاند، چه در مقاطعی که قدرت را در دست داشتهاند و چه در زمانی که قدرت در اختیار اصلاحطلبان بوده است با فضای باز سیاسی مخالف بودهاند. نمونه بارز این وضعیت در دولتهای نهم و دهم آقای احمدینژاد وجود داشت که این دو دولت به صورت کامل با فضای باز سیاسی مخالف بودند. این در حالی است که فوائد فضای باز سیاسی در مرحله اول به اصولگرایان خواهد رسید. بدون شک در فضای باز سیاسی، مفاسد اقتصادی و سیاسی راحتتر قابل رصد و کنترل است که این مساله در نهایت به سود همه کشور و نظام خواهد بود. به نظر من آقای روحانی بیش از گذشته به اهمیت فضای باز سیاسی پی برده است و عزم جدی برای گشایش در فضای سیاسی ایران در دولت دوم خود خواهد داشت.
بدون شک یکی از مهمترین مسائل پیش روی آقای روحانی انتخاب اعضای کابینه آینده است. به نظر شما آقای روحانی در این زمینه چه ضرورتهایی را باید در نظر بگیرد؟
در کابینه اول آقای روحانی، برخی مدیران با سیاستهای دولت همراه نبودند. برای مثال تیم اقتصادی دولت نسبت به استفاده از ظرفیتهای داخلی برای رونق اقتصادی چندان عنایت نداشت و به همین دلیل نیز عملکرد قابل قبولی از خود نشان نداد. تیم اقتصادی دولت آقای روحانی ضمن توجه به ضرورت جذب سرمایه خارجی، باید دارای بینش خوداتکایی در زمینه اقتصادی باشد. از سوی دیگر، دولت آقای روحانی باید نگاه ویژهای بر صنایع کوچک و متوسط داشته باشد و تلاش کند به این صنایع رونق تازهای بدهد. این در حالی است که در دولت نهم و دهم صنایع کوچک و متوسط ضربات بسیار سنگینی خوردند. متاسفانه دولت آقای روحانی تا سال چهارم نیز توجه زیادی به صنایع کوچک و متوسط نکرد و اولویتهای دیگری را برای خود در زمینه اقتصادی طراحی کرد. این در حالی است که اگر دولت تلاش میکرد به صنایع کوچک و متوسط توجه کند، میتوانست در زمینه رشد تولید و ایجاد اشتغال نتایج بهتری بگیرد. دولت دوازدهم از بسیاری جهات با مشکلات اقتصادی زیادی روبهرو خواهد بود. این در حالی است که در شرایط کنونی مهمترین مطالبه مردم از دولت آقای روحانی بهبود وضعیت معیشتی مردم است و این مساله در کارنامه دولت آقای روحانی تأثیر بسزایی خواهد داشت. از سوی دیگر، برخی عنوان میکنند سن اعضای کابینه دولت یازدهم بالا بوده است. به نظر من نیز این مساله در دولت یازدهم وجود داشت، اما نمیتوان کارآمدی یا ناکارآمدی دولت را به سن اعضای کابینه تقلیل داد. جوان کردن کابینه حلال مشکلات نخواهد بود. آقای روحانی در دولت دوم خود باید از افرادی استفاده کند که برنامه کلی دولت را قبول داشته باشند. در مرحله دوم این مدیران باید در راستای برنامه کلی دولت برنامههای خود را نیز ارائه کنند و در مرحله بعد در زیرمجموعه خود از مدیرانی استفاده کنند که توانایی اجرای این برنامهها را داشته باشند. از سوی دیگر، دولت باید نظارت و پیگیری خود را در مسائل مختلف شدت بدهد و از مدیران خود مطالبهگری کند. آقای روحانی باید این نکته را در نظر داشته باشد که کارنامهای که از خود به یادگار میگذارد در سرنوشت آینده ایران تأثیر بسیار زیادی خواهد گذاشت. اگر آقای روحانی موفق شود کارنامه قابل قبولی از خود به جای بگذارد، این موفقیت به نام جریان اصلاحات به عنوان جریان اصلی حامی آقای روحانی نوشته خواهد شد و مردم در آینده نیز به اصلاحطلبان اعتماد خواهند کردند، اما اگر این اتفاق رخ ندهد و مردم از عملکرد آقای روحانی ناامید شوند، ممکن است اصلاحطلبان نتوانند دوباره اعتماد مردم را به دست بیاورند.
آیا احتمال این وجود دارد که پس از هشت سال دولت روحانی، دوباره یک دولت راستگرای رادیکال در ایران به قدرت برسد؟ اصلاحطلبان برای جلوگیری از تکرار اتفاقات سال84 چه تدابیری باید بیندیشند؟
بخش مهمی از 24میلیونی که در انتخابات 96 به آقای روحانی رأی دادند یک «نه» بزرگ به جریان رادیکال اصولگرا گفتند. به نظر من جریان اصولگرا باید در عملکرد خود تأمل کند که چرا مردم برای اینکه آنها قدرت را به دست نگیرند از شخص دیگری حمایت میکنند. این در حالی است که اصولگرایان خود را به خواب زدهاند و حاضر نیستند این واقعیت را بپذیرند که مردم دست رد به سینه آنها زدهاند. بخشهایی از جریان اصولگرایی فاقد توانایی برای تأمل و تغییر و همواره به دنبال این هستند که برنامههای خود را به صورت رادیکال به پیش ببرند. این در حالی است که بخشهایی از این جریان که توانایی این کار را دارند نیز این اراده را از خود نشان نمیدهند. دولت اصلاحات رشد اقتصادی را در اولویت خود قرار داده بود. با این وجود به صورت طبیعی هنگامی که یک کشور در وضعیت رشد اقتصادی قرار میگیرد بخشهایی از جامعه با مشکل مواجه میشوند و ممکن است برنامههای درازمدت اقتصادی باعث نابسامانی اقشاری از جامعه شود که به دنبال دغدغههای اقتصادی در کوتاهمدت هستند. در نتیجه، در پایان دولت دوم اصلاحات، بخشهایی از جامعه نسبت به این وضعیت نگرانی داشتند. این در حالی است که در این مقطع زمانی، احمدینژاد و اصولگرایان با شعارهایی که مطرح میکردند موفق شدند از نگرانی این بخش از جامعه برای خود پایگاه رأی ایجاد کنند و به همین دلیل نیز در انتخابات به موفقیت رسیدند. با این وجود مردم که امید خود را به دولت اصولگرای احمدینژاد بسته بودند، خیلی زود به این نتیجه رسیدند که دولت احمدینژاد برخلاف شعارهایی که به مردم داده است عمل میکند و نمیتواند مطالبات آنها را تحقق بخشد. به نظر من رمز موفقیت آقای روحانی در پایان چهار سال دوم خود مسائل اقتصادی است و اگر ایشان میخواهد کارنامه قابل قبولی از خود به جای بگذارد، باید در این زمینه موفق شود و بتواند مطالبات مردم را تحقق ببخشد.
آیا اصولگرایان نمیتوانند با توجه به پایگاه رأی16 میلیونی خود در انتخابات ریاستجمهوری سال96 برای اصلاحطلبان در انتخابات آینده خطرآفرین باشند؟ ارزیابی شما از وضعیت جریان اصولگرایی در چهار سال آینده چیست؟
به نظر من اصولگرایان در کوتاهمدت نمیتوانند برای اصلاحطلبان و دولت آقای روحانی خطرآفرین باشند. در شرایط کنونی بافت جامعه ایران نسبت به گذشته تغییر کرده است. این در حالی است که جوامع مختلف جهان دچار تحولات مهم سیاسی و اجتماعی شدهاند. در شرایط کنونی طبقه متوسط در تصمیمگیریهای جامعه ایران نقش تعیینکنندهای پیدا کرده است. در دهه گذشته و بهخصوص در دولت احمدینژاد طبقه پایین جامعه نقش تعیینکنندهای در فضای کلی جامعه داشت. طبقه پایین جامعه نیز معمولا به حداقلها مانند حداقل درآمد، حداقل مسکن و حداقل امکانات اکتفا میکند. این در حالی است که طبقه متوسط به حداقلها اکتفا نمیکند و نگاه بلندمدت به سرنوشت خود دارد. طبقه متوسط تنها نگاه اقتصادی و معیشتی به مسائل کلان جامعه ندارد، بلکه به مسائلی مانند توسعه سیاسی، بالا رفتن سطح کیفی زندگی، برابری و عدالت نیز توجه میکند. در نتیجه کسی میتواند مطالبات طبقه متوسط را نمایندگی کند که تفکر بسته نداشته باشد، بلکه دارای تفکر باز و مدرن باشد. اگر اصولگرایان قصد دارند در آینده سیاسی ایران تأثیرگذار باشند باید طرحی نو دراندازند و با رویکرد جدیدی وارد عرصه سیاسی شوند. اصلاحطلبان با حذف اصولگرایان از صحنه سیاسی موافق نیستند و معتقدند حضور دو جریان ریشهدار و قدیمی انقلاب اسلامی، اصلاحات و اصولگرایی، در کنار هم میتواند سبب اعتلای نظام جمهوری اسلامی شود.
پس از سال92 و پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری، ما با یک چرخش در فضای سیاسی ایران از اصولگرایی به اصلاحطلبی مواجه شدهایم. به نظر شما چگونه باید از این فرصت استفاده کرد و اجازه نداد برخی اشتباهات گذشته تکرار شود؟
خوشبختانه در شرایط کنونی بخشهایی از جریان اصلاحات که در گذشته سبب برخی مشکلات شدهاند اشتباهات خود را پذیرفتهاند و در رویکرد خود تجدیدنظر کردهاند. نکته دیگر اینکه آقای روحانی یک شخصیت اصلاحطلب نیست و خاستگاه اصلاحطلبی ندارد. ایشان یک اصولگرای معتدل هستند که دارای دیدگاههای نزدیکی به جریان اصلاحات است. در نتیجه دولت آقای روحانی یک دولت اصلاحطلب نیست، بلکه ترکیبی از اصلاحطلبان، اعتدالگرایان و اصولگرایان معتدل است. با این وجود در دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران، لیست اصلاحطلبان با اقبال بالای مردم به صورت کامل به پیروزی دست پیدا کرد. در نتیجه این اتفاقات نشان میدهد که در شرایط کنونی مردم خواستار حضور اصلاحطلبان در کانونهای تصمیمگیری جامعه هستند. در نتیجه اصلاحطلبان باید از فرصت اعتماد مردم نهایت استفاده را ببرند و در تحقق مطالبات مردم جدیتر از گذشته باشند. اصلاحطلبان باید از اشتباهات گذشته درس بگیرند و به شکلی رفتار نکنند که برخلاف انتظار مردم باشد. بدون شک اگر اصلاحطلبان همچنان در مسیر عقلانیت و اعتدال حرکت کنند، میتوانند به بسیاری از مطالبات مردم رنگ واقعیت بدهند.
دلایل شکست اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر یعنی دو انتخابات ریاستجمهوری سال92 و 96، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران چیست؟ چرا اصولگرایان در حال کنار رفتن تدریجی از قدرت در ایران هستند؟
اصولگرایان باید در شیوه نگرش خود به مدیریت جامعه تغییر ایجاد کنند. با این وجود، جریان اصولگرایی دچار دگماتیسم شده است و به همین دلیل نمیتواند در گفتمان خود تغییر ایجاد کند. نخبگان این جریان نیز فاقد اراده لازم برای این تغییرات مهم هستند. جریان اصولگرایی مدتهاست مطالبات نسل جدید جامعه را نادیده میگیرد و همچنان بر اصول گذشته خود پافشاری میکند. این در حالی است که مطالبات جامعه هر روز در حال تغییر است و نسل جدید دغدغههایی پیدا کرده که با دغدغه نسلهای گذشته تفاوتهای معناداری پیدا کرده است. از سوی دیگر، جریان اصولگرایی مدتهاست از افراطیگری رنج میبرد و این مساله در تحلیل کلی جریان اصولگرایی نقش مهمی پیدا کرده است. بدون شک هرچه جریان اصولگرایی به سمت اعتدال و میانهروی حرکت کند، بهتر میتواند در آینده سیاسی ایران تأثیرگذار باشد.