به گزارش جماران ، روزنامه اعتماد نوشت: منطقه خاورمیانه در حال یک زایمان جدی است. باید امیدوار باشیم که نوزاد آن حلالزاده و سالم به دنیا بیاید در غیر این صورت آینده تیره و تاری در انتظار منطقه است. به جز دخالتهای خارجی دو عامل درونزای اصلی در بروز این وضعیت بحرانی بیش از عوامل دیگر نقش داشتهاند. عامل اول ناموزونی توسعه در جوامع عربی و تاخیر فاز توسعه سیاسی آنها نسبت به توسعه اقتصادی و اجتماعی است. این تاخیر فاز و عقبماندگی با آمدن ماهواره و اینترنت به صورت انفجاری خود را نشان داد و بهار عربی که به سرعت به خزان گرایید، بازتاب این عامل بود. این عامل اثرات خود را در سطوح داخلی کشورهای عربی نشان داد. عامل دوم ورود عربستان سعودی به عنوان اصلیترین بازیگر جهان عرب به جای مصر، عراق و سوریه است. در واقع هر چهار کشور فوق دچار بحرانهای ساختاری و سیاسی شدند، ولی عربستان با کمک منابع مالی خود توانست از بحران سیاسی بهار عربی به طور موقت هم که شده جان سالم در ببرد، در حالی که مصر و سوریه غرق در مشکل شدند، عراق نیز پیش از آن به اشغال در آمده بود. ولی عربستان فرار کرده از بحران، کوشید نقش رهبری جهان عرب را عهدهدار شود و در نتیجه فرآیند جانشینی مصر را آغاز کرد. و این کار نه به اتکای جمعیت یا قدرت سیاسی و نظامی و فناوری یا نفوذ و قدرت سیاسی، بلکه به مدد درآمدهای نفتی بود که وارد این ماجراجویی شد. این روند با فوت ملک عبدالله و جانشین شدن سلمان بن عبدالعزیز آغاز شد و فرزند او به همراه چند جوان دیگر این خانواده مصدر امور قرار گرفتند و
خود را در مقام رهبری جهان عرب و حتی اسلام معرفی کردند و با تاسیس انواع اتحادهای نمایشی و پرداخت هزینههای کلان سعی کردند در همه جا دخالت کنند. ابتدا در سوریه وارد عمل شدند، سپس به یمن حمله کردند، آنگاه به اسراییل نزدیک شدند و سیاست توسعهطلبانهای را در پیش گرفتند.
این سیاست را میتوان نوعی قماربازی سیاسی دانست. به این معنا که قماربازها هرچه میبازند، حرص و ولع بیشتری برای ادامه قمار پیدا میکنند به این امید که در دست بعدی برنده شوند و هزینههای از دست رفته را به دست آورند. این نوع سیاست را سیاست ریسک مینامند. راهی را میروند که بازگشت از آن پرهزینه است لذا به امید کسب منفعت و سود و جبران هزینههای از دست رفته با ریسک بیشتری همان سیاست را ادامه میدهند. اینها در حالی است که عربستان به جز پول، توان کافی برای ایفای این نقش را ندارد. پول آن نیز منبعث از تولید صنعتی و کشاورزی نیست، بلکه ناشی از درآمدهای نفتی است که تجربه نشان داده بهشدت ناپایدار است. پاشنه آشیل عربستان سعودی نیز همین درآمدهای نفتی است. به طوری که با وجود دشمنی بیحد و حصر با ایران در اجلاس اوپک پذیرفت که پیشنهادهای ایران عملی شود زیرا میترسید که کاهش قیمت نفت عربستان را بیش از همیشه تضعیف کند.
عربستان فاقد جمعیت، صنعت و ارتش کارآمد برای حضور قدرتمند در منطقه است. حتی در جنگ یمن، خلبانان داوطلب پاکستانی هستند که برای هر پرواز دستمزد میگیرند و مردم یمن را به خاک و خون میکشند. عربستان که گمان میکرد در کمتر از یک ماه، یمن را به تصرف در میآورد، الان نزدیک به ٣٠ ماه است که در باتلاق آن گرفتار شده و نه راه پیش دارد و نه راه پس. اکنون با پرداخت چند صد میلیارد دلاری میکوشد که ایالات متحده را همسو و همراه خود کند. ترامپ هم با خیال راحت عربستان را میدوشد و عربستان با اتکا به این رفتار امریکا، زورش را به قطر به عنوان یک همسایه کوچک میرساند و آن را تهدید و محاصره میکند. اینجا نوبت ترکیه میشود که با حمایت از قطر، منافع کلانی به دست آورد.
جامعه عرب بیش از هر زمان دیگری متشتت و پراکنده و حتی در ستیز با یکدیگر است. از لیبی و تونس و مصر گرفته تا سوریه و عراق و شبهجزیره یمن و عربستان و... این وضع به طور قطع ناپایدار است. عربستان سعودی نیز قادر نیست لنگرگاه این کشتی در امواج متلاطم سیاسی باشد، ولی چارهای هم ندارد که این قمار سیاسی را تا پایان راه برود و همه سرمایه خود را ببازد. کافی است که برنامه اقتصادی موسسه مکنزی را برای عربستان مطالعه کنیم که چه چشمانداز بلندپروازانهای برای ٢٠٣٠ این کشور ترسیم شده است. چشماندازی که در تعارض آشکار با سیاستهای توسعهطلبانه و مداخلهجویانه این کشور در منطقه است. خاورمیانه آبستن حوادث مهمی است. این زایمان از عربستان سعودی آغاز خواهد شد. دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد. پایان این قمار باخت است؛ بدون تردید.