به گزارش جماران، روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
حساسیت غالب بر طیف اصولگرا، چه از ناحیه اصل اسلام و چه از ناحیه انقلاب و نظام اسلامی، دغدغه اصالت و عدم تحریف است؛ یعنی از باب نمونه بیم آن دارد که نفوذ تفکرات ناخالص و التقاطی در بدنه نظام و دستگاههای حکومتی، انقلاب را دچار دگردیسی و تغییر هویت نماید و فقدان حساسیت در این خصوص باعث شود که به مرور زمان، از انقلاب چیزی جز پیکرهای بیمحتوا باقی نماند.
یعنی همان اتفاق شوم و تاسف باری که برای اصل اسلام رخ داد و خلافت موروثی بنیامیه و بنیعباس به نام اسلام و در پشت نقاب خلافت پیامبر جایگزین حکومت عدل علوی گردید.
در مقابل، طیف اصلاحطلب، هم در حوزه گسترش نفوذ اسلام و هم در قلمرو کارآمدی نظام جمهوری اسلامی، خواهان آن است که اسلام و انقلاب جوشیده از آن بتوانند در معرکه جریانهای فکری فرهنگی و رقابت نفسگیر میان تئوریهای سیاسی اجتماعی، حرف و سخن خود را به شکل منطقی و مطابق با استانداردهای تعریف شده علمی ارائه کنند و در بازار پررونق تفکر جهانی به داد و ستد و تعامل فعال با دیگر رقبا بپردازند.
چنان که ملاحظه میشود هر دو نوع دغدغه و حساسیت، کاملاً بجا و منطقی است و نادیده گرفتن یا دست کم گرفتن هریک از آنها به معنای صرفنظر کردن از یک بخش عمده از اهداف اسلام و انقلاب اسلامی خواهد بود. بنابراین به نظر میرسد حذف هریک از این دو گرایش از صحنه مدیریت جامعه و مصادره کردن انقلاب و نظام به نفع یکی از آنها، امری مطلوب و به صرفه و صلاح ملک و ملت نیست؛ چنان که این روش ناصواب حذفی، خسارتهای جبرانناپذیری را تاکنون به جامعه ما تحمیل کرده است. شیوه پسندیده، جمع میان این دو گرایش و طرد عناصر افراطی و عقلگریز یا عقلستیز از بین آنهاست. عقلای هردو جناح که دل در گرو حفظ آرمانهای انقلاب و تقویت پایههای نظام دارند، باید ضمن پرهیز از ایراد اتهامات و انگهایی که جز تشدید نفرت و کینهتوزی نسبت به یکدیگر و تهیه خوراک تبلیغاتی برای دشمن مشترک نتیجهای ندارد، تفکر و دیدگاه همدیگر را به رسمیت بشناسند و در یک عرصه گسترده تضارب آراء و تعاطی افکار، به این پرسش جدی پاسخ دهند که چگونه میتوان هم بر اصول و اهداف انقلاب ایستادگی نمود و هم نظام جمهوری اسلامی را به عنوان یک الگوی پیشرفته و کارآمد در عرصه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... به جهانیان معرفی کرد. در این میان، توجه به روح حاکم بر قانون اساسی و پرهیز از جمود بر قوالب و ظواهر و شعارزدگی و ایجاد حساسیتهای کاذب و تصنعی، میتواند به مثابه عناصر و مولفههای اصلی گفتگو میان جناحین مورد توجه و دقتنظر قرار گیرد.
در مقابل، طیف اصلاحطلب، هم در حوزه گسترش نفوذ اسلام و هم در قلمرو کارآمدی نظام جمهوری اسلامی، خواهان آن است که اسلام و انقلاب جوشیده از آن بتوانند در معرکه جریانهای فکری فرهنگی و رقابت نفسگیر میان تئوریهای سیاسی اجتماعی، حرف و سخن خود را به شکل منطقی و مطابق با استانداردهای تعریف شده علمی ارائه کنند و در بازار پررونق تفکر جهانی به داد و ستد و تعامل فعال با دیگر رقبا بپردازند.
چنان که ملاحظه میشود هر دو نوع دغدغه و حساسیت، کاملاً بجا و منطقی است و نادیده گرفتن یا دست کم گرفتن هریک از آنها به معنای صرفنظر کردن از یک بخش عمده از اهداف اسلام و انقلاب اسلامی خواهد بود. بنابراین به نظر میرسد حذف هریک از این دو گرایش از صحنه مدیریت جامعه و مصادره کردن انقلاب و نظام به نفع یکی از آنها، امری مطلوب و به صرفه و صلاح ملک و ملت نیست؛ چنان که این روش ناصواب حذفی، خسارتهای جبرانناپذیری را تاکنون به جامعه ما تحمیل کرده است. شیوه پسندیده، جمع میان این دو گرایش و طرد عناصر افراطی و عقلگریز یا عقلستیز از بین آنهاست. عقلای هردو جناح که دل در گرو حفظ آرمانهای انقلاب و تقویت پایههای نظام دارند، باید ضمن پرهیز از ایراد اتهامات و انگهایی که جز تشدید نفرت و کینهتوزی نسبت به یکدیگر و تهیه خوراک تبلیغاتی برای دشمن مشترک نتیجهای ندارد، تفکر و دیدگاه همدیگر را به رسمیت بشناسند و در یک عرصه گسترده تضارب آراء و تعاطی افکار، به این پرسش جدی پاسخ دهند که چگونه میتوان هم بر اصول و اهداف انقلاب ایستادگی نمود و هم نظام جمهوری اسلامی را به عنوان یک الگوی پیشرفته و کارآمد در عرصه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... به جهانیان معرفی کرد. در این میان، توجه به روح حاکم بر قانون اساسی و پرهیز از جمود بر قوالب و ظواهر و شعارزدگی و ایجاد حساسیتهای کاذب و تصنعی، میتواند به مثابه عناصر و مولفههای اصلی گفتگو میان جناحین مورد توجه و دقتنظر قرار گیرد.
کپی شد