به گزارش جماران روزنامه همدلی در مورد نپذیرفتن شکست از سوی رئیسی نوشت:
ابراهیم رئیسی نه میتواند لیدر جریان اصولگرا باشد و نه میتواند دولت در سایه تشکیل دهد. این نتیجهای است که هم میتوان از معادلات ساده ریاضی به دست آورد و هم از معادلات پیچیده علم سیاست. لیدری یک جریان سیاسی و تشکیل دولت در سایه هردو به کاریزما نیاز دارد که تولیت آستان قدس آن را ندارد. ریاضیات میگوید حضور رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری 6درصد از پایگاه اجتماعی اصولگرایان را به سمت روحانی سوق داده است. معادلات سیاست هم میگوید کاریزما با شعار یارانهای دادن پدید نمیآید، بهویژه اگر فردی برای اولین بار به عرصه سیاست وارد شود و شکست بخورد.
بازگشت به آستان قدس
از چهره ابراهیم رئیسی خردادماه رفته رفته رونمایی میشود. یک ماه پیش تمام تلاش تیم رئیسی آن بود که از تولیت آستان قدس چهرهای مدیر و مدبر به جامعه نشان دهد و در جمعه انتخابات هم بتواند روحانی اصلی انتخابات را شکست دهد. شکست روحانی انتخابات محقق شد، اما برای روحانی آستان قدس. تاکتیک فرافکنی هم نتوانسته است این شکست را جبران کند. پیش کشیدن بحث تخلف در انتخابات حتی در اردوگاه رئیسی پروژهای نافرجام عنوان شد. حامیان رئیسی که در همان روزهای اول مدعی تخلف انتخاباتی شدند اعتراف میکردند بررسی تخلفات نمیتواند نتیجه انتخابات را تغییر دهد. حلال دانستن رای رئیسی و حرام خواندن رای رقیب هم که در ادامه پروژه فرافکنی شکست دنبال میشد، فقط جنگی روانی کوتاهمدتی در فضای سیاسی به راه انداخت. در هرصورت اکنون حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور منتخب دوازدهم شناخته میشود و ابراهیم رئیسی با لقب روحانی شکست خورده در انتخابات به آستان قدس بازگشته است.
پیشنهاد لیدری و تشکیل دولت در سایه به رئیسی
اما ظاهرا اردوگاه مخالف اعتدال بر انتخابات این دوره و نامزد خود حساب ویژهای باز کرده بود. آنها برخلاف چهار سال پیش که بعد از انتخابات کمتر نامی از جلیلی و قالیباف شنیده میشد، سعی میکنند نام رئیسی را زنده نگه دارند. آنها یک روز از رئیسی میخواهند لیدری جریان اصولگرا را به دست بگیرد و روز دیگر بحث تشکیل دولت در سایه را مطرح میکنند. آنها تصور میکنند رئیسی با پشتوانه 15 تا 16میلیون رای میتواند به عنوان مخالف دولت ایفای نقش کند. اما به نظر نمیرسد چنین ایدههایی حساب شده باشد.
نظر ریاضیات درباره ابراهیم رئیسی
در یک نگاه 16میلیون رای عدد بزرگی به نظر میرسد. اما وقتی آن را با جمعیت کشور یا تعداد واجدین شرایط شرکت در انتخابات مقایسه کنیم، 16میلیون دیگر برایمان بزرگ به نظر نمیرسد. به عبارت دیگر ارزش 20 میلیون رای مردم در سال 76، زمانی که جامعه 60میلیون نفر جمعیت داشت با 20میلیون رای با جمعیت 80 میلیونی یکسان نیست. به همین خاطر به جای تعداد رای هر کاندیدا باید روی درصد افرادی که به او رای داده اند حساب باز کرد. رئیسی در انتخابات، 38درصد رای داشت. این در حالی است که مجموع آرای 4 نامزد اصولگرا در انتخابات سال 92، 44.6 بود. میزان مشارکت مردم در هر دو انتخابات نیز 73درصد بوده است به این ترتیب مقایسه میزان آرای اصولگرایان در دو انتخابات با تردید مواجه نمیشود. بنابراین اجماع جریان اصولگرا بر سر ابراهیم رئیسی نه تنها برای آنها کارساز بوده است بلکه اردوگاه جناح راست را با ریزش بدنه اجتماعی رو به رو کرده است. اما این 6درصد ریزش بدنه اجتماعی اصولگرا به حسن روحانی متمایل شدهاند. روحانی در انتخابات 92، 50.7 درصد رای داشت و در انتخابات 29 اردیبهشت96 آرای او به 57درصد افزایش پیدا کرد. البته شاید اگر رئیسی وعدههایی مثل ایجاد اشتغال میلیونی و افزایش یارانهها را مطرح نکرده بود چه بسا ریزش اردوگاه جناح راست عددی چشمگیرتر بود. با این حال نگاه فعلی ریاضیات به رئیسی این است که این روحانی اصولگرا کاریزما ندارد. کاریزما همان صفات ممتازی است که به یک سیاستمدار قدرت و نفوذ اجتماعی میدهد. هم رهبری یک جریان سیاسی مثل جناح راست یا تشکیل دولت در سایه نیاز به کاریزما دارد.
کاریزما به صورت خلقالساعه به وجود نمیآید
با این حال بسیاری از تحلیلگران و کنشگران سیاسی هستند که مایل نیستند خیلی روی اعداد و ارقام تکیه کنند. آنها بیشتر مایلند از زاویه علم سیاست به کیفیات و رفتار سیاسی رئیسی بپردازند. عبدالله ناصری، تحلیلگر مسائل به همدلی میگوید: رهبری یک جریان سیاسی یک شبه و خلقالساعه به وجود نمیآید. فردی که قرار است یک جریان سیاسی را رهبری کند باید کاریزما، گفتمان و رفتار و سوابق قابل دفاعی داشته باشد تا بتواند در این جایگاه قرار بگیرد.
رئیسی انتحاری زد
این تحلیلگر مسائل سیاسی اضافه میکند: معتقدم آقای رئیسی با عمل نسنجیدهای که انجام داد و وارد انتخابات شد، دست به انتحار سیاسی زد. آقای رئیسی یک روز هم سابقه اجرایی نداشت. اینکه نامزدی رئیسی برای او تعریف شده بود یا خودش نامزد شد را نمیدانم اما به نظر من ادبیاتی که او به جامعه القا میکرد، نشان میداد در عصر ارتباطات و شبکههای مجازی، آقای رئیسی نمیتواند لیدر یک جریان سیاسی باشد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی ادامه میدهد: کاریزما زمانی برای فرد شکل میگیرد که فرد حتما یک گفتمان و یک پارادایم داشته باشد که بر اساس آن بتواند یک جامعه مدنی نسبتا قدرتمندی را شکل دهد. هرچند ساختار حکومت به گونهای باشد که موافق جامعه مدنی نباشد، اما اگر فرد در همین شرایط بتواند بخش قابل توجهی از افکار عمومی را با خود همراه کند، به گونهای که با یک پیام فضای انتخابات را تغییر دهد اینجاست که کاریزما شکل میگیرد. کاریزما پدیدهای نیست که با هواداری عدهای برای فرد یا داشتن قدرت سیاسی و اقتصادی شکل بگیرد. کاریزما فقط با ارزیابی جامعه از توانمندی، قدرت و ظرفیت یک فرد شکل میگیرد و نیاز به گذشت زمان دارد.
عبدالله ناصری در ادامه تحلیلش درباره شکلگیری کاریزما رئیس دولت اصلاحات را مثال میزند و میگوید: موقعیتی که امروز سیدمحمد خاتمی دارد با موقعیت او در سال 76 یکسان نیست. به رغم اینکه آقای خاتمی در موقعیت شبه حذف قرار دارد و از بسیاری از موقعیتهای اولیه برخوردار نیست، جنبههای کاریزماتیک او در این سالها بالاتر رفته است. این شخصیت کاریزماتیک در یک فرآیند توانسته خود را به جامعه نشان دهد. بنابراین کاریزما و شخصیتهای کاریزماتیک یک شبه به وجود نمیآیند. بنیانگذار جمهوری اسلامی هم در روندی از سال 42 تا 57 قدرت کاریزماتیک پیدا کردند که به واسطه آن توانستند یک رژیم مقتدر در منطقه خاورمیانه را از بین ببرند و جمهوری اسلامی را جایگزین آن کند.
عبدالله ناصری در پاسخ به این سوال «همدلی» که «آیا رئیسی میتواند با پشتوانه رای 16میلیونی دولت در سایه تشکیل دهد» میگوید: نه. واقعیت آن است که آقای رئیسی خودش چیزی ندارد. اگر بپذیریم که خود او بخواهد حزب یا دولت در سایهای تشکیل دهد، خودش این توان را ندارد. مگر اینکه جریاناتی پشت سر او باشند و او را به جایگاهی برسانند که رئیسی دولت در سایه تشکیل دهد. این مسئله به این سرعت انجام شدنی نیست و به کاریزما نیاز دارد.
آستان قدس آخرین جایگاه رئیسی است
این تحلیلگر سیاسی ادامه میدهد: آقای رئیسی به خاطر آنکه در ابتدای راه خود با شکست در انتخابات روبهرو شده نمیتواند امیدوار باشد که کاریزما پیدا کند. به اعتقاد او، رئیسی با نامزدی یکبارهاش در انتخابات و نوع حرفهایش به جامعه فهماند از حوزه اجرایی و مدیریت کشور چیزی نمیداند و به همین خاطر ضربه سنگینی خورد. ناصری معتقد است «رئیسی با همراه کردن امیر تتلو، خواننده زیرزمینی اصلا نمیتواند دولت در سایه تشکیل دهد و کاریزما پیدا کند. من در یک کلام میگویم آقای رئیسی اگر بتواند در مقام تولیت آستان قدس شخصیت موثر و محبوبی باشد، آستان قدس آخرین جایگاهی است که میتوان برای او تعریف کرد.»
نهایتا سوالی که پیش میآید این است که جریان اصولگرا که سالها پشت شیخوخیت آیتالله موحدی کرمانی، دبیر کل جامعه روحانیت حرکت کرده است، چرا به یکباره تصمیم گرفته رئیسی را لیدر خود کند؟