به گزارش جماران، محسن آرمین استاد دانشگاه و قرآنپژوه یادداشتی در روزنامه شرق نوشت که به شرح زیر است:
سخنان جناب علمالهدی، امامجمعه مشهد، هرازگاهی نقل محافل میشود. تاکنون اظهارنظرهای ایشان به عرصه سیاست و تحلیل مسائل روز محدود میشده است؛ اما بهتازگی در فضای مجازی سخنانی از ایشان منتشر شده که در آن با استناد به آیه «تبلیغ» از منظری آسیبشناسانه به مقوله انتخابات و خطراتی که میتواند از ناحیه انتخابات متوجه نظام شود پرداختهاند. حضرت ایشان در این سخنرانی میفرمایند:
«خداوند متعال... میگوید «والله یعصمک من الناس» ای پیغمبر، خدا تو را از ناس حفظ میکند. موضوع خطر و سوژه خطر را «ناس» معین میکند و سوژه خطر توده است. ناس یعنی توده مردم. خدا به پیغمبر میگوید از مردم بترس، از یهود نترس، از مسیحیت نترس، از شرک و بتپرستی نترس، از تمام تهاجمات و حملات جبهههای خارجی کفر و نفاق علیه اسلام نترس؛ اما از ناس بترس، از توده مردم. «والله یعصمک من الناس» خطر توی توده است. درعینحال خدا دشمنان ما را بهعنوان خطر به پیغمبر معرفی نمیکند، خطر توده را معرفی میکند... خدا تو را از خطر توده حفظ میکند؛ یعنی خطر توده است. اگر مراقب توده نشدی، همین علیبنابیطالب افضل صحابه پیغمبر و افضل امت و نفس پیغمبر دستهایش را میبندند. عزیزترین عزیزانش را مقابل چشمش شلاق میزنند و مردم هم کنار دیوار میایستند و توده تماشا میکنند... . والله یعصمک من الناس اعلام خطر به ما هم هست... . اگر شما بنا شد از مردم توده را مراقبت نکردید... همان به سر ما میآید که ۱۲۰ هزار نفر یک طرف میایستند و پشت سر امام حسین ٧٢ نفر بیشتر نیستند.
این به سر ما میآید. خطر توده در جریان انتخابات است، در دروازه مردمسالاری کشور است، جابهجاکردن توده خطرش در دروازه مردمسالاری کشور است. جریانها از دروازه مردمسالاری که مظهر انتخابات است وارد میشوند... و همین توده را در مقابل خدا در مقابل قرآن در مقابل پیغمبر و در مقابل ولایت وامیدارند که یا لااقل بجنگند یا بیتفاوت بایستند... . اگر بنا شد یک عنصری آمد در عرصه که با ولایت و رهبری زاویه داشت و توانست یک عنصر توده را این طرف و آن طرف کند این خطر بزرگ سقیفه بنیساعده برای ما به وجود میآید... . این غدیر یک عبرت است... عبرت از غدیر را خدا در یک جمله قرآن خلاصه کرده «والله یعصمک من الناس»...».این سخنان البته بسیار سادهتر از آن است که نیازی به تحلیل داشته باشد. توسل به آیه قرآن و تمسک به مقدسات به منظور ابراز نگرانی از پیروزی «عنصری... که با ولایت و رهبری زاویه داشت» (بخوانید پیروزی جریان رقیب) و هشدار به تکرار عاشورا و شهادت امام حسین «همان به سر ما میآید که ۱۲۰ هزار نفر یک طرف میایستند و پشت سر امام حسین ٧٢نفر بیشتر نیستند». مضمونی تکراری است که همواره شنیدهایم و آقای علمالهدی بدون کمترین ابتکار و خلاقیتی آن را بازتکرار کردهاند؛ بنابراین بعید است جز گوینده سخن و شاید اندک مریدان کسی را برانگیزد و شور و وجدی به پا کند. آنچه در این اظهارات درخور توجه است استناد حضرت آیتالله علمالهدی به آیه «تبلیغ» و تفسیری است که از این آیه به دست دادهاند. تصور بر این بود که اگر اظهارات و تحلیلهای سیاسی ایشان عموما سطحی است، دستکم بهعنوان عالم دین و به حرمت برترین عنوان حوزوی «آیتالله» تفسیر ایشان از آیات قرآن دارای اعتبار علمی باشد. غرض از نوشتن این مختصر نیز پاسخ به اظهارات سیاسی ایشان نیست. قصد نگارنده تنها دادن این هشدار و تذکر است که حرمت قرآن باید پاس داشته شود و باید با احتیاط و تقوی در آن گام نهاد.
قصد شرح و بسط آیه تبلیغ را ندارم. درباره معنای آیه با توجه به ظرف نزول و سیاق آیات که بدون آنها نمیتوان درک درستی از آن داشت، نیز سخنی نمیگویم؛ بلکه فقط به یک نکته کلیدی در اظهارات ایشان اشاره میکنم که در شکلگیری نوع نگاه ایشان به دین و نسبت آن با انسان و نتایج و آثار سهمگین آن در عرصه سیاسی و اجتماعی نقشی تعیینکننده دارد و آن فهمی است که ایشان از واژه «ناس» در آیه مذکور دارند. به گمان ایشان چنان که فرمودهاند «والله یعصمک من الناس» یعنی خداوند تو را از توده مردم حفظ میکند. تو گویی که توده مردم سرشتی منحرف و ضدهدایت و فضیلت و اخلاق دارند و به قول ایشان خداوند به پیامبر میگوید «از مردم بترس، از یهود نترس، از مسیحیت نترس، از شرک و بتپرستی نترس، از تمام تهاجمات و حملات جبهههای خارجی کفر و نفاق علیه اسلام نترس؛ اما از ناس بترس، از توده مردم». زیرا «خطر درون توده است». در این نگاه بدبینانه به مردم، جامعه انسانی فاقد قدرت تشخیص نیک از بد است و همواره گرایش به انحراف و فساد و تباهی دارد. نتیجه این دیدگاه انسانشناسانه آن است که جامعه و مردم نیازمند قیّم هستند.
آنان اکثرا فاقد شعورند «اکثرهم لا یعقلون» و «لایشعرون» و باید به هر نحو ممکن آنان را از انحراف حفظ کرد تا خدای ناکرده گرفتار انحراف و ضلالت نشوند و تجربه عاشورا تکرار نشود؛ زیرا مادامی که «دروازه مردمسالاری» باز است، امکان انحراف توده و ورود «عنصری که با ولایت زاویه دارد» و توده را به جنگ با «خدا... و قرآن و... پیغمبر و... ولایت» وادارد، وجود دارد. راهحل چیست؟ پاسخ این پرسش بسیار روشن است. دروازه مردمسالاری باید بسته شود. این دیدگاه البته چندان تازگی ندارد.
اما آیا بهراستی قرآن چنین نگاهی به «انسان» و مردم دارد؟ بحث درباره انسانشناسی قرآن نیازمند مجالی بیشتر است؛ بنابراین از آن میگذرم و در این یادداشت تنها به معنای واژه «ناس» در قرآن اشاره میکنم. برخلاف فرموده آقای علمالهدی «ناس» در این آیه به معنای توده مردم نیست؛ بلکه در هیچ آیهای از قرآن ناس به معنای توده مردم در برابر نخبگان نیست. این واژه در قرآن به معانی مختلفی به کار رفته است. گاه به معنای مردمی که ایمان آوردهاند، گاه بهمعنای مطلق مردم، گاه بهمعنای یهود مدینه و اکثرا بهمعنای مشرکان قریش به کار رفته است.
دیدگاه آقای علمالهدی درباره مردم وجه تفریطی برداشتهای مارکسیستی از قرآن است. صاحبان دیدگاههای مارکسیستی برای مردم قداستی قائل بودند و «ناس» را در قرآن معادل «خلق» در نظام فکری مارکسیستی معنا میکردند و به همین دلیل سخن خود را «به نام خدا و خلق» آغاز میکردند. اما فارغ از این دو نگاه افراط و تفریط، واژه «ناس» در قرآن فینفسه حامل هیچ معنای ارزشی مثبت یا منفیای نیست. معانی مثبت و منفی برای ناس در آیات مختلف از شواهد و قراین و سیاق آیات استنباط میشود. واژه «ناس» در قرآن:
گاه به معنای مردم؛ شامل مؤمنان و مشرکان است. مانند آیه «یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جاءَ تْکمْ مَوْعِظَةٌ مِنْرَب ِّ کمْ و َشِفاءٌ لِما فِیا لصُّدُورِ وَ هُدی وَ رَحْمَةٌلِلْمُؤْمِنین» (یونس: ۵۷)
گاه به کسانی اطلاق میشود که ایمان آوردهاند و قرآن از منافقان یا مشرکان یا یهود میخواهد همچون مردم ایمان آورند؛ مانند «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکنْ لا یعْلَمُون» (البقرة: ۱۳) (و هنگامی که به آنان گفته میشود ایمان بیاورید همچنان که مردم ایمان آوردند گویند...)
گاه به معنای مطلق مردم و آدمیان به کار میرود که حقوقی دارند و خداوند حافظ حقوق آنان است و به کسانی که به حقوق مردم تعدی میکنند به عقوبت تهدید میشوند؛ «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ اشیاهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِکمْ خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنین» (اعراف: ۸۵) (اموال مردم را کم ندهید و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید این برای شما بهتر است اگر مؤمن هستید) همچنین است: هود: ۸۵ و شعراء: ۱۸۳.
این حقوق حتی به حوزه پذیرش عقیده نیز امتداد مییابد و مردم حق پذیرش یا عدم پذیرش دین را دارند؛ چنانکه پیامبران نیز حق ندارند مردم را به اکراه به پذیرش دعوت خود مجبور کنند؛«وَ لَوْ شاءَ رَبُّک لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کلُّهُمْ جَمیعا أَ فَأَنْتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکونُوا مُؤْمِنین» (یونس: ۹۹) (اگر پروردگارت میخواست همه انسانهای روی زمین ایمان میآوردند [اما خداوند ایمان به جبر و زور را نخواسته است] پس آیا تو ای پیامبر میخواهی مردم را به اکراه و اجبار واداری که ایمان آورند؟)
گاه مقصود از این واژه مشرکان عرب است. «ناس» به این معنا در قرآن کاربرد بسیار دارد؛ مانند «ثُمَّ أَفیضُوا مِنْ حَیثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ...». (بقره: ۱۹۹) (سپس [در مراسم حج پس از مشعر] همانگونه که مشرکان به سوی منا میروند شما نیز روانه منا شوید) همچنین است «قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکمْ فَمَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یضِلُّ عَلَیها وَ ما أَنَا عَلَیکمْ بِوَکیل» (یونس ۱۰۸) (بگو ای مردم [مشرکان] همانا هدایت حق از پروردگارتان برای شما آمد، پس هرکه هدایت شود به سود خود هدایت یافته و هرکه گمراه شود به زیان خود گمراه شده است و من کارساز شما نیستم) و «یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ کنْتُمْ فی رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکمْ مِنْ تُرابٍ» (حج: ۵) (ای مردم [ای مشرکان] اگر در رستاخیز تردید دارید، پس بدانید که ما شما را از خاک آفریدیم...)«إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیةٌ لا رَیبَ فیها وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یؤْمِنُون» (غافر: ۵۹) (روز قیامت یقینا آمدنی است، تردیدی در آن نیست اما اکثر مردم [مشرکان] ایمان نمیآورند) در عموم آیاتی که در آنها تعابیری مانند «اکثر مردم نمیدانند» به کار رفته است. با توجه به سیاق آیات مقصود از «ناس» مشرکان زمان پیامبر هستند.
گاه در یک آیه دو بار واژه «ناس» با دو معنای مختلف به کار رفته است مانند: «الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیمانا وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ...» (آل عمران: ۱۷۳) (آن مؤمنانی که مردم به آنان میگویند مردم[مشرکان] بسیج شدهاند به شما حمله کنند، از آنان بترسید اما ایمان آنان افزون میگردد و میگویند خداوند ما را کفایت میکند...)
گاه نیز مقصود از «ناس» اهل کتاب مدینه یا اهل کتاب زمان پیامبر است؛ مانند «وَ أَنِ احْکمْ بَینَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یفْتِنُوک عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیک فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما یریدُ اللَّهُ أَنْ یصیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ کثیرا مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُون» (مائده: ۴۹) (و اینکه میان [یهود مدینه] با آنچه خداوند نازل کرده قضاوت کن و از هوای نفس آنان پیروی نکن و از ایشان برحذر باش که تو را از برخی از آنچه خداوند بر تو نازل کرده نفریبند... و بسیاری از مردم [یهود] فاسقاند)
سخن کوتاه؛ در آیه تبلیغ که میفرماید «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین» (مائده: ۶۷) براساس دیدگاه اهل سنت مقصود از «ناس» یهود هستند که در آن زمان تهدیدی علیه حکومت نوپای مدینه محسوب میشدند و مطابق دیدگاه شیعه مقصود از «ناس» منافقان هستند که پیامبر نگران بوده با ابلاغ آخرین پیام خود به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی جار و جنجال راه بیندازند و پیامبر را متهم کنند. فعلا قصد ما این نیست که درباره این دو نظر داوری کنیم. مهم این است که چه آیه را چنان که شیعه معتقد است ناظر به مسئله ولایت امیرالمؤمنین(ع) بدانیم و چه آنگونه که مفسران اهل سنت گفتهاند، ناظر به ابلاغ مطالبی درباره یهود مدینه باشد، مطابق هیچکدام از این دو برداشت «ناس» دراین آیه به معنای توده مردم نیست. یعنی معنایی که آقای علمالهدی از «ناس» دراین آیه به دست دادهاند به اجماع مرکب همه مفسران بیاساس است و حضرت ایشان این آیه را صراحتا تفسیر به رأی کردهاند و آن را دستمایهای برای اغراض سیاسی خود قرار دادهاند.
از این گذشته اساسا تفسیر آقای علمالهدی از آیه متناقض و نامفهوم است. به نظر ایشان در این آیه «خدا به پیغمبر میگوید از مردم بترس، از یهود نترس از مسیحیت نترس از شرک و بتپرستی نترس از تمام تهاجمات و حملات جبهههای خارجی کفر و نفاق علیه اسلام نترس، اما از «ناس» بترس، از توده مردم. «والله یعصمک من الناس»؛(خطر توی توده است). درحالیکه برعکس، خداوند در این آیه به پیامبر میگوید از «ناس» نترس خدا تو را از «ناس» حفظ میکند: «والله یعصمک من الناس». از این گذشته معلوم نیست چرا پیامبر باید از توده مردم بترسد؟ آن حضرت زمانی که در آغاز رسالت یکه و تنها دعوت و تبلیغ میکرد از کسی نترسید، حال که در مدینه صاحب حکومت است از توده مردم بترسد که مبادا به قول آقای علمالهدی ماجرای امام حسین تکرار شود و تنها ٧٢نفر با او بمانند در برابر ١٢٠هزار نفر؟ این اتفاقا نظری است که مرحوم علامه طباطبایی آن را بیپایه و مغایر با آیه میداند و ذیل همین آیه میگوید «شأن آن حضرت برتر از آن است که برای کوچکترین فرامین الهی از بذل جان خود دریغ داشته باشد. ترس پیامبر از جان خودش ادعایی است که سیره زندگی پیامبر آن را تکذیب میکند». (المیزان، ۶: ۴۳) از این گذشته رأی و انتخابات ریاستجمهوری چه ربطی به تبلیغ دین و آیه تبلیغ و محافظت خداوند از پیامبر در برابر «ناس» دارد؟ از کجای این آیه حضرت ایشان نتیجه گرفته است که خداوند توده مردم را از مشرک و ملحد و دشمن خونین خطرناکتر معرفی کرده است؟