امروز مردم از خود میپرسند این قدرت چیست که برخی حاضر هستند تمام سرمایه خود را به صحنه بیاورند. چگونه است برخی حاضر هستند برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری با آبروی یک فرد بازی کنند.
به گزارش جماران، میگویند برخی از انقلابیها به دیدن آیتالله بهشتی رفتند وگفتند حالا که «مرگ بر شاه» همهگیر شده؛ شعار جدید بدیم. شعار هم این بود: « شاه زنازاده است،خمینی آزاده است». بهشتی آشفته شد و گفت: «رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید.»
شاید کسانی که این خاطره را بخوانند فکر کنند این افسانهای است از دوران کهن. درست فکر میکنند. حق هم دارند. آنها در سه هفته گذشته مناظرههایی را دیدند که در آن سیاسیون برای رسیدن به قدرت حاضر شدند همه اخلاق را قربانی کنند. برای مردم باور اینکه کسانی حاضر نباشند از پلکان حرام برای رسیدن به سعادت استفاده کنند، سخت است.
امروز برخی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری از هر روشی برای رسیدن به قدرت استفاده میکنند. کافی است رفتارهای آنها را در یک ماه گذشته با هم مرور کنیم تا متوجه شویم که چگونه اخلاق در فضای انتخابات ریاست جمهوری ذبح شد.
امروز مردم از خود میپرسند این قدرت چیست که برخی حاضر هستند تمام سرمایه خود را به صحنه بیاورند. چگونه است برخی حاضر هستند برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری با آبروی یک فرد بازی کنند؟
برخی نامزدهای انتخابات گذشته و حال یکدیگر را به گونهاش شخم زدند که گویی رسیدن به ریاست جمهوری رسیدن به بهشت برین خداست. آنها هر دروغ و راستی را سرهم کردند تا بگویند از دیگری بهتر هستند.
فیلمهای تبلیغاتی آنها را نگاه کنید. سراسر سیاه نمایی و ناامیدی. اگر این فیلمها از سخنان یک کارگردان سینما، یک خبرنگار و حتی مردم عادی خارج میشد هم این افراد آنها را متهم به سیاه نمایی و ضدانقلاب بودن میکردند. گویی برای رسیدن به قدرت میشود همه دوران بعد از انقلاب را هم سیاه کرد.
کسانی که در دوران مسئولیت کوتاه و بلند مدت خود سری به محلههای فقیر نشین شهر یا کشور نزدهاند یا کمتره زدهاند و امروز در تمام سفرها و فیلمهای خود به گونهای نشان میدهند که گویی تمام دغدغه آنها در این سالها فقرا بودهاند و بس.
مگر نه اینکه در روایتهای دینی ما آمده است مردمان از حاکمان خود تاثیر میپذیرند پس چگونه انتظار داریم با این رفتار مردم نیز مسیر اخلاق را طی کنند. مگر نفرمودند: «الناس بامرائهم أشبَه منهم بآبائهم» شباهت مردم به رهبرانشان، از تأثیر پذیرى آنها از پدران و مادرانشان بیشتر است.
در روایتى دیگر مىخوانیم: «الناس على دین ملوکهم» دین مردم بر طبق دین رهبران و حاکمان آنان است.
این افراد در صورت پیروز چگونه میخواهند از اخلاق دم بزنند؟ مگر میشود رطب خورده منع رطب کند؟
رفتار بهشتی با آن انقلابیها افسانه نبود اما شاید به زودی تبدیل به افسانهای شود که فقط در کتابهای میشود آن را جستجوکرد. سیاسیون ایران بیشتر شاگرد مکتب ماکیاولی هستند تا بهشتی. آنها برای رسیدن به هدف از هر وسیلهای استفاده میکنند و اخلاق را قربانی میکنند.