نگاهی به تجربه‌های پوپولیستی جهان جالب توجه است. برجسته‌ترین رهبر پوپولیستی که در قرن بیستم در غرب ظهور کرد هیتلر بود. البته رهبران #پوپولیست غربی از اردوگاه‌های راست‌گرایان افراطی بودند، هم‌چون موسولینی و یا به گفته برخی دیگر خانم تاچر. این حکم در باره نمونه‌های متاخر نیز صدق می‌کند چون بوش (پسر)، سارکوزی، برلوسکنی و اخیرا ترامپ. نمونه شاخص اردوگاه چپ در ‌این ارتباط استالین است و اخیرا نیز می توان از چاوز نام برد.

توجه به روش و منطق آنان جای عبرت‌گیری فراوان دارد. به هرروی، رهبران پوپولیست عمدتا با طبقه متوسط درگیر می‌شوند، در حالیکه احساسات پوپولیستی دو سوی طیف نخبگان سنت‌گرا و توده‌های کم‌سواد و با درآمد پایین را به هم پیوند می‌دهد. در نتیجه، بسیاری از آنها موجب بر سرِ کار آمدن دولت‌های اقتدارگرا و مستبدان پوپولیستی شدند.   

فهم فرایندهای شکل‌گیری و گسترش حرکت‌های پوپولیستی مستلزم فهم منطق و سازوکار جلب آرای عمومی از سوی آنهاست. آنان اساسا با بحث و استدلال مخالفند. روش کار آنان بسیار ساده، در عین حال در بسیاری از موارد مؤثر و کارساز است. البته، لازمه کار این است که شخصیت رهبر پوپولیست متناسب با این گفتمان باشد وگرنه، کار به این سادگی هم نیست. آنان با ساده‌سازی مسائل بسیار پیچیده و با ایجاد دوگانه‌های متوالی سیاه و سفید، مخاطب را در طول مسیر به ‌همراه خود می‌کشند و فرصت فکرکردن را از مخاطب خود می‌گیرند. ناگاه شما ملاحظه می‌کنید، خیل عظیمی از جمعیت در یک طرف دیوار ذهنی که این جریان ایجاد کرده است قرار گرفته‌اند و آن سوی دیوار را اساسا نمی‌توانند ببینند. 

برای نمونه، گفتمان انتخاباتی سال 84 را به‌یاد بیاورید. رقیب مرحوم هاشمیرفسنجانی دو تکیه کلام داشت: «ما می‌توانیم» و «این شدنی» است. تا ایشان می‌خواست استدلال بیاورد که این ادعاها، بسیاری‌شان فاقد منطق است و پاره‌ دیگری ازآنها نیازمند منابع فراتر از توان و طاقت بودجه عمومی‌است، منطق رقیب کار کرده بود و با ایجاد حس همزادپنداری در مخاطبان بر جان آنان نشسته بود. خیلی مهم است که بدانیم دلنشین بودن یک بحث با منطقی بودن آن تفاوت فراوان دارد. 

اکنون نیز برخی از نامزدها می‌خواهند همان مدل را با چاشنی ترامپی اجرا کنند. آنها می‌گویند چرا اینقدر می‌گویید: نمی‌شود، نداریم، نمی‌توانیم. هم می‌شود، هم داریم و هم می‌توانیم. حال اینکه اساسا کسی چنین چیزی نمی‌گوید. با این بیان، اینها درصددند که رقیب را ناتوان نشان دهند و خود را توانا، بدون اینکه هیچ استدلال روشنی داشته باشند و یامنبع مشخصی را نشان دهند. البته این نامزد به‌خوبی نمونه‌ی قبلی نمی‌تواند نقش ایفا کند چون، شخصیت و سوابق فردی‌ وی در فروشِشهر و انجام تخلفات متعدد با قبلی در ابتدایِ شروع کارش بسیار متفاوت است. و ژست و بیانش هم چندان گیرا  نیست. مضافا آنکه ملت ایران در همین اخیر، طعم تلخ هشت سال حاکمیت این نوع تفکر را چشیده‌است و این رویکرد نمی‌تواند جذابیت دوران پیشین را داشته باشد.

در این چارچوب، بحث منطقی با این افراد در واقع درگیر شدن در منطق آنان است. بنابراین، از حیث تبلیغی مهم‌ترین نکته در انتخابات پیشِ رو در گیر نشدن در منطقِ بی‌منطق این گروه است. بحث با پوپولیست‌ها، همانند اثبات نبود وجودِ خارجی سراب است. آنان توانایی زایدالوصفی در طرح مسائل بی‌مبنا و عرضه ادعاهای بی‌پایان دارند. برای مقابله با آنان، توضیح ابهامات و دفاع از اقدامات کارایی چندانی ندارد. چون از حیث منطقی بطلان مدعای آنان وضوح دارد. تنها راهِ کار، تهاجم به منطق آنان است نه تلاش در جهت بطلان ادعای آنان. این نکته‌ای که دوستان کمتر بدان توجه کرده‌اند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.