«یارانه دولت من 250 هزار تومان است»،«پنج میلیون شغل ایجاد میکنم»،«اقتصاد را از پول نفت بینیاز میکنم» و...! فضای انتخاباتی از شعارهایی که با نگاهی سطحی نیز میتوان به راحتی متوجه شد که وعدهای بیش نیستند، پر شده و رسیدن به چنین هدفهایی با ساختار و وضعیت موجود محال است!
به گزارش جماران؛ با وجود هشدار صاحبنظران به پوشالی بودن این شعارها، همچنان وعدههای اینچنینی طرح میشود و جالب این است که بخشی از مردم روی این شعارها حساب کرده و کاندیدای خود را انتخاب میکنند تا این سوال مطرح شود که «موفقیت پوپولیسم» چه دلیل یا دلایلی دارد. بسیاری از مردم هستند که نمیاندیشند و کاری به مسائل پیرامون خود ندارند و برایشان فقط منفت فردی مهم است که البته برای مسائل شخصی خود نیز راهکار مناسبی اتخاذ نمیکنند و همین قشر هستند که به پوپولیستها اجازه خودنمایی و توفیق میدهند. به نظرمیرسدشیطان نیز بنی آدم را بر همین اساس فریب داد. حسین باهر با طرح این اظهارات، موفقیت پوپولیستها را واقعیتی تلخ و هزینهساز میداند که باید با آن کنار آمد.
این جامعهشناس و استاد دانشگاه که در دولت شهید رجایی قائممقام سازمان برنامه و بودجه و معاون برنامهریزی بود، درباره ریشه پوپولیسم و چرایی موفقیت پوپولیستها، به پرسشهای مطرح شده پاسخ گفت که متن آن را در ادامه پیمیگیریم.
پوپولیسم در انتخابات چگونه موفق میشود؟
این متدی عوام فریب است و بستگی به مخاطبین دارد که تا چه حد تاثیرگذار باشد. باید اینگونه گفت هر قدر که مردم نقطه دیدشان محدود باشد، پوپولیستها میتوانند موفق شوند و نفوذ کنند. چگونه تحرکهای اینچنینی در فضای انتخاباتی ایران نتیجه میدهد؟
نه تنها در ایران، بلکه در آمریکا نیز دونالد ترامپ با همین روش توانست به کاخ سفید راه پیدا کند. ریشه این مساله در ناآگاهی و همچنین طمع و چشم و همچشمی است و باعث میشود تا مردم فریب شعارهایی را بخورند که با کمی فکر به راحتی میتوان از توخالی بودنشان مطمئن شد.
مطبوعات و رسانههای دیداری و شنیداری تا چه حد میتوانند در خنثی شدن تفکر و تحرک پوپولیستی نقش داشته باشند؟
این نقش بسیار کم است. زیرا هم در ایران و هم در سایر کشورها، مردمی هستند که خواندن و تحقیق، در برنامههای روزانهشان جایی ندارد و به همین دلیل فرصت پیشرفت و آگاهی را به خودشان نمیدهند.
یعنی باید قبول کرد که بخش زیادی از عامه مردم، عوام میمانند؟!
بله همینگونهاست! در قرآن آمده است که «اکثرالناس لایعقلون» یعنی بسیاری از مردم هستند که نمیاندیشند و کاری به مسائل پیرامون خود ندارند و برایشان فقط منفت فردی مهم است که البته برای مسائل شخصی خود نیز راهکار مناسبی اتخاذ نمیکنند. همین قشر هستند که به پوپولیستها اجازه خودنمایی و توفیق میدهند وبه نظرمیرسد شیطان نیز بنی آدم را بر همین اساس فریب میدهد.
چاره چیست؟ نمیشود که با این واقعیت هزینهساز کنار آمد؟
صدا و سیما با توجه به اینکه مورد توجه این قشر است، به طور مشخص در فضای انتخاباتی میتواند در «معیار انتخاب اصلح» آنها را راهنمایی کند تا انتخابی داشتهباشند که براساس مصلحت عمومی باشد. قرآن به مردم توصیه میکند که در موضوعهایی که به آن اشراف ندارند، «سرخود» عمل نکنند و به سراغ اهالی فن و صاحبنظران بروند تا از دانش آنها بهره گرفته و بتوانند تشخیص و انتخابی صحیح داشته باشد. همانگونه که شما در حال حاضر به عنوان روزنامه نگار به سراغ من آمدید تا با طرح مباحثی به آگاهی مخاطبانتان بیفزایید.
فضای روزهای منتهی به انتخابات را چگونه ارزیابی میکنید؟
همه مردم میگویند که در روزهای اخیر کاندیداها به جای اینکه در کنار گزارش درباره عملکرد گذشته خود، برنامههایشان برای امور کشور را بازگو کنند، بنا را بر تخریب رقیب و سیاهنمایی علیه فضای موجود گذاشتهاند. باید تاکید داشت که این روش، به ناکجاآباد میرسد و باعث میشود تا جامعه چنین نتیجهگیری کند که در کشور، هیچ کاربلدی وجود ندارد و همه میآیند تا برای خود تلاش کنند که ترویج چنین ذهنیتی موجی از ناامیدی و همچنین بیاعتمادی را در پی خواهد داشت. برای مثال شاهدیم که در مناظرهها «حمله» در دستور کار قرار میگیرد تا در تخریب رقیب موفق شوند. نکته تاسف آور درباره مناظرهها این است که بیشتر مردم که نسبت به پایگاه رای کاندیدای خود اطمینان دارند، از اینکه نامزد مورد نظرشان رویکردی تهاجمی دارد، خوشحال میشوند و حتی گروهی عوام نیز مناظرههای انتخاباتی را به مثابه برنامهای تفریحی نگاه کرده و لذت میبرند! به همین دلیل، لازم است چاره اندیشی شود تا فضای رقابت برای ریاست جمهوری تا حد تفریح و حتی عقده گشایی تنزل پیدا نکند.
چنین فضایی در مشارکت چه تاثیری میگذارد؟
اینکه چند درصد مردم تصمیم به رای دادن بگیرند، با فضای منفی یا مثبت انتخاباتی ارتباط مستقیمی دارد. اگر مشارکت برای ما مهم باشد که بدون شک مهم است، نظام باید پیشنهادهایی سازنده درباره تغییرهای ساختاری در اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و البته فضای سیاسی بدهد و همچنین از کاستیها نام ببرد و راههای برونرفت از تهدید و تحدیدها را بازگو کند. همچنین لازم است تا نظام به مردم این وعده را بدهد که مشارکت آنها را فقط در روز رایگیری نمیخواهد و از تواناییشان در امور مختلف بهره خواهد برد تا بلکه آنها نیز خودشان را در امور سهیم ببینند. همچنین اینکه برخی این ادعا را دارند که بخشی از حاکمیت، مطلوبش این است که مشارکت حداقلی باشد، برداشت غلطی است. رایهای مردم هر قدر که بیشتر شود، مشروعیت سیستم بالا میرود و به همین دلیل همه، مشارکتی حداکثری را در انتخابات مطالبه میکنند.
سازوکار انتخابات ایران را نسبت به استانداردها چگونه تحلیل میکنید؟
در حقیقت، انتخابات ایران نوعی تمرین نیم بند از دموکراسی است که با وجود فاصله داشتن با شرایط ایدهآل، به هرحال فایدههای فراوانی دارد. قبل از رنسانس در قرون وسطی هم چنین اتفاقهایی افتاد که پله پله آمدند و حال شاهد آمریکا و فرانسهای هستیم که میشود گفت انتخاباتی دموکراتیک و دل پسند انجام دادند. گرچه در آنجا نیز نزدیک به نیمی از مردم رای ندادند اما این بهترین نوع انتخاباتی است که من سراغ دارم.
انتخاباتی که رییس جمهور، یکی از کاندیداهایش است با انتخاباتی که قرار است دولت تغییر کند، چه تفاوتهایی دارد؟
به هر حال رییس جمهور مستقر میتواند با بازگو کردن کارنامه چهار سالهاش، مردم را به رای دادن ترغیب کند. البته یک نکته نیز این است که کاندیداهای دیگر میتوانند وعده بدهند و ادعا داشته باشند که میتوانند اقداماتی را انجام دهند. این در حالی است که دولت یازدهم ضعفها و قوتهای روحانی را پیشروی مردم گذاشته است. به نظر من حسن روحانی باید تلاشش را به کار بگیرد تا در 29 اردیبهشت انتخاب شود، زیرا کشیده شدن انتخابات به دور دوم، رایهای قالیباف و رئیسی را به یک سبد هدایت خواهد کرد و این حالت، شانس روحانی را برای ماندن در پاستور کاهش میدهد. همچنین باید این را نیز در نظر داشت که رایهای خاکستری میتوانند در انتخابات بسیار تاثیرگذار باشند.
چه تدبیری برای کشاندن رایهای خاکستری به صندوقها کارگشاست؟
پاسخ گویی به مردم بهترین روش است. اگر هم دولت و هم دیگرانی که در نهادهای مختلف هستند، قرار را بر شفافسازی بگذارند و همچنین وعدههایی مستند را طرح کنند، میتوان امید داشت که مرددها نیز خودشان را به پای صندوقهای رای برسانند و رای بدهند. البته این مهم با وعده یارانه 250 هزار تومانی میسر نمیشود.
برای سوال آخر؛ تکلیف اصلی دولت دوازدهم چیست؟
در این چند سال، مردم به دلیل دعواهای سیاسی مشکلات را تحمل کردند و دم بر نیاوردند اما حال که آن منازعات فروکش کرده، لازم است که با بهکارگیری کارشناسان خبره اقتصادی و همچنین تدوین برنامههای اصولی، فضای اقتصادی را ترمیم کنند. مردم نباید این همه مشکلات معیشتی را تحمل کنند و به همین دلیل، معیشت باید دغدغه اصلی دولت دوازدهم باشد.