جناب شهردار می‌گوید املاک نجومی را به رفتگران داده‌ام؛ می‌گوید کارگران شهرداری در ثروت ها سهیم شده اند؛ کاش من را در تلویزیون راه می‌دانند؛ آن وقت از جناب شهردار می‌پرسیدم چرا از پول خودمان، یک آجر هم به ما نرسید.

«سالهاست پول داده‌ایم ولی هنوز انتظار می‌کشیم؛ اوایل دلخوش بودیم، می‌گفتیم شاید اتفاقی بیفتد و ما هم خانه‌دار شویم؛ حالا دیگر چند سالی می‌شود که قطع امید کرده‌ایم؛ اما چند هفته‌ای است دوباره داغ دلمان تازه شده؛ از روزی که جناب شهردار، کاندید ریاست جمهوری شد و شروع کرد از منافع ملی صحبت کردن، از روزی که از منافع 96 درصدی‌ها گفت، از روزی که از ایجاد اشتغال و رسیدگی به کارگران گفت، از همان روز دوباره دردهایمان تازه شده، دوباره یاد این افتادیم که در این سالها در شهرداری تهران چه کشیده ایم، یاد وعده‌هایی افتادیم که همه باد هوا از آب درآمد.»

 

این‌ها را علی می‌گوید. علی یک راننده شرکت واحد است؛ خانه‌اش، مارلیک کرج است؛ در یکی از خط های اتوبوس مرکز به جنوب شهر تهران کار می‌کند، روزی دو ساعت، بلکه بیشتر در راه رفت است و همین‌قدر طول می‌کشد که به خانه استیجاری در مارلیک کرج  برگردد. علی می‌گوید به یک واحد فکسنی حوالی پاسگاه نعمت آباد هم راضی بودیم، اما از ثروت‌های شهرداری تهران، همینقدر هم نصیب ما کارگران نشد.

سهیل، نام پروژه ای است که قرار بود سال 90 به کارگران شرکت واحد تحویل شود؛ محل پروژه، دور و بر پاسگاه نعمت آباد است؛ علی می‌گوید: سهیل، ستاره سهیل شد و به ما نرسید. پروژه ای دیگر، سپیدار 2 و 3 در پردیس کرج است که آن هم قرار بود سال 92 تحویل بشود که نشد؛ کارگران می‌گویند ما به تعهدات مالیمان در قبال شرکت تعاونی عمل کردیم؛ اما شهرداری سالهاست که خلف وعده کرده و ما کارگران را هم با چماق تهدید به اخراج و تعلیق، از گرفتن حقمان ترسانده.

علی می‌گوید نمیدانم حرف‌ها و ادعاهای شهردار تهران را در مناظره‌‌ها چطور توصیف کنم؛ جناب شهردار می‌گوید املاک نجومی را به رفتگران داده‌ام؛ می‌گوید کارگران شهرداری در ثروت ها سهیم شده اند؛ کاش من را در تلویزیون راه می‌دانند؛ آن وقت از جناب شهردار می‌پرسیدم چرا از پول خودمان، یک آجر هم به ما نرسید؛  چطور است که من و همکارانم یک سرپناه 30 متری نداریم؛ تازه وضع ما از خیلی از کارگران شهرداری بهتر است؛ ما وضعمان از پاکبان ها و کارگران غرفه‌داری میادین میوه و تره‌بار خیلی بهتر است؛ حداقل حقوقمان را سر وقت می‌گیریم؛ بروید سراغ آنها ببینید چه خبر است.

پنت هاوس

سالهاست که فعالان کارگری یکی از حق‌کُشی‌هایی که رایج شده است را شرکت های پیمانکاری می‌دانند؛ این شرکت‌ها، نه حق و حقوق کارگران را به موقع می‌پردازند و نه در این شرکت ها، خبری از امنیت شغلی است؛ بیشترین جایی که این شرکت‌های خرد و درشت، حضور دارند، شهرداری‌هاست؛ شهرداری تهران هم که البته در این زمینه یکه‌تاز و پیشروست. در شهرداری تهران تا دلتان بخواهد، شرکت‌های پیمانکاری هست؛ از فضای سبز و پاکبانی گرفته تا میدان های میوه و تره‌بار؛ همه جا را این شرکت‌ها قُرُق کرده‌اند؛ قراردادها اگر قرارداد نوشته‌ای در کار باشد، یا سفید امضاست یا حجمی است؛ خبری هم از اضافه کاری و ساعت کار نیست.

کافی است چرخی در شهر تهران بزنید؛ چهره‌های کارگران مهاجر را همه جا می‌بینید که سخت ترین کارها را در فضای شهری انجام می‌دهند؛ این کارگران مشخص است که نه دستمزد به موقع می‌گیرند و نه از حقوقی برخوردارند.

از اینها که می گذریم، سروقت میادین میوه و تره‌بار می‌رویم. این میادین سه نوع کارگر دارند؛ کارگران غرفه داری، کارگران خدماتی و نگهبان‌ها؛ کارگران غرفه‌داری، وضعشان از همه بدتر است، کل مسئولیت این کارگرها به صاحبان غرفه‌ها واگذار شده و هیچ نظارتی هم بر عملکرد این غرفه‌داران نیست. کارگران غرفه‌داری تره‌بار، نه دستمزد منظم و کافی می‌گیرند و نه قرارداد و بیمه دارند؛ کارگران خدماتی و نگهبان‌ها هم که کمی اوضاعشان بهتر است، باز هم امنیت شغلی ندارند؛ چرا که طرف قرارداد شرکت های پیمانکاری هستند.  یکی از این خدماتی‌ها می‌گوید: چند وقتی است وعده می‌دهند که تبدیل وضعیت شویم؛ تبدیل وضعیت هم به معنای عقد قرارداد مستقیم با شهرداری نیست؛ فقط می‌خواهند ما همه را به شرکت هادیان شهر منتقل کنند، شرکتی که متعلق به خود شهرداری است؛ ولی همین کار را هم نکرده اند؛ آنورِ سال گفتند فروردین ماه، بعد گفتند اردیبهشت ماه، حالا جمعه هفته گذشته در گردهم‌آیی میدان بهمن، رحیمی مدیر میادین میوه و تره‌بار تهران گفت از خرداد این انتقال انجام می‌شود؛ یک هفته مانده به انتخابات، می‌خواهند ما را راضی کنند؛ همین است که باز هم وعده می‌دهند.

حرف‌ها و دردل‌های کارگران شهرداری تهران را که می‌شنویم، تازه متوجه می شویم که علی خیلی هم پُربیراه نمی‌گفت؛ وضع راننده‌ها از خیلی از کارگران شهرداری تهران ، از خدماتی‌ها و فضای سبزی‌ها بهتر است ؛ وضع کارگران پیمانکاری شهرداری تهران، خیلی بد است؛ املاک نجومی و تخفیف های آنچنانی پیشکش؛ حداقل دستمزد نهصد هزارتومانی هم نمی‌گیرند. باز علی را با صورت آفتاب‌سوخته می‌بینیم که همین دور و برها ایستاده: کاش من را در تلویزیون راه می‌دادند......

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.