پوپولیست‌ها دولت مستقر را ناکارآمد معرفی و سراب رفاه و آرامش ترسیم می‌کنند.

به گزارش جماران، روزنامه ایران نوشت:  کافی است تا نگاهی به تاریخ کشورهای مختلف بیندازیم، در انبان تاریخ با نمونه‌هایی از اقتصاد موفق و ناموفق مواجه می‌شویم که هر یک داستان جالب و جذابی دارد. برخی از این کشورها از اوج قدرت و اقتدار به زیر کشیده شده و برخی مسیری دیگر پیموده و خود را از پایین جدول رشد و رفاه به بالا کشیده‌اند، اما نقطه مشترک تمام این داستان‌ها به سیاست‌هایی برمی گردد که دولت‌های وقت در دستور کار داشته‌اند.

در یکسو اقتصادهایی قرار دارند که توسعه را سرلوحه کار خود قرار داده‌اند و در سوی دیگر برخی از دولت‌ها توزیع هر آنچه هست را صواب می‌بینند و هرگاه جای این تفکر در کشوری عوض می‌شود سرنوشت ملت‌ها نیز تغییر می‌کند.

در کشور ما نیز همواره و زمانی که موضوع رشد و توسعه مطرح می‌شود، این دو دیدگاه در برابر هم قرار می‌گیرند؛ موضوعی که در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری پررنگ‌تر جلوه کرده است. در یکسو دولتی است که مشکلات بی‌شمار اقتصاد ایران را درراستای توسعه زیرساخت‌ها و منافع بلندمدت دنبال می‌کند و در سوی دیگر نامزدهایی هستند که دولت توسعه را ناکارآمد دانسته و راه نجات کشور را در توزیع هر آنچه هست، جست‌و‌جو می‌کنند. تفاوت آشکار دیگری که در این دو دیدگاه وجود دارد این است گروهی که خواستار توزیع هستند و منافع کوتاه مدت را دنبال می‌کنند تنها مشکلاتی را فریاد می‌زنند که سال هاست همگان می‌دانند ولی برای حل آنها راهکاری ارائه نمی‌دهند. با ارائه وعده‌های بزرگی که جزئیات آن مبهم است دولت توسعه را ناکارآمد می‌داند و می‌خواهد انقلابی در اقتصاد کشور ایجاد کند. آنها با ساده‌سازی علم اقتصاد حل همه مشکلاتی که چندین دهه وجود داشته را بسرعت قابل حل می‌دانند و با زبانی ساده برنامه‌های توسعه‌ای را زیر سؤال می‌برند. درواقع با اجرای سیاست‌های پوپولیستی پس از خوردن دستاوردهای گذشته، آینده نیز خورده می‌شود و پس از چند سال کشور درشرایطی بدتر از گذشته بازمی‌گردد.

تجربه جهانی پوپولیست‌ها

بعد از جنگ جهانی دوم، آرژانتین کشوری متمول و پیشرو تلقی می‌شد.در آن سال‌ها آرژانتین بعد از استرالیا، بریتانیا و امریکا ثروتمندترین کشور جهان بود و جایگاهی برتر از فرانسه، آلمان و ایتالیا، ژاپن و سایر قدرت‌های امروزی داشت.

رشد اقتصادی آرژانتین برای حدود 40 سال بالای 6 درصد بود که بالاترین رکورد در تمام دنیا به شمار می‌رفت؛ همچنین آرژانتین، بهشت سرمایه‌گذاران خارجی بود و بویژه اروپایی‌ها در این کشور بیشترین سرمایه‌گذاری را داشتند تا اینکه ژنرال «خوآن دومینگو پرون» با شعارهای پوپولیستی، رئیس جمهوری این کشور شد. او با شعارهای توده پسند قدرت را در دست گرفت و دو قطبی فقیر و غنی را در جامعه رقم زد. دو شعار او عدالت اجتماعی و امداد اجتماعی بود که طبیعتاً اقشار وسیعی را جذب خود می‌کرد. توده مردم عاشق او بودند و

« پرون» را قهرمان ملی خود می‌دانستند که مردم‌داری در ذات اوست. با این حال، پرون به اسم دفاع از مردم و فقرا، فقر را در کشور نهادینه کرد و افراد بیشتری در طول سال‌های بعدی به زیر خط فقر سقوط کردند.اینک به رغم اینکه ده‌ها سال از حکومت وی می‌گذرد، آرژانتین نتوانسته به دوران رونق قبل از پوپولیسم برگردد و اکنون نه کشوری در زمره قدرت‌های بزرگ اقتصادی ،که سرزمینی سوخته است و مردمانش، حسرت سال‌های قبل از پرون را می‌خورند.

کشور چین هم تجربه سنگینی از سیاست‌های پوپولیستی دارد. «مائو تسه تونگ» از مردم کشورش خواست تا در یک بسیج ملی، کمک کنند تا چین در زمینه تولید فولاد، بر کشورهای صنعتی پیشی بگیرد. برهمین اساس در تمام خانه‌ها کوره‌هایی ساخته شد تا فلزات دورریختنی مردم را ذوب و تبدیل به شمش فولاد کند. با ادامه این وضع، مردم مجبور شدند ظروف و حتی ادوات کشاورزی خود را در کوره‌ها بریزند. پس از مدتی بحران سوخت نیز به مشکلات قبلی اضافه شد و فولاد تهیه شده در کوره‌های خانگی آن قدر بی‌کیفیت و نازل بود که به درد هیچ کاری نمی‌خورد.

زمان زیادی لازم نبود تا بی‌ارزش بودن این ایده بر مائو و حزب کمونیست چین ثابت شود، اما هزینه سنگین آن را مردمی پرداختند  در اثر سیاست‌های مائو حداقل 20 میلیون نفر از همین مردم از گرسنگی مردند. نظیر آنچه مائو در چین بر سر مردم و اقتصاد کشورش آورد، رابرت موگابه در زیمبابوه، فیدل کاسترو در کوبا، هوگو چاوز در ونزوئلا و... بر سر اقتصادشان آوردند.

یونان و بوتسوانا نیز دو تجربه کاملاً متفاوت از نوع سیاست‌های پوپولیستی و توسعه‌ای هستند.  از منظر اقتصادی، یونان به‌عنوان «نماد ورشکستگی» و بوتسوانا به‌عنوان کشوری دارای شتاب به سمت توسعه شناخته می‌شود. آنچه موجب شد بوتسوانا بر جغرافیا و آب‌وهوا غلبه کند، بزنگاه‌های سیاسی بود؛ همان عاملی که یونان را با آن عظمت تاریخی تا مرز فروپاشی اقتصادی و سیاسی پیش برد. بوتسوانا در دوراهی شعار و برنامه، رأی به برنامه داد و به‌جای حل‌ یکباره مشکلات، ترجیح داد بر مبنای منطق توسعه پایدار آهسته و پیوسته گام بردارد اما در یونان رفاه کوتاه‌مدت و خوشی‌های لحظه‌ای بر پیشرفت پایدار ترجیح داده شد. نتیجه چنین انتخابی «بخت‌برگشتگی اقتصاد یونان» بود. اقتصاد یونان طی سال‌های 2008 تا 2015 در حدود 40 درصد کوچک شده است. درآمد ماهانه هر یونانی نیز در بازه مورد بررسی  حدود 1000 یورو کاهش یافته است. این در حالی است که بوتسوانا در همین بازه زمانی توانست با بزرگ‌ترکردن کیک اقتصادی خود، درآمد سرانه شهروندانش را حدود 10 درصد افزایش دهد. در سال 1981، حزب سوسیالیست «پاسوک» با رویکردی کاملاً دولت‌سالار و پوپولیست در یونان به قدرت رسید. اعطای یارانه 512 هزارتومان به ازای هر فرزند (معادل با بار مالی 5 میلیارد یورویی بر دوش دولت)، پرداخت سرانه 10 هزار یورویی بابت مزایای اجتماعی (که معادل کسری بودجه 2500 یورویی به ازای هر نفر است)، کاهش سن بازنشستگی به 58 سال، پرداخت یارانه به اقشار و مشاغل آسیب‌پذیر و ملی کردن صنایع یونان بخشی از شعارهایی بود که زاییده شد و اقتصاد یونان را  ورشکسته کرد.

پوپولیست‌ها چه ویژگی‌هایی دارند

هرچند دولت‌های پوپولیست در مقاطع مختلفی از تاریخ در برخی از کشورها به قدرت رسیده‌اند، ولی عمده رفتارها و شعارهای آنها مانند هم است.

مرتضی ایمانی راد صاحبنظر اقتصادی چند ویژگی برای پوپولیست‌ها معرفی می‌کند. به گفته وی،  پوپولیسم نظم موجود را زیر سؤال مى برد و با اشاره به رکود اقتصادى و نابرابرى اجتماعى و اقتصادى، تمام مشکلات را به تشکیلات موجود نسبت مى دهد و معتقد است این شرایط نیاز به یک منجى دارد. علاوه براین،  راه جلب آرای عمومى توسط پوپولیست‌ها ،توضیح مشکلات اقتصادى و ارائه راه حل هاى مردم پسند است.

همچنین حمایت از اقتصاد داخلى از طریق کاهش ارتباطات بین‌المللى از سیاست‌هاى محورى پوپولیست‌ها است. چون نظم موجود را قبول ندارند، درگیرى با نظم موجود به یک سیاست مهم داخلى تبدیل مى شود.

تأکید بر اجرا در کوتاه‌ترین زمان از ویژگى هاى دیگر پوپولیسم است. براساس اظهارات ایمانی راد، پروراندن یک رابین هود که می‌خواهد همه مشکلات اقتصادى را از طریق بهم زدن وضع موجود در سریع ترین زمان حل کند، محور این جنبش است.

به اعتقاد موسی غنی‌نژاد اقتصاددان نیز ویژگی مهم وعده‌های اقتصادی پوپولیستی‌، انکار مفهوم پایه‌ای علم اقتصاد یعنی مسأله کمیابی و پیامد ناگزیر آن هزینه فرصت است. به گفته وی به یاد داریم که رئیس دولت‌های نهم و دهم علاقه وافری به‌عبارت «شدنی است» داشت و به‌دنبال هر وعده خیال‌پردازانه و توخالی آن را تکرار می‌کرد. این رویکرد که در تضاد آشکار با بدیهیات علم اقتصاد است به مذاق آن دسته از مردمان عادی که گرفتار مشکلات اقتصادی عدیده‌ای هستند، بسیار خوش می‌آید و آنها را در مقابل کارشناسان و تکنوکرات‌هایی که بر کمیابی منابع تأکید دارند قرار می‌دهد.

تفاوت پوپولیسم و مردم‌گرایی

در همین زمینه وحید محمودی، استاد دانشگاه تهران می‌گوید: فهم و تعریف عملیاتی از پوپولیسم نه مردم‌گرایی و نه حتی عوام‌گرایی است بلکه نوعی عوام‌فریبی است. مردمی بودن، درک مسائل و مشکلات آنها، پاسخ مقتضی به درخواست آنها و همدردی با آنها در مواقع لازم نه‌تنها مثبت است بلکه برای هر دولتمردی ضروری است اما بازی با حقوق و مصالح مردم و ذبح کردن منفعت بلند‌مدت آنها به پای مصلحت‌ها و منافع سیاسی طرح شعارهای دروغین و وسوسه‌انگیز عوام‌فریبی است. به گفته وی، پوپولیسم مقابل عقلانیت و خردگرایی است. آنها اهل استدلال عقلانی و خردورزی و بررسی ابعاد آثار تصمیم خود بر کشور و منافع ملی و رفاه عمومی مردم نیستند و صرفاً می‌خواهند به هدف و منفعت کوتاه‌مدت مورد نظر خود دست یابند. پوپولیست‌ها بر رفتار عوام آگاه هستند و روانشناسی مردم را خوب می‌دانند و بر این واقعیت تلخ واقفند که مردم براحتی مصلحت و خیر بلندمدتشان را فدای دستاوردهای کوتاه‌مدت می‌کنند. ظاهر پوپولیسم مردم‌گرایی است اما باطن و خروجی آن به زیان مردم است. پوپولیسم و پوپولیست‌ها دشمن توسعه هستند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.