مناظرهها فرصتی است برای شنیدن تحلیل وضعیت موجود در کشور توسط کاندیداها در هر حوزهای که در آن فعالیت میکنند. دیگر اینکه کاندیداها چه برنامههایی در ارتباط با مباحث مطرح شده دارند. با توجه به اینکه مناظره زنده است میتواند شناختی حداقلی درباره کاندیداها به مردم ارایه کند. برداشت من این بود که در این دومناظره مباحث فرهنگی در حاشیه قرار داشت. به طور مثال وقتی سوالی درباره سبک زندگی پرسیده میشود به تنها موضوعی که اشاره نمیشود همان سبک زندگی است. وقتی شما دو مناظره را تحلیل میکنید متوجه میشوید که عمده تمرکز کاندیداها روی اقتصاد و بخشی از آن با محوریت سیاست خارجی بود. درست است که کاندیداها در مواردی از کلمات فرهنگی یا اجتماعی استفاده میکردند اما برنامه مشخصی برای مدیریت اجتماعی.
مورد دیگر اینکه در هر دو مناظره بحثی که به آن اشاره شد، اخلاق بود. اینکه همدیگر را متهم میکنیم به دروغگویی و صادق نبودن این نشان میدهد که اخلاق اجتماعی در جامعه حتی در این سطح هم رعایت نمیشود. من نمیخواهم بگویم چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ میگوید اما بالاخره یکی دروغ میگوید و دیگری راست میگوید. موضوع دیگری که از یکی از کاندیداها درباره پیشگیری از جرم پرسیده شد و به آنچه پاسخ درستی داده نشد درباره پیشگیری از وقوع جرم بود. بالاخره باید برنامهای را برای پیشگیری از وقوع جرم داشته باشیم، آیا با همین رویکرد میتوان برنامهای برای پیشگیری از وقوع جرم نهادینه کنیم؟ آنچه که مشخص است اینکه کاندیداها استراتژیهایشان را در حوزه اجتماعی و فرهنگی ارایه ندادند. شاید بخشی از آن به زمان محدود مناظره برمیگردد و بخش دیگری آن به پاسخگویی به کاندیدایی که در مخالفت با دیگری صحبت میکند پرداخته میشود تا افکار عمومی را درباره موضوعاتی که مطرح میشود بدون پاسخ نگذارند. اما کیفیت مناظره تاثیر تاثیر منفی خودش را میگذارد. به نظر من در این دو مناظره بخش دیگری که ضعیف بود و میتوان به آن اشاره کرد فقدان ارایه برنامههایی است که رویکرد سلامتمحور در حوزه اجتماعی و روانی در جامعه دارند. کاندیدها استراتژیهایشان را در این بخش مشخص نکردند و تنها به طرح سوالاتی در این زمینه بسنده شد. سوالاتی که بدون پاسخ ماند و حتی به جمعبندی هم نرسید. کاندیداها هر کس متنی را برای خودشان آورده بودند که هر کدام از روی آن میخواند بدون اینکه در نظر داشته باشد باید به چه موضوعاتی در موقعیت خود مناظره اشاره کند. علاوه بر این التهاب و شور مناظره دوم بسیار کمتر از مناظره کمتر بود. البته در مناظره اول هم اشارهای به مباحث اجتماعی نشد. موضوع سبک زندگی مطرح شد بیآنکه اشارهای به این شود که چقدر این موضوع به طور مستقیم به رییسجمهور مربوط میشود، مگر در حوزه فرهنگی همهچیز در اختیار رییسجمهور است که بتواند به آن پاسخ بدهد؟ به هر حال رییسجمهور هم اختیاراتی دارد اما بیشترین بخش کار فرهنگی خارج از حیطه رییس قوه مجریه است. زیر سوال بردن دولت درمورد اینکه در این حوزهها چگونه عمل کرده است در حالی که اختیاری در این حوزه ندارد، واقعگرایانه نیست. اگر قرار است کسی رییسجمهور شود باید ساختارهای مدیریتی را بشناسد و آنچه در عمل با آن مواجه است را مورد قضاوت قرار دهد. در مواردی هم سادهانگاری انجام میشد انگار که به همین سادگی میشود همه اینها مدیریت کرد شرایط داخلی و خارجی و همگرایی بین گروههای مختلف سیاسی و رسیدن به یک حرف مشترک در این بخش تایینکننده است و رسیدن به اهداف مشترک هم مهم است. کاندیداها چون به دنبال این هستند که نظر مردم را جلب کنند تا بتوانند رای بیشتری بیاورند، فراموش کردهاند که ما همه رسیدن به یک هدف مشترک را دنبال میکنیم. بحث دیگر اینکه این دولت در شرایطی دولت گذشته را تحویل گرفت که مدیریت آن بسیار دشوار بود. اگر منصفانه قضاوت بکنیم این است که باید هم انجام دادهها را بگوییم و هم انجام ندادهها را قضاوت کنیم. به این ترتیب تحلیل واقعیتری خواهیم داشت.