آیا رسالت اصلی نظام جمهوری اسلامی در انقلاب 57، معیشت و مصرفگرایی بود یا احیای ارزشها و حاکمیت اخلاق را دنبال میکردیم؟ آیا فضای رقابتی در نظام ما باید مانند نظامهای غربی مبتنی بر اتهام زنی و تخریب باشد که به دروغ به وزیر آموزش و پرورش بهتان بزنند یا با پایبندی به مرزهای اخلاقی، مردم سالاری دینی را عینیت بخشیم؟ اگر به چارچوبهای اخلاقی پایبند نباشیم، چه تفاوتی میان مناظرههای نامزدهای انتخاباتی کشورهای دیگر با ایران اسلامی خواهد بود؟ متأسفانه دیروز در صحنه مناظره انتخاباتی، با حجم وسیعی از بداخلاقی، اتهام زنی و توهین از سوی جریانی مواجه بودیم که خود را به صفت اصولگرایی متصف میداند، در حالی که نظام تربیتی ما چنین رفتارهایی را به هیچ وجه برنمیتابد.
تردیدی نیست که اگر نامزدهای رقیب، برنامه مدونی برای حل مشکلات و اداره کشور داشته باشند به عوامفریبی روی نمیآورند. قطعاً نام توزیع پول میان نیازمندان را نمیتوان مدیریت و برنامهریزی گذاشت. آیا اسم وعده سه برابر کردن یارانه، «کار» است و آیا عکس یادگاری گرفتن با ویرانهها و خرابهها و فقرا، «کرامت» است؟ آیا با پول دادن میتوان اشتغال ایجاد کرد یا برعکس انگیزه کار و تلاش میان مردم کشته میشود؟ کدام یک از کشورهای توسعه یافته، برای رسیدن به قلههای پیشرفت، سیاستهایی از این دست پیش گرفته و موفق شده اند؟ آیا ژاپن بعد از جنگ جهانی، سرزمین سوخته خود را با شعارهای عوامفریبانه بازسازی کرد یا با تقویت روحیه کار و تلاش، خود را قطب اقتصادی جهان کرد؟ اینکه با شعارهای غیرواقعی به مردم گفته شود که یارانهها را چند برابر میکنیم یا اشتغال میلیونی در سال ایجاد میکنیم، نشان از بیبرنامگی و عدم شناخت از واقعیتها و ظرفیتهای کشور دارد و برای فرار از پاسخگویی به سؤالات کارشناسان این عرصه به بداخلاقیهای رایج در انتخابات غرب روی میآورند و با تهمت و دروغ سعی در ناامید کردن و بدبین کردن مردم نسبت به مسئولان دارند. این روش علاوه برغیراخلاقی و غیر شرعی بودن، خلاف مصالح عمومی و منافع ملی هم هست و باید توجه کنیم استمرار این روشها مردم را نه تنها به دولت، بلکه به کل نظام بدبین خواهد کرد. مگر ارزش صندلی ریاست جمهوری چقدر است که برای تصاحب آن همه مرزهای اخلاقی زیر پا گذاشته میشود؟ کشور ما بر اثر بداخلاقیهای گذشته فرصت طلایی سالهای قبل را از دست داد. مراقب باشیم که در نیمه راه، فرصت سوزی نکنیم.