جامعتین؛ دو نهاد مهم روحانی که سالها نقش ریش سفید جناح راست در ایران را بازی میکردند، بالاخره سکوت خود در آستانه انتخابات ریاستجمهوری را شکست.
درست یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری، یعنی 29 اردیبهشت 1395، اولین زمزمهها از جلسات غیرعلنی جامعه روحانیت مبارز درباره انتخابات 966 به رسانهها درز کرد. درست زمانی که اصولگرایان اندک اندک از شوک انتخابات مجلس دهم بیرون میآمدند، غلامرضا مصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز درباره انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم گفت که ممکن است این تشکل از نامزدی حسن روحانی حمایت کند؛ اظهارنظری که برخی چهرههای عضو جامعه روحانیت مبارز آن را برنتابیده و دبیرکل این تشکل گفت که سخنگو، نظرات شخصی خود را گفته است.
چند کیلومتر دورتر از جامعه روحانیت، این جامعه مدرسین بود که برخلاف همراه همیشگی اش یعنی جامعه روحانیت، در لاک سکوت فرو رفته بود و بنایش را بر عدم ورود مستقیم به انتخابات قرار داده بود. گویی آنکه تجربه دوره های قبل و تک روی ها و وحدت شکنی ها هر دو تشکل روحانی اصولگرا را محتاط کرده بود.
یک سال پس از آن جلسه و ضدونقیض گویی های اعضای دو تشکل روحانی تهران نشین و قم نشین، امروز جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بالاخره مواضع خود درباره انتخابات را بیان کردند و جامعه مدرسین با بیانیه و جامعه روحانیت با اعلام نظر یکی از اعضایش، بالاخره نام کاندیدای اصلح و مورد نظرشان را علنی کردند؛ «سیدابراهیم رئیسی»
نقشآفرینی پرحاشیه در انتخابات
جامعه روحانیت مبارز، سالهاست یکی از خبرسازترین تشکلها در انتخابات ریاستجمهوری ایران است. این تشکل 40ساله که در سال 1356 نخستین جلسه خود را تشکیل داد، در همه این سالها سعی کرده نقش موثری در انتخابات داشته باشد. البته برخی از نقشآفرینیها برای این تشکل پرحاشیه بوده است؛ مانند حمایت از بنیصدر در انتخابات اول ریاست جمهوری. و برخی دیگر به شکست انجامیده مانند انتخابات خرداد 76. یعنی همان سالی که آیت الله محمدرضا مهدوی کنی دبیرکل فقید این جامعه گفت: «حدس میزنیم نظر مقام معظم رهبری به آقای ناطق نوری است» اما حتی همین حدس جنجالی هم نتوانست به ناطق نوری برای رفتن به پاستور کمک کند. البته آنها حمایت موفق هم داشتهاند. مثلا حمایت از آیت الله خامنهای و آیت الله هاشمی را در سابقه کاری خود دارند اما هاشمی پس از مدتی دیگر به جلسات جامعه روحانیت نرفت.
یکی از جنجالیترین ادوار انتخابات برای جامعه روحانیت مبارز، انتخابات مجلس چهارم بود. همان انتخاباتی که اختلافات چنان در این تشکل بالا گرفت که در نهایت مجمع روحانیون مبارز از دل آن انشعاب کرد. چهار سال پس از آن انتخابات مجلس بار دیگر فرصتی برای انشعابی دیگر بود، به طوری که گفته میشود اختلاف نظر مرحوم هاشمی رفسنجانی با لیست تهران به تشکیل کارگزاران سازندگی در انتخابات مجلس پنجم انجامید.
تشکلی که نقش پدری داشت
حالا سالها پس از نقشآفرینی جامعه روحانیت مبارز در عرصه انتخابات، این تشکل این روزها چندان در عرصه رقابتهای انتخاباتی فعال نیست. پربیراه نیست اگر بگوییم ریشه این سکوت نصفه و نیمه را باید در ناکامی های پیاپی اصولگرایان در عرصه انتخابات ریاستجمهوری دانست؛ چه در سال 92 که ریشسفیدهای اصولگرا نتوانستند وحدتی بین کاندیداهای اصولگرا ایجاد کنند، چه در سال 84 که هرچند در ظاهر یک کاندیدای مورد حمایت اصولگرایان پیروز میدان شد اما کیست که نداند کاندیدای مورد حمایت جامعتین در آن سال نه محمود احمدینژاد، بلکه علی لاریجانی بود.
در سالهای اخیر عدم حضور چهرههایی چون مرحوم اکبرهاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و علی اکبر ناطق نوری در جلسات جامعه روحانیت مبارز، به انشقاق درونی این تشکل دامن زده است. ارتحال آیت الله مهدوی کنی نیز ضربهای دیگر بر پیکره اثرگذاری جامعه روحانیت وارد کرد و شاید برای همین است که امروز جامعه روحانیت مبارز محوریتی پررنگ در تصمیمات نیروهای اصولگرا ندارد و بیشتر در جایگاه مشورتی نشسته است تا تصمیم سازی.
چنانچه وقتی اصولگرایان با تابلوی «جمنا» در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم حاضر شدند و آیت الله موحدی کرمانی دبیرکل جامعه روحانیت در جمع اعضای آن سخنرانی کرده و از حمایت جامعه روحانیت از این جبهه خبر داد، برای همه روشن شد که در این دوره انتخابات قرار نیست جامعه روحانیت نقش پررنگی در فرآیند وحدت نامزدهای اصولگرا و بسیج آرای اصولگرایان داشته باشد و حالا هم تنها بر انتخاب اول جمنا صحه گذاشته است.
موضع انتخاباتی جامعه مدرسین بالاخره صراحت یافت
در سالهای گذشته، جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دوشادوش یکدیگر مواضع انتخاباتی خود را اخذ کرده و در قالب «جامعتین» به ایفای نقش میپرداختند. هرچند در مواردی چون انتخابات 92 نظر دو تشکل روحانی یکدست نبود و سازهای متفاوتی از درون آن شنیده می شد.
با وجود اینکه پیشبینی میشد جامعه مدرسین هم همراه با جامعه روحانیت، از جبهه مردمی نیروهای انقلاب حمایت کند، اما اسفند سال پیش بود که یک عضو این تشکل روحانی گفت که جامعه مدرسین رسما از جمنا حمایت نکرده و در آخرین روز فروردین نیز یکی از خبرگزاریها اعلام کرد که جامعه مدرسین در روزهای پایانی مانده به انتخابات درباره رقابتهای انتخاباتی اعلام موضع خواهد کرد، حالا ظاهرا آنها هم به این نتیجه رسیدهاند که باید از موضع مبهم خود خارج شوند و ابراهیم رئیسی را اینبار مورد حمایت خود قرار دهند.
سکوت، پس از شکست
واقعیت این است که جامعتین از سال 76 تاکنون به مدت دو دهه، شانسی در فرآیند انتخابات ریاستجمهوری نداشته است. در انتخابات ریاستجمهوری هفتم و هشتم، نامزدهای مورد حمایت این دو تشکل شکست خوردند. در سال 84 نیز نامزد اصولگرای جامعتین از یک نامزد اصولگرای دیگر شکست خورد و تنها در سال88 در شرایط خاص سیاسی آن سال، نامزد نزدیکتر به دو تشکل روحانی توانست بار دیگر به پاستور برسد که البته این حضور در پاستور پرحاشیه بود. در نهایت در سال 92 نامزدی در انتخابات پیروز شد که هرچند عضو جامعه روحانیت مبارز بود ولی رقیب جامعتین محسوب میشد و به این ترتیب در آستانه انتخابات دوازدهم، شاید همین شکستهای پیاپی باعث شده تا جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، بیش از آنکه نقش ریشسفیدی برعهده گیرند، سعی کردهاند با حمایت خود، جوانترهای اصولگرا را کمک کنند تا به ایفای نقش بپردازند و و این شاید آغازی بر پایان چهار دهه اثرگذاری انتخاباتی ریش سفیدهای اصولگرا و ورود به دورانی جدید باشد. دورانی که روحانی اصولگرا بیشتر در جایگاه مشورتی تکیه زده باشد تا تصمیم سازی.
آیا شکلگیری جمنا به جای جامعتین را میتوان شورش پسران اصولگرا بر پدران دانست؟ و آیا این حمایت پدرانه تلاشی برای کتمان این شورش است؟