اگر بدهی شهرداری ٦٠ هزار میلیارد تومان باشد، شهرداری قالیباف معادل سه و نیم سال بودجه شهر تهران (١٨ هزار میلیارد تومان) بدهکار است و اگر بدهی ٢٠ هزار و ٥٠٠ میلیارد تومان باشد، بدهی شهرداری معادل ٢/١ برابر بودجه یک سال شهرداری است.
این رقم سه و نیم برابر بودجه مصوب سال ٩٦ شهرداری تهران است. یک روز بعد روابط عمومی حوزه معاونت مالی و اقتصادی شهرداری تهران در جوابیهای بدون آنکه توضیح دقیق بدهد، نوشت: «در سال ٩٤ میزان دقیق بدهی شهرداری به پیمانکاران مشخص شد و رقم زیر ٩ هزار میلیارد تومان به دست آمد. اما امروز، این رقم به ٤ هزار و ٣٠٠ میلیارد تومان رسیده است که یک سوم این رقم هم با پیگیریهای به عمل آمده باید اصلاح شود و قطعا به ٣ هزار میلیارد تومان خواهد رسید.» اما در حالی که روابط عمومی گفته است شاید بدهی شهرداری به ٣ هزار میلیارد تومان برسد، معاون امور برنامهریزی و توسعه شهرداری تهران، در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان، قاطعانه مدعی شد که بدهی شهرداری فقط ٣ هزار میلیارد تومان است. یعنی دو اداره خود شهرداری هم سخن یکسان ندارند و نمیتوانند بگویند بالاخره شهرداری تهران چقدر بدهکار است.
از سوی دیگر اما علیرضا دبیر، به گزارش ایرنا رسما بدهی شهرداری تهران به بانکها و پیمانکاران را ٢٠هزار و ٤٩٠ میلیارد تومان اعلام کرده است. گزارش علیرضا دبیر اما به بقیه اقلام بدهیها اشارهای ندارد. نکته بسیار مهم این است که نه روابط عمومی و نه معاون برنامهریزی، هیچکدام به صراحت رقم ٦٠هزار میلیارد تومان بدهی را تکذیب نکردند! اما فقط گزارش دبیر که شامل دوقلم بدهی شهرداری (به بانکها و پیمانکاران است) به تنهایی برای اثبات نادرست بود ادعای دو مدیر شهردار کافی است. در شهرداری تهران چه میگذرد و پنهانکاری و بیسروسامانی چقدر است که کسی نمیداند واقعا در دوره قالیباف چقدر بدهی بالا آوردهاند. بینظمی مالی هم منشأ و هم توسعهدهنده هر فسادی است. در بینظمی مالی همهچیز آنقدر درهم و بر هم میشود که هرکس هرکار بخواهد میکند و گوش تا گوش هم خبردار نمیشود. تصورش را بکنید که همین شیوه مدیریت بخواهد به کل مملکت تسری پیدا کند. هولناک است. اگر بدهی شهرداری ٦٠ هزار میلیارد تومان باشد، شهرداری قالیباف معادل سه و نیم سال بودجه شهر تهران (١٨ هزار میلیارد تومان) بدهکار است و اگر بدهی ٢٠ هزار و ٥٠٠ میلیارد تومان باشد، بدهی شهرداری معادل ٢/١ برابر بودجه یک سال شهرداری است.
حالا کشوری را در نظر بگیرید که به همین شکل اداره شود و هیچکس نداند دولتش چقدر در می آورد و چقدر خرج می کند و چقدر بدهکار است وچندین برابر بودجه سالانهاش بدهکار شده باشد، تصور هولناکی است . همین شیوه مدیریت است که باعث می شود برای گرفتن رای مردم وعدههایی مثل ١٥٠ هزارتومان یارانه و ٢٥٠ هزارتومان کارانه و دو و نیم کردن در آمد کشور و ایجاد ٥ میلیون شغل و خیلی چیزهای دیگر داده شود . حساب و کتابی در کار نیست . این سابقه این پرسش را پیش می آورد که کدام منطق پشت این اعداد است و این شعارها به کدام پشتوانه اقتصادی و چگونه ممکن است واقعیت پیدا کنند و چه بر سر مردم ودولت خواهند آورد؟