در نخستین دور مناظرات انتخابات ریاستجمهوری، چهره برتر و موفق مناظرات معاون اول رییسجمهور بود که توانست به درستی با رفتارهای غیر برنامهای و تخریبی آقای قالیباف برای بر چسب زدن به دولت تدبیر و امید، مقابله کرده و وضعیت واقعی اقتصاد و جامعه را تبیین کند.
تبلور آقای معاون اول در مناظرات در واقع درخشیدن دولت یازدهم و جناب آقای دکتر روحانی بود اگر چه این دو بزرگ امروز در جایگاه رقبای انتخاباتی یکدیگر بودند. تدبیر دولت و جناح اصلاحطلب برای داشتن دو کاندیدا در صحنه رقابت، سیاست درستی بود که با شرایط و جو حاکم بر انتخابات کشور و تغییر لحظهای مواضع نامزدهای انتخاباتی معقول و پسندیده بود. اشراف بالای جناب آقای جهانگیری به آمار و ارقام موضوعی که آقای قالیباف به آن شدیدا معترض بود نقطه قوت دولت یازدهم است که توانسته است به درستی از چهرههای قدرتمند و باتجربهای مانند ایشان بهرهگیری کند در غیر این صورت اداره کشور با نفت ٣٥ دلاری رویای دور از دسترسی بود که هیچ کس در باور خود نمیتوانست بگنجاند. اعتراضهای چندباره آقای قالیباف به حضور جناب آقای جهانگیری غیرقانونی و ناشی از واهمه ایشان به شرایط اداره شهرداری تهران است.
آنچه بیشتر از هر چیز دیگر در این مناظره نگرانکننده بود، بزرگتر شدن وعدههای پوپولیستی و دروغهای انتخاباتی است؛ وعدههایی مانند ایجاد شغل، ایجاد مسکن و بهبود شرایط ازدواج جوانان که متاسفانه باید گفت به نوعی استفاده ناصواب از وضعیت جوانان و مشکلات آنها برای جلب آرای آنهاست. آقای دکتر روحانی در مناظره مشخصا اعلام کردند شما که میگویید یک میلیون شغل ایجاد میکنید چرا برنامهای برای چگونگی این ایجاد شغل اعلام نمیکنید.
وعدههایی که هر لحظه بزرگتر میشوند حاکی از غفلت صاحبان این وعدهها از بلوغ بالای جامعه است. جامعه ما امروز از چنان قدرت تفکر بالایی برخوردار شده است که میفهمد دولت نهم و دهم با قیمت نفت بالای صد دلار کشور را به قهقرا سوق داد و دولت یازدهم یک چرخه رکود تورمی عمیق را با نفت ٣٥ دلاری به تعدیل و رونق هدایت کرد. مردم عواقب کاهش قدرت خرید ناشی از تزریق مستقیم پول به کلیه افراد جامعه بهطور یکسان را درک کنند و عین بیعدالتی بدانند.
سیاستهای غلط و شعارهای نادرست دولت نهم و دهم تجربه تلخ و تکرار نشدنی برای باور اجتماعی مردم است و ملت با تمامیت خود عواقب برخورد غیرعلمی و غیرتئوریک با مفاهیم اقتصاد کلان را فهمیدند و درک کردند که وقتی یک صدا کلیه اقتصاددانان از تورمهای سنگین ناشی از اعطای یارانه نقدی و در نتیجه فقیرتر شدن و کاهش قدرت خرید مردم حرف میزدند، چطور این سیاست پولی انبساطی منجر به تورم شدید افسار گسیخته شد. علوم محض و پارادایم اقتصاد کلان، با ابزاری ساده اقتصاد جهانی را به پذیرش قدرت خود مجاب کرده است و امروز دنیا در دست اقتصاددانان و حقوقدانان اداره میشود بیشترین مقامهای تصمیمگیر دولتها اقتصاددانان هستند چرا که تغییرات تورم یعنی تغییر اندازه نان روی سفرههای مردم و این موضوع اگر دغدغه مردم باشد میدانند که مملکت با علم و برنامه و تدبیر میچرخد نه با شعارهایی که روز به روز در حال بزرگتر شدن هستند.
در حقیقت نقطه قوت دولت یازدهم تثبیت و تعدیل اقتصاد از رکود به رونق بود و شناسنامه دولت تثبیت قیمتها و حتی تقویت قدرت خرید آنهاست البته پرداخت حقوق و بیمه بیکاری به بیکاران باید در مقابل شعارهای غلط و غیر علمی رقبای دولت یازدهم، برای تقویت طبقه جوان و بیکار جامعه در قالب یک طرح و برنامه توسط دولت ارایه شود تا مردم با آگاهی بیشتر از چگونگی وضعیت حداقلی خود در چهار سال آینده به انتخاب صحیح هدایت شوند. باید در مقابل طرح ادعاهای بزرگ آن هم توسط کاندیداهایی که تجربه مدیریت اجرایی موفقی ندارند، از آنها برنامه و چگونگی تحقق اهداف و برنامههای ایشان را خواست، سوالی که چندین بار در مناظره اول انتخابات ریاستجمهوری از صاحبان این ادعاهای پوپولیستی شد و ایشان قادر به پاسخگویی آن نبودند همین بیپاسخ بودن، بزرگترین نشانه برای باور عمومی به تو خالی بودن این وعدههاست، باید به خرد اجتماعی احترام گذاشت.
انتخاب موضوع مسائل اجتماعی برای نخستین دور مناظرات انتخابات ریاستجمهوری در حالی که رقابت اصلی انتخابات بر سر مسائل اقتصادی است و برخی به درستی این انتخابات را جنگ اقتصادی بین نامزدها دانستهاند، انتخاب درستی نبود و نتیجه آن شد که تمام مباحث اجتماعی به ریشه اقتصادی خود باز میگشت. این موضوع ناشی از کوتاهمدت بودن عمر دولتها است و آنها نمیتوانند مسائل اجتماعی که ریشه در ساختارهای نهادی و قانونی را دارند، در یک عمر چهار ساله حل کنند.