میگوید: «ای کاش بعد از این دولت، کسی نگوید طرح بیمه سلامت به نفع مردم نیست و آن را برهم بزند» یدالله ابراهیمی که با خانواده برای ملاقات پدرش به بیمارستان امام خمینی(ره) آمده این جمله را میگوید. او و بسیاری از همراهان بیماری که در این بیمارستان دولتی با آنها حرف زدهام از طرح بیمه سلامت و میزان دسترسی به دارو و خدمات درمانی آنقدر راضی هستند که تنها یک جمله را تکرار میکنند: «واقعاً همه چیز خوب است.»
به گزارش جماران، روزنامه ایران درگزارشی به قلم محمد معصومیان نوشت :حوزه سلامت و بهداشت و درمان بهعنوان یکی از نقاط روشن کارنامه دولت یازدهم، حتی منتقدین دولت را هم وادار به سکوت کرده است. بنابراین آنها برای تخریب باید دنبال جایی باشند که لااقل تا این اندازه برای مردم ملموس نباشد و به ضد خود تبدیل نشود. مثلاً میتوان رفت سراغ اینکه «چرا هواپیما میخرید و نیروی متخصص داخلی را ندید میگیرید؟» به هرحال تیری است در تاریکی، شاید 4 نفر هم باور کردند.
طرح بیمه سلامت با صدور 10 میلیون و 677 هزار دفترچه بیمه تقریباً به پوششی 95 درصدی رسیده و آنطور که آمارها نشان میدهد هزینههای بستری از 37 درصد به 3 درصد در روستاها و 6 درصد در شهرها رسیده و پرداخت مستقیم از جیب مردم در مجموع از 53 درصد به 40 درصد رسیده است. تغییری آنقدر ملموس که نیاز به آمار و ارائه عدد و رقم نیست.
در بیمارستان امام خمینی(ره) به روی بیماران چارطاق باز است و مثل همیشه روبه روی آن پر از تاکسی و دکههای کوچک آبمیوه و کمپوت فروشی. رو به روی در ورودی هم زیر درختهایی که حالا سبز و پر برگ شدهاند همراه بیماران استراحت میکنند. کسانی که از راههای دور و نزدیک به این بیمارستان آمدهاند تا بیمارشان را به دست پزشکان پایتخت نشین بسپارند. حمزه مختاری مردی تقریباً 40 ساله و خوش صحبت است. از اسلامشهر برای درمان مادرش آمده. به قول خودش: «رودههایش ایراد پیدا کرده». او از خدمات بیمارستان راضی است اما چیزی که باعث شده واقعاً احساس بهتری داشته باشد، پایین بودن قیمت درمان است: «شنیده بودم بیمه سلامت قیمتها را پایین آورده اما باورم نمیشد تا دیدم تقریباً 2 میلیون و 800 هزارتومان هزینه بستری مادرم 200 هزار تومان شد. انصافاً خیلی خوب است. آدم اینطوری دیگر نگران نیست که زندگیش را بفروشد و خرج بیماری کند.» تا همین چند سال پیش بسیاری از اقشار کم درآمد نخستین چیزی که بعد از درد و رنج بیماری باید تحمل میکردند رفتن زیر بار هزینههای کمرشکن درمان بود. هزینههایی که گاه بیمار را از مراجعه به پزشک پشیمان میکرد و گاه مجبور به فروش خانه و وسایل منزل. حتماً شما هم بیماران بسیاری را میشناسید که پس از بیماری خانه را فروخته و مستأجر شدند.
داخل بیمارستان مردان و زنان زیادی روی صندلیهایی که برای استراحت گذاشته شده، خانوادگی غذا میخورند و حرف میزنند. اتفاق جالبی که در بیمارستان امام خمینی(ره) افتاده، فنسی است که دور فضای سبز آن کشیده شده؛ جایی که تا همین چند ماه پیش پر از همراهان بیماری بود که با زیلو و اسباب و اثاثیه چند روز آنجا اتراق میکردند. اما حالا نه خبری از آن همه همراه بیمار است و نه آن همه بهم ریختگی.
یدالله ابراهیمی با کیسهای پر از آبمیوه به همراه خانواده گوشهای ایستاده و منتظر خواهرش است تا باهم به ملاقات بروند. پدر ابراهمی بیش از یک سال است که درگیر سرطان و شیمی درمانی است: «دکتر مجبور شد بعد از متاستاز، شیمی درمانی را دائمی ادامه بدهد. تقریباً در دو دوره 24 بار شیمی درمانی شده. در این مدت شیمی درمانی یکبار هم به داروخانه مراجعه نکردیم، حتی داروخانه بیمارستان. قبل از بستری شدن پدرم همه میگفتند دیگر بدبخت شدی و خدا به دادت برسد. باید دنبال دارو بگردی و کجاها بروی و تازه اگر داروی خوب گیرت بیاید. شنیده بودم که داروها قبلاً چینی بوده و بیماران موقع تزریق از هوش میرفتهاند. اما من نه دنبال دارو گشتم نه گرفتاریهایی را که دیگران میگفتند تجربه کردم. جالب اینکه چند وقت پیش فهمیدم دکتر چند بار به خاطر حساسیت و مقاومت پدرم دارو را عوض کرده و من اصلاً خبردار نشدهام.» او که هر روز بسیاری از آدمهایی مانند خودش را در بیمارستان دیده میگوید: «نه تنها من، که هیچکدام از آنهایی که مانند من همراه بیمار هستند هم درگیر تهیه دارو نشدهاند.»
خاطره سرگردانی همراهان برای تهیه دارو از هلال احمر به این داروخانه و آن داروخانه سر زدن و سرگشتگی و نگرانیشان کم کم از ذهنها پاک میشود. تنها نگرانی که حالا همراهان تجربه میکنند رنجی است که از حال بیمارشان دارند. تا همین چند سال پیش وظیفه پیدا کردن دارو به عهده همراهان بیمار بود و آنها بودند و کفشهای آهنینی برای دویدن و قلبی پر از نگرانی. کسانی که فامیلی آن طرف آب داشتند و میتوانستند پولی بفرستند، داروی خوب گیرشان میآمد و بقیه... تحریمهای ظالمانه شاید در حوزه صنعت نفت برای مردم ملموس نبود اما آنها با گوشت و پوست و استخوان نبود دارو را حس میکردند و اگر باز تأثیر برجام در حوزههایی دور از زندگی مردم بخوبی احساس نشود اما مردم با مراجعه به بیمارستانها تأثیر برجام را از نزدیک لمس میکنند. گذشته از برجام مدیریت علمی دولت یازدهم عزت نفس را به بیماران و همران آنها برگرداند. دیگر زنی کف سالن و روی موزائیک یخ زده زایمان نمیکند و بیماری را به خاطر بیپولی در چمنهای اطراف بیمارستان رها نمیکنند.
زهرا جانزاده حدود 35 ساله است. کمی رنگ پریده. از آمل برای دیدن دکترش به بیمارستان امام خمینی(ره) تهران آمده. منتظر است تا وقت ملاقات برسد. از اتفاقاتی که در روند درمانش افتاده میگوید. او مثل همه بیماران سرطانی که به داروهای خارجی احتیاج دارند دعا میکند که مبادا دوباره سایه تحریمهای خارجی به ایران برگردد که اگر اینطور بشود به قول خودش «دوباره بدبختی شروع میشود». زهرا نخستین بار سال 90 مبتلا به سرطان پستان شد. به قول خودش آن روزها هنوز بیتجربه بود و با فضای بیمارستان و روند درمان غریبه. او از روزهایی میگوید که به علت هزینه بالای درمان و خرید قرصهای میلیونی، خانه و زندگیاش را در تهران فروخت، از کار افتادگی گرفت و به شهر مادریاش برگشت: «روزهای سختی بود و دوست ندارم دوباره یادش بیفتم. حالا همه چیز خوب و آرام است و یادآوری گذشته و آن همه مصیبت دردی از من دوا نمیکند.»
او از تفاوت قرصهای ایرانی و خارجی و تجربهای که در دوران تحریم از سر گذرانده میگوید. یعنی سال 92؛ زمانی که میانگین ماهانه کمبودهای دارویی بیش از 300 قلم بود که به کمتر از 30 قلم در سال 94 رسید: «قرصی که باید برای بیماری مصرف میکردم «زلودا» بود. بار اول به هر طریق بود این قرص را پیدا کردیم و اما بار دوم به تحریمها خوردیم. دکترم به من گفت نمونه ایرانی را بخر و مصرف کن و اینکه هیچ فرقی با نمونه خارجی نمیکند. من هم مصرف کردم و سه بار به خاطر افت فشار بستری شدم و سری آخر هم آنقدر حالم بد شد که بیهوش شدم. سال 93 متاستاز کردم و تومور توی سرم تشکیل شد و باید درمان را با همان قرص شروع میکردم و من بشدت میترسیدم. اما اینبار خارجیاش در بازار بود و همان را مصرف کردم و خدا را شکر هیچ اتفاقی برایم نیفتاد.» زهرا جانزاده از اینکه بعضی قرصها را در شهر خودشان پیدا نمیکند و مجبور است برای خرید قرص به شهرهای مجاور برود، ناراحت است: «من در آمل زندگی میکنم و داروخانهای که در شهر آمل داروی بیماری خاص داشته باشد وجود ندارد.»
البته این تنها شکایتی نیست که بیماران و همراهان آنها دارند. آقای مظفری که به همراه همسرش روی جدول نشسته، بیماری کلیوی دارد. آنطور که خودش میگوید پسرها و عروسش که هنوز بیمه تأمین اجتماعی نیستند، توانستهاند بیمه سلامت شوند و حسابی راضیاند اما او که خودش کارمند بازنشسته آموزش و پرورش است از سردرگمی در بیمه طلایی فرهنگیان ناراحت است: «ای کاش به مسئولان میگفتید ما که بازنشسته شدهایم و سنمان بالاست، بیشتر از همکارانی که سر کار هستند، به بیمه احتیاج داریم. کاش فکری به حال بیمه طلایی ما هم بکنند.»
دستاوردهای دولت یازدهم در حوزه بهداشت و درمان به این گزارش ختم نمیشود و کارهای زیاد دیگری هم صورت گرفته که هر کدام گزارشی جدا میخواهد مانند اضافه شدن 21 هزار تخت بیمارستانی و افزایش آن به 23 تا 24 هزار تخت که معادل یک چهارم کل تختهای بیمارستانی کشور در کل تاریخ است. یا بازسازی 750 بیمارستان وابسته به وزارت بهداشت و درمان. با همه این حرفها و آمارها هنوز راه بسیار درازی برای رسیدن به روزی داریم که در کشور هیچ بیماری نگران خرید دارو یا هزینه بستری و هزاران مشکل ریز و درشت دیگر نباشد. راهی که شاید هنوز تا نیمه آن هم نرفتهایم.