به گزارش جماران، رونامه شرق با فریدون مجلسی روزنامهنگار و تحلیلگر روابط بینالملل، پیش از انقلاب تا یکی، دو سال ابتدای انقلاب، فعالیت در وزارت خارجه را تجربه کرده و محققی پرتلاش و مطلع در زمینه مسائل بینالملل است.
با توجه به درپیشبودن انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم، فضای کلی دنیا نسبت به تداوم حضور میانهروها در ایران در دستگاه اجرائی چگونه است؟
وقتی از فضای جهانی صحبت میکنیم، منظور فضایی است که شکلدهنده و تابع افکار عمومی از طریق انواع رسانههای جمعی است. منظور از افکار عمومی یعنی اروپا و آمریکا و ژاپن و جنوب شرقی آسیا، که بیشتر ثروت و صنعت و منابع انسانی و مالی و فرهنگی جهان را هم در اختیار دارند. اینان، یعنی افکار عمومی جهان، از رادیکالیسم و افراطگرایی، که به دلیل عملکرد طولانی و ضدغربی طالبانی و داعشی انگ اسلامی هم به آن زدهاند، خستهاند. ایرانهراسی برآمده از ستیز طولانی و متقابل تهران- تلآویو نیز کوشیده است آن احساس را شامل حال ایران نیز بکند. شگفت آنکه اخیرا تبلیغاتی که حتی وزیر خارجه عربستان بازیگر آن بوده، کوشیده است اتهام برپایی فاجعه ١١ سپتامبر و عملکردهای ضدغربی داعش را هم که همگی به وسیله اتباع و با حمایت مالی و تسلیحاتی عربستانیها انجام شده، به گردن ایران بیندازد. برای اثبات این اتهام کوشیدهاند اولا خاطره پرونده مختومه گروگانگیری آمریکاییها، ماجراهای دستگیری برخی از افراد دوملیتی، حمله ناشیانه و عجیب به سفارت عربستان در تهران، مواضع غیردیپلماتیک علیه رژیم اسرائیل که حتی بر تسلیحات اصولا تدافعی ایران نقش بسته بود و... را زنده نگاه دارند. درحالیکه دولت کنونی در اظهارات و کنشها و واکنشهایش کوشیده است به معیارهای دیپلماتیک و تبعیت از اصول حقوق بینالملل پایبند باشد در عین اینکه موضع علیه رژیم اسرائیل و حماقتهای سعودیها را نیز حفظ کند. این مسئله باعث شده طرفهای خارجی نسبت به این رفتار سازنده دستگاه اجرائی ایران، واکنشهای مثبتی نشان دهند هرچند از رفتارهای برخی دیگر از بخشها، حس خوبی ندارند.
چقدر اروپا میتواند این موضع دولت ایران را تقویت کند؟ بارها انتقاد شده که چرا آنها جدیتر وارد دادوستد بازرگانی و دیپلماتیک با دولت روحانی نمیشوند؟
اروپا درحالحاضر برای فائقآمدن بر بحرانهای اقتصادی و افزودن بر توان مقابله با رقبای تازه در عرصههای صنعت و تولید نیاز به صلح و آرامش و سازندگی دارد و از طولانیشدن جنگهای داخلی خاورمیانه و امواج مهاجران جنگی متحمل زیان بسیار شده است، ضمن آنکه بسیاری از احزاب سیاسی آن به نوعی بیگانهستیزی روی آوردهاند و بیش از هرچیز خواهان بازگشت اعتدال و صلح و توسعه روابط بازرگانی با همسایگان تاریخی خود در خاورمیانه است. آنها از هرگونه بازگشت به افراطگرایی خصوصا در ایران که در دوران روحانی توانسته آرامش خود را حفظ کند، نگران هستند. آنها امیدوارند میانهروی و اعتدال و دوریگزینی از شیوههای داعشی و حتی مبارزه با آن از سوی ایران، ادامه یابد.
پس چرا در عمل، متناسب با این نگرانی عمل نمیکنند؟
مشکل، متحدان غربی در منطقه هستند که کشورهای غربی منافعی در آنها دارند. عربستان و اسرائیل علنا خواهان براندازی نظام و کشور ایران هستند. اتفاقا این کشورها نگران ادامه میانهروی و اعتدال در ایران هستند و امیدوارند رویکارآمدن دولتی افراطی و رادیکال بهانه لازم برای جنگ بهعنوان «راهحل نهایی» را به دست غرب بدهد. در مورد عربستان شاید ریشههای نوعی احساس و تمایل سرکوفته تاریخی و سودجوییهای کنونی نفتی دخیل باشد، اما درباره اسرائیل میتوان گفت که این کشور از یک سو از رادیکالها حمایت میکند اما خواهان جنگ هم نیست. زیرا تاکنون توانسته از شعارهای افراطی که علیه این رژیم سر داده شده، با مظلومنمایی سود بسیار ببرد و دشمنان منطقهای خود را به جان یکدیگر بیندازد. آمریکا نیز، اکنون بیش از همیشه، تحتتأثیر و پیرو امیال اسرائیل است. به این دلیل تمایل و تبلیغات دوستان منطقهای و تأثیرگذار غربی، ایجاد و تشدید برخی مسائل قومی و البته تبلیغات ضددولت اعتدالی روحانی است. آنها به خوبی تحولات داخلی ایران را میبینند که در اثر تبلیغات و عملکردهای افراطیون داخلی، روحانی نتوانسته از همه مفاد برجام به سود منافع ملی همه ایرانیان بهره ببرد. این رژیمهای منطقهای خواهان دلسردی و عدم مشارکت مردم در انتخابات به بهانههای گوناگون هستند چراکه در غیاب آرای مردمی، عملا عرصه در اختیار افراطیونی قرار میگیرد که بیشتر به بهرهمندی در پناه شعارهای ستیزهجویانه میاندیشند و این همان چیزی است که این رژیمها آرزوی آن را دارند. اینکه ایران به دوران احمدینژاد باز گردد. در این حوزه، جریانهای ناراحت داخلی و این رژیمها، کاملا همسو هستند و صدای مشترک دارند.
اینکه دولت روحانی، مشکلاتی در اجرای یک سیاست خارجی منسجم دارد، امر مشخصی است. سؤال من این است که غرب میخواهد روی منافع با رژیمهای مرتجع و ناقض حقوقبشری مانند سعودی و اسرائیل حساب باز کند و منتظر انفجارهای هر روزه در پایتخت خود از سوی گروهکهای اقماری اعراب باشد یا ایرانی را که رفتاری سازنده دارد، ترجیح بدهد؟
جهان غرب، حتی آمریکا و در کنار آن آسیای شرقی، خواهان توسعه روابط بازرگانی و اقتصادی در پناه آرامش و اعتدال است. آنها طبیعتا از دولتی اعتدالی که به نوبه خود به منافع ملی، رفاه عمومی و توسعه اقتصادی و اجتماعی میاندیشد، استقبال میکنند، آن را به سود خود میدانند و آن را ترجیح میدهند؛ اما فراموش نکنیم طبیعتا سیاست اجرائی، استفاده از گزینه دیگر را هم در آستین دارد. معتقدم با بودن دولتی اعتدالی که عملکردش به سود مردم خود و به سود تعاملات بینالمللی است، نیازی به فشار بیشتر نخواهد بود. برخی رفتارهای غیرسازنده داخلی هم بهانههای مداخلات منطقهای را به دست آنها میدهد و بازاریابیهای تسلیحاتی را جایگزین منافع تجاری و اقتصادی متعارف آنها با ایران میکند.
بارها محافل تندروی آمریکایی از قدرتمندترشدن ایران در دوران روحانی و امتیازاتی که از دنیا گرفته، سخن گفتهاند و از آن ابراز تأسف کردهاند. این یعنی آنها ترجیح میدهند با مدلی مانند دولت احمدینژاد یا بدل آن، طرف باشند تا افرادی که ادبیات دیپلماسی جهانی را میشناسند و به زیروبم آن آشنا هستند؟
محافل تندروی آمریکایی حامی منافع و خواستههای رژیم اسرائیل هستند. آقای هاگای (حجی)، استاد منتقد اسرائیلی دانشگاه تلآویو، در کتاب «ایرانهراسی» مینویسد وقتی احمدینژاد با آن شعارهای افراطی به ریاستجمهوری ایران انتخاب شد، اسرائیل شادمانی کرد؛ زیرا بهانه لازم را برای آزادی عمل خود پیدا کرد. نگرانی محافل تندروی آمریکایی از قویشدن ایران، این است که مبادا اهداف آرمانی و نابودسازی اسرائیل در ایران تداوم یابد؛ در این صورت، مقابله و ستیز با دولتی رادیکال در ایران یا مشغولداشتن آن به جنگهای فرسایشی و به ضعف و فقر کشاندن آن برای محافل افراطی آمریکا مطلوبتر است؛ اما منافع تجاری و اقتصادی آمریکا آرزومند دولتی اعتدالی است تا بتوان با آن برای حل و رفع مسائل، مذاکره کرد.
چقدر احتمال میدهید ایالات متحده دونالد ترامپ، در این یک ماه دست به رفتارهایی بزند که میتواند روی انتخابات در ایران تأثیر بگذارد؟
تهدیدها و رفتارهای ضدایرانی ترامپ در این مدت کوتاه فقط توانسته بر احساس خشم مردم ایران بیفزاید و جز کسانی که جنگافروزی میان آمریکا و ایران را مرهمی بر کینهتوزیهای خود میدانند، بقیه ایرانیان از رفتارهای نابخردانه ترامپ آزردهاند؛ اما این احساسات موجب نمیشود در انتخابات ایران به جریانی که رفتار غیرسازنده در ارتباط با دنیا دارد، رأی بدهند. مردم این دوره را تجربه کردهاند و نتیجه شعارهای احمدینژادی را در سفرههای خود دیدهاند و دیگر گول آن را نخواهند خورد. این احساسات مشوق مردم به رأیدادن به کاندیدای اعتدالی و پیرو عقلانیت خواهد بود که به ترجیح منافع ملی ایران و ایرانیان و دوریکردن از جنگ بیندیشد.
منظورم این است ترامپ به طرق مختلف تلاش کند با افزایش فشارها و...، دیپلماسی دولت روحانی را ناکارآمد جلوه دهد تا همان جریانی بر سر کار بیاید که مطلوب اسرائیل و عربستان است.
اتفاقا مردم میدانند هرگونه تأخیر در تأثیرگذاری کامل برجام بر سفره و اقتصاد آنها، حاصل برخی عملکردها و شعارهای نابهنگام و خنثیکننده افراطیون و برخی تندروهای داخلی بوده است. در ضمن با توجه به بیمی که رفتارها و خیز دوباره برخی جریانات ماجراجوی داخلی در دل آنها انداختهاند، نگران هرگونه سرمایهگذاری و توسعه روابط بانکی و تجاری هستند. آنها رصد میکنند اگر در انتخابات ایران، جریان مقابل اصلاحطلبان و اعتدالیون پیروز شوند، آنقدر سرمایهگذاری نکرده باشند که برای بازگرداندن آنها و ایجاد محدودیتها، نیاز به اقدامات حاد تازهای داشته باشند. البته معلوم نیست شعارهای تندروهای ایرانی تا چه اندازه واقعیت داشته باشد؛ زیرا آنهایی که برجام را بد میدانند، آگاه هستند که کلید ابطال برجام در دست ایران است. کافی است سامانه پایش سایتهای هستهای را خاموش کنند؛ بلافاصله برجام خنثی میشود و آن قطعنامههای شورای امنیت (همان کاغذپارههای احمدینژاد) به قوت اجرائی خود بازمیگردند. غربیها و حتی آمریکاییها هم عملا منتظر سرنوشت انتخابات ایران هستند. هرچه شعارهای تند و جنگطلبانه شدیدتر شود، مردم بیمناکتر شده و به عقلانیت، صلح و ثبات رأی خواهند داد.
به نظر شما چه نوع دولتی در ایران، برای اسرائیل خطرناکتر است؟
بهعنوان یک کارشناس سیاسی و بینالمللی، خود را ملتزم به اصول روابط و حقوق بینالملل و ملزم به رعایت مصوبات سازمان ملل و خصوصا قطعنامههای شورای امنیت، مانند قطعنامه ٢٤٢ درباره الزام به خروج این رژیم از سرزمینهای اشغالی بعد از جنگ ١٩٦٧ و همچنین قطعنامه اخیر شورای امنیت درباره غیرقانونیبودن خانهسازی در ساحل شرقی رود اردن و اصل الزام اسرائیل به پذیرش نظام دودولتی و نیز پرداخت غرامات و خسارات به فلسطینیهایی که حقوق و منافع آنان بر اثر اشغالگری و تجاوزات این رژیم آسیب دیده است، میدانم. به همان روال که آنها از آلمان غراماتی ستاندند. جنگ و ستیز و زندگی موقت مادامالعمر در اردوگاهها، باید پایان یابد و صلح نیز بهایی دارد. اسرائیل به دنبال بهانههایی است که این قطعنامهها را نقض کند، به بهانه دفاع از موجودیت خود زیر بار آن نمیرود و خود را مشمول مجازاتهای عدم اجرای قطعنامههای مزبور نمیداند. بههمیندلیل حضور دولتی احمدینژادی را در ایران ترجیح میدهد، زیرا دولت اعتدالی با حمایت از قطعنامهها و همراهی و همصدایی با جامعه کشورهای غربی در تعامل حقوقی و قانونی، آنها را در موضع تدافعی و ملزم به اجرای قطعنامهها و پذیرش غرامات و تحمل مجازاتها قرار میدهد. در عوض دولتی ماجراجو در ایران، بهانه لازم را برای مظلومنمایی و جلب حمایت افکار عمومی حامیان و وقتکشی و ادامه تجاوزکاریهایش در اختیار آن کشور قرار میدهد.
آیا این فشارها بر یک دولت خاص در ایران متمرکز است یا هدف آن مجموعه ساختار در ایران است؟ و اگر هدف همه مجموعه است، پس چرا برخی جریانات ماجراجو در شرایط فعلی که با رئیسجمهوری نامتوازن در آمریکا طرف هستیم، حاضر نیستند سنگر دیپلماسی دولت روحانی را تقویت کنند؟
تندروها فراموش کردهاند که اواخر دوران احمدینژاد علاوه بر پاسخندادن رئیس دولت درباره ٧٠٠ میلیارد دلار درآمد نفتی، صادرات نفت ایران به یکسوم کاهش یافت و کشور رو به تحریم و قطع کامل صادرات نفت میرفت. اکنون آن صادرات به لطف برجام و تلاش وزارت نفت روحانی، سه برابر شده است. صادرات و تولیدات پتروشیمی و صنایع دیگر به آن افزوده شده است. اینها در شرایطی به دست آمد که ایران دو سال دوران روحانی تحریم بود و نفت هم ٣٠ دلار شده بود. حالا بهای نفت هم به نسبت آن ٣٠ دلار، تقریبا دو برابر شده و فروش هم بیش از دو برابر. آنهایی که آن بلا را بر سر کشور آورده بودند، دوباره به هوس افتادهاند بر سر خوان نعمت بازگردند!! فراموش کردهاند «کین همه در سایه برجام بود».
برای آنان نه منافع ملی مهم است و نه دیپلماسی و مبارزه با شخص یا مجموعه. آنها خواهان دستیابی به قدرت و دولت و منابع آن و حذف نهادهای نظارتی مانند سازمان برنامه و آزادی عمل کامل هستند. پس چرا باید به منافع ملی و تقویت دولت روحانی برای کارآمدی بیشتر ایران فکر کنند؟ برای آنها پول و منافع محافل خودشان مهم است و بس.
پیشبینی میکنید چقدر سیاست خارجی در جریان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری، هدف هجمههای نامزدهای رقیب روحانی واقع خواهد شد؟
سیاست خارجی دولت روحانی بهطوریکه تاکنون نشان داده، مبتنی بر تشنجزدایی و بهاصطلاح «متانت» در عرصه بینالمللی بوده است. توانستند ایران را از انزوا و روابط محدود خارج کنند. در دولت قبل ما با کشورهایی مانند نیکاراگوئه و ونزوئلا [بالقوه ثروتمند و به فقر کشیده شده در دوران جانشین چاوز] و کومور و بورکینافاسو و جیبوتی -آن هم به بهای خرید دوستی به بهای گزاف- در ارتباط بودیم و مدیران کل وزارت خارجه کشورهای دیگر هم حاضر نبودند به ایران بیایند. حالا به روابط با کشورهای واقعی جهان بازگشتهایم که میتواند برای ایران حضور و مشارکتی بینالمللی در حدود شأن کشور به ارمغان آورد که متضمن منافع ملی است. مردم ایران این را مشاهده میکنند. طبیعتا رقبای روحانی با این توانمندی مخالفت خواهند کرد و انواع ابزار «سیمایی» و «صدایی» لازم را هم در اختیار دارند، اما مردم قاعدتا منافع ملی و احترام در دنیا را به آنگونه بهانههای توهمی و شعاری و ادعای «مدیریت جهان» ترجیح میدهند.
یعنی مردم ایران با وجود فراز و فرودهای چهار سال اخیر و تبلیغاتی که درباره ناکارآمدی برجام شده است، سیاست خارجی تنشزدایی را ترجیح میدهند؟
مردم در مسائل مهم و بینالمللی از عقلای خودشان تبعیت میکنند. ایران سه هزار سال تاریخ سیاسی و روابط بینالمللی داشته، از جنگها آسیب دیده و همیشه در طول تاریخ از صلح و سازگاری منتفع بوده است. مردم قاعدتا طرفدار نگرش عقلانی یعنی حضور محترمانه در عرصه جهانی و بهرهمندی از صلح و تعامل و مذاکره و دفاع از منافع ملی در مقابل همه کشورها هستند که معنای استقلال واقعی است و از دوریگزینی و ستیزهجویی بیزارند. تن به تحریم و محدودیتدادن در واقع تضعیف استقلال کشور است. هنوز دستاوردهای برجام جز در برخی حوزهها روشن نشده و نیاز به هماهنگی نهادهای مختلف در درون کشور دارد تا بدون هرگونه قیدوبند و شرط غیرمتعارف بتوان با دنیا روابط پولی و مالی و فرهنگی و سیاسی داشت. باید دلایل محدودیتها بررسی و بر سر آن مذاکره و تعامل شود. مردم واقعا اینها را میفهمند.
کشورهای منطقه با توجه به وضعیت اخیر در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس و همراهینکردن چند کشور با موضع عربستان در همه زمینهها از جمله ایران، حضور دولت روحانی در پاستور را ترجیح میدهند؟
کشور عربستان ثروتمند است و رو به قرن بیستویکم و پشت به قرن یکم دارد! قرن بیستویکم با حکومت آمیخته با مالکیت خانوادگی سازگاری ندارد و حکومت قرنیکمی با این ثروت و جمعیت ٣٠میلیونی و جاهطلبیهای توسعه علمی و صنعتی و رسیدن به «مرزهای تمدن بزرگ» با هدف اعلامشده ٢٠٣٠ ناسازگار است. این یعنی تزلزلی کارساز که دیگران یعنی دوستان غربیشان هم میدانند. بقیه کشورهای منطقه هم از یک سو ملاحظه این «برادر بزرگ» را میکنند و از سوی دیگر هم نگران برتریطلبی اربابانه آن هستند. هرکدام از کشورها، از این کشور و ادعاهایش سوابقی دارند. عربستان در آغاز جنگ یمن در ١٣ ماه قبل نمایشی از اتاق تبلیغات جنگ مانند کاریکاتوری از اتاقهای جنگ آمریکایی در عملیات کویت و عراق با همان یونیفرمهای آلاپلنگی و نقشهها و نوراندازی لیزری و شعارهای شتابزده به راه انداخت، با این توهم که در چند روز کلک کار را میکند. کشورهای کاسبکار همسایه هم در رودربایستی، چندماهی تحمل و در زیانهای این جنگ بیسرانجام مشارکت کردند. اکنون ترجیح میدهند دنبال کار خودشان بروند و رهین منت و پاسخگوی خواستههای بعدی عربستان هم نباشند. کشورهای پیرامونی اتحادیه قبایلی عربستان، همگی آمیختگی شدید و قدیمی فرهنگی و مذهبی با ایران و ایرانیان دارند و مایل به برهمزدن تعادل هویتی خودشان نیز نیستند و به آینده و تحولات آن نیز میاندیشند.
آیا حل مسئله حج، میتواند دستاوردی برای دیپلماسی منطقهای روحانی به حساب آید؟
مسئله حج میتواند متقاضیان مستطیع را راضی کند، اما تصور نمیرود رفتار ناروای سعودیها بهتر از سالهای «غیرخصمانه» باشد. مردم برای اصلاح دوجانبه رفتار سیاسی و اجتماعی اولویت قائلاند. برقراری دوباره حج و قبول شرایط دشمن و تکرار اهانتها مردم را خوشحال و راضی نمیکند و ربطی هم به دیپلماسی منطقه ندارد.
روسیه چه موضعی در این میان خواهد داشت؟
روسیه باید بسیار بکوشد تا در میان ایرانیان اعتمادسازی کند و در اوکراین امتیازی به اروپا و غرب داد و میخواهد امتیاز کریمه و شرق اوکراین را تثبیت و تحریمها علیه خودش را لغو کند. ایران و روسیه بهعنوان دو همسایه بزرگ و ثروتمند حق دارند با یکدیگر روابط گسترده اقتصادی، صنعتی و گردشگری داشته باشند. اما جز گردشگری ایرانیان، از روی ناچاری، بقیه حرفها مربوط به آینده است. عجالتا روسیه در مقایسه با غرب و شرق (چین، ژاپن، کرهجنوبی)، هنوز کالای قابل عرضهای برای ایران ندارد (جز کالای نظامی که خارج از بحث است) و ایرانیان هم آشنایی با بازارهای روسیه و امکانات بانکی و حملونقل شناختهشدهاش ندارند. از لحاظ سیاسی میدانند که روسیه منافع روابط خود را با غرب به مضار و خطرات رابطه با ایران در شرایط غربستیزی، ترجیح میدهد. روسیه بدش نمیآید با بهرهمندی ابزاری از ایران مراحلی را سپری کند. روسیه عملا و از لحاظ تاریخی و فرهنگی و مذهبی بخشی از اروپاست، گوشهچشمی هم به همسایگان دارد. ما نیز باید گوشهچشمی به آن داشته باشیم.