روی ترک موتور نمیتوان مملکت را اداره کرد.
به گزارش جماران، روزنامه امید ایرانیان نوشت: دولت یازدهم آخرین ماههای خود را پشت سر میگذارد و یک ماه دیگر قرار است تا در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، حسن روحانی رییس دولت با رقبای متعددش از جناح اصولگرا برای دومین دوره ریاست جمهوری رقابت کند. جریانی که از روزهای ابتدایی روی کار آمدن حسن روحانی به شدت از سیاستهای او انتقاد میکرد و تا همین امروز هم این انتقادها را ادامه دادهاست.
احمد شیرزاد استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است که دولت حسن روحانی دستاوردهای متعددی طی چهار سال گذشته به خصوص در عرصه سیاست خارجی داشتهاست. هر چند این فعال سیاسی معتقد است که دستاوردهای دولت روحانی منحصراً وابسته به وجود این دولت نبود و ممکن بود در صورت انتخاب دولتی دیگر به جای روحانی نیز برخی از این دستاوردها محقق شود، اما تاکید میکند که روحانی توانستهاست بسیاری از این نتایج را به صورت بهتری نسبت به گزینههای رقیبش کسب کند و شاید اگر دیگرانی به جای او انتخاب میشدند استفاده از فرصتها در سیاست خارجی به کندی یا با اهمال انجام میگرفت.
شیرزاد بزرگترین نگرانیاش از انتخابات پیش رو را نیز نوعی سادهانگاری و سهلانگاری در مورد اداره دولت در بین نامزدهای اصولگرا میداند. به اعتقاد این استاد دانشگاه برخی از شعارهایی که از سوی نامزدهای برجسته اصولگرا در مورد اشتغال و توسعه مطرح میشود، بارها فراتر از ظرفیت و کشش اقتصادی کشور است.
احمد شیرزاد برای آینده کشور پس از انتخابات ریاست جمهوری سه حالت را پیش بینی میکند، به اعتقاد او اگر روحانی بتواند موفق شود تا برای دومین دوره در مقام ریاست جمهوری قرار بگیرد، کشور در ادامه مسیر رشد و توسعه قرار خواهد گرفت، در حالت دوم اگر یکی از نامزدهای اصولگرا جانشین او شود، به نوعی به دلیل تغییر سیاستها و افتادن کشور در مسیر یک چرخه آزمون و خطا در بهترین حالت کشور در همین وضعیت کنونی در جا خواهد زد، و در سومین حالت شیرزاد میگوید اگر احمدینژاد یا یکی از اعوان و انصارش به عنوان رییس جمهور انتخاب شوند کشور به شدت به عقب بازخواهد گشت.
در ادامه متن کامل گفتوگوی «امید ایرانیان» با دکتر احمد شیرزاد استاد فیزیک ذرات بنیادین دانشگاه صنعتی اصفهان و تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب را مطالعه میکنید:
آقای دکتر شیرزاد سال ۱۳۹۲ زمانی که حسن روحانی دولت را در اختیار گرفت، وضعیت کشور به لحاظ سیاست خارجی و موقعیت بینالمللی در چه شرایطی بود و اگر بخواهیم شرایط آن زمان را با امروز مقایسه کنیم، به نظر شما چه تغییری در شرایط کشور طی سه سال و نیم گذشته پدید آمدهاست؟
دوره آقای احمدینژاد با اوجگیری فشارها به ایران در پرونده هستهای مصادف بود. چندین قطعنامه و بیانیه در آژانس و هم در شورای امنیت علیه ما وجود داشت. حلقههای ما محاصره علیه ما همینجور تنگتر میشد. تحریمها و تهدیدها به حدی شدید شدهبود که مردم ما حتی در زندگی عادی هم دچار مشکل شدهبودند.
طی سالهای اخیر به اندازه کافی در مورد اینکه وضعیت گذشته ایران در سالهای پیش از روی کار آمدن دولت روحانی در عرصه بینالمللی چه بود سخن گفتهشدهاست. چه از سوی آمریکا، چه از سوی اتحادیه اروپا و چه از سوی سازمان ملل متحد به صورت پیوسته علیه شخصیتهای حقیقی و حقوقی ایرانی و غیرایرانی که با ایران همکاری میکردند روز به روز تحریمهای جدید وضع میشد. اعتبار ایران و ایرانی در وضعیت بسیار ناخوشایندی قرار داشت.
البته همه این مسائل امروز حل نشدهاست. ما هنوز هم اختلاف منافع و تنشهایی در مسائل مختلف با قدرتهای جهانی داریم. اما دست کم امروز موقعیت و جایگاه ایران در سطح جهانی و سطح منطقهای تغییر چشمگیری کردهاست.
البته برخی از این تغییرات از همان دوره آقای احمدینژاد شروع شدهبود. به خصوص بعد از پیدایش گروه تروریستی داعش در خاورمیانه، مجموعه حوادث منطقه مقداری به نفع ما رقم خورد و غربیها به این نتیجه رسیدند که استراتژی مخالفت با ایران میتواند باعث تقویت گروههای تروریستی و افراطی در منطقه شود. در نتیجه میتوان گفت که توافق هستهای و مذاکرات با قدرتهای جهانی دستاوردی نبود که منحصر به دولت یازدهم باشد، بلکه بخشی از آن نتیجه شرایطی بود که در منطقه ایجاد شدهبود و قدرتهای جهانی را در موقعیتی قرار دادهبود که تمایل بیشتری به تعامل با ایران نشان بدهند.
یعنی اگر دولت آقای احمدینژاد هم ادامه پیدا میکرد میتوانست به توافق هستهای برسد؟
از هر دولتی انتظار میرود این است که اگر در شرایطی قرار گرفت بتواند از آن شرایط نهایت استفاده را برای منافع ملی ببرد. دولت روحانی در این کار موفق بود و از تمایل دولتهای غربی به تعامل با ایران نهایت استفاده را برد. یک دولت نمیتواند با یک تصمیم یا مصوبه در هیات دولت موضع دیگران را نسبت به خودش عوض کند، چنین مسائلی نیاز به زمان و مذاکرات طولانی، کارشناسان نخبه و مذاکرهکنندگان کارکشته دارد.
بسیاری از اتفاقاتی که در سیاست خارجی می افتد به موضع ما بستگی دارد، گاهی در ازای تغییر موضع از سوی ما طرف مقابل هم یک موضعگیری مثبت نشان میدهد.
در مجموع نمیتوان گفت که هر کسی جای آقای روحانی بود میتوانست همین نتایج را بگیرد. قاعدتاً نمره خوبی باید به دولت داد، به خصوص که بهترین دیپلماتهایی را که در مجموعه نیروهای جمهوری اسلامی داشتیم به کار گرفت تا مذاکرات را با گفتگوهایی نفس گیر و طولانی به ثمر برساند.و نباید فراموش کرد که این دستاوردها در سیاست خاریح فقط منحصر به مذاکرات هستهای نبود، روابط ما با کشورهای اروپایی بسیار بهبود یافتهاست. همین هفته گذشته بود که کنگره آمریکا قرار بود تحریمهایی را علیه ایران تصویب کند و اروپاییها با فشار بر آمریکا جلوی تصویب این تحریمها را پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران گرفتند. در واقع دولت ناشی آمریکا قصد داشت موضعگیریهای هجومی داشتهباشد که اروپاییها جلوی آن را گرفتند. این موضع اروپاییها مدیون تلاشهای فراوان و سفرها و مذاکراتی است که تاکنون از سوی دستگاه سیاست خارجی دولت روحانی انجام شدهاست.
از طرفی دیگر ما روابط بسیار سازندهای هم با روسیه و چین داریم. امروز رابطه ایران با روسیه در مساله سوریه باعث شدهاست که ایران به عنوان یک قدرت منطقهای تأثیر گذار از سوی همه کشورهای جهان به رسمیت شناختهشود.
میتوان گفت که روحانی مجموعه متنوع و متوازنی از روابط سیاسی و دیپلماتیک در طول دولتش برای کشور به ارمغان آوردهاست.
بر میگردم به سؤال قبل، آقای احمدینژاد در مصاحبهای که اخیراً در شبکههای اجتماعی منتشر شدهاست مدعی میشود که سال ۹۱ به گفته او «ایران هستهای شدهبود» و به نظر او باید تعامل با کشورهای دیگر صورت میگرفت، اما در جلساتی که او مدعی میشود نظر او را نمیپذیرند و او کنار مینشیند و نظاره میکند تا سیاستهای پیشین ادامه پیدا کند. در واقع در این مصاحبه مدعی میشود که پیش از روحانی او میخواسته تا با قدرتهای جهانی در پرونده هستهای تعامل کند، آیا اگر روحانی در انتخابات یازدهم انتخاب نمیشد چنین تعاملی امکانپذیر بود یا توافقی مانند برجام حاصل میشد؟
باید ببینیم در انتخابات دولت یازدهم سناریوی رقیب یا جایگزین روحانی چه قرار است باشد. دولت آقای احمدینژاد که قرار نبود به دور سوم برسد. اگر آقای روحانی انتخاب نشده بود مثلاً جایگزین آقای جلیلی انتخاب شدهبود باید با او مقایسه کرد.
آقای جلیلی کسی نبود که برای ایران بتواند دیپلماسی جلو ببرد. با این حال شرایط مذاکرات با دولتهای غربی در آن زمان وجود داشت و انعطاف از طرفها آنها نشان داده میشد. اما از سویی باید به نیروها و عناصری از طرف ما به کار گرفته شوند که بتوانند در برابر این انعطافها واکنش مناسب نشان دهد.
راه فرضی دیگر این بود که دولت آقای احمدینژاد را فردی مانند آقای رحیم مشایی دنبال میکرد. در این حال به نظر من حرف آقای احمدینژاد بی پایه نیست. درست است آقای احمدینژاد به این نتیجه رسیدهبود که پرونده هستهای را با موضعگیری و رویکرد جدید حل کند، موضوع را جمع کنند و به نتیجه برساند. من فکر میکنم که حتی در صورت به قدرت رسیدن شخصی مانند مشایی هم شرایط پرونده هستهای به آن وضعیت دولتهای نهم و دهم نمیماند.
ولی آیا ما میتوانستیم همین مقدار امتیازات را در برجام بگیریم یا نه، سؤال دیگری است که جواب آن به نظر من منفی است.
ممکن بود مذاکرهای شروع شود و شش هفت سال طول بکشد و کشور در برزخی بلند مدت باقی بماند. واقعیت این است که اگر منصفانه نگاه بکنیم ممکن بود حتی در صورت عدم انتخاب روحانی هم مذاکرات جدی صورت بگیرد و مذاکرات وابسته به شخص روحانی نبود، اما نتایج مذاکرات متفاوت بود. مثلاً ممکن بود که مذاکرات انقدر طول بکشد که دولت اوباما تمام شود و با آمدن آقای ترامپ همه چیز به هم میریخت. فراموش نکنیم که به هر حال در دولت اوباما فرصتهایی وجود داشت که برخی از دستاوردها برجام محکم شد و امروز هر چه اصحاب آقای ترامپ تلاش میکنند اینها را به هم بزنند، امکانپذیر نیست.
حالا اگر از انتخابات یازدهم چهار سال جلو بیاییم و به انتخابات پیش رو نگاه کنیم، در انتخابات دوازدهم به نظر شما نگاههای رقیب دولت روحانی در عرصه سیاست خارجی چه چیزی برای عرضه دارند؟ آیا فکر نمیکنید به نوعی شاهد این هستیم که گروهها سیاسی برای چیدن میوه عملکرد چهارساله روحانی هجوم آوردهاند؟
دستاوردهای دولت یازدهم محدود به سیاست خارجی نبودهاست در عرصه اقتصادی شاهد روغنکاری در چرخهای اقتصادی کشور بودهایم، البته خب اشکالات زیادی هنوز برجا ماندهاست. اما اینکه این مسائل چگونه حل بشود نگاههایی که ما میبینیم فقط چیدن محصول دسترنج دولت قبل نیست بلکه حرفهایی زده میشود که از آدمهای عامی انتظار میرود. کسانی میآیند و شعارهایی میدهند که ما میآییم و ظرف یک دوره چهارساله درآمد کشور را پنج برابر میکنیم، کسانی که خیلی هم ادعایشان میشوند و مدعی مدیریت و سابقه هستند، اما درست مانند همانهایی حرف میزنند که بدون سوابق سیاسی برای ثبت نام آمدهاند.
وقتی میآیند میگویند که ما سالی چند میلیون شغل ایجاد میکنیم به نوعی گندهگوییهای دولتهای نهم و دهم را به ذهن متبادر میکند.
من احساس میکنم نوعی توهمزدگی و دوری از واقعیتگرایی در بین نامزدهای جریان اصولگرایی دیده میشود. امروز مساله کسانی که در انتخابات ثبتنام میکنند صرفاً میوهچینی نیست بلکه مساله سادهنگری و سهلانگاری است. من چون ترک موتور سوار شدم و توانستهام یک شهر را اداره کنم، دلیل نمیشود که بتوانم کشور را هم از روی ترک موتور اداره کنم. مساله اداره کشور مساله سادهای نیست.
مجموع درآمد و ظرفیت اقتصادی کشور در بهترین شرایط اگر بیشترین سرمایهگذاری خارجی ممکن را هم داشتهباشیم میتوانیم رشد ۸ درصد و ۹ درصد اقتصادی داشتهباشیم، اما برخی از شعارها و ادعاهای این نامزدها نیازمند نرخ رشد اقتصادی ۲۰ تا ۳۰ درصدی است.
این توهمزدگی بعضی از اصولگرایان است که با حرف و شعار میتوان کشور را اداره کرد. همین که فکر کنند اداره کشور همین است که رفقا را جمع میکنیم دور هم کشور را اداره میکنیم. از این بعد است که اینها متوجه نیستند که همین میزان تغییر که ایجاد شدهاست با زحمت زیاد ایجاد شدهاست، و آنچه نیاز است استمرار تلاشها برای نگه داشتن دستاوردها است. برخی از نامزدهای اصولگرا واقعاً اگر قصد اداره کشور را دارند باید کارشناسان خبره اقتصادی در کنارشان داشتهباشند تا بتوانند نگاه صحیحی به مسائل اقتصادی داشتهباشند، چون اگر بر اثر اتفاق به ریاست جمهوری اتفاق شوند و بخواهند چنین شعارهای سهلانگارانهای را اجرا کنند، آنگاه کشور با مشکلات عمده و جدی مواجه خواهد شد.
به عنوان آخرین سؤال تصور میکنید اگر آقای روحانی در انتخابات پیش رو موفق نشود و یکی از رقبا به جای ایشان موفق شود، وضعیت سیاست خارجی کشور به خصوص آینده برجام در چه شرایطی قرار خواهد گرفت؟
من فکر میکنم برخی چیزها قابل به هم زدن نیست، مثلاً مخالفان برجام یک حرفشان در دهانشان یخ زده است. همانگونه که دولت ترامپ و آمریکاییها نتوانستند برجام را به هم بزنند، در ایران هم اینگونه نیست که یک سری روی کار بیایند و برجام را به هم بزنند. ما به این نیاز داریم که قدمهای رو به جلو برداریم.
من فکر میکنم اگر آقای روحانی برای دوره دوم انتخاب نشود ما در چرخهای از سعی و خطاها گیر خواهیم کرد. تا این دولت بفهمد که تصمیمگیری در سطح کشوری چگونه است و چه ویژگیهایی دارد، مهمترین اتفاقی که خواهد افتاد سوختن فرصتها است. اما به غیر از آقای بقایی و احمدینژاد که انتخاب آنها به معنای عقبگرد خواهد بود، در صورت انتخاب اصولگرایان ما به نوعی دچار درجا زدن خواهیم شد. ولی اگر آقای بقایی انتخاب شود با این شعارهایی مانند یارانه نقدی ۲۵۰ هزار تومنی اینها که میدهند دقیقاً به معنای هرج و مرج اقتصادی و عقبگرد به همان دوران بیانضباطی و به همریختگی دولتهای نهم و دهم خواهد بود.