مشکل اصلی اصول گرایان از هر حزب و جریانی که باشند فقط وحدت نظر آنان نیست، بلکه با یک مشکل بزرگ و مسئلهای بزرگتر هم به فرض گذر از مرحله اتحاد نظری و سیاسی رو به رو خواهند بود.مشکل بزرگ آنان احمدی نژاد و جریان وابسته به اوست که بیشترین تلاش انتخاباتی را در روزهای اخیر داشته است.
به گزارش جماران، او از این جهت مشکل ساز است که خود را جدا و برتر از اصول گرایان میداند و حتی معتقد است اگر در انتخابات سال 92، مداخله میکرد، آن شکست سنگین متوجه اصول گراها نمیگردید. او خود را به جریان اصلاح طلبی نزدیکتر میداند.
راجع به او حرف جدیدی برای گفتن وجود ندارد ولی نکتهای که نباید از آن غفلت شود، پایگاهی است که نوع رفتار و ادبیات گفتاری او و رعایت نکردن خطوط قرمز نظام، در میان اقشاری از جامعه برایش فراهم نموده است.البته هر فردی اگر اجازه داشت اینگونه راحت از مرزهای مصلحت حاکمیت عبور کند و خلاف واقع گفتنهایش بزرگ و بزرگتر گردد، میتوانست همین جایگاه را کسب نماید.برای همین ویژگی است که اردوگاه اصولگرایان هر چند از او و اطرافیانش مرتب توهین و تهمت میشنود ولی بازگوشه چشمی به سبد آراء او دارد و شاید با بکارگیری وسایلی که البته در سیاست منهای دین مجاز است! بتوان از میان آن همه هیاهو و شعارهای داغ، متحدی سهیم در قدرت احتمالی را شکار کرد.
اما اینها فرضیات سیاسی است که ممکن است در چند روز آینده تحقق یابد و یا نیابد.احتمال به وحدت نرسیدن اصولگراها و یا باقی بودن احمدینژاد بر مواضعش دال بر حمایت از بقایی و ظهور یک جریان سوم در صحنه سیاسی نظام نیز نباید فراموش گردد. البته در چنین حالتی راه برای رئیس دولت تدبیر و امید هموارتر میشود تا دور دوم ریاست جمهوریاش را ادامه دهد، همان چیزی که مرسوم دهههای گذشته دولتها بوده است.
اما مسئله بزرگتر پیش روی جبهه پایداری و یا جبهه نیروهای مردمی، دقیقاً خود مردم میباشند. عناوین که نمیتوانند بر واقعیتها تاثیری داشته باشند. عناصر شاخص این جبهات طی 4 سال گذشته اقدام فوقالعادهای نداشتهاند تا بتوانند بر نظر مردم و باوری که در سال 92 داشته تاثیر سرنوشتسازی بگذارد.
برعکس به چالشکشیدن موفقیتهای دولت آقای روحانی در عرصههای بینالمللی و داخلی. و نادیده گرفتن آنها مردم را در قضاوت و تصمیم خود نسبت به آینده نظام مصممتر کرده است. اینگونه تخریبهای غیرمنصفانه و حتی خرابکاریهای دولتهای نهم و دهم را به گردن آقای روحانی انداختن، آنقدر ظالمانه است که نتیجهای کاملاً برعکس داشته و خواهد داشت. مردم اینک به خوبی دریافتهاند که دولت منتخب اکثریت آنها نیاز به یک فرصت چهارساله دیگر دارد تا بتواند از تار و پود مشکلات و بحرانهای ساخته پیشینیان و کارشکنی رقبا و مخالفین، خود را بالا بکشد و البته با یک خانهتکانی جدی، مسیر سازندگی و اصلاحات را در کشور ادامه دهد. اگر این دولت در 29 اردیبهشتماه مجدداً از مردم نمره قبولی گرفت، در مورد این خانهتکانی و مصادیق و مظاهر آن. حرفهایی جدی وجود دارد که در وقت خودش گفته میشود. اما نهایت کلام همان است که هر فرد و جریانی چه اصولگرا و چه اصلاحطلب. اگر نتواند با صداقت و راست روی سیاسی و جدیت و پشتکار اعتماد و باور آحاد این ملت عزیز را جلب نماید. هرگز راه به جایی نمیبرد، حتی اگر همه اسباب قدرت ظاهری را نیز با خود داشته باشد.
راجع به او حرف جدیدی برای گفتن وجود ندارد ولی نکتهای که نباید از آن غفلت شود، پایگاهی است که نوع رفتار و ادبیات گفتاری او و رعایت نکردن خطوط قرمز نظام، در میان اقشاری از جامعه برایش فراهم نموده است.البته هر فردی اگر اجازه داشت اینگونه راحت از مرزهای مصلحت حاکمیت عبور کند و خلاف واقع گفتنهایش بزرگ و بزرگتر گردد، میتوانست همین جایگاه را کسب نماید.برای همین ویژگی است که اردوگاه اصولگرایان هر چند از او و اطرافیانش مرتب توهین و تهمت میشنود ولی بازگوشه چشمی به سبد آراء او دارد و شاید با بکارگیری وسایلی که البته در سیاست منهای دین مجاز است! بتوان از میان آن همه هیاهو و شعارهای داغ، متحدی سهیم در قدرت احتمالی را شکار کرد.
اما اینها فرضیات سیاسی است که ممکن است در چند روز آینده تحقق یابد و یا نیابد.احتمال به وحدت نرسیدن اصولگراها و یا باقی بودن احمدینژاد بر مواضعش دال بر حمایت از بقایی و ظهور یک جریان سوم در صحنه سیاسی نظام نیز نباید فراموش گردد. البته در چنین حالتی راه برای رئیس دولت تدبیر و امید هموارتر میشود تا دور دوم ریاست جمهوریاش را ادامه دهد، همان چیزی که مرسوم دهههای گذشته دولتها بوده است.
اما مسئله بزرگتر پیش روی جبهه پایداری و یا جبهه نیروهای مردمی، دقیقاً خود مردم میباشند. عناوین که نمیتوانند بر واقعیتها تاثیری داشته باشند. عناصر شاخص این جبهات طی 4 سال گذشته اقدام فوقالعادهای نداشتهاند تا بتوانند بر نظر مردم و باوری که در سال 92 داشته تاثیر سرنوشتسازی بگذارد.
برعکس به چالشکشیدن موفقیتهای دولت آقای روحانی در عرصههای بینالمللی و داخلی. و نادیده گرفتن آنها مردم را در قضاوت و تصمیم خود نسبت به آینده نظام مصممتر کرده است. اینگونه تخریبهای غیرمنصفانه و حتی خرابکاریهای دولتهای نهم و دهم را به گردن آقای روحانی انداختن، آنقدر ظالمانه است که نتیجهای کاملاً برعکس داشته و خواهد داشت. مردم اینک به خوبی دریافتهاند که دولت منتخب اکثریت آنها نیاز به یک فرصت چهارساله دیگر دارد تا بتواند از تار و پود مشکلات و بحرانهای ساخته پیشینیان و کارشکنی رقبا و مخالفین، خود را بالا بکشد و البته با یک خانهتکانی جدی، مسیر سازندگی و اصلاحات را در کشور ادامه دهد. اگر این دولت در 29 اردیبهشتماه مجدداً از مردم نمره قبولی گرفت، در مورد این خانهتکانی و مصادیق و مظاهر آن. حرفهایی جدی وجود دارد که در وقت خودش گفته میشود. اما نهایت کلام همان است که هر فرد و جریانی چه اصولگرا و چه اصلاحطلب. اگر نتواند با صداقت و راست روی سیاسی و جدیت و پشتکار اعتماد و باور آحاد این ملت عزیز را جلب نماید. هرگز راه به جایی نمیبرد، حتی اگر همه اسباب قدرت ظاهری را نیز با خود داشته باشد.
کپی شد