با علی لاریجانی از رویای پاستور و روزهای هسته ای در خیابان آذربایجان تا صندلی سبز بهارستان
ورودش به سیاست با رویای رسیدن به پاستور همراه شد. نامزد شورای هماهنگی نیروهای انقلاب بود و نامداران اصولگرا پشت سر او قرار گرفته بودند. تحولات رخ داده در روزهای منتهی به انتخابات اما سبب شد دیگر هم طیفان سیاسی اش هم وارد گود انتخابات شوند تا در نهایت او از ورود به مرحله دوم بازماند.
احمدی نژاد که به پاستور رفت او در شورای عالی امنیت ملی جایگزین حسن روحانی شد. حسن روحانی ماجرای این اتفاق را اینگونه شرح می دهد؛ «در تاریخ 18/5/1384 قرار بود در آژانس، جلسه اضطراری شورای حکام تشکیل شود. آقای احمدینژاد دو روز قبل از آن (١٣٨٤/۵/١۶) به من زنگ زدند و خواستند که به ریاستجمهوری بروم. ایشان گفتند چرا آژانس میخواهد جلسه فوقالعاده بگذارد؟ گفتم میخواهند مسئله راهاندازی اصفهان را بررسی کنند. گفتند آژانس حق ندارد چنین کاری بکند چون ما کار خلافی نکردهایم، خوب است با البرادعی تلفنی صحبت کنید. گفتم اینطور نیست که مدیرکل همهکاره باشد، اعضای شورای حکام آژانس، سفرای ٣۵ کشور هستند که براساس گزارش مدیرکل تصمیم میگیرند. بعد بحث شد که آژانس تحت نفوذ غرب است. پرسیدند چرا آژانس تحت نفوذ آنهاست؟ گفتم برای اینکه هم بیشتر بودجه آژانس را آنها میدهند و هم بر اکثر کشورهای عضو، نفوذ دارند. ایشان گفتند هزینههای آژانس در سال چقدر است؟ گفتم نمیدانم، مثلا چندصد میلیون دلار. گفتند شما همین حالا به البرادعی زنگ بزنید و بگویید ما کل مخارج آژانس را میدهیم. گفتم اولا آژانس نمیتواند بپذیرد، چون برای مخارج آژانس و بودجه آن، مقرراتی وجود دارد و ثانیا ما هم چنین حق و اختیاری نداریم چون اگر به جایی بخواهیم کمک بلاعوض کنیم، مجلس باید تصویب کند.گفتند من به شما میگویم، شما چه کار دارید! گفتم روش کاری من اینطور نیست و من چنین کاری نمیکنم. اگر اصرار دارید، خودتان با البرادعی صحبت کنید. در ادامه گفتم شما من را خواستید تا به من چنین توصیهای کنید یا مسائل مربوط به بحث هستهای را از من بپرسید؟! گفتند من نظرم را به شما میگویم. گفتم من فکر کردم من را خواستهاید تا به شما مشورت بدهم. اگر میخواهید چنین دستوراتی را بدون مشورت و تصویب در جلسه سران بدهید، خوب است زودتر، دبیر جدیدی را منصوب کنید و این دستورات را به او بدهید. بعد از آن جلسه هم با آقای علی لاریجانی تماس گرفتم و گفتم ظاهرا باید زودتر خود را آماده کنید و دبیرخانه را تحویل بگیرید.»
سالها بعد از آن روز، هنوز این ماجرا رسانه ای نشده است که چگونه علی لاریجانی برای شورای عالی امنیت ملی انتخاب شد؛ این پیشنهاد روحانی بوده یا اینکه او خبری از ماجرا داشته و تنها اطلاع رسانی کرده است . هر چه بود علی لاریجانی که به ساختمان خیابان آذربایجان رفت یک پرونده مهم را روی میز خود دید؛ «مذاکره با کشورهای غربی برای حل پرونده هسته ای». او به یک باره به یک شخصیت مهم در حوزه سیاست خارجی ایران تبدیل شد. خیلی ها گمان می بردند او و خاویرسولانا در نهایت این پرونده پرماجرا را به سرانجام خواهند رساند. ناگهان اما خبر آمد که علی لاریجانی از دبیر شورای عالی امنیت ملی استعفا کرده است.
لاریجانی برای ادامه کار یک مانع بزرگ داشت؛ مانعی نه از آن سوی مرزها بلکه جایی در همان نزدیکی خیابان آذربایجان. بزرگترین مانع پیشبرد مذاکرات در پاستور بود. خودش ماجرای استعفا را اینگونه تعریف می کند؛ «مسائلی که در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی وجود دارد، جزو مسائل حساس کشور است که یکی از آن ها مساله هسته ای ایران است. مسائل گوناگونی که به منفعت و امنیت ملی مربوط می شود، آنجا مورد بررسی قرار می گیرد. من حس می کردم یک نوع اختلاف جدی مدیریتی با آقای احمدی نژاد دارم. مسائل استراتژیک کشور باید با تانی و حساب شده پیش برود و احتیاج دارد همه بخش های مختلف همگرایی داشته باشد. کارهای لحظه ای نمی تواند صدق کند و برای کشور مشکلاتی ایجاد می کند.تا یک مدتی تحمل بود و بحث می کردیم اما از یک زمانی به بعد من دیدم به هرحال ایشان رئیس جمهور است و حق دارد و لزومی ندارد که بنده مزاحم ایشان باشم و نمی خواستم حضوری تحمیلی داشته باشم. در واقع سطح من این نبود»
زمانه سیاست ورزی در پارلمان رسید
روزهای دیپلماتیک گذشت و زمانه سیاست ورزی پارلمانی رسید. او که به ریاست جمهوری نرسیده بود حالا بنا داشت پارلمانتاریست شود. آن هم در شرایطی که از دوره هفتم، اصولگرایان اکثریت را در مجلس داشتند. او به قم رفت و با موجی از حمایت ها پا به ساختمان هرمی بهارستان نهاد. حالا همه منتظر این بودند که او چه جایگاهی در این مجلس خواهد داشت. موج حمایت ها در داخل مجلس هم آنچنان شد که اصولگرایان ترجیح دادند او را به ریاست مجلس برسانند و حداد را به حاشیه برانند.
او در شرایطی رییس یک قوه شد که در قوه مجریه همچنان محمود احمدی نژاد در صدر قرار داشت. اصولگرایان هم دگر آن نسبت سیاسی پیشین را با محمود احمدی نژاد نداشتند، عاصی بودند و گلایه مند. از این جا به بعد بود که نقش علی لاریجانی در سیاست داخلی ایران بسیار پررنگ می شود. لاریجانی در آن آشفتگی سامان سیاست ایران بهترین فرد برای کمک به مدیریت بحران و البته مواجهه با محمود احمدی نژاد و عبور از قانون های او بود. او بر مشی رییس پیشین مجلس بر مدار مدارا با رییس پاستور پیش نرفت.
لاریجانی و روزهای برجامی پارلمان
دوران احمدی نژاد با همه سختی هایش تمام شد. حالا فردی رییس جمهور شده بود که برای به ثمر رسیدن ایده مرکزی اش یعنی توافق هسته ای نیاز به همراهی در پارلمان و سطوح حاکمیتی داشت. علی لاریجانی که نیازهای شرایط زمانه را به خوبی درک کرده بود با همه هزینه هایی که می دانست مقابل تندروها متوجه او خواهد شد پا به میدان گذاشت و سهمی بزرگ در به تصویب توافق هسته ای در پارلمان ایفا کرد. حمایتی که تندروهای اصولگرا را علیه رییس مجلس تندتر هم کرد.
یک انتخابات دیگر فرا رسید. حالا باید فهرست ها بسته می شد. در میان اصولگرایان حالا بحث بر سر این بود که علی لاریجانی چه رفتار سیاسی ای خواهد داشت . آیا او و همراهان سیاسی اش حاضرند در لیستی حضور یابند که محوریتش مواجهه و اعتراض به دولت مستقر است؟ آیا اصولگرایان بعد از دفاعیات او از برجام و روحانی حاضرند دور یک میز با او بنشینند؟
علی لاریجانی اما رفتاری متفاوت در پیش گرفت تا اینبار او باشد که محوریت تصمیم را مشخص کند نه اصولگرایان. او ماجرای آن دوران و جلسات محرمانه را اینگونه تعریف می کند :« تحلیلی از شرایط داشتم که فکر میکردم این آرایش موفق نیست. به آنها هم حدود 8 ماه پیش وقتی نمایندگان جامعه روحانیت مبارز اینجا تشریف آوردند صریح گفتم. من گفتم فکر میکنم «صحنه سیاسی داخل کشور با مختصات فعلی باید مورد ارزیابی قرار گیرد، این آرایشی که در حال شکلگیری است متناسب با شرایط نیست.» منتها این یک رای بود. شاید سایر دوستان آرای دیگری داشتند چون آن راه را انتخاب کردند، من خیلی موافق این نبودم، به همین دلیل نمیخواستم صدمهای هم از این قضیه بخورند، بنابراین به آقای موحدیکرمانی گفتم «چون جایگاه روحانیت را در انقلاب اصیل میدانم، از شخص شما حمایت میکنم ولی کاری به آرایش ندارم. شاید برخی سیاستهای تبلیغی و برخی مسائل دیگری که بیرون از اراده آنها بود موثر شد ولی تحلیل من هم دال بر این بود که اینها توفیق زیادی نخواهند داشت.» لاریجانی با وجود مستقل کاندیدا شدن باز هم با رای بالا درصندلی نمایندگی قم در بهارستان ابقا شد.
هم صدایی اصلاح طلبان و تندروهای اصولگرا در حمایت از لاریجانی
مجلس تشکیل شد، او برای رسیدن به صندلی ریاست مجلس رقیب اصولگرا نداشت، اینبار یک اصلاح طلب با سبد رای بالا رودرویش قرار گرفته بود. محمدرضا عارف. اما یک پدیده جالب و منحصر به فرد فضای سیاسی پارلمان را متفاوت کرد. هم اصلاح طلبان که به لحاظ خط کشی های سیاسی رقیب سنتی لاریجانی محسوب می شوند و هم بخش تند تر اصولگرایان که همواره نقدهای تند و تیزی به لاریجانی داشتند یک صدا به این نتیجه رسیدند که علی لاریجانی باید رییس مجلس شود. انتخابی مهم و معنادار.
او در این مدت نه فقط در قامت رییس یک قوه بلکه در کاراکتر یک پارلمانتاریست حرفه ای تاثیرات مهمی در سیاست ایران داشته است. همه نگاه ها دوباره به او دوخته شده ؛ او در انتخابات پیش رو چه نقشی در تحولات خواهد داشت ؟ رییس جمهور مطلوب او کیست ؟ آیا همچنان بر این گفته خود باور دارد « آقای روحانی روی هم رفته در مسیر درستی در حال حرکت است. اینکه سوال شد برخی احتمالش را زیاد میدانند که آقای دکتر روحانی رئیسجمهور یکدورهای باشد، میگویم خیر، من احتمالش را زیاد نمیدانم ولی شرایط آینده خیلی میتواند تعیینکننده باشد.» هر چه هست علی لاریجانی مقتضای زمانه سیاست ایران شده است؛ فردی مناسب برای پیشبرد امور همراه با اعتدال .