اعلامیه هزاره سازمان ملل به عنوان سندی راهنما برای سدهای جدید که در سال 2000 و در اجلاس هزاره به تصویب رسید، نظارت بر رعایت اصول حفاظت از منابع طبیعی در « همه اقدامات زیست محیطی» برای نیل به توسعه پایدار را به عنوان یکی از مهمترین اهداف حفاظت از محیط زیست مشترک در قرن حاضر بیان میکند.
این حفاظت در بخشهای متعددی طبقهبندی میشود که برخی از آنها عبارتند از: مدیریت و حفاظت از انواع جنگلها، اجرای کامل کنوانسیون تنوع زیستی وکنوانسیون مبارزه با بیابانزایی در کشورهایی که با خشکسالی جدی روبهرو هستند و همچنین توقف بهرهبرداری نادرست از منابع آب و همکاری برای کاهش تعداد و اثرات ناشی از بلایای طبیعی و مولود دست بشر.
اهدافی که با نگاهی سطحی در خواهیم یافت، طی دو دهه اخیر در سطح بینالمللی و منطقهای و همچنین درکشورمان به صورتی گسترده مورد بیتوجهی و فراموشی واقع شدهاند. در سطح بینالملل، بنا بر گزارش سازمان ملل، در آغاز هزاره جدید میلادی تراژدی نابودی تالابهای بینالنهرین به عنوان یکی از بزرگترین فجایع زیست محیطی جهان محسوب شد. ساخت سدها و شبکههای زهکشی، یکی از بهترین تالابهای جهان را که زمانی به بهشت افسانهای زمین شهرت داشت و از مهمترین کانونهای تنوع زیستی در سطح دنیا به شمار میرفت، امروزه به یک صحرای خشک بدل کرده است و متاسفانه در سطح داخلی نیز همت چندانی در راهبردهای توسعهای مبنی بر جلوگیری از بیابانزایی، حفظ تالابها و هورها و تامین حقابه محیط زیستی آنان دیده نشد و طی سالهای اخیر شاهد شرایط سخت و مشقت بار و گاه بحرانی در امنیت اکولوژیکی برخی نقاط کشور به خصوص استان خوزستان بودهایم. هجوم ریزگردها که زندگی را مختل کرده و این هموطنان دلاور و صبور کشورمان را با مشکلات بسیار روبهرو ساخته است.
منشاهای متفاوت خارجی و داخلی برای گرد و غبار در استان خوزستان عنوان شده که روند ایجاد آنها مسلما دههها به طول انجامیده است. بنا بر اظهارنظر متخصصان متعدد حوزه محیط زیست طبیعی و همچنین با استناد به تصاویر ماهوارهای تهیه شده توسط «سازمان منطقهای حفاظت از محیط زیست دریایی (راپمی) »، منشأ بسیاری از این ریزگردها همان منطقه نابودشده در بینالنهرین است که زمانی نه چندان دور، بزرگترین تالاب خاورمیانه و امروز بیابانی خشک و لمیزرع است. حدود 10 سال قبل برنامه محیط زیست سازمان ملل (UNEP) با انتشار گزارشی از وقایعی که در سطح مجموعه تالابهای بینالنهرین در حدفاصل بین دو کشور ایران و عراق رخ داده بود، به کشورهای منطقه هشدار داد که عواقب این تخریبها در کمتر از یک دهه آینده به یک بحران تبدیل خواهد شد. سازمان ملل در این گزارش خاطرنشان کرد: فاجعهای که در منطقه بینالنهرین به وقوع پیوسته فاجعهای در مقیاس فجایع دریاچه آرال و جنگلهای آمازون که بزرگترین فجایع زیست محیطی تاریخ هستند به شمار میرود. در گزارشUNEP آمده بود که سدسازی و احداث شبکههای زهکشی و آبیاری، 90 درصد از بزرگترین و زیباترین تالاب خاورمیانه را به بیابان و نمکزار تبدیل کرده است. تالابهای بینالنهرین در منتهیالیه رودخانه کرخه و دجله و فرات قرار دارند و در 40 سال گذشته ترکیه و عراق بیش از 32 سد بزرگ روی دو رودخانه دجله و فرات احداث کردند. کشور ترکیه با دو سد کیبان و آتاتورک، سوریه با تشرین و طبقه و عراق با سدهای دوکان، دربندیخان، حمرین، موصل و حدیثه بر روی رودخانه فرات جمعا 123 میلیارد مترمکعب از حجم سالانه آب ورودی به اروندرود از طریق رود فرات را کاهش میدهند. روند سدسازیها توسط ترکیه همچنان ادامه دارد. سدهای متعدد در دست اجرا در ترکیه بر روی فرات در قالب پروژه بزرگی به نام «گاپ» با هدف توسعه کشاورزی در وسعت یک میلیون و 60 هزار هکتار، و سد دردست ساخت «ایلیسو » با حجم مخزن 43 میلیارد متر مکعب تیر خلاصی بر پیکر شکننده زیست بوم منطقه هستند. با بهرهبرداری از این سدهای جدید، بحران ریزگردها در استان خوزستان و استانهای غربی کشور تشدید خواهد شد.
همچنین در سه دهه اخیر و در پی احداث سدها بر روی رودخانههای دجله و فرات و کاهش شدید آب ورودی به اروند رود، تعادل زیست محیطی برهم خورده است و پدیده پیشروی آب شور دریا به سمت خشکی رخ داده است که یکی از زیان بارترین نتایج آن خشک شدن نخلستانها و گسترش شوری به مناطقی از اراضی کشاورزی خرمشهر و پدیده ریزگردها خواهد بود. البته ایران نیز با ساخت سدهای متعدد در حوزه آبریز کرخه، ورودی آب هورالعظیم را کاهش داده است. بحرانی که حداقل طی دو دهه اخیر بارها مورد تاکید و گوشزد کارشناسان قرار گرفت و متاسفانه اولویتها در برنامههای توسعهای کشور، بر مولفههایی فرسنگها به دور از شاخصهای توسعه پایدار قرار گرفت و توسعهای نا متوازن را حادث شد. خشک شدن تالابها و هورها و عدم تامین حقابه محیط زیستی آنها، نابودی پوشش گیاهی در بخشهایی از خوزستان و کشور عراق، برداشت بیرویه آب از حوضه آبخیز رودخانههای منتهی به این دشت از جمله کارون، دز و کرخه و دجله و فرات در عراق، توقف روند تثبیت بیولوژیک بیابانها و پدیده تغییر اقلیم، متاسفانه منجر به خشک شدن جلگه آبرفتی خوزستان شد و بحران ایجاد کانونهای فاجعه بار ریزگرد را به وجود آورد.
با وجود سپری شدن پنج برنامه توسعهای در کشور، همچنان این برنامهها به صورت عملیاتی، بودجه کارآمد محیط زیستی را در نظر نمیگیرند و اکنون هم که در برنامه ششم، بنا بر بیانات شفاهی، اولویت به مساله محیط زیست و مدیریت آب داده شده است، متاسفانه بودجه لازم و کافی برای مهار بیابانزایی و جلوگیری از ایجاد مراکز تولید گرد و غبار و تامین حقابه محیط زیستی تالابها اختصاص داده نمیشود. حال آنکه حق بر سلامتی و بهرهمندی از محیط زیست سالم به عنوان حقوق بنیادین بشری قلمداد میشوند که دولتها متعهد به انجام و حراست از آنها نسبت به شهروندان خود هستند. در حال حاضر، سلامتی هموطنان عزیزمان در خوزستان و چه بسا در بسیاری استانها، همچنین زیست بوم ارزشمند اروند رود، دچار تهدیدها و آسیبهای جدی است. مسلما پذیرش نظریات کارشناسان دلسوز و تلاشگران احیای این زیست بوم در بررسی همهجانبه دلایل خارجی و داخلی چنین بحرانهای زیست محیطی، جهت دستیابی به رهیافت بلندمدت و نه مقطعی و لحاظ آنها در برنامههای توسعهای، نخستین گام خواهد بود. از دیگر سو نیازمند دیپلماسی فعال عمومی و بینالملل ایران جهت معرفی پروژههای مخالف با اهداف اسناد زیست محیطی جهانی و همچنین استفاده از تمام ظرفیتهای حقوق بینالملل در اعتراض به اجرا و توسعه پروژههای فاجعه بار زیست محیطی کشورهای این حوضه رودی هستیم. تلاشی که باید بیش از پیش آن را مطالبه کرد.
*فعال محیط زیست
منبع: اعتماد