به گزارش جماران، عباس عبدی در روزنامه ایران نوشت:
به چند دلیل مشخص مسأله فقر در حال تبدیل شدن به یک موضوع اساسی و تأثیرگذار در کشور است. یک دلیل آن رقابتهای سیاسی است. همچنین با توجه به گسترش رسانهها امکان اعمال محدودیتهای خبری و گزارشی کمتر شده است و فقر نیز برخلاف گذشته امکان بازتاب بیشتری پیدا کرده و به مدد رسانهها، گروههای سیاسی میتوانند از موضوع فقر علیه یکدیگر بهرهبرداری سیاسی کنند.
البته بنده با این بهرهبرداریها لزوماً مخالف نیستم. زیرا اگر قرار باشد موضوعی به عنوان مستمسک سیاسی قرار گیرد، بهتر است فقر باشد تا حداقل برای جبران آن چیزی نصیب فقرا شود. علت دیگر ته کشیدن درآمدهای نفتی و خنثی شدن اثرات یارانهها به دلیل تورم در چهار سال گذشته است.
شاخص تورم از زمان پرداخت یارانهها تاکنون حداقل سه برابر شده، یعنی 200 درصد تورم داشتهایم. به عبارت دیگر 45 هزار تومان یارانه امروز، حدود 15 هزار تومان قدرت خرید آن زمان را دارد. پس قدرت خرید یارانهها یک سوم شده است.
ولی علت مهمتر توقف رشد اقتصادی و اشتغال است که موجب دامن زدن به فقر میشود. با وجود این کسی به گذشته کاری ندارد، فارغ از اینکه این مسأله تقصیر چه کسی بوده، در هر صورت دولت کنونی یا هر دولتی که در آینده متولی امور سیاست شود، مسئولیت رفع آن را به عهده دارد.
گزارشهایی که حتی از طرف نهادهای رسمی در این باره منتشر شده است، از وضعیت خطرناک فقر حکایت دارد. معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گزارش سال 1394 خود آورده است که: «نتایج نشان میدهد خط فقر شدید شهری در سال 93 به گونهای بوده که 6/9 درصد از خانوارها زیر این خط فقر واقع شدهاند. همچنین در این سال 6/3 درصد از خانوارهای روستایی زیر آن خط قرار گرفتهاند، ولی خط فقر مطلق 8/31 درصد از خانوارهای شهری و 1/30 درصد از خانوارهای روستایی را دربر گرفته است.
برآورد خط فقر مطلق برای سال 92 که به ازای یک خانوار 4 نفره شامل 2 بزرگسال، یک کودک و یک نوجوان، یک میلیون و 183 هزار تومان در مناطق شهری و 920 هزار تومان در مناطق روستایی میباشد که در مقایسه با حداقل حقوق و دستمزد برای سال 94 (813 هزار تومان) حاکی از شکاف گسترده بین درآمدها و مخارج کارگران است.»
جالب اینکه نشریات منتسب به دولت از جمله روزنامههای شهروند و ایران نیز به نحو مناسبی گزارشهایی را که بازتابدهنده وضعیت فقر در جامعه است منتشر میکنند و این نکته مثبتی است که نشان میدهد توجه به مسأله فقر فراتر از مسائل سیاسی است.
اولین نکتهای که درباره فقر باید گفت، این است که در نگاه مدرن رفع فقر و فقرزدایی به یک عمل اخلاقی تقلیل داده نمیشود. در نگاه سنتی، کمک به فقرا، یک امر خیرخواهانه است و از سر لطف انجام میشود. اتفاقاً در آن نگاه فقیر باید باشد تا غنی به او کمک کند ولی در نگاه جدید چنین مرزی نداریم.
وجود فقیر در جامعه فقط علیه فقیر نیست، علیه انسانیت و ارزشهای افراد غنی و ثروتمند نیز هست. کمک به فقیر، کمک به معلول و... بیش از آنکه کمک به آنها باشد کمک به خودمان است. جامعه مدرن فقیر و معلول و... نمیشناسد، همه باید شهروند باشند و کمک به آنان کمک به خود و جامعه و یک وظیفه است. وجه دیگر نگاه جدید به فقر، از زاویه اقتصادی و اجتماعی است.
در جامعه مدرن وجود هرگونه فقری به عنوان یک عامل منفی در رونق اقتصادی و ثبات سیاسی و آسیبهای اجتماعی عمل میکند. هزینههای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی فقر در جامعه مدرن بسیار سنگین و خطرناک است. هزینههایی است که دود آن به چشم همه از جمله ثروتمندان خواهد رفت. بنابراین برای فقرزدایی باید برنامه مشخص و همه جانبهای داشت.
به طور اجمالی میتوان گفت که این برنامهها در چند جهت باید اجرا شود. ابتدا میان فقر درآمدی و فقر قابلیتی باید تمایز قائل شد. درباره فقر درآمدی باید برنامه عاجلی تدوین و ارائه کرد.
تأمین حداقل نیاز مردم به مواد غذایی و کالری و حدی از مسکن و پوشاک، را نمیتوان و نباید نادیده گرفت و به امور دیگر حواله داد. قابل قبول نیست که این حجم از ثروت و درآمد در جامعه به گردش درآید ولی این حد از نیازهای بسیاری از هموطنان تأمین نشود. مسأله مهم در این برنامه اصلاح حداقل دستمزدهاست.
بدون تردید موفقیت دولت در کنترل تورم را باید اقدام مهمی در کاهش فقر دانست، زیرا تورم بدترین ضربه را به فقرا میزند. ولی از افزایش حداقل دستمزد نباید ترسید. سهم دستمزد در هزینه نهایی کالاها و خدمات بسیار کمتر از آن است که تبلیغ میشود. درست است که دولت فعلی توانسته افزایش دستمزد را اندکی بیش از نرخ تورم بالا ببرد ولی این مقدار اندک کافی نیست.
گمان نکنیم که افزایش حداقل دستمزد به ضرر تولید است. با حداقل دستمزد یک میلیون تومان، کارگر نمیتواند خدمتی به تولید و کارفرما کند. بنابراین پیشنهاد میشود که جهشی قابل قبول در حداقل دستمزد سال آینده کارگران در نظر گرفته شود.
البته برای رفع فقر، باید برای افزایش قابلیتهای فقرا سرمایهگذاری جدی شود. این سرمایهگذاریها بیشترین بازده اقتصادی و اجتماعی را دارند. تأمین زیرساختهای لازم برای آموزش، ارتباطات و حملونقل برای مناطق محروم، بسیار سودآور هستند هم برای فقرا و هم برای جامعه.
اگر امکان آن بود که مطالعهای درباره هزینههای فقر در ایران صورت گیرد آنگاه بیشتر راغب میشدیم که رفع فقر را به عنوان یک هزینه سرمایهگذاری نگاه کنیم و نه اینکه آن را هزینه مصرفی بدانیم.
شاخص تورم از زمان پرداخت یارانهها تاکنون حداقل سه برابر شده، یعنی 200 درصد تورم داشتهایم. به عبارت دیگر 45 هزار تومان یارانه امروز، حدود 15 هزار تومان قدرت خرید آن زمان را دارد. پس قدرت خرید یارانهها یک سوم شده است.
ولی علت مهمتر توقف رشد اقتصادی و اشتغال است که موجب دامن زدن به فقر میشود. با وجود این کسی به گذشته کاری ندارد، فارغ از اینکه این مسأله تقصیر چه کسی بوده، در هر صورت دولت کنونی یا هر دولتی که در آینده متولی امور سیاست شود، مسئولیت رفع آن را به عهده دارد.
گزارشهایی که حتی از طرف نهادهای رسمی در این باره منتشر شده است، از وضعیت خطرناک فقر حکایت دارد. معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گزارش سال 1394 خود آورده است که: «نتایج نشان میدهد خط فقر شدید شهری در سال 93 به گونهای بوده که 6/9 درصد از خانوارها زیر این خط فقر واقع شدهاند. همچنین در این سال 6/3 درصد از خانوارهای روستایی زیر آن خط قرار گرفتهاند، ولی خط فقر مطلق 8/31 درصد از خانوارهای شهری و 1/30 درصد از خانوارهای روستایی را دربر گرفته است.
برآورد خط فقر مطلق برای سال 92 که به ازای یک خانوار 4 نفره شامل 2 بزرگسال، یک کودک و یک نوجوان، یک میلیون و 183 هزار تومان در مناطق شهری و 920 هزار تومان در مناطق روستایی میباشد که در مقایسه با حداقل حقوق و دستمزد برای سال 94 (813 هزار تومان) حاکی از شکاف گسترده بین درآمدها و مخارج کارگران است.»
جالب اینکه نشریات منتسب به دولت از جمله روزنامههای شهروند و ایران نیز به نحو مناسبی گزارشهایی را که بازتابدهنده وضعیت فقر در جامعه است منتشر میکنند و این نکته مثبتی است که نشان میدهد توجه به مسأله فقر فراتر از مسائل سیاسی است.
اولین نکتهای که درباره فقر باید گفت، این است که در نگاه مدرن رفع فقر و فقرزدایی به یک عمل اخلاقی تقلیل داده نمیشود. در نگاه سنتی، کمک به فقرا، یک امر خیرخواهانه است و از سر لطف انجام میشود. اتفاقاً در آن نگاه فقیر باید باشد تا غنی به او کمک کند ولی در نگاه جدید چنین مرزی نداریم.
وجود فقیر در جامعه فقط علیه فقیر نیست، علیه انسانیت و ارزشهای افراد غنی و ثروتمند نیز هست. کمک به فقیر، کمک به معلول و... بیش از آنکه کمک به آنها باشد کمک به خودمان است. جامعه مدرن فقیر و معلول و... نمیشناسد، همه باید شهروند باشند و کمک به آنان کمک به خود و جامعه و یک وظیفه است. وجه دیگر نگاه جدید به فقر، از زاویه اقتصادی و اجتماعی است.
در جامعه مدرن وجود هرگونه فقری به عنوان یک عامل منفی در رونق اقتصادی و ثبات سیاسی و آسیبهای اجتماعی عمل میکند. هزینههای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی فقر در جامعه مدرن بسیار سنگین و خطرناک است. هزینههایی است که دود آن به چشم همه از جمله ثروتمندان خواهد رفت. بنابراین برای فقرزدایی باید برنامه مشخص و همه جانبهای داشت.
به طور اجمالی میتوان گفت که این برنامهها در چند جهت باید اجرا شود. ابتدا میان فقر درآمدی و فقر قابلیتی باید تمایز قائل شد. درباره فقر درآمدی باید برنامه عاجلی تدوین و ارائه کرد.
تأمین حداقل نیاز مردم به مواد غذایی و کالری و حدی از مسکن و پوشاک، را نمیتوان و نباید نادیده گرفت و به امور دیگر حواله داد. قابل قبول نیست که این حجم از ثروت و درآمد در جامعه به گردش درآید ولی این حد از نیازهای بسیاری از هموطنان تأمین نشود. مسأله مهم در این برنامه اصلاح حداقل دستمزدهاست.
بدون تردید موفقیت دولت در کنترل تورم را باید اقدام مهمی در کاهش فقر دانست، زیرا تورم بدترین ضربه را به فقرا میزند. ولی از افزایش حداقل دستمزد نباید ترسید. سهم دستمزد در هزینه نهایی کالاها و خدمات بسیار کمتر از آن است که تبلیغ میشود. درست است که دولت فعلی توانسته افزایش دستمزد را اندکی بیش از نرخ تورم بالا ببرد ولی این مقدار اندک کافی نیست.
گمان نکنیم که افزایش حداقل دستمزد به ضرر تولید است. با حداقل دستمزد یک میلیون تومان، کارگر نمیتواند خدمتی به تولید و کارفرما کند. بنابراین پیشنهاد میشود که جهشی قابل قبول در حداقل دستمزد سال آینده کارگران در نظر گرفته شود.
البته برای رفع فقر، باید برای افزایش قابلیتهای فقرا سرمایهگذاری جدی شود. این سرمایهگذاریها بیشترین بازده اقتصادی و اجتماعی را دارند. تأمین زیرساختهای لازم برای آموزش، ارتباطات و حملونقل برای مناطق محروم، بسیار سودآور هستند هم برای فقرا و هم برای جامعه.
اگر امکان آن بود که مطالعهای درباره هزینههای فقر در ایران صورت گیرد آنگاه بیشتر راغب میشدیم که رفع فقر را به عنوان یک هزینه سرمایهگذاری نگاه کنیم و نه اینکه آن را هزینه مصرفی بدانیم.
کپی شد