غلامعلی رجایی در گفت و گویی، نکات و خاطراتی را از مرحوم آیت الله هاشمی(ره) بیان کرد.
به گزارش جماران، مشاور 59 ساله مرحوم آیت الله هاشمی اصلیتی دزفولی دارد. دکترای تاریخ خود را از دانشگاه تربیت مدرس گرفته و استاد دانشگاه است.
سابقه زندان و تبعید به خاطر مبارزه علیه پهلوی، حدود 6 سال سابقه حضور در جبهه و جانبازی دفاع مقدس، عنوان دانشجویی نمونه کشور در سال 76 و رتبه اول همایش پاسداران اهل قلم در سال 83 را در کارنامه خود دارد.
حدود 40 جلد کتاب در زمینه سیره شهدا و جنگ، سیره امام خمینی و صحیفه نور، اشعار آیینی و عاشورایی و تاریخ به تحریر یا ترجمه در آورده است. رجایی در سالیان اخیر و تا زمان فوت آیت الله هاشمی از چهره های نزدیک به ایشان به شمار می رفت.
پرسش های با رجایی متنوع و حول محور رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام چرخید.
از دلایل حمله به هاشمی شروع شد و به برخی ناگفته های ایشان رسید. درباره رابطه هاشمی با روحانی و دولتش بحث شد. از انتخابات ریاست جمهوی 84 و 92، دیدگاه هاشمی درباره فقرزدایی و میزان ثروت ایشان؛ حرف به میان آمد. از ورزش، مطالعه، نماز، کار و خواب هاشمی هم گفته شد.
متن این مصاحبه در پی می آید:
آقای رجایی! آیت الله هاشمی را شاید بتوان بی دفاع ترین سیاستمدار ایرانی دو دهه اخیر در مقابل انواع شایعات و هجمه های رسانه ای و غیر رسانه ای دانست. ایشان بالاخره این دنیا را با تمام این حرف و حدیث ها ترک گفت. ارزیابی تان از زندگی و مرگ ایشان چیست؟
آقای هاشمی اجر صبرشان را بردند. دامنه تهمت علیه ایشان فوق العاده زیاد بود. مظلومیت ایشان را با شهید بهشتی مقایسه می کنند. شهید بهشتی در یک بازه زمانی چند ساله مورد تهمت قرار گرفت و عروج کرد؛ اما آقای هاشمی چند دهه بعد از انقلاب زنده ماند و به قول خود، صدای خرد شدن استخوانهایشان را هم شنید.
این مظلومیت از همان ابتدای انقلاب با ایشان بود. در سال 1360 چند نفر را به جرم جعل امضای آقای هاشمی در بانک مرکزی گرفتند. آنها سندی با دست چپ جعل کرده و گفته بودند هاشمی دویست میلیون تومان از خزانه برداشته و به حساب شخصی خود واریز کرده است. پس از دستگیری به جعل امضا اعتراف کردند. پدر یکی از اینها پیش آقای هاشمی آمد و درخواست بخشش کرد. آقای هاشمی هم گفت اگر با رسانه ها مصاحبه کنند و بگویند این ادعایشان دروغ بوده است مشکلی ندارد. بعد هم به آقای لاجوردی دادستان وقت کشور سفارش کرد که اگر اقرار کردند به آنها تخفیف دهد.
چون فرهنگ موجود در جامعه ما شفاهی و دهان به دهان است؛ همانطور که مردم، تهمت ها علیه بهشتی را می شنیدند و باور کردند حرفهایی که به دروغ درباره هاشمی در جامعه پخش می شد را هم بدون تحقیق قبول کردند.
موقعی که آقای محسن هاشمی مدیرعامل مترو تهران بود شایعه کرده بودند که فرزندان هاشمی در کیش ساخت و ساز دارند. محسن پشت تریبون آمد و گفت: هرکس هر ملک یا زمینی که به نام خانواده هاشمی بود پیدا کرد من آن را به او می دهم. یا مثلا بر سر زبان ها انداخته بودند که فائزه دارد در کانادا اتوبان می سازد؛ در حالیکه ایشان تا آن موقع حتی به کانادا نرفته بود.
خاطرم است اواخر دهه 80 در سفر حج با آقای میرولد رئیس دیوان محاسبات کشور صحبت کردم. وی گفت «مقامات از من خواستند تیمی تشکیل داده و راجع به ثروت آقای هاشمی و فرزندانش تحقیق انجام شود و اگر احیانا سوءاستفاده ای صورت گرفته است گزارش شود. من 200 ساعت با افرادی که علیه آقای هاشمی و فرزندانش شایعه پراکنی می کردند صحبت کردم. به اندازه یک پر کاه هم چیز مستندی علیه هاشمی و خانواده اش پیدا نشد. این موضوع را به مقامات گزارش کردم»
از این دست مطالب فراوان است. آقای هاشمی قبل از انقلاب اموال زیادی داشت. روحانی بود که در کار ساخت و ساز پاساژ و خانه بود. برای شهید بهشتی و شهید مطهری خانه ساخته و به آنها واگذار کرده بود. همین سالهای اخیرهم در صدقطعه زمین خانه ساخته و به طلاب و نیازمندان بخشیده بود و هیچ پولی هم بابت زمین یا بنا از آنها دریافت نکرده بودند. هاشمی از این قبیل کارها زیاد انجام داده بود اما آنها را رسانه ای نمی کرد و کار تبلیغاتی روی آن انجام نمی داد.
حتی رهبری هم در خطبه نماز جمعه شان در سال 88، گفتند که بنده شهادت می دهم که اموال آقای هاشمی بعد از انقلاب، کمتر شده که بیشتر نشده است و این شهادت در تلطیف جوی که علیه آقای هاشمی درست کرده بودند بسیار مهم بود.
آقای هاشمی ناگفته های زیادی داشت. مورد قابل انتشاری مد نظرتان است؟
آقای هاشمی اسرار زیادی را با خود برد کمااینکه بعضی از ناگفته های خود را برای ما هم گفت ولی ما نمی توانیم به خاطر مصلحت انقلاب، آنها را بازگو کنیم.
آقای هاشمی مصلحت انقلاب را بر مصلحت خود ترجیح می داد و ما به پیروی از ایشان چنین کاری می کنیم. ایشان معتقد بود اگر چه بیان برخی مسائل، آدم را از نظر روحی ارضاء و در نزد افکار عمومی تبرئه می کند اما مصلحت انقلاب ایجاب نمی کند که این مطالب سر زبانها بیفتد.
البته برخی چیزها را هم به صراحت می گفت. ایشان اخیرا در جلسه ای با اساتید تاریخ دانشگاهها صریحا گفت «من رسما می گویم در انتخابات 84 تخلفاتی شد و روزی اسناد آن را نیز منتشر و حقایقش را خواهم گفت». این نخستین بار بود که ایشان چنین چیزی را بیان می کرد. اگر یادتان باشد بعد از انتخابات 84 نامه ای هم نوشت و گفت این ماجرا را به خدا واگذار می کنم. یک چشمه آن را در جلسه اخیرش گفت که « بعد از انتخابات 84، برای 110 نفر پرونده ای مبنی بر دخالت مستقیم آنها در انتخابات تشکیل شده بود. به پرونده یکی از آنها رسیدگی و وی از مازندران به دزفول انتقال یافته بود تا تنبیه شود. اما من دیدم اگر این 110 نفر بخواهند دادگاهی و محکوم و احتمالا عزل شوند و به زندان بروند، جو بسیار تندی ایجاد می شود؛ برای همین شکایت خود را پس گرفتم».
پدر صنایع موشکی کشور بود
البته این مطلب تازگی ندارد و آقای علی مطهری هم در گفت و گویی که اخیرا با سایت جماران داشته، عین گفته های شما را تایید کرده و اظهار داشته که آنرا خود از زبان مرحوم آقای هاشمی شنیده است. بگذریم؛ واکنششان در مقابل تهمت ها چه بود؟
درباره توهین هایی که روزنامه کیهان و برخی دیگر رسانه ها به ایشان می کردند و دفتر شکایت می کرد می گفت نمی خواهد پیگیری کنید. اگر اهانت ها خیلی بد بود هم صرفا می گفت خدا شفایشان دهد.
اما تهمت ها تمامی نداشت. وقتی کسانی در صحبت هایشان برای بیت امام و انقلابیون شروع به خط و نشان کشیدن کردند گفت: خود این آقایان گفته اند زمانی که هاشمی در زندان یا ممنوع المنبر بود ما در روستایمان مخفی شده بودیم.
اما این حرفها توسط رسانه های مخالف وی تحریف شده و کمپین ' من هم روستایی ام' تشکیل دادند و مدعی شدند هاشمی به روستایی ها توهین کرده است.
هاشمی با خنده می گفت خود من که زاده روستا هستم. خدمات من هم برای روستایی ها روشن و مشخص است. من کی گفتم روستا بد است؟ گفتم شخصی که خودش می گفت وقتی در زندان بود من در روستایم مخفی شده بودم نباید این طور نیروهای انقلاب را از صحنه به در کند.
در واقع آقای هاشمی با استناد به حرف خود این شخص، پاسخش را داده بود. هاشمی در جواب دادن هم فردی زیرک بود.
طرف مقابل هم یکی دو ماه این بازی سخیف را ادامه داد و وقتی دید کارش جواب نمی دهد تمامش کرد.
یا اینکه در رسانه هایشان گفتند هاشمی صریحا گفته با صنایع موشکی مخالف است. هاشمی وقتی این اخبار را می خواند و می خندید و می گفت« من پدر موشکی کشورم. استارت موشک سازی را من زدم ولی می گویند هاشمی با سیستم موشکی و دفاعی کشور مخالف است. یکی دو مثال درباره ژاپن و آلمان بعد از جنگ جهانی دوم زدم و گفتم ما بعد از جنگ نتوانستیم آنطور که باید به سمت تقویت زیرساخت های اقتصادی، علمی و آموزشی خود برویم اینطور حرفم را وارونه کردند. مگر می شود مملکت قوه دفاعی نداشته باشد؟»
آقای هاشمی به عنوان شخصی که مسائل جهانی را رصد می کرد خواهان توسعه همه جانبه کشور بود. ایشان می گفت «هر چیز باید سر جای خودش باشد و نیروهای مسلح هم باید در محدوده فعالیتشان تقویت شوند. چرا که ما فعلا درگیر جنگ با کشور دیگری نیستیم و نیروهای مسلحمان به اندازه کافی بنیه دفاعی دارند و می توانیم تهدیدها را از خود دور کنیم ، از این رو باید به بقیه ابعاد هم توجه داشته باشیم»
کما اینکه آقای هاشمی در شکل گرفتن برجام نقشی اساسی داشت و دولت را پشتیبانی می کرد. آقای روحانی مرتب به هاشمی سر می زد و با ایشان مشورت می کرد. چند باری هم خود آقای هاشمی نزد ایشان رفته بود. آقای هاشمی در برجام نقش عمده ای داشت. ایشان در ملاقات هایی هم که با آقای ظریف داشت همواره وی را به ادامه کار تشویق می کرد. اگر ایران از زیر فصل هفتم منشور شورای امنیت سازمان ملل که جنگ علیه ما را مجاز می دانست بیرون آمده و بیمه و کشتیرانی و صادارت نفت و گازمان راه افتاده؛ قطعا هاشمی در آن نقش بزرگی داشته است.
همچنین یکی از آرزوهای ایشان رفع حصر بود که بارها این موضوع را در صحبت ها و ملاقاتهایشان گفته بود.
ارزیابی آیت الله هاشمی از دولت روحانی چه بود؟
این دولت را دارای ظرفیت مثبت و خوبی برای مردم می دانست ولی از کارشکنی ها گله داشت. من این را هم تا کنون جایی نگفته ام. یک بار ایشان را دیدم نگران و در فکر است. علتش را پرسیدم گفت: « آقای رجایی می بینی تمام سعی این ها این است که دولت زمین بخورد»
هاشمی ناراحت بود که رقبای روحانی به جای کمک برای رفع مشکلات مردم، مدام چوب لای چرخ دولت می گذارند. در حالی که در کشورهای دیگر وقتی یک حزب پیروز می شود احزاب رقیب مانع تراشی نمی کنند تا امور مردم و کشور بهبود پیدا کند در ایران برعکس است. چون هر کس خوب کار کند محبوب می شود و رایش بالا می رود تمام سعی شان را می کنند که وی را تضعیف کنند.
آقای هاشمی گفت « آنها ابتدا گفته بودند که این دولت باید در همان سال اول زانو بزند و به سال دوم نرسد ولی بعد که به این خواسته شان نرسیدند حالا می گویند این دولت باید اولین دولت 4 ساله پس از انقلاب باشد».
البته ایشان گله هایی هم از این دولت داشت و آن اینکه ما برخی چیزهایی را که به صلاح دولت است را می گوییم ولی توجه لازم به آن صورت نمی گیرد.
مثالی هم می آوردند؟
بسیاری از نقدهای ایشان به دولت درونی بود. به ندرت چیزی را رسانه ای می کرد. ایشان می گفت « دولت برجام را حل کرده و در مردم امید به وجود آورده و ارتباط ما را با هم با دنیا دوباره برقرار کرده است. الان مردم تقریبا به این نتیجه رسیده اند که به آنها دروغ گفته نمی شود. اما در زمینه سیاست داخلی بهتر از این می توانست عمل کند». یکی از انتقاداتش هم این بود که تیم رسانه ای دولت و نهاد ریاست جمهوری ضعیف است.
ارزیابی اش از ترامپ
تا چند روز پیش بحث احتمال رد صلاحیت روحانی مطرح بود تا اینکه برخی منابع از جمله آقای محمد رضا تابش نماینده مجلس از رفع این احتمال توسط مقامات ارشد نظام خبر دادند. هیچ وقت بحث تایید صلاحیت آقای روحانی را با ایشان مطرح کردید؟
بله. اما ایشان رد صلاحیت روحانی را بعید می دانست.
آیت الله هاشمی کمی قبل از ورود ترامپ به کاخ سفید درگذشت. با ایشان درباره ترامپ هم صحبتی کرده بودید؟
آقای هاشمی می گفت ترامپ موجودی خطرناک است. حرفها و اقدامات این روزهای ترامپ هم ناپخته بودن وی و درستی این حرف هاشمی را نشان می دهد. لباس ریاست جمهوری به تن ترامپ گشاد است و وی تاجر خوبی است نه سیاستمدار کار بلدی.
البته آمریکایی ها تا حدی مغلوب رای الکترال شدند و همین انتخابات اخیر هم شاید باعث شود که آمریکا به سمت تغییر سیستم رای الکترال پیش برود.
عامل اصلی انحراف را احمدی نژاد می دانست نه مشایی!
نگران روی کار آمدن دوباره طیف احمدی نژاد نبود؟
خیر. ایشان معتقد بود که مردم آگاه شده اند و مادامی که پایه های نظام در آگاهی مردم ریشه داشته باشد هیچ آسیبی نمی بیند و دچار انحراف هم نمی شود. هاشمی مقصر اصلی را حامیان احمدی نژاد می دانست و می گفت اگر مردم تقصیری هم داشته باشند کم است. به اعتقاد هاشمی گروههای مرجعی که برای مردم تعیین می کردند که به چه کسی رای دهند مقصر اصلی بودند.
ایشان به برخی از این منتقدان که از مشایی انتقاد می کنند می گفت:« شما هنوز هم احمدی نژاد را درست نشناخته اید و می گویید مشایی به وی خط می دهد در حالیکه عامل اصلی انحراف شخص احمدی نژاد است».
استدلالشان چه بود؟
وی را از قبل می شناخت. احمدی نژاد زمانی که در دولت آقای هاشمی استاندار اردبیل بود سواپ نفتی را فروخت و پول آن را به حساب استانداری برنگرداند. هاشمی دستور پیگیری این تخلف را به وزیر کشور داد. آن موقع که مشایی همکار احمدی نژاد نبود پس چرا وی این کار را کرد؟!
جالب است که برخی طرفداران احمدی نژاد می گفتند اگر وی بد بوده چرا استاندار هاشمی بوده است؟ آنها هرگز اشاره به تشکیل پرونده تخلف برای احمدی نژاد توسط دولت هاشمی نمی کنند.
چرا آقای هاشمی در همان سال 84 و در بحبوجه انتخابات این مسائل را مطرح نکرد؟
البته من آن موقع مشاور ایشان نبودم و این را با شناختی که از روحیه شان دارم می گویم. هاشمی اهل به رخ کشیدن ضعف دولتها نبود. می گفت ذهن مردم را نباید درگیر این موارد کرد.
من همین جا از نمایندگان شجاع مجلس می خواهم طبق سوگندی که خورده اند پرونده سواپ نفت اردبیل را حتما از قوه قضائیه پیگیری کنند؛ چرا که با گذشت بیش از 20 سال هنوز به نتیجه نرسیده و به نتیجه نرسیده است.
پای چه کسانی در این پرونده گیر است؟
احمدی نژاد و کسانی که در آنجا کار کرده بودند.
مادر شهید به او گفت آن دنیا چه جوابی برای شهدا داری؟
برخی معتقدند آقای هاشمی در سال با84 جاه طلبی به انتخابات ورود پیدا کرد و اگر ایشان نامزد نمی شد یکی از اصلاح طلبان به قدرت می رسید و آن مسائل برای کشور پیش نمی آمد؟
هاشمی جاه طلب نبود. بعد از انقلاب هم در تمامی سمت های ارشد به جز رهبری و ریاست قوه قضائیه نشست. من بینی و بین الله شهادت می دهم که در این 5 سالی که خدمت ایشان بودم همواره مصلحت انقلاب را به مصلحت شخصی ترجیح می داد.
حتی سال 92 هم وقتی دید نامزدهای انتخابات در قامت خلق حماسه سیاسی و اقبال مردم از صندوق های رای نیستند نامزد شد. طبق نظرسنجی های معتبر میزان رای آوری نامزدهای انتخابات 92 از 5 تا 25 درصد بود. اما وقتی هاشمی کاندیدا شد به قول خودش' نفخ صور دمیده شد'.
وزیر وقت اطلاعات در جلسه شورای نگهبان گفته بود نظرسنجی هامان نشان می دهد که هاشمی همین الان که تبلیغات انتخابات شروع نشده بیش از 70 درصد رای دارد.شاهد بودم که از ماهها قبل از انتخابات گروههای مختلف سیاسی، دانشجویی، اساتید دانشگاه و حوزه خدمت ایشان می آمدند و درخواست می کردند نامزد شود. اما پاسخ ایشان همیشه منفی بود. تا اینکه یک روز خانم مسنی که چند شهید داده بود خطاب به ایشان گفت: شما آن دنیا چه جوابی برای بچه ها ما که شهید شدند دارید؟ چرا نشسته اید و هیچ کاری نمی کنید؟
هاشمی بعدها گفت من در مقابل حرف این مادر شهید نتوانستم مقاومت کنم.
یادم هست اولین بار در جلسه ای با دانشجویان وقتی با اصرار از وی پرسیدند چرا گفته اید نامزد نمی شوید؟ پاسخ داد من نگفته ام که نمی آیم می آیم اما اینها نمی گذارند برنامه هایم را عملی کنم.
دانشجویان شروع به کف زدن کردند. جزئیات این جلسه تاریخی را می توانید از حضار بپرسید.
آقای هاشمی حتی سال 86 هم نمی خواست در انتخابات مجلس خبرگان نامزد شود و این موضوع را به اطلاع رهبری هم رسانده بود. رهبری در جلسه ای خصوصی به ایشان گفته بودند شما باید کاندیدا شوید و این یک تکلیف شرعی است.
آقای هاشمی برای خود من تعریف کرد که « که پرسیدم چرا این را به من تکلیف می کنید؟ رهبری گفتند من بعد از فوت امام را برای شما مثال می زنم. شما بودید که مجلس خبرگان را جمع کردید و این شد. الان هم اگر روزی من نباشم شما باید این خبرگان را جمع کنید. من به ایشان گفتم بنده سنم 5 سال از شما بزرگتر است و از خدا می خواهم که بعد از شما نباشم و قبل از آن از دنیا بروم. ولی چون تکلیف کردید به یک شرط می پذیریم و آن این است که دستور دهید برخی نهادها در انتخابات ریاست مجلس خبرگان دخالت نکنند. وقتی رهبری در این باره به من اطمینان دادند برای انتخابات ثبت نام کردم»
یکی از روزهای تاریخی زندگی آیت الله هاشمی روز رد صلاحیت ایشان بود. خاطره ای در این باره دارید؟
من یک مقاله تاریخی بلندبالایی نوشته ام مبنی بر همه آنچه که در روز رد صلاحیت گذشت و در آنجا هر چه را که دیدم نوشتم. اما یادم هست بعدازظهری که هاشمی از رد صلاحیتش با خبر شد ایشان را دیدم که دارد از پله های مجمع پایین می آید تا خطبه عقد یکی از کارکنان را بخواند. چرا که معمولا داشت هر هفته خطبه عقد یکی از کارکنان یا پاسداران را می خواند.
گفتم: حاج آقا چقدر بد شد!گفتند «اتفاقا خیلی هم خوب شد. وظیفه من این بود که اعلام آمادگی کنم که می خواهم حماسه سیاسی مدنظر رهبری شکل بگیرد و این بار مسولیت بسیار سنگین بود. اما الان یک بار عظیم از روی دوشم برداشته شد و مرا از آن معاف کردند».
یادم هست آقای کدخدایی در چند مصاحبه تا کنون گفته که وزیر اطلاعات وقت( مصلحی) در جلسه فوق العاده ای که به رد صلاحیت آقای هاشمی منجر شد آمده و راجع به تحولات منطقه گزارش داده است. در حالیکه اولا شورای نگهبان چه کار با تحولات منطقه دارد و در ثانی چرا وزیر خارجه را برای این کار نخواسته است؟
حتی در جلسه آنقدر حرف بد درباره آقا مهدی هاشمی را گفته که یکی از اعضا به ایشان تذکر داده این جلسه برای بررسی پرونده آقای اکبر هاشمی بهرمانی است نه مهدی هاشمی بهرمانی !درباره ایشان اگر حرفی دارید بزنید.
در پایان هم اضافه کردیم از تمام جلسات شورای نگهبان فیلم تهیه می شود بیایید و آن فیلم را منتشر کنید تا مردم بفهمند در آن جلسه چه گذشته است؟!
اما پاسخ دادند چون نگران حرمت آقای هاشمی هستیم این کار را نمی کنیم. ما هم گفتیم آقای هاشمی نگرانی از این بابت ندارد فیلم را پخش کنید که البته این کار را نکردند و هرگز هم نخواهند کرد.
واکنش علی مطهری پس از دیدن خانه هاشمی
زندگی آیت الله هاشمی چطور بود؟ زیست اشرافی داشت؟
اجازه دهید پاسخ شما را با ذکر خاطره ای بدهم. یکی از ویژگی های مهم ایشان این بود که اصلا اهل ریاکاری نبود. کیش می رفت، استخر و جکوزی می رفت و سوار جت اسکی هم می شد و ابایی هم از بیان آن نداشت.
یک روز از ایشان خواستم این قسمت جت اسکی سوار شدنش را در کتاب خاطراتش ننویسد چرا که گزک دست مخالفان خود می دهد که آن موقع که همه در جبهه می جنگیدند آقای هاشمی در استخر و جکووزی و جت اسکی چه کار می کرده است؟
پاسخ داد «می نویسم تا بگویم که من یک روحانی هستم اما با این مظاهر زندگی مخالف نیستم چرا که خدا ما را منع نکرده است.»
ایشان این چیزها را در دفترچه خاطراتش هم می نوشت و خود را در معرض نقد بقیه قرار می داد. الان خط خط خاطرات هاشمی توسط منتقدان وی می تواند نقد شود. این فرصتی است که ایشان زمانی که زنده بود به نقادان خود داد.
ایشان این فرصت را به تاریخ داد تا وی را در زمان حیاتش مورد نقد قرار دهد. از این جهت خدمت بزرگی به تاریخ نگاری کشور کرد. بارها می گفت « من خاطراتم را طوری نوشته ام که هر کس بخواهد بفهد من هر روز از زندگی ام کجا بوده ام به راحتی به آن دست یابد».
درباره چگونگی زیست ایشان هم بگذارید خاطره ای تعریف کنم. شبی به اتفاق آقای علی مطهری برای جلسه ای به خانه آقای هاشمی رفتیم. یکی دو دقیقه در سالن منتظر بودیم تا ایشان بیاید. در این مدت دیدم آقای مطهری هاج و واج به در و دیوار و مبل ها نگاه می کند.
از او درباره علت تعجبش سوال کردم گفت: آقای رجایی! بیست سال است به این خانه نیامده ام اما زندگی هاشمی در این مدت تکان نخورده است.
واقعا هم همین طور بود. اتاق ایشان یک مبل واقعا رنگ و رو رفته ای داشت با 4 پشتی که البته به زودی فیلم آنرا در سایتم می گذارم.
ایشان البته آدم نداری نبود و ارث خوبی هم از پدرش به او رسیده بود. قبل از انقلاب هم کار اقتصادی کرده و اندوخته زیای داشت اما این ثروت به تدریج کم و کمتر شد.
بخش قابل توجهی از آن صرف مبارزه با رژیم پهلوی شد. قسمتی از آن هم صرف کمک به خانواده زندانیان سیاسی زمان شاه شد. یکی از اتهامات و جرمهای آقای هاشمی قبل از انقلاب تشکیل کمیته ای برای کمک مالی به خانواده زندانیان سیاسی بود. وقتی یک مبارز سیاسی به زندان می رفت خانواده اش به خاطر بی پولی نابود می شد اما کمیته ای که هاشمی تشکیل داده بود به این خانواده ها رسیدگی می کرد.
بخش دیگری از ثروت هاشمی هم بعد از انقلاب در امور خیریه و ساخت بیمارستان و مسکن برای فقرا صرف شد.
قسمتی دیگر هم صرف انتشار 50 جلد تفسیر راهنما و فرهنگ قرآن شد که گاهی آن را به دانشگاهها، حوزه ها و مراکز علمی هدیه می کرد.
حدود سه سال پیش یکبار از من سوال کرد که آقای رجایی حقوق شما چقدر است؟ مبلغش را گفتم پاسخ داد«حقوق من کمتر از حقوق شماست».
تعجب کردم و فردای آنروز از قسمت مالی مجمع سوال کردم. متوجه شدم آقای هاشمی نصف من حقوق می گیرد یعنی کمتر از ماهی دو و نیم میلیون تومان. به مسول مالی اعتراض کردم که چرا حقوق حاجاقا نصف من و یک سوم حقوق برخی مدیران تحت نظر خودش باشد؟
آقای هاشمی همچنین 30 سال در دانشگاه آزاد خدمت کرد و حتی یک ریال هم از آنجا حقوق نگرفت.
کتاب های خاطرات ایشان در چه مرحله ای هستند؟
خاطرات ایشان تا سال 72 منتشر شده و هنوز23 جلد آن باقی مانده است. هر سال هم خاطرات مربوط به یکسال ایشان منتشر می شود. البته ما خواهش کرده بودیم اگر می شود اجازه دهید سالی چند جلد آن منتشر شود. چرا که با توجه به سن ایشان که 82 سال بود می دانستیم که تا 23 سال دیگر در قید حیات نیستند اما به هر حال موافقت نکردند. البته ریز این موارد را باید از آقا محسن پسرشان بپرسید چرا که آثار آقای هاشمی در اختیار ایشان است.
میانه شان با روزنامه ها چطور بود؟
ایشان هر روز صبح همه روزنامه ها را نگاه می کرد. ولی چون تعدادشان زیاد بود فقط تیترهای صفحه اول آنرا می خواند. اگر مطلبی برایشان جذاب بود ادامه آن مطلب را هم در صفحات داخلی مطالعه می کردند.
فیلمی هم از ایشان منتشر شده که به سرعت صفحه اول روزنامه ها را می خواند.
آقای هاشمی هر روز هم بولتن مربوط به مطبوعات خارجی را می خواند و هم بولتن هایی که از وزارت اطلاعات و برخی جاهای دیگر برایش می آمد. حجم مطالعه ایشان بالا بود.
حتی در ماشین هم می خواند. همیشه هم وقتی وارد مجمع می شد چون از روبروی اتاق من عبور می کرد در دست چپش عبا و در دست راستش یک بولتن بود که می گفت در ماشین آنرا خوانده ام. شخص پرکار و پرخوانی بود. در خاطراتش هم هست که در اوقات فراغتش چه کتابهایی را می خواند.
در این 30 سال، فقط دو جلسه در مجمع حضور نداشت
ساعت کاری اش چطور بود؟
ما که کارمند ایشان بودیم تا روز دهم بعد از سال نو در مرخصی بودیم ولی ایشان روز ششم فروردین سر کار خود حاضر می شد و تا قبل از پایان تعطیلات نوروز بسیاری از دیدارهای شغلی خود را انجام داده بود.
در این نزدیک 30 سالی که رئیس مجمع بود تنها در دو جلسه حضور نداشت. تمام جلسات را هم از اول تا آخر می نشست و از جای خود بلند هم نمی شد. فقط دو باره استثنائا جلسه را ترک کرده و اداره آنرا به رئیس جمهور سپرد.
برخی اوقات جلسات مجمع خسته کننده می شد و اعضا بیرون می رفتند و قدم می زدند و بعضی شان سیگار می کشیدند. اما ایشان جلسات را تا پایان ترک نمی کرد. وقتی هم تمام می شد برای تجدید وضو بالا می رفت.
یادم هست ساعت 10 صبح روز آخر زندگی ایشان گفت:« از وقتی برای خواندن نماز صبح بیدار می شوم به جز استراحت کوتاهی در میان روز، یکسره کار می کنم تا وقتی که از شدت خستگی به رختخواب رفته و خوابم می برد»
آدم باید به این سن برسد تا معنای این همه کار در 82 سالگی را درک کند.
طول زندگی هاشمی زیاد بود و ایشان عمر زیادی کرد ولی عرضش خیلی بیشتر بود و منشا خدمات بسیاری شد.
پس بعد ازظهر هم استراحت می کرد؟
بله. بعد از ظهرها استراحت مختصری می کرد که می گفت« بین 15 تا 20 دقیقه طول می کشد». دوباره برمی خاست و به کارهایش می پرداخت. البته غالبا بعدازظهرها ملاقات نداشت و فقط گاهی مسوولی از دانشگاه آزاد یا مهمانان خارجی خدمت وی می رسیدند.
ایشان به ورزش هم علاقه داشت؟
آقای هاشمی هم در دریا شنا می کرد هم در استخر. خودش می گفت هر روز تردمیل با شیب بالا می زند. یکی از صحنه هایی که ما همیشه در مجمع شاهد آن بودیم یک نفس دویدن ایشان روی پله ها بود. مجمع دو پله 19 تایی داشت که ایشان بدون توقف هر کدام از آنها را بالا می رفت و در پاگرد به نفس نفس می افتاد. یکبار به ایشان گفتم حاجاقا ماشاءالله خوب می دوید سرش را بالا گرفت و گفت« این کار هر روز من است و با این کار تست نفس می گیرم».
نماز را به امامت ایشان می خواندید؟
خیر. ایشان خودشان فرادی نماز می خواندند. حتی یکبار خواستم با ایشان نماز بخوانم ولی محترمانه گفت فرادی می خوانم.
ایستاده رفت
مرگشان چطور بود؟
هاشمی ایستاده رفت. مرگی به ایشان داده شد که مورد غبطه خیلی هاست. نه در بستر بیماری خوابید، نه نقص عضو پیدا کرد و نه زندگی نباتی داشت. در اوج عزت رفت که این مهم در تشییع پیکر ایشان به خوبی دیده شد. افتخار دفن کنار امام خمینی(ره) را هم پیدا کرد که امتیاز بزرگی است.
البته خداوند بارها گفته که جزای زیبایی به صابرین و محسنین می دهد. هاشمی هم صبر کرد و هم خدمت و خدا اجرش می دهد. خدمات ایشان برای مردم نیز در تاریخ خواهد ماند.
چطور از مرگ ایشان مطلع شدید؟
بعد از ملاقات کوتاه صبح، ایشان به دفتر کارش تشریف برد و مشغول رسیدگی به کارهایشان شد. غروب بود که زنگ زدند و گفتند ایشان حالشان به هم خورده است و به بیمارستان شهدای تجریش انتقال پیدا کرده اند. مدتی بعد هم خبر فوت ایشان داده شد. به جماران رفتم. جنازه را در پتویی پیچیده و مهدی و فاطمه و یاسر و فائزه زار زار گریه می کردند. دو تن از محافظین حاج آقا هم بودند. من هم بالای سر جسد بودم. شب بسیار تلخ و سختی بود. خانم ها فاطمه و فائزه را دلداری می دادند. بعد تصمیم به غسل گرفته شد.
چه کسی ایشان را غسل داد؟
عده ای از بچه های جماران که تصادفا غسال حاج احمد آقا هم بینشان بود. یکی از اعضای تیم حفاظتی ایشان که بازنشسته شده بود نیز به اتفاق دو سه نفر دیگر حضور داشتند.
حدودا چه ساعتی این کار صورت گرفت؟
از ساعت 12 نیمه شب روز 19 دی شروع و حدود ساعت نیم بامداد 20 دی تمام شد. ایشان را در کفنی که فاطمه خانم از کربلا آورده بود پیچیدند. خواستم از صورت ایشان برای آخرین بار عکس بگیرم که با دیدن چهره های گریان فرزندان ایشان حیا کردم و شرمم آمد. چهره اش کاملا آرام و به دور از هر گونه نگرانی بود. می دانستم نمی شود ولی می گفتم خدایا می شود چشم هایش را باز کند. می گفتم خدایا مگر این همان هاشمی نبود که امروز صبح او را در مجمع دیدم چرا این طور خوابیده است؟ خدا می داند چهره اش چقدر آرام و پر از نور بود. یاسر هم گفت:« آقای رجایی می بینی صورت بابا چقدر نورانی شده است.»
خدا ببخشد آنهایی را که حتی به جنازه وی نیز رحم نکرده و آن تهمت ها را زدند. آنها از جنازه هاشمی هم می ترسند و می خواستند عقده خود را از تشییع میلیونی ایشان خالی کنند. این ها آدمهای مریضی هستند که فکر می کنند با چنگ زدن به صورت دیگران می توانند خود را شفا دهند.
بعد ما بلند شدیم و خانم ها آمدند و یاسر آن عکس معروف را از شیون خواهرانش گرفت.
می گفت جلوی اوستا مهدی را باید گرفت
از رابطه ایشان با خانواده شان خبری دارید؟
تا آنجا که می دانم با فرزندانش رفیق بود. یکبار از ایشان پرسیدم ناراحت نیستید هیچ کدام از فرزندانتان روحانی نیستند؟ پاسخ داد:« خیر برای چه باید ناراحت باشم؟! بچه های من آزادند هر شغلی را که می خواهند انتخاب کنند و در هر رشته ای که دوست دارند درس بخوانند.»
هاشمی فرزندان خود را آزاد گذاشته بود تا درس بخوانند و تحصیل و تفریح کنند البته گفت' اینطور نیست که آنها کاملا رها باشند و حرف آخر را من می زنم»
میانه ایشان با آزادی چطور بود؟
یکی از بحث هایی که ایشان خیلی برای آن می کوشید آزاد اندیشی بود. دراین باره مواردی را هم نوشته اند که کمک کردیم تا به چند زبان زنده دنیا ترجمه شود. می گفت«این فقط مقدمه کار است و بحث های طولانی تری باید در این باره شود چرا که یکی از مشخصات مکتب اسلام آزاد اندیشی است» ایشان مدخلی را باب کرد که همان کرسی های آزاد اندیشی مقام معظم رهبری بود. آقای هاشمی معتقد بود این کرسی ها باید بسط و تعمیق یابد و در دانشگاهها، حوزه ها و مراکز تحقیقاتی و علمی مورد توجه قرار گیرد . آقای هاشمی به همان حرفی که آقا درباره این کرسی ها زده بودند استناد می کرد.
اهل مزاح هم بود؟
همیشه امید در وجود وی غالب بود برای همین خیلی کم عصبانی می شد و در سخت ترین شرایط هم بذله گویی را از دست نمی داد. شوخی ها و کنایه هایش هم عمیق و تیزهوشانه بود و کاملا در خاطرها می ماند. یادم هست زمان احمدی نژاد یکبار به ایشان گفتم سازمان آمار گزارش داده که 25 درصد طرح های احمدی نژاد در پایان کارش تحقق پیدا کرده است.
ایشان لبخندی زد و گفت« اگر کسی را هم برای این کار نمی گذاشتند این 25 درصد انجام می شد». و خاطره ای تعریف کرد و گفت «در روستای ما تازه موتور و دوچرخه آمده بود و هیچ کس از تعمیر آنها سر در نمی آورد. یک بار شخصی که به آنجا آمده بود موتورش خراب شد. سراغ گرفت گفتند برو پیش اوستا مهدی شاید سر دربیاورد. این بنده خدا وقتی موتورش را دست اوستا مهدی داد وی تمام دل و روده موتورش را خالی کرد ولی آن را که درست نکرد هیچ، حتی نتوانست آنرا دوباره ببندد. گفت من همین قدر از دستم برمی آمد بقیه اش با خودتان» آقای هاشمی افزود:« حکایت احمدی نژاد هم داستان اوستا مهدی است که کل مملکت را به سمت سقوط برده و می گوید 25 درصد پیش رفته است. یکی باید جلوی این اوستا مهدی را بگیرد»
دعوایش با احمدی نژاد شخصی بود؟
اصلا. دعوایش با هیچ کس شخصی نبود. تمام توهین هایی را هم که به او می کردند می بخشید.
کسی در سالهای اخیر از وی حلالیت طلبید؟
بیشتر برای وی نامه می نوشتند و ایشان هم می گفت من حلال کردم. اصلاح طلبهایی که در انتخابات مجلس ششم تند رفته بودند وقتی پیش ایشان آمده بودند اصلا به روی خود نیاورده بود و بحث را عوض کرده بود. به آینده نگاه می کرد و در گذشته نمی ماند.
روحانی را رئیس جمهور دوره بعد می دانست
نظرشان درباره ادامه یافتن دولت یازدهم چه بود؟
ایشان ورود زود هنگامی به انتخابات آتی داشت که البته با توجه به وفاتشان خوب شد که این اقدام را انجام داد. ایشان گفته بود که «حتما دور بعد هم روحانی رئیس جمهور می شود و مردم باید به وی کمک کنند تا طرح هایش را تکمیل کند»
به عنوان مشاور مرحوم هاشمی بفرمایید فوت ایشان چقدر به دولت صدمه زد؟
قاعدتا دولت یک پشتوانه بزرگ را از دست داد. البته رهبری هم حامی دولت بوده و خواهند بود. ولی نمی شود پشتیبانی هاشمی از دولت را دست کم گرفت. حمایت هایی که ایشان نزد رهبری از دولت می کرد یا حرفهایی که در تقدیر از دولت بیان می کرد و انعکاس رسانه ای پیدا می کرد و مشاوره هایی که به دولت می داد خیلی موثر بود. ایشان یک اندوخته غنی برای کشور بود که از دست رفت. با این وجود مرگ هاشمی چند میلیون به سبد رای روحانی اضافه خواهد کرد. چرا که مردم می دانند اگر هاشمی زنده بود با همان ضرباهنگ 92 باز هم از روحانی حمایت می کرد. به نظرم روحانی بیشتر از دوره قبل رای می آورد.
با آقای هاشمی درباره اولویت های کشور صحبت کرده بودید؟
ایشان در ملاقات هایی که با وزرا داشت متناسب با هر وزارتخانه ای نظرات خاص خود را می داد. ولی روی بحران آب کشور خیلی حساس بود و درباره عواقب آن هشدار می داد. خودش اهل کویر بود . می گفت در روستای ما 30 متر که خاک را می کندیم به آب می رسیدم اما الان باید 400 متر زمین کنده شود تا به آب رسیده شود. طرحی داشت که آب را از جنوب کشور به شمال بکشند. از این طریق هم کویرها را سیراب کنند هم جاذبه های گردشگری به وجود آورند.
و حسرت های ایشان چه بود؟
یکی از حسرت هایشان این بود بحث بیمه همگانی به دولت ایشان نرسید .
می گفت« من این را به دولت آقای خاتمی سپردم ولی ایشان هم نتوانست آن را به سرانجام برساند».
شهید بهشتی به رضا کیانیان چه گفت؟
نگاه آقای هاشمی به فقر چگونه بود؟
آقای هاشمی دنبال راه حل کلانی بود که دولت بتواند زندگی مردم را از سطحی که هست بالاتر بیاورد. در این فاصله هم اگر کسی ضربه خورد دولت از او حمایت کند. ایشان یک نسخه کامل برای فقر می پیچید. ایشان معتقد بود اگر شاخص های اقتصادی کشور رشد کند، پولهای خارجی به داخل برگردد و اعتماد سازی بیشتری بین ایران و دیگر کشورها صورت گیرد؛ درآمد سرانه مردم افزایش می یابد و سودش نصیب همه می شود.
سد و جاده سازی، توسعه صنایع موشکی و دفاعی، مترو، دانشگاه آزاد و غیره در این راستا بود. همین دانشگاه آزاد باعث شد میلیون ها جوان پشت در کنکور نمانند. دانشگاه آزاد فقط بچه پولدارها را جذب نکرد بلکه فرزندان کارمندان هم در آن درس خواندند. تا کنون 5میلیون نفر از دانشگاه آزاد فارغ التحصیل و 150 هزار نفر جذب هیات علمی این دانشگاه شده اند. این دانشگاه 20 میلیون متر مربع زیربنا دارد. اشتغالی را که خود دانشگاه آزاد ایجاد کرد دست کم نگیرید. از همه مهم تر اینکه این دانشگاه وقف عام است و به هیچ کس اختصاص ندارد.
هاشمی متمول بود چون پدرش باغدار و زمین دار بود. انسان هم یا خانه زاد فقر است یا خانه زاد ثروت و این جبری است نه اختیاری. مهم این است که هاشمی این ثروت را در راه مبارزه و خدمت به کشورش صرف کرد.
برخلاف آن چیزی که می گویند هاشمی اهتمام جدی به ریشه کن کردن فقر داشت. روحیه اشرافی نداشت و از این جهت دیدگاهش درباره مبارزه با فقر به شهید بهشتی نزدیک بود. آقای رضا کیانیان(هنرپیشه) می گوید در بحبوحه انقلاب که دانشجوی پر شر و شوری بودم روزی به خانه شهید بهشتی رفتم. وقتی دیدم در خانه اش مبل دارد به وی اعتراض کردم.( آن موقع مبل کالایی لوکس بود) به ایشان گفتم شما چطور می خواهید با شاه مبارزه کنید وقتی روی مبل می نشینید؟! بهشتی اما گفت: ما اگر شاه را شکست دهیم و حکومت تشکیل دهیم نمی خواهیم توزیع فقر کنیم.
آقای هاشمی هم چنین دیدگاهی داشت و طرفدار رفاه بود. ولی اگر دنبال تن آسایی بود هیچ وقت 7 بار به زندان نمی رفت و بارها مورد شکنجه ساواک قرار نمی گرفت. یادم هست می گفت هنوز پای چپم که زیر شکنجه ساواک در زندان شکسته شد درد
می کند. به شهادت تاریخ کمتر کسی مانند شهید بهشتی و مرحوم منتظری و آقای هاشمی توسط ساواک شکنجه شدند. تازه مگر همه روحانیونی که به ایشان انتقاد می کنند خود به زندان رفته اند؟
از ایشان نپرسیدید که اگر سال 92 رئیس جمهور می شد چه کارهایی برای کشور می کرد؟
نه. هیچ وقت چنین چیزی را از ایشان نپرسیدم.