به گزارش جماران، احمد شیرزاد در روزنامه اعتماد نوشت:
متاسفانه جناح تندرو که در برخی نهادهای کشور هم حضور داشته و سابقه مبارزه ضد اصلاحاتی ٢٠ ساله هم دارند، از یک خصلت عمومی برخوردارند و آن اینکه دنبال بهانهگیری بوده و میخواهند اتفاقی بیفتد تا آن را به یک بحران تبدیل کنند.
بحرانهای هر ٩ روز یکبار در دولت اصلاحات را یادمان نرفته است. یادمان نرفته که چگونه همه جا را میگشتند تا ببینند کجا حرفی مطرح شده و کجا حکمی صادر شده تا با طرح چندین باره آن جامعه را ملتهب سازند. اما آنچه در این دوره رخ میدهد و تا حدودی اوضاع را متفاوتتر از دوره اصلاحات کرده و شرایط را بهتر از آن دولت میسازد، کم بودن سوژههایی است که تندروها بتوانند بر آن دست بگذارند و مانور سیاسی و تبلیغاتی روی آن داشته باشند.
البته در همین موارد اندک نیز، پافشاریهایی انجام میشود. پرونده فیشهای حقوقی را در نظر بگیرید. مخالفان دولت وقتی در جمع خود به بررسی میپردازند و میبینند که موضوع جدیدتری پیدا نمیکنند باز هم همان را مطرح میسازند. اینکه میبینیم این موضوع هم ماههاست که کش پیدا کرده به دلیل اهمیت آن نیست، به این خاطر است که لقمه دندانگیر جدیدی نصیبشان نشده است. البته شاید ماجرای برادر رییسجمهور هم در این میان سوژه تبلیغاتی دیگری باشد اما معتقدم که همانند کسی که غذایی دارد و نمیخواهد در یک وعده آن را مصرف کند، مخالفان دولت هم برنامه طولانی کردن اصل موضوع را در پیش گرفته تا ماهها با تنها یک شایعه، بازی کنند و هر روز آن را با حواشی مزین ساخته و بگویند که موانعی برای رسیدگی به این موضوع وجود دارد. در این مورد آنطور هم که شنیدیم، دولت و رییسجمهور نسبت به رسیدگی عادلانه موضع منفی ندارند، پس اگر مدارکی برای بررسی وجود دارد، چرا جنجال میکنند؟ همه جای دنیا ممکن است این اتفاق برای صاحبان قدرت و ثروت روی دهد.
کمااینکه چنین اتفاقی را در پرونده مهدی هاشمی هم دیدیم. شاهد بودیم که چگونه مخالفان عنوان میکردند که هاشمی با قدرت سیاسی که دارد اجازه اجرای عدالت را نخواهد داد؛ که البته در این مسیر تنها درایت سیاسی مرحوم آیتالله هاشمی بود که بر همه این شایعات سرپوش میگذاشت. با همه این اتفاقات اما باز هم معتقدم که دولت کمتر گزک دست مخالفان میدهد که البته بخشی هم ناشی از فضای بستهای است که برای اصلاحطلبان و هواداران آنها وجود دارد.
در این میان دلیلی که میتوان برای عمده این رفتارهای مخالفان دولت برشمرد، نزدیک بودن زمان انتخابات است. در فرصت اندک چهارماهه هنوز هم معلوم نیست که جریان اصولگرا میخواهد چه کار کند. بر فرض که همین امروز هم کسی را برای رقابتهای انتخاباتی معرفی کنند آیا ٤ ماه زمان برای معرفی او کافیست؟ به هر حال چهرهای که مطرح میشود نیاز به معرفی به جامعه دارد و آنها خود بهخوبی میدانند که مناظرات انتخاباتی و حتی تریبون صدا و سیما برای آنها معجزه نمیکند و باید خیلی زودتر چهرهای را که برای ملت آشنا باشد معرفی کنند.
اما مشکلی که وجود دارد این است که اصولگراها چهره جا افتاده در میان جامعه ندارند و شناسترین آنها کسانی هستند که در انتخابات گذشته به صحنه آمدند و با اقبال عمومی روبهرو نشدهاند. آنها واقعا چهره شناخته شده ندارند که از انتخابات به تعبیر سیاسیون، در بیاید. به همین دلیل تنها شانسی که باقی مانده این است که یا به انتخاب روحانی تن بدهند یا یک روحانی ضعیف شده را به انتخابات بیاورند. اما در این میان نباید فراموش کنیم که گاهی وقتها مخالفتها به عادت صورت میگیرد نه از روی برنامهریزی.
متاسفانه جناح اصولگرا برنامهای برای آینده ندارد و اگر بر فرض هم داشته باشد، کار اجرایی نکرده است و از همه مهمتر اینکه آنان اسیر اختلافات داخلی هستند و سازوکار قدرت در بین آنان ناکارآمد است. اما بهتر است بدانند که اگرچه با تندروی میشود سنگی انداخت اما راه را نمیتوان باز کرد. چهرههای تندرو بهتر است بهجای تخریب، لیاقت خود را به اثبات برسانند و اگر قرار است از راه انتخابات به مقصد برسند، بدانند که تخریب راهش نیست.
البته در همین موارد اندک نیز، پافشاریهایی انجام میشود. پرونده فیشهای حقوقی را در نظر بگیرید. مخالفان دولت وقتی در جمع خود به بررسی میپردازند و میبینند که موضوع جدیدتری پیدا نمیکنند باز هم همان را مطرح میسازند. اینکه میبینیم این موضوع هم ماههاست که کش پیدا کرده به دلیل اهمیت آن نیست، به این خاطر است که لقمه دندانگیر جدیدی نصیبشان نشده است. البته شاید ماجرای برادر رییسجمهور هم در این میان سوژه تبلیغاتی دیگری باشد اما معتقدم که همانند کسی که غذایی دارد و نمیخواهد در یک وعده آن را مصرف کند، مخالفان دولت هم برنامه طولانی کردن اصل موضوع را در پیش گرفته تا ماهها با تنها یک شایعه، بازی کنند و هر روز آن را با حواشی مزین ساخته و بگویند که موانعی برای رسیدگی به این موضوع وجود دارد. در این مورد آنطور هم که شنیدیم، دولت و رییسجمهور نسبت به رسیدگی عادلانه موضع منفی ندارند، پس اگر مدارکی برای بررسی وجود دارد، چرا جنجال میکنند؟ همه جای دنیا ممکن است این اتفاق برای صاحبان قدرت و ثروت روی دهد.
کمااینکه چنین اتفاقی را در پرونده مهدی هاشمی هم دیدیم. شاهد بودیم که چگونه مخالفان عنوان میکردند که هاشمی با قدرت سیاسی که دارد اجازه اجرای عدالت را نخواهد داد؛ که البته در این مسیر تنها درایت سیاسی مرحوم آیتالله هاشمی بود که بر همه این شایعات سرپوش میگذاشت. با همه این اتفاقات اما باز هم معتقدم که دولت کمتر گزک دست مخالفان میدهد که البته بخشی هم ناشی از فضای بستهای است که برای اصلاحطلبان و هواداران آنها وجود دارد.
در این میان دلیلی که میتوان برای عمده این رفتارهای مخالفان دولت برشمرد، نزدیک بودن زمان انتخابات است. در فرصت اندک چهارماهه هنوز هم معلوم نیست که جریان اصولگرا میخواهد چه کار کند. بر فرض که همین امروز هم کسی را برای رقابتهای انتخاباتی معرفی کنند آیا ٤ ماه زمان برای معرفی او کافیست؟ به هر حال چهرهای که مطرح میشود نیاز به معرفی به جامعه دارد و آنها خود بهخوبی میدانند که مناظرات انتخاباتی و حتی تریبون صدا و سیما برای آنها معجزه نمیکند و باید خیلی زودتر چهرهای را که برای ملت آشنا باشد معرفی کنند.
اما مشکلی که وجود دارد این است که اصولگراها چهره جا افتاده در میان جامعه ندارند و شناسترین آنها کسانی هستند که در انتخابات گذشته به صحنه آمدند و با اقبال عمومی روبهرو نشدهاند. آنها واقعا چهره شناخته شده ندارند که از انتخابات به تعبیر سیاسیون، در بیاید. به همین دلیل تنها شانسی که باقی مانده این است که یا به انتخاب روحانی تن بدهند یا یک روحانی ضعیف شده را به انتخابات بیاورند. اما در این میان نباید فراموش کنیم که گاهی وقتها مخالفتها به عادت صورت میگیرد نه از روی برنامهریزی.
متاسفانه جناح اصولگرا برنامهای برای آینده ندارد و اگر بر فرض هم داشته باشد، کار اجرایی نکرده است و از همه مهمتر اینکه آنان اسیر اختلافات داخلی هستند و سازوکار قدرت در بین آنان ناکارآمد است. اما بهتر است بدانند که اگرچه با تندروی میشود سنگی انداخت اما راه را نمیتوان باز کرد. چهرههای تندرو بهتر است بهجای تخریب، لیاقت خود را به اثبات برسانند و اگر قرار است از راه انتخابات به مقصد برسند، بدانند که تخریب راهش نیست.
کپی شد