دوره ای که مدیرعامل شدم مصادف شد با دولت قبلی و مشکلاتی در کار پیش آمد که احساس کردم اگر بمانم آبرویم می رود، آبرو از این جهت که بالاخره آدم می خواهد کار بکند دیگر، باید شرایطش آماده باشد
معاون علمی و فناوری رئیس جمهور، با اشاره به افزایش مراودات علمی در دوران بعد از گفت: رفت و آمدهای علمی الان توسعه پیدا کرده، گروهها زیاد می آیند و می روند؛ البته باید حواس ما هم جمع باشد،
به گزارش جماران به نقل از روابط عمومی برنامه «دست خط»، نوزدهمین قسمت از برنامه تلویزیونی دست خط، شب گذشته با حضور سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیس جمهور به روی آنتن شبکه پنجم سیما رفت.
وی در این برنامه، از وضعیت حمایت از نخبگان و مهاجرت مغزها و بازگشت آنها به کشور گفت.
بخش دیگری از این برنامه به بیان نکاتی از زندگی شهید منصور ستاری فرمانده اسبق نیروی هوایی ارتش از زبان فرزندش گذشت.
متن کامل گفتگوی این برنامه به شرح زیر است؛
مجری: مهمان این هفته دستخط یکی از نخبگان علمی کشور است، دکترای مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف و اخذکننده و دریافت کنندۀ نشان درجۀ یک کشور و صاحب دو اختراع داخلی و خارجی و خیلی مقالات و مآخذ مختلف دانشگاهی و تالیفات مختلف دانشگاهی که ایشان داشته و دارند و یک چهرۀ علمی محسوب می شوند و در کنار همۀ این افتخارات یک افتخار بزرگ دیگری دارند و آن فرزندیِ یکی از شهدای گرانقدر جمهوری اسلامی است، شهیدی که به گردن همه ما حق دارد و در ایام دفاع مقدس بارها تا مرز شهادت پیش رفت، اما شهادت در دی ماه سال ۷۳ نصیبش شد و همیشه در یاد و خاطره ما خواهند ماند.
در این برنامه در خدمت دکتر «سورنا ستاری خواص»، معاون علمی و فناوری رئیس جمهور و رئیس بنیاد ملی نخبگان هستیم.
از این همین فامیلی شما شروع کنیم، جریان خواص چیست؟
ستاری: این خاص خوانده می شود، به «باخاص» ورامین برمی گردد، محلی که پدربزرگم بعد از اینکه می آید آنجا را آباد می کند و از کسی می گیرد و یک داستان مفصلی دارد؛ ایشان آدم عارفی بوده، کتاب شعر دارد «ماتمکدۀ عشاق»، خیلی کتاب نوشته است و همۀ آنها در این سالها از بین رفته است و آن کتابش به صورت کامل مانده و هنوز هم دارد چاپ می شود، ولی این برمیگردد به باخاص ورامین.
مجری: البته شما و پدر یکی از خاص های کشور هستید، پدربزرگ شما همینطور. شما خودتان اهل شعر و ادب هستید؟
من فقط می خوانم، طبع شعر ندارم.
مجری: با میهمانان ابتدا درباره مسائل روز و حوزه مسئولیتیشان صحبت می کنیم و بعد می رویم سراغ مسائل بعدی، درباره پدرتان و خودتان قطعاً سوال خواهیم پرسید. وضعیت نخبگان چطور است؟
ما آن چیزی که در این دولت تلاش کردیم بحث اقتصاد دانش بنیان یکی از بحثهای جدی بوده که دولت روی آن سرمایه گذاری کرده و می بینید که یک اتفاقات خوبی افتاده است، ما تا پایۀ اقتصادی مان را نبریم به سمت اینکه پایه اقتصادی کشور فرد و جوان تحصیلکرده بشود و از این اقتصاد نفتی و اقتصادی که منابع محور است به جای اینکه به دانش انسان اهمیت بدهد، قطعاً نمیتوانیم آن جهشی که می خواهیم نمی توانیم داشته باشیم، هیچکدام از شرکتهای دانش بنیان محور توسعه شان منابع زیرزمینی نیست، یک آدم است، یک فرد است، یک گروه است و یک تیم است که این شرکت را می سازد و باعث تولید ارزش افزوده و اشتغال و این نوع مسائل می شود؛ خیلی اتفاقات فرهنگی در همۀ ما باید اتفاق بیفتد...
مجری: یک جایی گفته بودید مشکل نخبگان و شرکتهای دانش بنیان فرهنگی است، این یعنی چه؟
ما یک ساختار کاملاً اشتباهی داریم اقتصاد کشور ما متاسفانه مانند بازی فوتبال می ماند، ۱۰، ۱۲ نفر دارند آن وسط بازی می کنند و صد هزار نفر دارند نگاه می کنند، این اقتصاد مردمی نیست، مردم ایستادند تا دولت برود یک جایی ۱ میلیارد دلار سرمایه گذاری بکند و یک کارخانه پتروشیمی، فولاد و یا سیمان تاسیس کند بلکه ۴۰۰، ۵۰۰ نفر بروند سرکار، ما مشکلات فرهنگی جدی در این زمینه داریم، بخش خیلی زیادی در حوزۀ سیستمهای دولتی است و یک بخشی از آن هم در حوزۀ مردم است، یعنی شما نمی توانید تصور کنید مثلا ما این شرکتهای دانش بنیان که راه افتادند و استارتاپ هایی یا شرکتهای نوپایی که با همین بچه هایی که در سنین بین ۲۰ تا ۲۵ سال هستند و می افتند در حوزۀ کسب و کار...
مجری: بعضی از آنها هم خیلی خوب گرفته است
خیلی عالی است، یعنی شما نمی دانید قدرت این جوانان چقدر است، هیچ کس هنوز تصوری ندارد، روزهای اول به ما می خندیدند که یک بچه ۲۴ یا ۲۵ ساله چطور می شود یک چنین تاثیرگذاری ای داشته باشد؟! مانند این می ماند که شما ارتش و سپاه داشته باشید یا بسیج داشته باشید، این بسیج است که در اقتصاد ریخته است، یعنی قدرت جوانی که می آید در اقتصاد و کسب و کار درست می کند، ما الان ۳،۴ تا استارتاپ، شرکت داریم، که فروش آنها بالای ۳، ۴ هزار میلیارد رسیده است، اخیراً اینها در بورس عرضه می شوند و اینها در آینده بزرگترین شرکتهای کشور خواهند بود، مانند اتفاقی که همه جای دنیا افتاد، بعضی از شرکتهای نوپایی که در این حوزه شروع به کار کردند سالی هزار درصد رشد می کنند و همین است که سرمایه گذاری بخش خصوصی را می آورد در پژوهش.
ما مدام داریم صحبت می کنیم رابطۀ دانشگاه و صنعت، در صورتی که تمام زیرساختهای فکری ما ایراد دارد، اگر زیرساخت ها را درست بکنیم درست می شود. چگونه می آید؟ بخش خصوصی باید سودش را ببرد در این حوزه، مانند سایر سرمایه گذاری ها، مثلا شما بخش خصوصی می گویید در ساختمان سرمایه گذاری نکنید، در سکه و ارز سرمایه گذاری نکنید، بیایید روی این بچه ها سرمایه گذاری کنید این می شود همان سرمایه گذاری جسورانه یا (Venture Capital) که این روزها زیاد راجع به آن صحبت می شود.
یکی از ضعفهای بزرگ ما در اقتصاد نفتی این است که همیشه فکر می کنیم همه چیز را می شود با پول درست کرد، فکر می کنیم مشکل اشتغال پول است، سرمایه گذاری است، نه مشکل اشتغال مغز است، ایده است، فکر است، آدمی که بخواهد روی پای خودش بایستد حتی اگر سه، چهاربار زمین خورد دوباره بایستد و این اعتماد به نفس را داشته باشد، فکر می کنیم با وام دادن می توانیم اشتغال ایجاد بکنیم؟ وام باعث ایجاد اشتغال نمی شود، در واقع اشتغال های خُرد اصلا وام گزینۀ مناسبی برای بحث اشتغال نیست.
مجری: به عنوان کسی که خودتان هم در این عرصه خیلی کار کردید و جوانی تان را در دانشگاه شریف سپری کرده اید از این حرکت که شروع کردید راضی هستید؟
اتفاقات بزرگی افتاده است شما الان اگر به محیط دانشگاه نگاه کنید خیلی چیزها تغییر کرده است و بحثهای دانشگاه های نسل ۳ و ۴ یک زمانی راجع به آن صحبت می کردیم ولی الان داریم می بینیم که چه اتفاقی می افتد، ما الان می بینیم که در دانشگاه مطرح ، بچه های در استارتاپ ها و در شتاب دهنده ها چگونه کار می کنند و بخش خصوصی چه خوب افتاده دنبال اینکه این فرهنگ توسعه بدهد، ما الان بیش از ۲۰ شتاب دهنده داریم، عدد قابل توجهی بخش خصوصی داریم که در حوزه Venture Capital ارد سرمایه گذاری می کند و این یک حرکت جدی است در اقتصاد کشور.
مجری: یک زمانی انتقاد می شد که ما نخبه هایمان را جمع می کنیم مثلا استخدام می کنیم و می گوییم این کارها را بکنید، می گفتند در کشورهای پیشرفته اینگونه نیست نخبه ها را می آوریم و می گوییم به ما بگویید چه بکنیم؟ الان به این مرحله رسیدیم؟
من خیلی رُک می گویم شاید به خیلی افراد بربخورد استخدام بزرگترین خیانتی است که ما می توانیم به این گونه از بچه ها کنیم، یعنی شما اعتماد به نفس آنها را می گیرید، شما ابتکار و نوآوری را از آنها می گیرید، آدمی که ۸ صبح بیاید و ۴ بعدازظهر از سر کار برود، از این زندگی نوآوری بیرون نمی آید، از این زندگی ریسک بیرون نمی آید، این زندگی یک چیز اِستیبل است و بخور و نمیر است، در حالی که این بچه ها هر کدامشان می توانند دنیا را تکان بدهند، اگر به این بچه ها برسند، اگر این استارتاپ ها گرفته، چطور گرفته؟ ۱۰ بار زمین خوردند، اما این اعتماد به نفس را داشتند که روی پای خودشان بایستند و خفت اینکه پشت در اتاق این و آن سرشان را کج بکنند به جان خریدند و این چیزی است که ارزش است و کشور باید به آنها ارج بدهد و همان سازمانهایی که من خدمت شما گفتم، ۳۰، ۴۰ سازمانی که بالاخره در کشور درست شدند برای بهبود فضای کسب و کار و الان برعکس عمل می کنند اینها همان آدم ها و همان ماها هستیم، ماهایی که رفتیم استخدام شدیم، وقتی می رویم آن طرف میز رفتارمان تغییر می کند، می گوییم چرا کار می کنید؟ یعنی حرف ما به این بچه ها این است که شما چرا دارید کار می کنید؟! شما هم بیایید مانند ما شوید، مانند ما بیاید استخدام شوید، بالاخره یک حقوقی است بدون ریسک..
مجری: سرت درد می کند!
بله مدام بساطی سر آنها در می آوریم، مدام دنبال این هستیم که کرکره را پایین بکشیم، او دارد مدام تلاش می کند کرکره را بالا نگه دارد، یک روز این می آید گیر می دهد، یک روز آن می آید گیر می دهد که کرکره پایین بکشند.
مجری: این روحیه شما خیلی خوب است ولی واقعیت موجود جامعۀ ما متاسفانه این است.
بله باید اصلاح شود؛ کاری که ما کردیم در قانون حمایت از شرکتهای دانش بنیان، من این را بارها گفتم ما دو در دو در فضای کسب و کار جدا کردیم، این را گذاشتیم قانون حمایت از شرکتهای دانش بنیان، الان ما در آن دو در دو که شده ۲۸۰۰، ۲۹۰۰ شرکت و چیزی حدود ۳۰ هزار میلیارد تومان فروش شرکتها و هزاران استارتاپ هایی که دارند سعی می کنند که در این محیط اضافه شوند حدود هشتاد و خرده ای سرویس می دهیم ولی هدف اصلی این است که همه آن ۳۰، ۴۰ تا سازمان بدانند اگر می خواهند با یک شرکت دانش بنیان صحبت کنند، این شرکت یک بابایی دارد ابتدا باید با آن بابا صحبت کنند بعد بروند دم کرکره بایستند، یعنی ما از معافیت های مالیاتی و گمرگی و تسهیلاتی که داریم، خیلی زیاد است در حوزههای مختلف حتی وامهای کم بهره و موارد دیگری که است، تمام این سیستم برای اینکه این محیط کسب و کار مناسبی در حوزۀ دانش بنیان ایجاد شود
مجری: بابا در واقع شما هستید؟
به هرحال یک سازمانی است که می توانند به آن شکایت بکنند که چنین بلایی یکی دارد سر آنها می آورد.
مجری: در این ۳ سال این اتفاق افتاده است؟
بله در این ۳ سال، از صفر، البته خیلی از این شرکتها از قبل هم فعالیت می کردند ولی الان ۲۹۰۰ شرکت داریم و عجیب است که در چند ماه اخیر تقریباً تقاضاها نسبت به ماه قبل ۳، ۴ برابر شده است برای ورود به فضای کسب و کار
مجری: الان آماری دارید که چه درصدی از نخبگان ما دارند مهاجرت می کنند؟
این را ما به شورای عالی انقلاب فرهنگی دادیم، متاسفانه عددهای اغراق آمیز بدون تحقیق، چون همه اینها در دنیا وجود دارد، شما اگر ....را در گوگل سرج کنید همه کشورهای دنیا را دارد، اعداد ما نسبت به جمعیت جوان ۳۴ میلیون نفری که بین سنین ۲۰تا ۴۰ سال هستند و ۵ میلیون دانشجویی که داریم، عدد نرمالی است، در حوزۀ تبادلات دانشجویی که اصلاً ما صفر هستیم و اینکه می گویم صفر هستیم از این جهت که هیچ کس نه بورسی می دهد نه چیزی می دهد در این قضیه، که ما در بنیاد نخبگان الان دوره های ۶ ماه و یکسال را شروع کردیم و الان یکسال است ما داریم این برنامه ها را شروع می کنیم.
یک کشوری که ۵ میلیون دانشجو دارد ما الان ۵۰ هزار دانشجوی خارج از کشور داریم که از ۵۰ هزار نفر، حدود ۱۲،۱۱ هزار نفرشان آمریکا هستند که بزرگترین کُلونی دانشجویی ما هستند.
مجری: چندنفرشان برمی گردند و چند نفرشان می مانند؟
یکی از چالشهای جدی است، این کاری که در بنیاد نخبگان انجام می دهیم یک پِلت فرم برای جذب درست کردیم..
مجری: که روزی یک نفر از آنها را جذب می کنید؟
بله الان متوسط بالای یک نفر است، از بچه هایی که در ۲۰۰ دانشگاه برتر دنیا هستند، مهم این است که ما آن سیستم جذب را درست کنیم، آن سیستم جذب چگونه درست می شود؟ اگر ما یک اقتصادی داشته باشیم که پایه اش دانش باشد بچه را نمی توانیم برگردانیم اما اینکه بگوییم بیا اینجا برو استخدام بشو با ماهی یک میلیون یا دو میلیون، یا ۳ میلیون تومان نمی شود، الان بیشترین عدد برگشت به خاطر همین شرکتهاست و بسیاری از همین استارتاپ هایی که شما می بینید که در این حوزه ها دارد درست می شود از همین بچه هاست که دارند برمی گردند، یکی از گیرهایی که ما داریم سیلابس هایی که در دانشگاههاست، سیلابسی نیست که برای جامعه ما طراحی شده باشد، برای یک جامعه دیگری طراحی شده است، از آنجا آمده در این سیستم...
مجری: چیز بومی نداریم؟
باید قطعاً بومی سازی می شده که در این سالها نشده است.
مجری: گفته بودید ایران پنجمین کشور دنیاست که به اندازه آمریکا مهندس تولید می کند؟
این پتانسیلِ نیروی انسانی فوق العاده ای که مملکت دارد را نشان می دهد، شما هیچ کشور اروپایی را پیدا نمی کنید که این همه جوان داشته باشد ۵ میلیون هم دانشجو داشته باشد، هیچ جا پیدا نمی کنید، اینها تهدید برای کشور نیستند...
مجری: این را با تحقیق دارید می گویید؟
بله اصلاً آمار اخیر ... سازمان ملل، حدود دو هفته پیش منتشر شد و گزارش فوق العاده ای راجع به وضعیت علم و فناوری کشور، یک گزارش مفصل صد صفحه ای است و من توصیه می کنم همۀ عزیزان بخوانند، کسانی که علاقمند هستند، در گزارش ... از نظر درصد دانشجوی مهندسی دوم هستیم در دنیا، از نظر تعداد مطلق تقریباً چهارم هستیم نه پنجم، یعنی ما تعداد دانشجوی مهندسی که فارغ التحصیل می کنیم با آمریکا معادل است، یعنی بعد از هند و چین و روسیه با آمریکا تقریباً دو سه هزار نفر فاصله داریم، این یک ظرفیت بزرگی است اگر در اقتصاد نفتی به آن نگاه کنیم می گوییم کجا می خواهیم به اینها شغل بدهیم؟ ولی اگر بخواهیم به اقتصاد دانش بنیان فکر کنیم می گوییم اینها منابع ما هستند مانند همان نفت و بشکۀ نفت می مانند، اینها را اگر درست آتش بزنیم، می توانند اقتصاد کشور را زیر و رو کنند و برای کشور عدد قابل توجهی شکل ایجاد بکنند، اینها دارند درس می خوانند برای اینکه کارآفرینی کنند، اینها درس می خوانند برای اینکه ارزش افزوده برای کشور درست کنند، قرار نیست یک وزنه ای روی پای کشور باشند، با این دید باید به این بچه ها نگاه کرد.
مجری: یک چیزی خواندم که شما گفته بودید دانشگاه برای کشوری مانند کشور ما طراحی نشده است، بلکه دانشگاه باید در کشورهایی باشد که می خواهند صنعت واقعی داشته باشند؟ این باز نگاه انتقادی شماست؟
دانشگاهی که ما داریم همانطور که گفتم بسیاری از سیلابس دروس ما کاملاً کپی شده از یک جای دیگری است و این متناسب با نیازهای کشور نبوده از آن طرف صنعت ما صنعت نیست، کارخانه است، اینکه احتیاج به دانشگاه ندارد، خرید خط که بیا اینجا و اسمبل کن که اصلا دانشگاه نمی خواهد، ۴ نفر تکنسین می خواهد، دانشگاه برای کشوری است که می خواهد طراحی ماشین بکند و می خواهد ماشین سازی کند، بعد می آییم می گوییم چرا دانشگاه ما با صنعت کار نمی کند؟ اصلا اینها ساختارهایشان دو ساختار متفاوت است از اول بیس شان بیسی نبوده که با هم کار کنند، قرار نبوده با هم کار کنند، اگر مشکلی در آن پیش می آمد زنگ می زده به خارجی ها برای او می آوردند، چون پول نفت داریم، چون ما داریم از دارایی می خوریم مانند یک بچه پولداری می مانیم که بنز سوار می شویم ولی آخرش معتاد می شویم، این بچه پولدارهای بنزسوار هیچ کدامشان کارآفرین نمی شوند، فقط یاد گرفتند پول بابا را بخورند و سوار بنز شوند؛ پُز بابا را بدهند، شما اقتصادهای برتر دنیا را ببینید، کدام یک از آنها هستند که با منابع زیرزمینی به اینجا رسیدند؟ یک صخره هستند وسط اقیانوس می بینید شدند اقتصاد سوم و چهارم دنیا، GDP سرانه شان از ما بالاتر است، وضعیت مردمشان هم بهتر است از لحاظ اقتصادی. تمام این شرکتهایی که شما می بینید هیچ کدامشان اینطور نبودند که دولت در آنها پول بگذارد، مایکروسافت و اپل و فیس بوک و... همه از زیرزمین بیرون آمدند و از روز اول پول هایشان را از پدرو مادرشان گرفتند، همه داستانهای مشابه دارند.
متاسفانه مشکل ما این است که مانند عین این شرکتها را داریم در داخل ولی سختمان است راجع به آنها صحبت کنیم و اگر شما یوتیوپ در خارج دارید اینجا آپارات دارید، اگر آمازون آنجا دارید اینجا دیجی کالا دارید، اگر گوگل پلی استور اینجا کافه بازار را دارید، اینجا دیوار دارید و اینها همه در داخل وجود دارد و اینها دارند رشد می کنند به طرز وحشتناکی در این فضا.
مجری: بزرگترین استارتاپ در کشور روزانه یک میلیون دلار می فروشد.
نه شرکتهای دانش بنیان چند مدل هستند، یک بخشی آنهایی هستند که در حوزۀ خدمات وارد شدند که الان می بینید هر روز یک اپلیکیشنی می آید، یک جنجالی در جامعه درست می کند و با خودش هم یک فرهنگ می آورد، رشد اینها خیلی سریع است یعنی ما بعضی از این اپلیکیشن هایی که در حوزه استارتاپ های خدماتی وارد می شود، رشد هزار درصدی را دارد.
مجری: نرم افزاری استارتاپ خدماتی را از بیرون می آورند یا باید در داخل طراحی کنند؟
خودشان باید بنویسند، باید بومی سازی شود، یکی از بحثها هم راجع به آن همین است، ممکن است خیلی ایده ها باشد خارج از کشور ولی همه آن اینجا نمی آید چون ما فرهنگ خودمان را داریم، سیستم خودمان را داریم، ۲۰ سایت اول دنیا را در آمریکا ببینید، گوگل است، یوتیوپ است، آمازون است و غیره بروید در برزیل، ۲۰ سایت اول را ببینید باز گوگل است، یوتیوپ است، آمازون است و غیره، بروید در آلمان باز گوگل است، یوتیوپ است، آمازون است و غیره ولی در ایران بیایید اولی گوگل است، بعد دیجی کالا است، آپارات است، دیوار است، بلاگفا است، ۱۵، ۱۶ تای آن ایرانی هستند در ۲۰ مورد اول، این قدرتی است که این بچه ها دارند، برای جلوگیری از نفوذی که از خارج از کشور.
مجری: ولی عجب انتخابی آقای دکتر روحانی کرده است، آنچنان شما با انرژی صحبت می کنید خودم انرژی می گیرم بروم یک کاری بکنم با اینکه این کاره نیستم . شما خودتان به عنوان یک نخبه پیشنهاد داشتید که بروید خارج از کشور؟
بله بود، به هر حال در دانشگاه شریف زیاد پیشنهاد می شود و این هم یکی از ایرادات است، ما در بنیاد به دنبال این هستیم که این را اصلاح بکنیم البته ما باید اُپشنی داشته باشیم برای این بچه ها به همین خاطر بحث شرکتهای نوپا، شتاب دهنده ها که الان در دانشگاه شریف است و این بچه ها الان افتادند در این کار، یعنی یکی از دلایلی که به نظر من اَپلای کردن (پذیرش) در دانشگاه شریف یک مقدار کمتر شده است به خاطر همین شرکتهاست. ولی اینکه ما این را یک کلاس بدانیم، اینکه ما بدون تفکر یک رشته ای را انتخاب بکنیم، این ایرداتی است که ما الان داریم، هم رشته مناسبی را بچه ها انتخاب نمی کنند در کنکور، علاقۀ شخصی آنها نیست، همین که بعداً ادامۀ تحصیلشان در رشته هایی نیست که به درد کشور بخورد و بخواهند برگردند.
مجری: همان زمان شما پیشنهاد داشتید؟
بله. خیلی جاها بود چون شما را اَپلای (پذیرش) می کنند، بعضی جاها بورس می دهند، بعضی جاها نمی دهند، بعضی ها کمتر می دهند.
مجری: نظر پدرتان آن زمان چه بود؟
منفی بود کامل منفی بود، با اینکه خودش دوره هایش را در آمریکا دیده بود نیروی هوایی ولی کاملاً مخالف بود.
مجری: از دوستانتان کسی بود که رفته باشند؟ با آنها ارتباط دارید؟
بله خیلی رفتند، بله خبر دارم ارتباط داریم. ما دورۀ نسبتاً قوی ای در شریف بودیم الان دو تا هیات علمی در خارج از کشور داریم ولی هیات علمی های زیادی هم در داخل کشور داریم.
مجری: به یکسری چیزها در ابتدای صحبتهایتان اشاره کردید در مورد استارتاپ ها و کارهای موفقی که صورت گرفته است، حالا نمی خواهیم اسم ببریم ولی مثلا در حوزه حمل و نقل چند تا از اینها آمدند و خیلی به ما زنگ می زنند مثلا آژانسی ها گله می کنند کل کار ما از بین رفته است ولی از آن طرف هم مردم خدمات خوبی دریافت می کنند، اینها را بالاخره خود آنها جورش را می کشند و جبران می کنند با تکنولوژی جدید.
حوزه خدمات در تهران خیلی می گیرد، هر خدمتی در تهران می گیرد ما GDP تهران از بمبئی بالاتر است، از منچستر بالاتر است شما ۱۵ میلیون جمعیت در تهران و حومه دارید که در فضای کوچکی جمع شدند، در نتبجه بخش حوزه خدمات حوزه ای است که می شود روی آن کار کرد و ایده های جدید در این حوزه، مانند این است که یک روزی بانکها می گفتند اگر کامپیوتر در آنجا بیاید افراد بیکار می شوند ولی این اتفاق نیفتاد، تعداد شعبه ها رفت بالا، چون خدمات جدیدی در بانکداری تعریف شد، در این حوزه هم همین است، یعنی وقتی اینها می آیند ممکن است در کوتاه مدت یک اتفاقاتی بیفتد ولی در بلندمدت شما خدمات با قیمت پایین بدهید خیلی چیزها روی آن سوار می شود، اینقدر ایده روی این سوار می شود و خودش باعث می شود اشتغال زیادی ایجاد شود.
خیلی ایده ها وجود دارد که خیلی سود هم در آنهاست، یکی از چیزهایی که در آینده در تهران قطعاً خواهد گرفت مشاغل خانگی است، مانند اتفاقاتی که در هند و خیلی جاهای دیگر افتاده است، حتی یک خانم خانه دار می تواند در خانه شرکت داشته باشد.
مجری: در این دوره یک اتفاقی افتاد و آن هم اضافه شدن سازمان فضایی به زیرمجموعه شما، خودتان خواستید؟
نه چنین تقاضایی ما هیچ وقت نداشتیم ما معاونت فناوری هستیم و قطعاً در حوزه فناوری کار می کنیم، سازمان فضایی البته زیرمجموعه ما نیست، ما یک مرکز ملی فضایی در معاونت علمی تشکیل شد که بتواند یک پلی باشد برای این هماهنگی ها
مجری: گلایه های برخی از این فضایی ها بیرون می آید که بودجه ما کمتر شده است، فعالیت هایشان کمتر شده است، در ظاهر هم ممکن است برای مردم این سوال پیش بیاید که ما ماهواره یا موجود زنده فرستادیم الان یک مقداری خبر در این زمینه کمتر است، آیا واقعاً اینگونه است؟
یک بخشهایی درست و یک بخشهایی نه، اولا پروژه های دانشگاهی ما مجدد شروع کردیم از پارسال، ۵ پروژه بزرگ در دانشگاه شروع شده البته مشکلات مالی زیاد داریم، چون پروژه های فضایی هزینه بر است، پروژه هایی است که کشور باید روی آن سرمایه گذاری بکند، می شود همان اقتدار، چرا دولتها در فضا سرمایه گذاری می کنند؟ چون فضا همه چیزش مرز دانش است، خوشبختانه اخیراً بعد از برجام ارتباطات بین المللی خوبی صورت گرفته در این حوزه، ما چند پروژه داریم شروع می کنیم به صورت بین المللی و از تجربیات بعضی از کشورها مانند روسیه داریم استفاده می کنیم، روسها در فضا به نظر من اولین هستند، قطعاً در حوزه پرتاب ها و در حوزههای مربوط به پرتاب انسان، الان تنها سیستمی که آدم را دارد می برد به فضا سیستم سایوز روسها است، فرانسوی ها هم دارند کار می کنند ولی بیشتر سازمان فضایی دارد با آنها کار می کند، ما چون در حوزه تکنولوژی خیلی علاقمند هستیم و به انتقال فناوری خیلی علاقمندیم با کشورهایی باید از نزدیک کار بکنیم که آنها هم علاقمند شوند که فناوری را به ما منتقل کنند.
مجری: پس خبرهای خوش آن در آینده بیرون می آید با این زیرساختها؟
ما قبل از سال نو هم قطعاً یکی دو پرتاب داریم.
مجری: دیداری که نخبه ها با رهبری داشتند با بغض آخرین نوشته شهید دوران را خواندید.
برای دو سه سال پیش بود، آن نوشته قشنگ است شما ببینید. در انقلاب نیروی هوایی صف اول بود، اتهامشان چه بوده؟ اینها همه خلبانهای شاه هستند، شاه پول داده اینها رفتند آمریکا با پول شاه رفتند درس خواندند، این می شود اتهام! برای کسی که در انقلاب بوده، بعد این اتهام مدام گسترش پیدا می کند، یکی دو اتفاق می افتد خیلی بد می شود، یکی بحث طبس، اتهامات خیلی زیادی وارد می شود که چرا شما نفهمیدید؟ مشخص بود نمی فهمیدیم چون تمام سیستم دفاعی ما را آمریکایی ها دیزاین کرده بودند و تمام نقاط کور را داشتند، اینکه از کجا می توانند وارد شوند بیایند آنجا بدون اینکه کسی ببیند، نه رادار و نه سیستمی ببیند، مگر چه موقعی بود؟ سال ۵۸ بود؛ بعد کودتای نوژه، درست ۲ ماه قبل از جنگ اتفاق می افتد، جالب است که جنگ دو ماه بعد اتفاق می افتد و بسیاری از بچه هایی که در کودتا زندانی شده بودند آن زمان فکوری می آید درجه های آنها را می دهد یا خیلی از آنها از نیرو هوایی بیرون رفته بودند و بازنشسته شده بودند، خلاصه مرحوم فکوری در به در دنبال اینها بوده و این را بردار، آن را بردار چون جنگ شروع شده بود و اینها از روز اول خط مقدم جنگ بودند، چون اولین عملیاتمان را ۳۱ شهریور انجام دادیم، ۳۱ شهریور ساعت ۲ بعدازظهر تمام پایگاه های ما را عراق بمباران می کند به غیر از آن دو سه پایگاهی که دور بودند بندرعباس و چابهار و مشهد، همه جا را می زند ولی اولین عملیات نیروی هوایی ساعت ۴ بعدازظهر است، پایگاه کوت و شعیبیه و اتفاقاً اولین شهید ما هم در کوت بوده، شهید صالحی و شهید خالد حیدری، یک شیعه و یک سنی در یک هواپیما، اینها اولین شهدای جنگ هستند در نیروی هوایی، ما در ۶ ماه اول جنگ به اندازه کل جنگ تلفات دادیم
من راجع به پدر می دیدم اینها را، می دیدم که چگونه دارد زحمت می کشد، حضرت آقا هم بارها گفته است راجع به ایشان که ۲۴ ساعته کار می کرده و شب و روز نمی شناخت، مواردی که حضرت آقا راجع به ایشان گفته بی نظیر است و خیلی زیاد است، چیزهایی هم که امام راجع به ایشان گفته خیلی است، شما کمتر فرماندهی در جنگ می بینید، من نمی خواهم بگویم تنها فرمانده، من هیچ وقت از این ادعاها هم نکردم ولی امام شخصاً با اسم تقدیر کند.
مجری: برویم سراغ دو تا از عزیزانی که راجع به پدر بزرگوار دکتر شهید ستاری عزیز صحبت می کنند.
مجری: آقای دکتر اولین چیزی که از پدر در ذهن دارید چیست؟
فکر می کنم بزرگترین خصوصیتش این بود که هر چه در ذهنش بود می توانست پیاده سازی کند، ایشان از ۹ سالگی یتیم شد، یعنی پدربزرگ من سال ۱۳۳۶ فوت کردند.
مجری: جایی می گفتند تمام کارهای فنی خانه را انجام می دادند..
خیلی ابتکارات عجیب و غریبی داشت که ما نمی توانیم، در خانه یک کارگاه نجاری داشتیم و تمام دکورهای خانه از آنجا بود، من یادم است در خانه ای که بودیم روبرویش یک نجاری بود، بعد هر چند وقتی یکبار می آمد اینجا و ایده می گرفت که مثلا کمد را پدرم چگونه ساخته است و چگونه طراحی کرده است و باقی موارد، به هر حال اینها طبیعت کسی است که روی پای خودش می آید بالا.
مجری: شما از کار پدر چیزی یاد گرفتید؟ کار فنی خانه را خودتان انجام می دهید؟
بله من می دیدم و یاد گرفتم و تقریباً کار فنی خانه را انجام می دهم.
مجری: با هم رفیق بودید؟
ببینید خیلی کم در محیط خانواده بود منتها من یک شانسی پیدا کردم در دو سه سال آخر یک مقدار در کارهای نیروی هوایی می رفتم و می دیدم مثلا در پروژه اوج بودم، در پروژه های دیگر سرکشی می کردم از این جهت که یاد بگیرم عملاً به صورت یک کارآموز، این ارتباط ما را بیشتر می کرد.
مجری: با کدام خانواده شهدا ارتباط بیشتری داشت؟
با خیلی البته ما در زمان جنگ در پایگاه نبودیم ولی می رفتیم و می آمدیم
مجری: پدر با شهید بابایی خیلی نزدیک بودند؟
بله. شهید بابایی یک استثناء است، یک پدیده است، در بحث مدیریت، در بحث اخلاق، در بحث سلامت، من دو سه بار ایشان را دیدم، ایشان زمان جنگ شهید شدند سال ۶۶ بود، عید قربان سال ۶۶ بود ولی روزی که شهید شد کاملاً یادم است، یعنی آن روز پدر داشت با او صحبت می کرد، ساعت تقریبا ۴ صبح بود به او می گفت عباس نروی، عباس به دلم بد آمده، امروز نمی خواهد بروی! چون بابایی ممنوع الپرواز بود به خاطر سِمتی که داشت، فرمانده پایگاهها و کسانی که معاون بودند با هواپیما نمی پریدند، خصوصاً پروازهایی که داخل خاک عراق باشد چون احتمال داشت آنها را بگیرند و یا شهید بشوند و آن روز ایشان یک اف۵ را سوار شد و برد تبریز و در تبریز آن عملیات را انجام داد که در برگشت آن اتفاق متاسفانه افتاد و در خاک خودمان هم او را زدند.
مجری: حال پدر وقتی شنیدند؟
وحشتناک بود، این را فقط بگویم من هیچ وقت گریه پدرم را ندیدم در هیچ شرایطی ولی برای شهید بابایی گریه کرد، یعنی یک ارتشی ای بود که خیلی محکم بود در این چیزها، خبرهای سنگین هر روز برای او می آمد، از این خبرها بود که فلان خلبان را زدند، فلان اتفاق افتاده، فلان جا بمباران شد.
مجری: اهل نقاشی هم بودند؟
خیلی هم خط خیلی خوبی داشت و هم تابلو می کشید، ما همین الان نزدیک ۲۰۰ فروند ماکت هواپیما در خانه داریم، خیلی از آنها هم خودم درست کردم از ایشان یاد گرفتم و کار کردم
مجری: زمان فرماندهی اش هم اشاره کرده بودید که خیلی دنبال فیلمنامه های دفاع مقدسی بود حتی چند تا...
بله فیلمهای اصلی مانند «حمله به H۳» یا «دایره سرخ»، آن اواخر دیگر خیلی شدید، ضمن اینکه چند کتاب هم نوشت مانند «تاریخ نیروی هوایی» از ابتدا تا این طرف، جالب است ایشان قبل از انقلاب هم می نوشت، تمام مجلات نیروی هوایی را نگاه بکنید به اسامی مختلف مانند «م.س» منصور ستار، یا خود منصور ستاری یا سورنا، و زمانی که آمد کتاب تاریخ نیروی هوایی را جمع بکند اتفاقاً از همان عکسهایی که خودش جمع کرده بود استفاده کرد چون عکسهایی که داشت آنقدر یونیک بود از قدیم، ببینید عاشق نیروی هوایی بود که گویی از ۹ یا ۱۰ سالگی که عاشق پرواز و نیروی هوایی باشد.
مجری: شاهکار ایشان در جنگ کم نبود ولی می گویند والفجر۸ یک چیز عظیمی بوده من از آقای محسن رضایی هم یک نقلی شنیدم.
واقعیت این است که در دوران افول نیروی هوایی این اتفاق افتاد والفجر۸، هواپیما گران بود، تعداد پروازها محدود بود، خلبانها خسته بودند از یک جنگ سنگین، ۵، ۶ سال از جنگ گذشته بود، سال ۶۴بود دیگر و همین اتهاماتی که به افراد زده می شد، اگر بخواهم راجع به این صحبت کنم خیلی صحبت وجود دارد که الان مشابه هایش می بینیم یعنی وقتی که مثلا یک بچه ای از خارج می آید فکر می کنند چون فلان بورس را گرفته است یا فلان اتفاق افتاده است مانند همان اتفاقی که برای آنها افتاد و تداعی می شود در حالی که همه آنها بچه های مسلمان بودند
مجری: چقدر تلخ بوده که اینقدر می گویید!
می دانید سال ۶۰، ۷ هزار نفر نیروی هوایی وسط جنگ بازخرید می شوند
مجری: چه کسی تصمیم گرفته
یکی از ضربه های بزرگ فرار بنی صدر بود که آن هم یک داستان جالبی است که اگر بخواهید از روی آن می شود یک فیلم سینمایی حسابی ساخت من توصیه می کنم به خیلی از کارگردانان که روی این کار بکنند.
اتفاقی بود که اگر بخواهم مفصل بگویم فکر نمی کنم به وقت برنامه شما بخورد ولی سر این قضیه به تیسمار فکوری خیلی فشار آمد، با اینکه فکوری به اف... که بلند شده بود از پایگاه ناجا گفته بود هواپیما را بزنید و اصلاً نمی دانست که در آن چه کسی است، اصلا خبر نداشت در آن هواپیما چه کسی است، با هواپیمای سوخت رسان نیروی هوایی بود که برای بحث سوخت رسانی بلند شده بود ولی آقای معزی که خلبان هواپیما بود و خلبان شاه هم بود از افسران قدیمی و خیلی باتجربه نیروی هوایی و محل تمام رادارها و تشکیلات را می دانست و در لحظه آخر هم فکوری دستور انهدام داده بود به ... که بلند شده بود منتها آن خیلی فاصله داشت تا آنجا تا برسد به آن هواپیما و با اینکه نمی دانست چه کسی داخل آن است ولی می گفت هواپیمای نظامی را کسی نباید بدزدد، این ننگ است برای یک سیستم نظامی که بخواهند هواپیمای آن را بدزدند.
مجری: والفجر ۸ بود که گفتید ....
مهمان : والفجر ۸ ما در عملیات قبلش که فکر می کنم بدر بود نیروی هوایی تحقیر شده بود هیچ چیزی نتوانسته بودیم بزنیم و عملاً یک ناامیدی ایجاد شده بود که ما دیگر از پس اینها برنمی آییم، چون ما دو سه سال اول جنگ روی پا بودیم برتری ما بر عراق در هوا مطلق بود و بعد آرام آرام افول کردیم، تعداد هواپیماها کم شد، هم بحثهای تحریم و باقی موارد
بعد ایشان ابتکاری که در والفجر۸ است که حتی بهش اتهام می زنند که دارد در این قضیه خیانت می کند و ما می بازیم، چون اگر پوشش هوایی نداشته باشیم نمی توانیم فاو را بگیریم، این ادعا می کنند که چنین پوششی را فراهم بکند، ما که هواپیما نداریم که برود آنجا هواپیمای دشمن را بزند، با ابتکار عجیب و غریبی که به خرج می دهد و تمام بخشها را درست می بیند می تواند ۷۵ فروند البته بستگی دارد طول مدت عملیات تا چه زمانی حساب بکنید تا ۸۸ فروند هم است اگر طول عملیات را به جای ۲۵ روز، ۳۵ روز بکنیم؛ این یک ابتکار عجیب و غریب بوده که مثلا شما بتوانید سایت هایی که ۱ ماه طول می کشید جابجا بکنید ظرف ۶ ساعت جابجا کنید و یک بخشهایی از آن را جدا بکنید و یک بخشهایی را جای بگذارید، یک بخشهایی را با یک سیستمهای دیگری جایگزین بکنید و هر شب هم جایش را تغییر بدهید، چون آن هر شب بالاخره با ماهواره هایی که بالا بود به آنها می گفتند که کجا است، چون آمریکایی ها اطلاعات می دادند، هم آواکس ها بود و هم ماهواره بود،
یکی از اتفاقات بزرگی در فرماندهی ایشان افتاد، این خودباوری بود یعنی قبلاً اورهال هواپیما را جدا می کرد در واقع در وزارت دفاع، ایشان خودش اورهال را شروع کرد و بعد قطعه سازی هم خودش شروع کرد، بدون ترس، قطعه سازی شروع شد، اورهال ها شروع شد و بعد این بحث شروع شد که هواپیما بسازیم، خودش (پدرم) می گوید روز اولی که من این را گفتم به من می خندیدند که بعد هواپیمای پرستو ظرف ۴ ماه ساخته شد که در واقع کپی بونانزای آمریکایی ۴ نفره بود که در واقع برای اولین اِستپ آموزشی خلبانها استفاده می شد و بعد پِلت فرم اف۵ در اوج انتخاب شد، یک پروژه ۲۲۰ فروندی در اوج آغاز شد، زمانی که ایشان هم بود سال ۷۰، ۷۱ شاید برای شما تعجب آور باشد که سال ۷۰، ۷۱ ما هواپیمای جت ساختیم در این مملکت، پروژه اوج۱۱۰ که دو فاز داشت یک فاز ۳۰ فروندی داشت و یک فاز ۲۲۰ فروندی، بعضی از قطعات برای ۲۲۰ فروند ساخته می شد، بعضی از قطعات در ۳۰ فروند بود، یک مدرسه تست پایلوتی راه افتاد که بهترین خلبانان ما آنجا به عنوان تست پایلوت روی این هواپیماها می پریدند، کنارش یک پروژه بود که اولین جت فول کامپوزیت دنیا بود آن زمان، که در ایران کار شد به نام «درنا» که ورژن ۱ تا ۳ داشت و تا ورژن ۳ پدر زنده بود و هنوز شهید نشده بود سال ۷۳ .
خیلی اتفاقات عجیی آنجا افتاده است مثلا شما ببینید اف۵ صندلی ایجکتش دو هزار قطعه است و اینها همه چیزهای جدیدی بود و ما داریم راجع به سال ۷۰ صحبت می کنیم، ۲۵ سال پیش که اصلا کشور در این فضاها نبود و ساختند.
مجری: عجیب است اصراری هم داشتند به ساخت خودرو!
بله یک جایی این قضیه را شروع کردند، اصلا پدرم نمی توانست یک جایی آرام بنشیند، مدام می رفت...
مجری: حتی آن سفری هم که می روند شهید می شوند طوری برنامه ریزی کردند که ساعت ۱۱ شب برگردند بچه هایی که دارند کار می کنند برای خودرو بالای سر آنها برسند.
بله. هر شب می رفت به آنها سر می زد و می گفت من شبها دو سه جا شام می خورم، چون هر جا می روم بالاخره یک سفره ای پهن می کنند من هم باید بنشینم پای آن سفره و غذا بخورم نمی شود اگر نخورم به آنها برمی خورد. یکدفعه یادم است ایشان یک پیکانی داشت که هر دو سه هفته یکبار رنگ این پیکان را عوض می کرد به خاطر اینکه شبها با این پیکان بیرون می رفت، صبح با محافظ بود، معمولا ساعت ۱۰، ۱۱ می آمد یک چُرتی می زد و ساعت ۲، ۳ می رفت بیرون و سرکشی می کرد، یکدفعه من صندوق عقب ماشین را بالا زدم دیدم پشتش برنج و روغن بود بعد ما فهمیدیم او می رفت دو سه نصفه شب در پایگاه قصر فیروزه پشت در خانه ها می گذاشت، خودش شخصی، می توانست بدهد یک نفر دیگر این کار را انجام بدهد، یعنی شما در این سطح باشید نه پُز پُستت را داشته باشی و بعد ناشناس این کارها را بکنی.
مجری: مادر خوب هستند؟
بله خانه هستند.
مجری: رابطه مادر با شما چگونه است؟
خوب است. به هر حال ما به هم نزدیک هستیم، یعنی یک زمانی کسی دیگری نبود، چند تا چیز باید یادتان باشد در جریان جنگ که چه اتفاقی افتاد این زن تنها بود و تنهایی ما را بزرگ می کرد و همه بچه ها را هم خوب بزرگ کرد، کم نگذاشت این هم شاید جالب باشد، یکدفعه من مادرم تعریف می کرد گفت من یک بار به پدرت می گفتم ببین منصور این بچه ها دارند بزرگ می شوند، او پس فردا می خواهد زن بگیرد، این یکی می خواهد شوهر کند، جهیزیه می خواهد، او خانه می خواهد، تو نابود کردی ما را، این چند سال.. یک مقدار به بچه هایت برس! شما فکر می کنید چنین آدمی چه جوابی می دهد به این سوال؟ اگر بخواهد در یک جمله جواب بدهد؟ می گوید که سرمایه های بچه های من در جیبهایشان نیست در کَله هایشان است، یعنی الان که راجع به دانش بنیان من صحبت می کنم این کلید دانش بنیان بودن است، اینکه ما به جیب افراد نگاه نکنیم، ببینیم چه جوهری دارند.
مجری: با همسرتان چگونه آشنا شدید؟
داخل پایگاه.
مجری: ایشان هم از خانواده نیروی هوایی است.
بله. پدر خانمم دوست صمیمی پدر و هم دوره ای از زمان دانشکده افسری سال ۴۶ است و از بچه های جنگ هستند و من جای دیگری هم گفتم ما بچه های نوژه هستیم،
مجری: یک چیزی خواندم نمی دانم چقدر صحت دارد گفتند یکی از خواهران شما عروس خانواده هاشمی رفسنجانی است؟!
[می خندد] یکی از خصوصیاتی که پدر داشت این بود که در خانه را بسته بود، برای همین هم شایعه زیاد درست می شد، آن زمان به هر حال زمان جنگ بود، آقای هاشمی فرمانده جنگ بود، ایشان زحمت خیلی زیادی می کشید، پدرم مستقیم با ایشان کار می کرد و از این شایعات بود، هیچ کدام از ما نه ازدواج سیاسی داشتیم.
مجری: اهل غذا پختن در خانه هستید؟
قبلاً بودم ولی الان نه وقت نیست، بله بلد هستم. غذا درست کردن از چند جهت خوب است یکی اعتماد به نفس آدم را بالا می برد و آدم می فهمد بالاخره یک چیزی که درست می کند حتی خیلی بد هم باشد بالاخره دیگران می خورند ولی اشتباه این است که شما بروید قورمه سبزی، خورشت قیمه و آش فلان بخواهید درست بکنید، این کارها را نباید بروید سمتش، یک چیزهایی با هم قاطی می کنید می گویید چینی است، یک مقدار تندش می کنید می گویید هندی است، یعنی کسی نباید راجع به آن رفرنس ذهنی داشته باشد.
مجری: برای سمتی که در دولت یازدهم به شما پیشنهاد دادند با خانواده مشورت کردید؟
واقعیت این است که خانواده کامل مخالف بود، مادرم خیلی مخالف بود یک تلفنی هم به بعضی ها کرده بود راجع به این قضیه و [اجازه بدهید نگویم به چه کسانی و اگر دولت تمام شد می گویم]، بعداً دیگر تمام شد وزرا که انتخاب شده بودند و همه چیز تمام شده بود یک روز از طرف دکتر تماس گرفتند که می خواهند شما را ببیند، من هم چیزی نداشتم چون قبل از اینکه دو سه پشت دیگر پیشنهاد شده بود من گفته بودم نه و تمام هم شده بود، یعنی اصلاً همه پستها تقسیم شده بود و تمام شده بود و این آخرین انتصاب ...
مجری: شما ۲ مهر حکمتان برای پژوهشگاه نفت خورد آقای زنگنه حکم صادر کرد و ۱۳ مهر اینطور شد.
بله. اشتباه هم همانجا بود، چون من قبلش کامل محکم ایستادم که من حال و حوصله ندارم و خسته شدم از این کارها و دیگر نمیخواهم در این حوزه ها باشم، به هر حال یک جایی گرفته بودیم در دانشگاه شریف و استاد بودیم و یک اتاقی داشتم و داشتیم زندگی مان را می کردیم، آقای زنگنه من را خواست و دو سه پست به من پیشنهاد کرد، یکی هم پژوهشگاه نفت بود، گفت خیلی آقای رئیس جمهور اصرار کرده است، قبلش هم آقای جهانگیری یک جایی من را دید اصرار کرد قبلش هم ایشان یکی دو پست را پیشنهاد کرده بود در دولت، من نمی رفتم، آنجا من اشتباه کردم یعنی من به خاطر اینکه ایشان خیلی اصرار کرد و من هم نمی خواستم آقای روحانی از من دلگیر شود، گفتم باشد میروم پژوهشگاه، نفت نمی روم، رفتن پژوهشگاه همانا و اینکه اگر قرار است تو پست بگیری چرا حرف من را زمین زدی؟ [میخندد] یعنی قبلش یکی مدام بگوید نه نه نه، بعد آخر سر برود یک جایی پست بگیرد، گفت تو اگر قرار بود بروی خب می آمدی اینجا دیگر! آن روز که ایشان از دفترش تماس گرفت من فکر نمی کردم...، فکر می کردم دیگر تمام شده است، در ذهنم معاونت علمی نبود که چنین چیزی در سیستم مانده، حالا قسمت این شد دیگر.
مجری: آقای دکتر چه سالی وارد دانشگاه شریف شدید؟
سال ۶۹؛ تا الان هم آنجا هستم.
مجری: شریفی ها کلاً متفاوت هستند.
نمی توانیم بگوییم متفاوت هستند البته این خیلی بد است که خودشان را نسبت به جامعه متفاوت حس کنند ولی یک فرهنگ خاصی در دانشگاه شریف است، چون عموماً رتبه های برتر کنکور می آیند آنجا یک فرهنگ خاصی دارد ولی همیشه مبتکر هستند، من فکر می کنم در همین حوزۀ کارآفرینی الان آنها پیشتاز هستند و یک الگو هستند برای سایر دانشگاه ها.
مجری: گفته بودید مقوله علم و فناوری باید از سیاسی کاری به دور باشند، زیرا این حوزه برای پیشرفت نیاز به آرامش دارد. اینکه مخالف سیاسی بودن دانشجو نیست؟
نه، ولی این توصیۀ خود حضرت آقا بود روز اولی که من خدمت ایشان رفتم.
مجری: اصلا عکسالعمل حضرت آقا چه بود در مورد سمت شما؟
من ارتباط نزدیکی با بیت نداشتم تا قبل از این سمت، می رفتم یک وقتهایی جلسات دعوت می کردند، جلسات مسئولین نظام بود، حضرت آقا هم دو سه بار خدمتشان رسیده بود، بعد از شهادت پدر یا ایشان تشریف آورده بودند منزل ما، باز ارتباط آنطور نزدیک نبود، ولی خیلی ارتباط صمیمی برقرار شد، من فکر می کنم ایشان خیلی برای من تا حالا سنگ تمام گذاشته اند، خارج از لیاقتی که دارم و الان روی دوش من سنگینی می کند
مجری: تابحال دیدار خصوصی هم داشته اید؟
بله.
مجری: از مسیر راضی هستند؟
احساس من این است که راضی هستند ولی به هر حال کار ما، من همیشه اعتقاد دارم ما اشتباهات بیشتر از کارهای درستی است که انجام می دهیم، همیشه در کار اینطور است یعنی ما احتمالاً در خیلی از موارد اشتباه تصمیم می گیریم و همیشه باید به این اعتقاد داشته باشیم که اشتباه می کنیم و برویم تصحیحش کنیم، یعنی اگر ما به این اعتقاد نداشته باشیم که ما به عنوان انسان قطعاً اشتباه می کنیم...
مجری: الان از فضای سیاسی دانشگاه راضی هستید؟
من خودم را درگیر کار سیاسی نمی کنم در دانشگاه هم که بودم همینطور بود، چه زمانی که دانشجو بودم و چه زمانی که استاد بودم، کاری که ما داریم می کنیم فارغ از آن فضایی که ممکن است در وزارت علوم یا جاهای دیگر باشد این است که ما باید روی توسعه علمی کشور برنامه ریزی کنیم، چون آن اقتدار کشور است، آن است که کشور را در آینده می سازد و مهمتر از همه این است که در این توسعه افرادی که به نظام نزدیک هستند، وارد شوند این خیلی مهم است.
مجری: شما سال ۸۴ مدیرعامل سازمان بهینه سازی مصرف سوخت شدید. بعد از یکسال استعفا دادید؛ چرا؟
بله، دوره ای که مدیرعامل شدم مصادف شد با دولت قبلی و مشکلاتی در کار پیش آمد که احساس کردم اگر بمانم آبرویم می رود، آبرو از این جهت که بالاخره آدم می خواهد کار بکند دیگر، باید شرایطش آماده باشد برای کار کردن و فضا شاید اینقدر آماده نیست و بعد پس فردا بالاخره میگویند فلانی بود که کار انجام نشد یا کار خوابید یا هر اتفاق دیگری.
مجری: خبر آمده که تمایل ندارید این مسئولیت را ادامه بدهید؛ بله؟!
ما که هیچ وقت دنبال این کارها نبودیم ، اولاً یکی از سخت ترین کارها برای من این است که هر روز خودم را در تلویزیون ببینند، یعنی برای یک خانواده ارتشی که گوشه ای نشسته بود و من هم یک استاد دانشگاهی که در یک اتاق دو در سه در دانشگاه نشسته بودم، خیلی سخت است که یکدفعه اینقدر تابلو بشوم و این خیلی برای ما سخت است، شما با خانوادهات نتوانی یک رستوران بروی، اینها موهبتهایی است که شما دارید.
مجری: یعنی تصمیم شما جدی است؟
بسته به شرایط دارد؛ نه و مهمترین چیز این است که آدم حس کند که تاثیرگذار است.
مجری: اینکه می گویند در این ۳،۴ سال سرعت رشد علمی مان کاهش پیدا کرده است، درست است؟
رشد داشتیم، بله ما رشد نسبتاً خوبی هم داشتیم ولی الان بحث شتاب رشد است، اولاً رشد علمی فقط مقاله نیست، یک مجموعه ای از اتفاقاتی است که باید بیفتد، واقعیت این است که ما الان به یک دیوار سختی خوردیم یعنی رقبای ما دیگر رقبای قبلی نیستند، آسیایی ها و آفریقایی ها... الان رقبای ما چین است و ژاپن و کشورهای اروپایی هستند و ما تا ساختار اقتصادی مان را تغییر ندهیم این اتفاق نمی افتد، شما با پول ممکن است بتوانید یک تحقیقی انجام بدهید، دو مقاله چاپ بکنید ولی تا پول بخش خصوصی در تحقیقات وارد نشود آن اتفاقی که باید بیفتد در تحقیقات، اتفاق نمی افتد.
مگر دولت چقدر میتواند بودجه پژوهشی بدهد؟ مثلا ۱.۵ درصد GDP را هم بدهد، دیگر ما الان به جایی رسیدیم که با این پولها نمی توانیم رشد را محقق بکنیم.
مجری: آقای دکتر به طرح ما کمک می کنید؟
بله قطعاً، شخصی می گویید یا سازمانی؟ چون سازمانی در بنیاد نخبگان داریم کار می کنیم در بچه های مستعد مناطق محروم.
مجری: خودتان طرح دارید؟
بله در بنیاد داریم.
مجری: تا الان چه کردید؟
در قالب طرح «شهاب» مان اینها شناسایی می شوند یک کار قشنگی هم این اواخر اتفاق افتاده است با بخش وقف و وقفی که در حوزه علم و فناوری می شود، از طرف سازمان اوقاف و شناسایی بچههای مستعدی که ما در بنیاد داریم و کمکی که آنها می توانند در این حوزه انجام بدهند،
مجری: الان حقوق معاون رئیس جمهور چقدر است؟
در دولت یک مقدار ظلم می شود به افراد دولت از این جهت، اولاً می دانید ما تمام دارایی ها خودمان و خانواده یعنی خانم و بچه ها را اولش اعلام می کنیم و بعد هم حسابرسی می کنند و فکر می کنم فقط دولت است که این کار را می کند و یکسری مسئولین درجه یک، در سایر قوا شاید به این شکل نباشد و سقف حقوق اعضای دولت الان ۱۰ میلیون تومان است به صورت جدی رعایت می شود بخصوص بعد از قضیه حقوقهای نجومی حتی ما خودمان هم رعایت می کنیم یک وقتی مثلا در دانشگاه، چون من حقوقم را از دانشگاه می گیرم تقریباً حدود ۷ میلیون می شود، یک وقتی در دانشگاه یک چیزی می دهند به عنوان پاداش و عیدی باز چک می کنم یک چیزی به همه اعضای هیات علمی می دهند.
مجری: البته یک اتفاق تلخی بود و یک هشداری هم داده شود.
یک هشداری بود کسانی که هستند شاخک هایشان تکان بخورد، ولی من فکر می کنم زیاده روی شد در خیلی از مواردش، ولی واقعیت این است که برخی واقعاً تخلف کرده بودند و به قضیه رسیدگی می شود، در داخل دولت اتفاقی نیفتاده بود و به هرحال در بانکها و بیمه ها و شرکتهای تابعه این اتفاقات رخ داده بود.
مجری: صندوق توسعه ملی بود که خودشان تصویب کرده بودند و اختیاری بود که خودشان بعداً جمع شد...
برجام روابط علمی را بهتر کرده است؟
بله، قطعاً.
مجری: چون قبلاً سر مقالات و رفت و آمدهای علمی مشکل داشتیم.
رفت و آمدهای علمی الان توسعه پیدا کرده است، گروهها زیاد می آیند و می روند البته باید حواس ما هم جمع باشد،
مجری: از چه جهت؟
به هر حال بحثهای امنیتی مان... ببینید یک نگاه خیلی زشت است که اتفاق بیفتد و اینکه خارجی ها فکر کنند می توانند بیایند اینجا و دانشجوهای خوب را بردارند و ببرند! این آن نگاهی است که خیلی باید مراقب قضیه باشیم، ضمن اینکه ما باید برای اینها برنامه داشته باشیم، اینکه من می گویم ما خودمان باید بچه ها را بورسیه کنیم، اشکالی ندارد ما بورسیه کنیم در نهایت آنجا بماند، ممکن است بماند ولی بهتر از این است که خارجی ها پول آن را بدهند، در هر شرایطی بهتر از این است که خارجی ها پول آن را بدهند، حتی اگر پول ما بپرد.
مجری: با چه استدلالی این را می گویید؟
ببینید آدمی که پولش را از کشور خودش بگیرد بالاخره یک جایی در سیستم پول را پس می دهد در این کارها نباید خِست داشت، من اعتقاد ندارم که از بچه هایمان بیاییم ضمانت نامه بگیریم، همین کار را هم من در بنیاد دارم انجام می دهم و بچه ها را برای دوره های ۶ ماهه و یکسال در دوره دکتری می فرستم خارج از کشور و از هیچ کدام از آنها ضمانت نامه نمی گیرم، خودشان باید به این برسند که کشوری که اینها را بزرگ کرده است، کشوری که پولش را داده است، کشوری که این همه آدم در آن این همه هزینه دادند برای اینکه این آقا برود خارج از کشور درسش را بخواند، کشوری که حتی دارد پول این بچه را می دهد که برود خارج از کشور، خودش باید به این برسد که چه دِینی نسبت به این مملکت دارد، اینکه از خودش بپرسد، این خیلی زشت است و من بارها به بچه های بنیاد می گویم،
اینکه خیلی زشت است از کشورتان سهمخواهی کنید، این مملکت برای ما چه کرده؟ مثلا این ادبیات مانند اینکه این آدم از پدر و مادرش طلب داشته باشد و طلبکار باشد.
دست خط دکتر ستاری در برنامه دست خط:
بر روی سنگ قبر شهید ستاری یک جمله نوشته شده بود:
«سعی کردم خدمتگزار باشم این بدان معنی نیست که لزوماً اینگونه بودم، به آن معناست که از هر چه که داشتم گذشتم تا اینگونه باشم و قطعاً قضاوت با مردم خواهد بود.»