تا همین چند سال پیش و حتی هنوز هم خیلیها میگویند آنها، همین مردمی که همه جا موبایلهایی با دوربینهای روشن در دست دارند و تصویرهایشان را از رخدادها و تحولات اجتماعی درفضای مجازی منتشر میکنند و درچرخه اطلاعرسانی سهیم شدهاند، پدیده خارقالعاده دنیای امروز ارتباطات هستند.
رد پای آنها همه جا هست؛ از گزارش موضوعات جذاب و متفاوت زندگی روزمره گرفته تا حوادث و اتفاقات تکاندهنده، تأثیرگذار و حتی جهانشمول. چه کسی میتواند تأثیر آنها درگزارش برخی از تکاندهندهترین تصاویر و خبرهایی که جهان را درحوادثی مانند زلرله چین، هائیتی تحتتاثیر قرار داده و منجر به سرازیرشدن کمکها از سراسر جهان به این مناطق شد، از یاد ببرد؟ البته که هیچکس، اما این تمام ماجرا نیست.
حضور و فعالیت «شهروند- خبرنگاران» اغلب از این منظر ستایش شده که فرصتی برای گسترش آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات در هرجامعهای است و میتواند مردم و لایههای پایینی جامعه را در فرآیند گردش اطلاعات مشارکت بدهد. روایتهای عینی از حوادث و اتفاقات و رویدادها را تقویت کند و خیلی وقتها به کمک خبرنگاران بیاید و ابعاد متفاوت و کمتر دیدهشده از یک رویداد را به آنها و مردم برساند، اما آنچه این روزها درحاشیه برخی از حوادث و رویدادهای اجتماعی ایران ازجمله حادثه اخیر و دردناک آتشسوزی ساختمان پلاسکو به چشم میآید، روی دیگری از پدیده «شهروند- خبرنگاران» را به ما نشان میدهد: اینکه فعالیتهای آنها- دستکم به شکلی که این روزها در ایران دیده میشود- درحوادثی مانند همین آتشسوزی مهیب پلاسکو، پیامدهای مخربی هم میتواند داشته باشد. تماشاچیان دوربین به دستی که با وجود همه هشدارها و درخواستها، به هیچ قیمتی حاضر به ترک محل حادثه نشدند و تا پاسی از نیمهشب درخیابانها ماندند. شاید بیش از هر چیز نشان داد که با گسترش تلفنهای هوشمند و علاقهمندی مردم به ظاهرشدن درجایگاه «شهروند- خبرنگاران» عملا موجب شده آنها نقش و جایگاهی را که میتوانستند و باید بهعنوان یک «شهروند مسئول» داشته باشند، فراموش کنند. آنها درحالی به یکی از بزرگترین موانع امدادرسانی تبدیل شدند که براساس اصول و آموزههای امدادرسانی درشرایط بحران، مهمترین کمک ازسوی شهروندان و افراد آموزشندیده برای فعالیت در زمان بحران، ترک محل حادثه است و این نشان میدهد، بدنه جامعه ما حتی در پایتخت که نسبت به بقیه شهرها بیشترین امکانات را دراختیار دارد، هم برای ایفای نقشی که بهعنوان یک «شهروند مسئول» و نه یک «شهروند تماشاگر» میتواند داشته باشد، هیچ آموزش موثری ندیده است. مسئولیت اصلی دراین زمینه بر دوش آموزشوپرورش، صداوسیما و آموزش عالی و حتی نهادهای شهری آموزشرسان ما هرگز سنگینی نکرده است.
درحوزه رسانه، اطلاعرسانی درشرایط بحران الزامات، اصول و سختگیریهای خاص خود را دارد. بسیاری از رسانههای جهان که درآموزش روزنامهنگاری بحران، حرفهای عمل میکنند، سرویسهای ویژه بحران دارند یا در هر سرویس خبری یک یا چند نفر از خبرنگاران را برای حضور درشرایط بحران آموزش دادهاند، خبرنگارانی که پیش از هرچیز این نکته به آنها آموزش داده میشود که درشرایط بحران به هیچوجه حق مداخله در فرآیند امدادرسانی و حتی بیرونکشیدن آسیبدیدگان از زیر آوار را ندارند و فراتر از آن میآموزند که خبررسانی درشرایط بحران، انتشار تصاویر و حتی اطلاعات و آمار با شرایط عادی تفاوتهایی دارد که آنها بهعنوان روزنامهنگاران آموزشدیده درشرایط بحران، ملزم به رعایت آنها هستند. با همه اینها، هم تجربه زلزله بم و هم حوادث و بحرانهای دیگری در دهه اخیر تا به امروز نشان داده که نهتنها رسانهها و خبرنگاران تجربه و مهارتهای کافی را برای پوشش خبری درشرایط بحران آموزش ندیدهاند، بلکه حالا با اضافهشدن «شهروند- خبرنگاران» این آش شورتر هم شده است. «شهروند خبرنگارانی» که اگرچه فرصتی برای گردش آزاد اطلاعات و ایفای نقش بهعنوان مخاطب و تغییر فرآیند یکسویه خبر درجامعه هستند و میتوانند مرزهای آزادی بیان را گسترش دهند، اما اگر در زمینه مسائل مهم اجتماعی بهویژه بحث مسئولیت اجتماعی به درستی آموزش ندیده باشند، میتوانند به تهدیدهایی تبدیل شوند که نزدیکترین نمونه آن همین حادثه اخیر آتشسوزی ساختمان پلاسکو در تهران است.
فراموش نکنیم قرارگرفتن درجایگاه «شهروند- خبرنگار» و درعین حال متعهد ماندن به اصول و تکالیف «شهروند مسئول» لزوما با هم مغایرتی ندارد، ما میتوانیم «شهروند- خبرنگاران» فعال و درعین حال مسئولیتپذیر باشیم، اما درشرایط بحران بهویژه در زمان وقوع حوادث و مسائلی که ابعاد گسترده انسانی دارند و بیم از دسترفتن جان انسانها میرود، آنچه در اولویت است، قرارگرفتن درجایگاهی است که از ما بهعنوان یک «شهروند مسئول» انتظار میرود و نه یک «شهروند- خبرنگار».
منبع:شهروند