صراحت لهجه در کنار همراهی در تمام مراحل زندگی در کنار همسر چهره‌ای جذاب از عفت مرعشی ترسیم می‌کند. هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود بارها همسرش را زنی شجاع و فداکار توصیف می‌کند. بدون هیچ تعارفی باید گفت عفت مرعشی در نجات جان هاشمی در جریان ترور وی، نقشی بسیار مهم و قابل تقدیر داشته است.

 

به گزارش جماران ، روزنامه «قانون» آورده است: سه روز گذشته فضای سیاسی کشور ملتهب یک خبر خاص بود؛ آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، یاردیرین امام و یاور سال‌های اخیر مردم درگذشت. خبری تکان‌دهنده برای جامعه ایران که شاید بخشی از امید به تغییر را از مسیر آیت‌الله هاشمی باور داشت و پذیرفته بود.

در روزهای گذشته، از هاشمی رفسنجانی و سابقه و مبارزات وی و آنچه بود و کرد بسیار گفته شد اما بیش از همه، آنچه در این میان مغفول ماند، حضور زنی در مسیر مبارزه 50 ساله در کنار وی بود: عفت مرعشی.

عفت مرعشی برای آیت‌الله قطعا بیش از همسری بود که در رسانه‌ها از وی بازتاب می‌یافت. او را باید زنی برای لحظه‌های سخت در کنار همسر دانست؛ زنی که در چند روز گذشته تصویری آنچنان که باید و به درستی از وی ترسیم نشد.

فصل اول، کنار همسر

از روزگاران دور، اینکه کنار هر مرد موفق یک زن قوی ایستاده است، ضرب‌المثلی بوده که زیاد گفته و شنیده شده است و البته در سال‌های اخیر باحضور موفق و همه‌جانبه زنان در عرصه سیاست و اجتماع می‌توان شاید برعکس آن را نیز به کار برد، مگر اینکه باور داشته باشیم زنان موفق بیش از هر چیز درجهانی که دائما در تلاش برای حذف آنان است با تکیه بر توان فردی رشد می‌کنند. شاید این ضرب‌المثل قدیمی بیش از آنکه تکیه بر جنسیت داشته باشد، تکیه بر همراهی فردی دارد. اینکه هر انسانی برای ایستادگی در مسیری که آن را درست می‌پندارد، و برای ادامه رشد نیاز دارد تا انسانی دیگر را کنار خود داشته باشد. در میان مردان سیاست ایران اما زیاد عرف نبود که زنان در کنار مردان دیده شوند. بیشتر مردان عرصه سیاست بیش از آنکه خود را وابسته به خانواده بدانند براساس روابط پیچیده فامیلی درسیاست و توانمندی فردی خود مدعی رشد بودند.

فصل دوم، زنی در میانه میدان

زنان سیاسیون، همواره کنار گودنشینانی بودند که در مواقعی خاص برای تزیین در کنار همسران خود دیده می‌شدند. در سال‌های اخیر اما این باور دچار خدشه‌های جدی شد. زنانی که حالا بیش از کنار گودنشینی از همراهی با همسرانشان سهم می‌خواستند. روزگاری که فائزه هاشمی راهی مجلس پنجم شد و رای نخست تهران را از آن خود کرد، اولین نمونه برای حضور زنانی متفاوت و با افکار دیگری شد. فائزه هاشمی از دوچرخه‌سواری می‌گفت و از اینکه افکارش ربطی به پدر ندارد و از تباری دیگر است. شاید همین حرف‌های او بود که رای نخست تهران را نه در اوج سال‌های محبوبیت هاشمی که در شرایط معمول برای وی رقم زد. فائزه هاشمی اما بیش و پیش از آن که تربیت شده مکتب پدری چون آیت‌الله هاشمی باشد، تربیت شده دامان زنی بوده است که بیش از 50 سال همراهی با همسری را در کارنامه خود دارد که بیشتر زندگی‌اش در تب و تاب بحران‌ها گذشته است.

فصل سوم، آغاز زندگی، در خانواده و خانه همسر

عفت مرعشی متولد سال 1314 بود. او که فرزند سیدمحمدصادق مرعشی بود در حالی همسر اکبر هاشمی رفسنجانی شد که تنها کمی بیش از یک سال با وی اختلاف سن داشت. عفت مرعشی از خانواده‌ای روحانی، از فامیل بزرگ مرعشی و نتیجه آیت‌الله العظمی سید محمدکاظم طباطبایی یزدی صاحب کتاب عروه الوثقی که جایگاه معتبری در همه حوزه‌ها دارد، است. مریم طباطبایی یزدی، فرزند آیت‌الله سید احمد طباطبایی یزدی و نوه سید محمدکاظم طباطبایی یزدی بود که حاصل ازدواجش، ۴ پسر و ۵ دختر شد. عفت مرعشی نیز از همین خانواده است که نسبت او با دو واسطه به سید محمدکاظم طباطبایی یزدی می‌رسد. عفت مرعشی در خاطرات خود به صراحت از این موضوع می گوید که در ابتدای خبر خواستگاری خانواده هاشمی از پدرش، مخالفت کرده است و به گفته خودش باید در این باره تصمیم بگیرد و در نهایت در سال 1337 با مهریه مقداری باغ پسته و آب به عقد طلبه جوان آن روزها درآمده است. قابل حدس است که عفت مرعشی اگر خود با قطعیت به رضایت نمی رسید هیچ گاه راضی به این پیوند نمی شده است. او همواره در زندگی نشان داده است که از گفتن عقیده خود هراسی ندارد و شجاعتش را حداقل در دو مرحله از نجات جان همسر به رخ کشیده است.

فصل چهارم، سیمای زنی عجیب

صراحت لهجه در کنار همراهی وی در تمام مراحل زندگی در کنار همسر چهره‌ای جذاب از وی ترسیم می‌کند. هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود بارها همسرش را زنی شجاع و فداکار توصیف می‌کند. فداکاری همسر هاشمی در جریان ترور هاشمی رفسنجانی در سال 1358 توسط گروه فرقان زمینه را برای تعریف و تمجید از شجاعت و فداکاری همسرش فراهم ساخت. بدون هیچ تعارفی باید گفت عفت مرعشی در نجات جان هاشمی در جریان ترور وی، نقشی بسیار مهم و قابل تقدیر داشته است.

هاشمی در خاطرات سال 57 و 58 خود در شرح حادثه ترور نوشته است: «براى من روشن شد که او قصد سوئى دارد. در همین لحظه او بلافاصله اسلحه‏‌اى را از زیر پیراهنش بیرون آورد و به سوى من نشانه گرفت. من با توجه به اینکه فاصله‏‌اى نیز با وى نداشتم، مچ همان دستى را که اسلحه‏‌اش در آن بود، گرفتم و با وى گلاویز شدم و متوجه شدم در حالى که او از خود دفاع می‌کند، رفیق وى نیز در حیاط منزل، جلوى پاسدار دیگر را گرفته و نمی‌گذارد که او به کمک من بیاید. اما سرانجام وقتى او دید که دوستش نمی‌تواند در اتاق پذیرایى، کارى از پیش ببرد و گیر افتاده، وارد اتاق شد و از همان کنار در ورودى، شروع به تیراندازى کرد. در این لحظه بود که عفت و سایر اعضاى خانواده به کمک آمدند؛ این در حالى بود که من احساس می‌کردم یک تیر به من اصابت کرده و از شکمم خارج شده است. در این لحظات شخصى که درون اتاق بود، همچنان تلاش می‌کرد گلوله‏‌اى دیگر به سوى من شلیک کند که عفت، همسرم، مانع او شد که وى بتواند به سر من یا جاى حساس دیگر تیراندازى کند. آن‌ها هم که دیدند نمی‌توانند کارى بکنند، پس از این درگیرى از صحنه حادثه گریختند. بعد از فرار آن دو نفر، عفت با اتومبیل یکى از همسایگان، مرا به بیمارستان شهدا در میدان تجریش رساند».

هاشمی در خاطرات سال 59 خود بار دیگر به فداکاری عفت مرعشی اشاره کرد و نوشت: «خود من نیز حدود یک سال پیش (شب چهارم خرداد 1358)، یکى از اهداف تروریستى این گروهک بودم که به لطف خداوند و با فداکارى و گذشتى که عفت، همسرم، از خود نشان داد اقدام تیم عملیاتى آن‌ها علی‌رغم اصابت گلوله به بدنم، نافرجام ماند. حضور فداکارانه و به موقع عفت و تلاش شجاعانه او براى جلوگیرى از اصابت گلوله‏‌هاى شلیک شده به نقاط حساس بدنم، مرد مهاجم و همدستش را که در حیاط در انتظار او بود مجبور به فرار ساخت».

اما فداکاری‌ها‌ و همراهی‌های همسری چون عفت مرعشی را تنها نمی‌توان در نجات وی از چنگال تروریست‌ها دانست. عفت مرعشی سال‌های زندان و تبعید و فرار آیت‌الله را نیز کنار وی تاب آورده است و در روزهای سخت، به تنهایی عهده دار تربیت پنج فرزند خود بوده است. عفت مرعشی در بخشی از خاطراتش در رابطه با نخستین بازداشت هاشمی رفسنجانی می‌گوید: «یک روز بعدازظهر، آیت‌الله منتظری به منزل ما آمدند، ولی من نبودم. ایشان مقداری گز همراه خود آورده بودند. ایشان فاطی و بچه‌ها را نوازش کرده و گز را به فاطی داده بودند. او هم با‌‌ همان بچگی تشکر کرده بود و آقای منتظری خیلی خوش شان آمده بود. بعد از آن هر وقت مرا می‌دید، آن تشکر فاطی را بازگو می‌کردند. هر کس خبری درباره وضعیت زندانیان می‌گرفت به ما می‌داد، اما کاری نمی‌توانستند انجام دهند. بالاخره پس از چهارماه بازجویی و تلاش، چیزی عاید ساواک نشده بود. جرمش را به کتاب سرگذشت فلسطین مربوط می‌دانستند و در بازجویی‌ها هم راجع به ترور حسنعلی منصور سوالاتی کرده بودند».

فصل پنجم، منتقدی در خانه همسر

عفت هاشمی در سال‌های پس از انقلاب و دوران مسئولیت آیت‌الله همچنان یکی از بزرگ‌ترین منتقدین رفتارهای اشتباهی بود که به زعم خود می‌دید و آن‌ها رابه شدت به همسر تذکر می‌داد. آیت‌الله در خاطراتش بارها اشاره می‌کند که زمانی که از رفتار مسئولین یا کمبودها گله می‌شده است او موضوع را به شدت پیگیری کرده و به هاشمی منتقل می‌کرده است.

هاشمی رفسنجانی در جایی از خاطراتش می‌نویسد: «دیر وقت به خانه آمدم و تازه عفت از کمبودها و غلط کاری‌هاى بعضى از مسئولان در کرج و رفسنجان، از قول شخصى، مطالبى داشت که چون مغرضانه گفته بودند، ناراحت کننده بود. صبح زود، عفت در ادامه حرف‌هاى شب گذشته، جر و بحث داشت. با عصبانیت از خانه بیرون رفتم. مشکل این جاست که به انقلاب علاقه‏‌مند است و روزها در ملاقات‌ها و برخوردهایش - که از کمبودهاى کشور انتقاد مى‏شود و خوب نمی‌تواند دفاع کند - ناراحت می‌شود و لحظات کوتاهى که من به خانه می‌آیم، این گونه مطالب را که رنجش می‌دهد، می‌خواهد با من طرح کند و ناراحتى ایجاد می‌شود».

هاشمی در جای دیگری می‌گوید: «عفت با بچه‏‌ها و حسین آقا مرعشى به پارک ارم (خرم سابق) رفته بودند. آن جا به خاطر سوء رفتار مسئولان با مردم، درگیرى پیش آمده بود. تلفنى از خانه خواسته بودند که کسى برود و وضع را ببیند. آقاى رحمانى پاسدار رفت و آمد و عفت خیلى ناراحت بود و هنوز ناراحت است. اگر این‌گونه که می‌گوید باشد، حق بااوست، باید آن‌ها ادب شوند».

فصل ششم، سال‌های سخت

شاید بهترین راه شناخت زنی که این روزها چندان نامش شنیده نشده است، جستجو در سطور خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی باشد و چقدر تلخ که برای شناخت زنی که ستون زندگی یکی از مهم‌ترین ارکان در نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است باید به سراغ خاطرات یک مرد رفت. راستش پس از شنیدن خبر فوت آیت‌الله بیش از همیشه به او فکر می‌کردم. به او فکر می کردم و به جانی که در حادثه ترور حاضر بود قربانی کند تا شیخ اکبر زنده بماند، عفت مرعشی ستون زندگی هاشمی بوده است، چنان که نقشی که در خاطرات هاشمی برای عفت تعریف شده است کمتر سیاستمدار ایرانی دیگری برای همسرش تعریف می کند. همیشه سخن از همراهی عفت خانم است، بارها توسط تندروها این خاطرات و ذکرخیرها مورد تمسخر قرار گرفت اما همچون همیشه چه خوب چه بد، گوش آقای سیاستمدار بدهکار حرف نبود.

زندگی‌های پر افت و خیز، خاطره بسیار دارد. عفت خانم از زندان رفتن همسرش و کنارش بودن خاطره ها دارد تاکنار فرزندانش ماندن،ازهمسر اکبر شاه بودن حرف‌ها دارد تا ساکت فتنه خطاب شدن، حتما سخنان و دردهای بسیار دارد وحالا اما بعد از ٥٨ سال زندگی مشترک تنها شده است. چشمانش نه در تصاویر چند روز اخیر، که در تمام تصاویر سال‌های اخیر، غم عظیمی دارد. غمی که از عشق و نگرانی برای همسر می آید. تنها،زنی چنین عاشق می تواند جان را سپر کند برای جانی دیگر وخانم حتما عاشق بوده، که نه یک بار، بلکه دو بار جان را سپر بلای همسر کرده واز مرگ نترسیده است. او در سال های اخیر البته که بیش از جان برای شوهر نهاده بود.

عفت خانم در این سال‌های اخیر، سال‌هایی که آیت‌الله بیش از همیشه زیر تیغ انتقادات بود هیچ گاه از حمایت همسر دست برنداشت. تصاویری که از او ثبت شده، چشم‌های نگرانی است بدرقه راه شوهر. او پشت سر نشسته و دارد با اشک، همسرش را نظاره می کند. در تصویری دیگر، در چهارچوب در ایستاده و از پشت سر، باز به همسرش می نگرد.تنهایی پس از 58 سال کنار یکدیگر بودن قطعا برای او دردناک و ترسناک است. او 58 سال بزرگ‌ترین حامی و منتقد و همراه آیت‌الله بود. بارها به رفتارهای انجام شده توسط مسئولین با مردم انتقاد کرده است. در خاطرات هاشمی بارها آمده که عفت بر سر ماجراهای مختلف همچون موضوع منتظری و جنگ و زندانیان، با هاشمی بحث کرده و گفته که به مردم توجه نشده است.

فصل هفتم، وداع

حالا هاشمی رفته است و حتما این سال‌های اخیر بیشتر خاطره برای هم تعریف می‌کردند، که در گذر این سال‌ها، خاطرت مشترک، پیوند آن دو را عمیق‌تر کرده بوده است. هاشمی بارها از ماجراهایی می‌گوید که از دلبستگی عمیق این زن به فرزندان حکایت دارد. در بخشی از خاطرات، از رفتن بچه‌ها به جبهه‌های جنگ می‌گوید و مجروح شدن یاسر که از مادر پنهان می‌کنند و او خواب می‌بیند پسرش مجروح شده است. راستش حالا که خاطرات را دوباره بازخوانی می‌کنم، می‌بینم هاشمی بیشتر از همه از عفت می‌گوید و علاقه‌اش به بچه‌ها و انتقادات به خود وی، اما شاید باید این‌بار سطور سفید خاطرات را بخوانیم.

در این توصیف‌ها بیش از همه، عشق مرد به زن دیده می‌شود. توصیف‌های آیت‌الله از زن زندگیش نشان از عشقی نهان در سطرسطر آن دارد. اما حالا، شاید عفت مرعشی ته دلش خوشحال باشد. خوشحال از این که شوهر عاقبت بخیر شده است. آری، شادی پس از نیم قرن زندگی عاشقانه برای خانم که حتما آرزوی بزرگی برای همسرش داشته است. حتما او آرزو داشته بعد از آن سال‌ها، شوهرش عاقبت بخیر شود، هاشمی خروارها دیکته نوشته دارد و دیکته نوشته‌ای بی‌غلط نیست. تنها، دیکته‌های نانوشته هستند که غلط ندارند، هاشمی زیاد دیکته نوشت، اما دیروز، هاشمی بود که به عاقبت بخیر شد.

حالا خاطرات هاشمی امانت است در دستان عفت خانم. کاش امانت‌دار خوبی باشد. بعد از ٥٨ سال تلاش برای تزریق امیدواری به هاشمی، حالا شاید باید حافظ خاطراتی باشد که بیش از همه او از آن‌ها آگاه است. هر چند که بر سر پیکر شوهر نجوا کرد و کمی بعد بلندتر گفت که قرارشان، با هم رفتن بوده است و کمی بعد گله می‌کرد به همسر که او را گذاشته و رفته ولی باید با هم می‌رفتند. حتی همین جملاتش در وداع با همسر، نشان از قرار عاشقانه دیگر دارد. قراری که زنی چنین محکم و صبور در بزنگاه‌های سخت زندگی می‌توانست مرد را به آن وادارد، که سفر آخر را با هم بروند. حالا این زن که 58 سال از نوجوانی تا کهن سالی همیشه سرکش و جسور و عاشق بوده است باید وظیفه تاریخی خود را ادامه دهد. وی هیچ‌گاه زن نهانخانه و پستو نبوده است. خاطرات آیت‌الله میراثی است در دستان او؛ آخرین وظیفه‌اش شاید، تاریخی‌ترین وظیفه او باشد!

منبع:ایسنا

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.