از یک سال پیش که برجام و توافق هستهای به نتیجه رسید، در دو کشور ایران و آمریکا که بازیگران اصلی صحنه مذاکرات و توافق هستهای بودند، واکنشهای تند و غیرمتعارف به وجود آمد؛
به گزارش جماران، روزنامه شرق در سرمقاله ای درشماره سه شنبه به قلم سیدعلی خرم استاد حقوق بینالملل، نوشته است: به ترتیبی که همگان پیشبینی میکردند یکی یا هر دو طرف با ایجاد بهانههای شکلی، توافقی را که بعد از سه سال مذاکره و ١٢ سال تنش و هیاهوی سیاسی بهدستآمده زیر سؤال ببرند. از قضا همینطور هم شد! علت این پیشبینی، وجود کینههای عمیق ناشی از اختلافات سیاسی و بیاعتمادی تاریخی در هر دو طرف به یکدیگر بود.
اگرچه در سوی آمریکا، دولت اوباما بسیار مثبت و عملگرا به این توافق مینگریست و همهگونه از آن حمایت میکرد، ولی برخی در داخل ایران لحظهشماری میکردند فردی در آمریکا به عنوان رئیسجمهور جدید انتخاب شود که به اشتیاق مخالفت آنان با توافق هستهای، پاسخ مثبت دهد و از قضا دونالد ترامپ پوپولیست انتخاب شد. همین دلیل باعث شد در ایران، بخش کوچکی از سرکارآمدن دونالد ترامپ استقبال ویژه و اصلاحطلبان و دولت دکتر روحانی را متهم به طرفداری از هیلاری کلینتون کنند.
تصور و ارزیابی آنان این بود که ترامپ مخالف توافق هستهای است و در صورت انتخاب وی، دولت دکتر روحانی جایگاه مستحکم خود را در انتخابات ریاستجمهوری آینده از دست خواهد داد. البته این شادی جریان فوق در ایران خیلی زودگذر بود و مشاهده کردند چرا همه عقلا و صاحبنظران و متخصصان در آمریکا، اروپا و دیگر نقاط جهان از جمله در ایران، هیلاری کلینتون معقول را بر ترامپ کابوی و دمدمیمزاج ترجیح میدادند.
ترامپ با انتخاب تیم کاملا ضدایرانی و اتخاذ مواضعی ضدتوافق هستهای و کاملا طرفدار اسرائیل، جواب دندانشکنی به تندروهای ایرانی داد و آنان از خواب بیدار شدند و فهمیدند ترامپ ممکن است اصل و ریشه ما و منافع و امنیت ملی ایران و نقش منطقهای کشورمان را هدف قرار دهد. حتی گرایشهای اخیر ایران و ترامپ به پوتین هم نتوانست دلگرمی قابلاطمینانی برای جریانات خاص در ایران به وجود آورد، زیرا عملکرد روسیه در سوریه و همکاری آن با ترکیه و ندیدهگرفتن ایران برای صدمین بار نشان داد روسیه هیچوقت ایران را جدی نمیگیرد و رؤیای روابط استراتژیک با روسیه در برخی طرفهای ایرانی است و در طرف روسیه هیچ خبری از پایکوبی نیست. به نظر میرسد عقلای ایرانی از هر حزب و دستهای بهتر است به جای منافع حزبی خود به فکر ایران و آینده کشورمان باشند که «کل حزب لدیهم بما فرحون» ولی متأسفانه تاکنون نشان داده شده قرار نیست منافع و امنیت ملی ایران بدون هرگونه توجیهی محور حرکت سیاسی همه احزاب در ایران باشد و ممکن است زمانی برسد که برای توجه به این امر دیگر خیلی دیر شده باشد.
در همین مقوله، با وجود نوعی تضاد ذاتی، برخی محافل و جریانهای خاص دعا میکنند کاری که آنها نتوانستند در سنگاندازی مقابل برجام انجام دهند، ترامپ با نقض برجام یا ایجاد بهانه برای ایرانیها انجام دهد و توپ به زمین ترامپ پرتاب شود. در چنین شرایطی، حفظ توافق هستهای و بهرهمندی ایران از لغو تحریمها، رشد اقتصادی صنعتی و رشد و توسعه کشور دور از دسترس یا نگرانکننده خواهد بود. آنان که چرخاننده چنین سیاستی در ایران هستند، خود را به غفلت میزنند و نمیخواهند ببینند این شرایط شکننده چقدر برای اقتصاد و رفاه مردم، آسیبپذیری و شکنندگی به وجود میآورد.
آنان فقط این را میبینند اگر چنین شد میتوانند آن را نتیجه موفقنبودن سیاستهای دکتر روحانی معرفی کنند تا بلکه با ناکامی وی، به مناصب سیاسی- اقتصادی در کشور دست یابند و برخی اختلاسها و سوءمدیریتها تکرار شود. اما در طرف آمریکا، رئیسجمهور جدید کار زیادی از نظر حقوقی علیه توافق هستهای نمیتواند انجام دهد و باید در انتظار بهوجودآمدن بهانه به دست ایران باشد.
البته جمهوریخواهان تندرو و قسمخورده، در انجام تحریکات سعی بلیغ میکنند نقض برجام به دست ایران صورت پذیرد تا به نوبه خود، توپ در زمین ایران قرار گیرد. از نظر حقوقی، هیچ رئیسجمهوری در آمریکا نمیتواند مستقیما توافق هستهای را زیر سؤال ببرد یا آن را باطل کند، زیرا این توافق نتیجه مذاکرات منتخبان جامعه جهانی و از جمله همه قدرتهای بزرگ و مطرح در جهان است. این مشروعیت را شورای امنیت و منشور ملل متحد به توافق هستهای میدهد و به آن استحکام میبخشد و رئیسجمهور آمریکا به عنوان امین منشور ملل متحد، از نظر ظاهری و علنی هم که شده باید حفظ احترام این توافق جهانی را حفظ کند.
ممکن است دونالد ترامپ هنوز این قواعد را نفهمیده باشد ولی خیلی زود مشاوران او مانند هنری کیسینجر، این نکات بدیهی روابط بینالملل را برای او بازگو خواهند کرد. اما گروه ١+٥ و بهویژه دولت اوباما از باب محکمکاری با ظرافت قطعنامه ٢٢٣١ شورای امنیت را پشتوانه توافق هستهای قرار دادند دراینصورت چه سناریویی برای نقض آن وجود دارد؟ اولین احتمال آن در سوی ایران است که جریان خاص بالاخره موفق شود آرزوی دیرینه خود را به سیاست عملی در ایران تبدیل کرده و از جایی توافق هستهای شکسته شود. البته تاکنون جمهوری اسلامی ایران نشان داده به همه توافقات خود با گروه ١+٥ پایبند بوده و چنین قصدی ندارد.
دومین احتمال، ایستادگی سیاسی ترامپ و جمهوریخواهان در مقابل جامعه بینالمللی است. دراینصورت همه جهان در مقابل آمریکا قرار میگیرد. در چنین شرایطی ایران نباید هیچ نقطه ضعفی از خود نشان دهد و مدعی ادامه توافق هستهای باشد. خارج از این دو احتمال، بقیه اعضای گروه ١+٥ براساس منافع و امنیت ملی خود مایل نیستند این توافق شکسته یا نقض شود. اگر دو بازیگر اصلی به دلایل سیاسی به سمت نقض توافق برجام نروند، حقوق بینالملل بستر قانونی حفظ این توافق تاریخی است.
اگرچه در سوی آمریکا، دولت اوباما بسیار مثبت و عملگرا به این توافق مینگریست و همهگونه از آن حمایت میکرد، ولی برخی در داخل ایران لحظهشماری میکردند فردی در آمریکا به عنوان رئیسجمهور جدید انتخاب شود که به اشتیاق مخالفت آنان با توافق هستهای، پاسخ مثبت دهد و از قضا دونالد ترامپ پوپولیست انتخاب شد. همین دلیل باعث شد در ایران، بخش کوچکی از سرکارآمدن دونالد ترامپ استقبال ویژه و اصلاحطلبان و دولت دکتر روحانی را متهم به طرفداری از هیلاری کلینتون کنند.
تصور و ارزیابی آنان این بود که ترامپ مخالف توافق هستهای است و در صورت انتخاب وی، دولت دکتر روحانی جایگاه مستحکم خود را در انتخابات ریاستجمهوری آینده از دست خواهد داد. البته این شادی جریان فوق در ایران خیلی زودگذر بود و مشاهده کردند چرا همه عقلا و صاحبنظران و متخصصان در آمریکا، اروپا و دیگر نقاط جهان از جمله در ایران، هیلاری کلینتون معقول را بر ترامپ کابوی و دمدمیمزاج ترجیح میدادند.
ترامپ با انتخاب تیم کاملا ضدایرانی و اتخاذ مواضعی ضدتوافق هستهای و کاملا طرفدار اسرائیل، جواب دندانشکنی به تندروهای ایرانی داد و آنان از خواب بیدار شدند و فهمیدند ترامپ ممکن است اصل و ریشه ما و منافع و امنیت ملی ایران و نقش منطقهای کشورمان را هدف قرار دهد. حتی گرایشهای اخیر ایران و ترامپ به پوتین هم نتوانست دلگرمی قابلاطمینانی برای جریانات خاص در ایران به وجود آورد، زیرا عملکرد روسیه در سوریه و همکاری آن با ترکیه و ندیدهگرفتن ایران برای صدمین بار نشان داد روسیه هیچوقت ایران را جدی نمیگیرد و رؤیای روابط استراتژیک با روسیه در برخی طرفهای ایرانی است و در طرف روسیه هیچ خبری از پایکوبی نیست. به نظر میرسد عقلای ایرانی از هر حزب و دستهای بهتر است به جای منافع حزبی خود به فکر ایران و آینده کشورمان باشند که «کل حزب لدیهم بما فرحون» ولی متأسفانه تاکنون نشان داده شده قرار نیست منافع و امنیت ملی ایران بدون هرگونه توجیهی محور حرکت سیاسی همه احزاب در ایران باشد و ممکن است زمانی برسد که برای توجه به این امر دیگر خیلی دیر شده باشد.
در همین مقوله، با وجود نوعی تضاد ذاتی، برخی محافل و جریانهای خاص دعا میکنند کاری که آنها نتوانستند در سنگاندازی مقابل برجام انجام دهند، ترامپ با نقض برجام یا ایجاد بهانه برای ایرانیها انجام دهد و توپ به زمین ترامپ پرتاب شود. در چنین شرایطی، حفظ توافق هستهای و بهرهمندی ایران از لغو تحریمها، رشد اقتصادی صنعتی و رشد و توسعه کشور دور از دسترس یا نگرانکننده خواهد بود. آنان که چرخاننده چنین سیاستی در ایران هستند، خود را به غفلت میزنند و نمیخواهند ببینند این شرایط شکننده چقدر برای اقتصاد و رفاه مردم، آسیبپذیری و شکنندگی به وجود میآورد.
آنان فقط این را میبینند اگر چنین شد میتوانند آن را نتیجه موفقنبودن سیاستهای دکتر روحانی معرفی کنند تا بلکه با ناکامی وی، به مناصب سیاسی- اقتصادی در کشور دست یابند و برخی اختلاسها و سوءمدیریتها تکرار شود. اما در طرف آمریکا، رئیسجمهور جدید کار زیادی از نظر حقوقی علیه توافق هستهای نمیتواند انجام دهد و باید در انتظار بهوجودآمدن بهانه به دست ایران باشد.
البته جمهوریخواهان تندرو و قسمخورده، در انجام تحریکات سعی بلیغ میکنند نقض برجام به دست ایران صورت پذیرد تا به نوبه خود، توپ در زمین ایران قرار گیرد. از نظر حقوقی، هیچ رئیسجمهوری در آمریکا نمیتواند مستقیما توافق هستهای را زیر سؤال ببرد یا آن را باطل کند، زیرا این توافق نتیجه مذاکرات منتخبان جامعه جهانی و از جمله همه قدرتهای بزرگ و مطرح در جهان است. این مشروعیت را شورای امنیت و منشور ملل متحد به توافق هستهای میدهد و به آن استحکام میبخشد و رئیسجمهور آمریکا به عنوان امین منشور ملل متحد، از نظر ظاهری و علنی هم که شده باید حفظ احترام این توافق جهانی را حفظ کند.
ممکن است دونالد ترامپ هنوز این قواعد را نفهمیده باشد ولی خیلی زود مشاوران او مانند هنری کیسینجر، این نکات بدیهی روابط بینالملل را برای او بازگو خواهند کرد. اما گروه ١+٥ و بهویژه دولت اوباما از باب محکمکاری با ظرافت قطعنامه ٢٢٣١ شورای امنیت را پشتوانه توافق هستهای قرار دادند دراینصورت چه سناریویی برای نقض آن وجود دارد؟ اولین احتمال آن در سوی ایران است که جریان خاص بالاخره موفق شود آرزوی دیرینه خود را به سیاست عملی در ایران تبدیل کرده و از جایی توافق هستهای شکسته شود. البته تاکنون جمهوری اسلامی ایران نشان داده به همه توافقات خود با گروه ١+٥ پایبند بوده و چنین قصدی ندارد.
دومین احتمال، ایستادگی سیاسی ترامپ و جمهوریخواهان در مقابل جامعه بینالمللی است. دراینصورت همه جهان در مقابل آمریکا قرار میگیرد. در چنین شرایطی ایران نباید هیچ نقطه ضعفی از خود نشان دهد و مدعی ادامه توافق هستهای باشد. خارج از این دو احتمال، بقیه اعضای گروه ١+٥ براساس منافع و امنیت ملی خود مایل نیستند این توافق شکسته یا نقض شود. اگر دو بازیگر اصلی به دلایل سیاسی به سمت نقض توافق برجام نروند، حقوق بینالملل بستر قانونی حفظ این توافق تاریخی است.
کپی شد