«احمد» به روایت مصطفی رزاق‌کریمی یکی از مستندهای هفدهمین جشنواره سینماحقیقت بود. او در این مستند زمانه حجت‌الاسلام سیداحمد خمینی(ره) را از دوران کودکی تا پیروزی انقلاب اسلامی و پنج سال پس از ارتحال حضرت امام (ره) به تصویر کشیده است. این کارگردان پیش‌تر فیلم «بانو قدس ایران» را درباره خدیجه ثقفی همسر امام خمینی (ره) ساخته بود.

به گزارش جماران؛ کارگردان مستند احمد با تاکید بر اینکه هیچ‌گاه به شایعات نپرداخته یا به نظرهای خارج از محتوای فیلم توجه نکرده‌ است، گفت: بیشتر با اتکا به اسناد جلو می‌روم و هیچ‌گاه حکم صادر نمی‌کنم. این روند در بیشتر فیلم‌های من دیده می‌شود.

«احمد» به روایت مصطفی رزاق‌کریمی یکی از مستندهای هفدهمین جشنواره سینماحقیقت بود. او در این مستند زمانه حجت‌الاسلام سیداحمد خمینی(ره) را از دوران کودکی تا پیروزی انقلاب اسلامی و پنج سال پس از ارتحال حضرت امام (ره) به تصویر کشیده است. این کارگردان پیش‌تر فیلم «بانو قدس ایران» را درباره خدیجه ثقفی همسر امام خمینی (ره) ساخته بود.

به بهانه سال‌روز درگذشت سیداحمد خمینی(ره) گفت‌وگویی با رزاق‌کریمی و روند ساخت مستند «احمد» صورت گرفت که در ادامه می‌خوانید.

 

تصاویری از پشت صحنه مستند احمد 1

 

منابع شما در ساخت این مستند چه اسنادی بود؟ پژوهشگران تا چه اندازه به منابع دسترسی دارند؟

تحقیقات در مرحله اول به صورت کتابخانه‌ای انجام شد، با حجم کتاب‌های به نسبت زیاد، هرچند تعداد دقیق آن‌ها به یادم نمی‌آید. مرحله دوم پژوهش، که میدانی بود، به مراتب گسترده‌تر شد. در این مرحله، با نقطه‌نظرهای مختلف مواجه و متوجه شدیم که حالا نیاز به اسناد داریم. از آنجا که مسیر را به درستی طی کرده بودیم، خطاها بسیار کم بودند، اما برای به دست آوردن این اسناد زمان زیادی نیاز بود. مسئول تحقیق کتابخانه‌ای و نگارش، فرخ سیدی بود و من بیشتر در بخش میدانی حضور داشتم.

آیا امکان داشت به برخی شایعات در فیلم صریح‌تر پاسخ داده شود؟

در موضوع شایعات، به دلیل اهمیت فیلم در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی امنیتی، احتمال انتشار شایعات و حاشیه‌ها همیشه وجود دارد. اما موضوع فیلم‌های من چه در اتریش و چه در ایران؛ حتی فیلم‌هایی که در آن به سوژه‌های مهم و حساس پرداخته‌ام، همواره بحث انسان و انسانیت بوده است، هیچ‌گاه به شایعات نپرداخته و یا به نظرهای خارج از محتوای فیلم توجه نکرده‌ام. در حال حاضر نیز ترجیح می‌دهم به این شایعات پاسخ ندهم.

من بیشتر با اتکا به اسناد جلو می‌روم و هیچ‌گاه حکم صادر نمی‌کنم. این روند در بیشتر فیلم‌های من دیده می‌شود، از جمله در «بانو قدس»، «خاطراتی برای تمام فصول»، و در آینده هم اگر فیلم مستندی بسازم، به همین روش عمل خواهم کرد.

 

پشت صحنه فیلم مستند احمد / فیلم احمد / مستند احمد

 

در ساخت فیلم «احمد» خودسانسوری برای من جایی نداشت

چقدر در ساخت فیلم دچار خودسانسوری بودید و چقدر ممیزی شامل حال فیلم شد؟

در ساخت فیلم «احمد» خودسانسوری برای من جایی نداشت. من همیشه سعی می‌کنم در کارهایم راستگویی و صداقت را حفظ کنم. البته ممیزی به طور طبیعی در همه پروژه‌ها وجود دارد، اما در این فیلم، تلاش من این بود که تا حد امکان از نگاه رسمی و بسته خارج شوم و از مرزهای مشخص‌شده عبور نکنم. در نهایت، هر فیلمی در این فضا باید با ممیزی کنار بیاید، اما آنچه برای من مهم است، این است که محتوای اصلی فیلم حفظ شود و در عین حال، پیامی که می‌خواهم منتقل کنم، به درستی به مخاطب برسد.

بازخورد جامعه به این مستند را بعد از یکسال چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بازخوردها را باید از دو منظر بررسی کرد؛ یکی از نظر توجه رسانه‌ها و نخبگان و دیگری از نظر مردم و مخاطبان عمومی.

از نظر رسانه‌ای و نخبگان، این مستند بحث‌هایی را درباره نقش حاج احمد خمینی در مقاطع حساس انقلاب و سال‌های پس از رحلت امام خمینی (ره) ایجاد کرد. بسیاری از تحلیلگران، مستند را اثری جسورانه دانستند که سعی کرده است بدون نگاه رسمی و تبلیغاتی، تصویری انسانی از احمد خمینی ارائه دهد. در محافل فرهنگی و سینمایی، فیلم به عنوان یکی از مستندهای مهم سال مورد بررسی قرار گرفت، اما شاید آن‌طور که انتظار داشتیم، نقدهای تخصصی و تحلیل‌های عمیق در سطح گسترده‌ای ارائه نشد.

واکنش مردم و مخاطبان عمومی متفاوت بود. برخی از بینندگان معتقد بودند که مستند تصویری صادقانه از حاج احمد ارائه داده و برخی نیز انتظار داشتند فیلم به برخی موضوعات چالش‌برانگیزتر نزدیک‌تر شود. با این حال، یکی از نکات مهمی که برای من به عنوان کارگردان حائز اهمیت است، تأثیرگذاری فیلم در سطح جامعه و ایجاد سوالات تازه درباره این شخصیت تاریخی بود. اگر فیلم بتواند باعث شود مخاطب نسبت به تاریخ معاصر خود کنجکاو شود و بخواهد بیشتر تحقیق کند، این خود یک موفقیت است.

 

مستند احمد

 

فیلم را برای حقیقت ساختم، نه برای جلب توجه

آیا آنطور که باید، به‌ این مستند توجه شد؟

باید بگویم که همیشه جای توجه بیشتر به مستندهای تاریخی و اجتماعی در فضای رسانه‌ای ما خالی است. این فیلم می‌توانست در بسترهای بیشتری نمایش داده شود، نقدهای بیشتری دریافت کند و به یک گفت‌وگوی عمومی گسترده‌تر درباره نقش حاج احمد خمینی تبدیل شود. البته، در فضای مستندسازی ایران، محدودیت‌هایی وجود دارد و طبیعی است که برخی آثار، به دلیل حساسیت‌های موضوعی، کمتر مورد توجه قرار گیرند. اما برای من مهم این بود که مستند «احمد» بر اساس اسناد و گت‌وگوهای واقعی ساخته شود و در عین حال، تصویری انسانی از فردی ارائه دهد که نام او همیشه در کنار تاریخ انقلاب مطرح بوده است.

مهم‌تر از هر چیز، من فیلم را برای حقیقت ساختم، نه برای جلب توجه. بازخوردهای مثبت و منفی، جزئی از مسیر هر مستندساز است، اما چیزی که برایم اهمیت دارد، این است که فیلم من راهی برای فهم بهتر تاریخ باشد، بدون تحمیل یک نگاه خاص به مخاطب.

 

پشت صحنه فیلم مستند احمد / فیلم احمد / مستند احمد

 

ببینید/ دو آلبوم تصویری:

تصاویری از پشت صحنه مستند احمد

 

تصاویری از پشت صحنه مستند احمد

 

 

***

 

درباره «احمد» و آن چیز دیگر

علی فرقانی کارگردان و مستندساز در یادداشتی نوشت:

«احمد» مستندی ساده در همان سبکی است که همه ما بلدیم. درست مانند غزل‌گفتن که همه گفته‌ایم و شعر که سروده‌ایم و آواز که خوانده‌ایم و از همین روست که غزل حافظ را می‌ فهمیم و آواز شجریان را قدر می‌دانیم.

تا پیش از تماشای مستند «احمد» برای من، احمد خمینی معنای خاصی نداشت؛ نه مرگش و نه زندگی‌اش. شنیده‌ایم که هر زندگی در خود قصه‌ای یگانه دارد و هر کتابی ارزش یک‌بار خواندن را.

گاهی بدم نمی‌آید تا به دیگران بگویم که شغل من فیلمنامه‌نویسی است، آن موقع یکی پیدا می‌شود و جدی‌جدی می‌گوید «قصه زندگی مرا بنویس. سریالی می‌شود برای خودش» و من هم بدم نمی‌آید « مگر نه آنکه رستم یلی بود در سیستان» و قصه‌ای می‌گوید که بارها شنیده‌ام؛ قصه خطاها و تکرار خطاها و برای‌آنکه مجال در رفتن پیدا کنم می‌گویم.

نه او «یلی» است و نه من فردوسی. می‌پرسم «قصه موفقیت‌هایت کجاست» و چندباری هم پرسیده‌ام «داستان رستگاری‌ات چه شد؟» یک عارف هندی جایی گفت «کسی نیست که دست‌کم یکی از دعاهایش مستجاب نشده باشد» و گمان می‌کنم که هر کسی به نحوی متفاوت این استجابت را تجربه کرده است؛ چون هر وقت آن سخن را به یکی گفته‌ام، دست‌کم سکوت کرده است. با این‌حال یکی در پاسخ این سوال گفت « بذار زندگی‌ام رو از اول برات تعریف کنم».

«احمد» داستان یک رستگاری است. این فیلم مستند راه‌کاری است برای عاقبت‌به‌خیری و دستورالعملی است برای گم‌نشدن و در نتیجه به‌مقصد رسیدن. شبیه‌ترین چیزی که به این فیلم می‌شناسم رساله سلوکیه‌ای است منصوب به سید بحرالعلوم که از جمله کتاب‌هایی است که به‌یک‌بار خواندنش می‌ارزد.

در آنجا مولف از تجربیات خود می‌گوید. کسی نمی‌تواند یک رساله سلوکیه بر اساس تجربیات دیگری بنویسد. اگر هم بنویسد چیزی است بی‌معنی؛ مطرب مهتاب رو باید از آنچه خود دیده و شنیده بگوید نه آنچه که دیگران شنیده‌اند و دیده‌اند و اگر ندیده و نشنیده، باید جان بکند تا ببیند و بشنود.

من به شخصیت مرحوم امام خمینی (ره) علاقه‌ای وافر دارم. ابتدا این علاقه نوعی کشش بود و سپس بامطالعه احوال و آثار او در حد مقدور، به شناختی تبدیل شد که هنوز کنجکاوی‌ام را برمی‌انگیزد. گاهی که از این علاقه دم زده‌ام، هم‌نشینانم با نگاهی عاقل اندر سفیه گفته‌اند «یعنی تو می‌گویی او در حد گاندی یا ماندلاست؟ » و من می‌گویم «گاندی و ماندلا را نمی‌شناسم» و ادامه نمی‌دهم «که شما هم نمی‌شناسید».

آنان شنیده‌هایشان را از گفته‌های دیگران می‌گویند و من بی‌واسطه خود او را دیده‌ام و منظورم از خود او این است همان جایی که او رفته رفته‌ام، چیزهایی که دیده دیده‌ام. من هم بارها مسیر حرم حضرت معصومه تا سه راه یخچال قاضی را رفته‌ام. با همان آخوندها و ملاها و در همان مدرسه‌ها و همان حرف‌ها، همان آدم‌ها همان کوچه‌ها و همان‌های دیگر. هنوز هم می‌ توان دید؛ کافی است تفسیر او را بر سوره حمد که در قم ایراد شده ببینیم و سپس نگاهی هم به تفسیر آقا سلطان محمد گنابادی بیندازیم که مداوم مرحوم امام به آن اشاره می‌کند. همین امر غریب که یک فقیه به تفسیر یک درویش استناد کند، کفایت می‌کند تا بساط تفسیرش برچیده شود؛ چندان که روزی بساط درس و بحثش در حوزه هم برچیده شد. پس اگر به امام علاقه دارم لاجرم باید احمد را هم دوست داشته باشم و همین‌طور مصطفی فرزند ارشدش را. چون گمان نمی‌کنم کسی به‌اندازه احمد امام را دوست داشته باشد و «احمد» در باب راز شگرف این محبت است.

سال‌ها بود داستانی عاشقانه‌ای چنین شگرف نه دیده و نه شنیده بودم. وصف عشق شمس و مولوی را شنیده بودم. اما خیلی ساده بگویم عشق را هم نمی‌شناسم. چون در حین نوشتن یادم آمد که بزرگ‌ترین عشق، عشق والد به فرزند است و ما چرا عشق را همیشه پایبند جنسیت دیده‌ایم؛ شاید چون عشق را ندیده‌ایم و تنها شنیده‌ایم که هست.

 

علی فرقانی کارگردان و مستندساز
 علی فرقانی کارگردان و مستندساز

 

امام خواب دیده بود که مرگش نزدیک است

اما در «احمد» می‌دیدم آنچه را که پیش چشمم بود و سال‌ها ندیده بودم. در جایی از مستند یکی از مصاحبه‌شوندگان که عموماً از رجال سیاسی‌اند می‌گوید « او آدم سرزنده‌ای بود و پر از شادی اما بعد از امام دیگر آن آدم سابق نبود» ما پدرمرده، برادرمرده، شوهرمرده، زن مرده، دیده‌ایم. عموماً یک روز یا در نهایت یک هفته بعد دیگر اگر چیزی باقی بماند گریه‌ای و اشکی است گاه‌به‌گاه. مگر آنانی که فرزند ازدست‌داده‌اند که می‌گویند غمناک‌ترین غم‌هاست و دیده‌ام مادرانی را که هرگز به زندگی عادی بازنگشته‌اند و پدرانی تا پایان عمر معطل این داغ مانده‌اند. اما اینجا احمد در مرگ پدر و در فراق او از ۱۴ خرداد ۱۳۶۸مشغول جان کندن می‌شود تا آنجا که در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ جان می‌ دهد و عجیب آنکه در این مستند تجربه مرگ فرزند را هم می‌ بینیم و آن هم فرزندی که داستانی رازآمیز و سری پنهانی با پدر دارد. از مرگ عجیب مصطفی می‌گویم و از صبر پدرش. در جایی از مستند یکی می‌گوید «اگر انقلاب نبود بعید نبود که امام بار غم مصطفی را نتواند تحمل کند» و چه آنکه «امام خواب دیده بود که مرگش نزدیک است»

اما چه می‌شود که پدری تاب مرگ فرزندش را دارد و ای‌بسا بعد از مرگ او درخشان‌ترین دوره زندگی‌اش در هفتاد و هفت سالگی آغاز می‌شود و پسری در بی‌تابی مرگ پدرش در ۴۹ سالگی درست یک روز پیش از سالروز تولدش در ۲۴ اسفند جان می‌دهد.

امام در شعری گفته بود «انتظار فرج از نیمه خرداد کشم. » نمی‌دانم انتظار فرج او چیست. جایی دیگر هم گفته بود که این جام زهر را سرمی‌کشم که من معنای این عبارت را نمی‌فهمیدم تا زمانی که یادم آمد «سقراط هم جام زهر سرکشید». اما «احمد» درکی از این «انتظار فرج» می‌دهد. امام در سالهای آخر بی‌صبرانه منتظر مرگ بود. بارها گفته بود که مرگ می‌خواهد و در جایی مستند این اشتیاق را با نشان‌دادن یک «مبل» برایمان مجسم می‌کند؛ جایی که خانم طباطبایی همسر احمدآقا به ما از درد تلخی که امام تجربه کرده بود می‌ گوید؛ «خدا مرا مرگ بدهد» و این جمله را امام بعد از پذیرش قطعنامه گفته بود؛ مشابه همان صحنه در سال شهریور ۱۳۵۷ که او در پشت مرز کویت و پای دیوار خرابه‌ای، عبایش را درمی‌آورد تا وضویی بگیرد و نمازی بخواند، با همان حالت اما دو صد خراب‌تر و فسرده تر، وارد خانه احمد می‌شود و روی «مبل» می‌افتد و می‌گوید «ای پیرمرد به تو نمی‌گویند که ما که داشتیم می‌جنگیدیم، به تو چه که صلح کنی با نکنی؟ خدایا مرگ مرا بده» و امام یک روز مانده به ۱۵ خرداد یعنی در ۱۴ خرداد از دنیا می‌رود. آیا این همان «انتظار فرج» است که یک روز پس‌وپیش می‌شود و یا مرگ همان تولد است با یک روز اختلاف؟ آیا « احمد» به ما کمک می‌کند تا این را بفهمیم؟

من نمی‌دانم «هیچ» چیست. بارها درباره هیچ خوانده‌ام. به‌خصوص در آثار نیچه و بعدها ساموئل بکت و برخی دیگر. من هرگز آن هیچ‌ها را نفهمیدم. در لحظاتی البته راز کلمات نیچه برایم آشکار می‌شد آن هم در عجیب‌ترین جاها. مثلاً وقتی حدیثی از پیامبر شنیدم که «من کودکان را به‌خاطر چند چیز دوست دارم؛ بسیار گریه می‌کنند، خاک‌بازی می‌ کنند، با یکدیگر دعوا می‌کنند و زود آشتی می‌کنند، چیزی برای فردا ذخیره نمی‌کنند، خانه می‌سازند و با دست خود خراب می‌کنند» وجالب آنکه این حرف را نه از یک منبری بلکه از زبان کارگردانی می‌شنوم که به قول خودش از گفته یک فیلسوف عرب است و آن موقع بود که فهمیدم چرا نیچه می‌ گفت «شتر به شیر و شیر به کودک تبدیل می‌شود»

من آن «هیچ» را اینجا و در این فیلم یافتم. در جایی از مستند امام خطاب به احمد می‌ نویسد «دسیسه‌های این دنیا مانند خود آدم‌های این دنیا و خود این دنیا پوچ است » و آیا تنگ‌تر از جایی پوچ، جایی هست؟ و آیا کسی را دیده‌اید که از زندانی شدن در قفس هیچ به تنگ آمده باشد. و این مستند این هیچ را نشانمان می‌ دهد. و آیا نمی‌توان نسبتی بین مصطفی رزاق کریمی که نیمی از شخصیتش در فرهنگ آلمانی شکل گرفته و آن «هیچ» آلمانی و این «هیچ» که امام از آن می‌نالد و حتی می‌ گرید، ارتباطی برقرار کرد؟ ارتباط برقرار است. بهتر است به قول آقا سلطان محمد گنابادی اینگونه بیندیشیم «دانش‌پژوه نیز باید بنگرد که از چه کسی علم خویش را دریافت می‌کند تا مبادا از جاهلی که به نظر او عالم جلوه‌گر است، دانشی را بیاموزد که در حقیقت جهل است» و هشدار می‌ دهد و از زبان معصوم می‌گوید «اهل کتاب و دفتر شما را نفریبند»

می‌دانم که مصطفی رزاق کریمی، قریب به 10 سال است درگیر ساخت دو مستند بوده است «بانو» روایت زندگی همسر امام و دیگری «احمد» در باره پسر کوچک‌تر امام. این 10سال بیهوده نبود؛ 10 سال برای زدودن زوائد؛ 10 سال برای پیداکردن نخ ساده حقیقت. تکنیک واقعی« احمد» تلاش مستمر برای فریب‌نخوردن است. و این یک هدیه‌ای است که مصطفی رزاق کریمی از بلاد پروس آورده است.

مستند «احمد» چیزهای ساده‌ای را که شنیده بودم، نشانم داد. نکات تازه، تصاویر بکر و حرف‌های شنیده نشده هم در کار هست اما « احمد» به طور بی‌رحمانه‌ای در کار حذف کردن چیزهای بیهوده است. « احمد» چیزی را به من آموخت که می‌دانستم و این بهترین آموختن‌هاست که که بزرگ‌ترم می‌کند؛ مگر نه چه بسیار فیلم‌ها و کتاب‌ها که ما را نه گامی به‌پیش که صد گام به پس می‌برد و به جای سبک بال کردن سنگین و زمینگیرمان می‌کند یا سرزنشمان می‌ کند و طعنه و تحقیرمان می‌ کند. رویایی « طلا شدن» را به کابوس بدل می‌ کند. با بدانجا که می‌ گوییم« مرحمت کرده و ما را مس کنید»

«احمد» اما چیز دیگری است. مستندی ساده در همان سبکی همه ما بلدیم. درست مانند غزل‌گفتن که همه گفته‌ایم و شعر که سروده‌ایم و آواز که خوانده‌ایم و از همین روست که غزل حافظ را می‌ فهمیم و آواز شجریان را قدر می‌ دانیم.

ای کاش مصطفی رزاق کریمی « مصطفی» را هم بسازد.

 

تصاویر منتشر نشده از حاج سید احمد خمینی

 

نمایش حقیقت

 هرمز بوشهری‌پور مولف ویراستار دانشنامه زبان و ادب فارسی در یادداشتی نوشت:

 

فیلم احمد، همان نامی که امام راحل(ره) او را بدان می‌خواند، حکایت مریدی و مرادی است میان پدر و فرزند که سیاست در آن نقش و سهم حاشیه را دارد. بنابراین، گرم و صمیمی است.

آنچه به آن حقیقت گفته می‌شود تا حدی نمایش آن، یا بهتر گفته شود، تجلی آن در ذهن آدمی است. اما در باب «حقیقت محض»، به ویژه آنگاه که پای هنر در میان است، آن نکته چندین برابر آنچه می‌نماید صادق است.

فیلم مستند نمایش حقیقت است؛ و جز این نمی‌تواند باشد. آنچه بر پردۀ سینمای مستند بیننده شاهد آن است از چند فیلتر؛ و مهم‌ترین آن، نگاه و نظر و دید و دریافت کارگردان یا نویسنده، یا هر دو، گذر کرده است.

 

هرمز بوشهری‌پور مولف ویراستار دانشنامه زبان و ادب فارسی
 هرمز بوشهری‌پور مولف ویراستار دانشنامه زبان و ادب فارسی

 

از این رو، از فیلم مستند، که می‌خواهد سلسله نسب خود را به «حقیقت» برساند، نمی‌توان و نباید توقع داشت که آنچه پیش چشم بیننده می‌نهد همان و عین واقعیت است؛ «هزار نکتۀ باریکتر زمو اینجاست».

فیلم احمد، همان نامی که امام راحل(ره) او را بدان می‌خواند، حکایت مریدی و مرادی است میان پدر و فرزند. سیاست در آن نقش و سهم حاشیه را دارد. بنابراین، گرم و صمیمی است مانند همه آثار این کارگردان هنرمند که به گفته «نیچه» انسانی بسی انسانی است.

 

رزاق‌کریمی و بوشهری‌پور در اتریش
 رزاق‌کریمی و بوشهری‌پور در اتریش

 

پناه بردن «احمد» به «کوشک»- ناحیه‌ای در حومه قم، که نامش نیز بسی پر معناست- تا در خلوت خود تنها با یاد و خاطره پدر به سر ببرد، از همین نکته است که یاد شد. حق آن است که مصطفی رزاق کریمی در این اثر موفق است؛ و اثر یا نمایشی هنری عرضه کرده است تا بیننده در باب حقیقت تامل کند. و این را بسا رسالت هنر و هنرمند بتوان شمرد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.