هرچند بیشتر بر مشی سیاسی آیت‌الله تأکید شده و در برخی نشست‌ها درباره نقش و جایگاه ایشان در توسعه صنعتی و گسترش زیربناهای کشور گفته‌اند اما واقعیت این است که وجوه فرهنگی ایشان، کمتر مورد بحث قرار گرفته است.

به گزارش جماران؛ احمد مسجدجامعی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی در یادداشتی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:

 در هشتمین سالگرد رحلت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی قرار داریم، هاشمی را همه ما می‌شناسیم، هاشمی شخصیتی در خدمت تداوم انقلاب و نظام و مردم بود، ولی زوایای پنهانی در حوزه اندیشه، سیره و عمل ایشان وجود دارد که به‌جاست در چنین نشست‌هایی به آن بپردازیم.

هرچند بیشتر بر مشی سیاسی آیت‌الله تأکید شده و در برخی نشست‌ها درباره نقش و جایگاه ایشان در توسعه صنعتی و گسترش زیربناهای کشور گفته‌اند اما واقعیت این است که وجوه فرهنگی ایشان، کمتر مورد بحث قرار گرفته است.

بنظر می‌رسد وجهه فرهنگ هاشمی، همچون اصل حوزه فرهنگ که در نگاه جاکمیت ومدیریت کشور به اندازه لازم مورد توجه قرار نگرفته، مغفول مانده است و هاشمی وفرهنگ دارای مظلومیتی متقابل هستند.

در یکی از ملاقات‌هایی که با آقای هاشمی داشتم، سخن از «دشمنی تندروها با اهل فرهنگ و هنر و رسانه» پیش آمد و من گفتم اگر زندگی و فعالیت هر طبقه‌ای از طبقات اجتماعی را زیر ذره‌بین قرار دهند، مشکلاتی دیده می‌شود که همین قدر قابل انتقاد خواهد بود، اما کسانی تمام این طبقات را رها کرده و تنها اهل فرهنگ و هنر و رسانه را نشانه گرفته‌اند.

ایشان در پاسخ به این صحبت، به نکته‌ای اشاره کردند که برای فهم بهتر رفتارهای فرهنگی گره‌گشاست و گفتند که منظور این افراد که تعرض به اهل فرهنگ دارند، نه اهل فرهنگ و هنر، بلکه قدرت است و فرهنگ، پوششی است که برای حمله به دولت انتخاب کردند و ادامه دادند که اگر در همین حوزه‌ها افرادی از خودشان باشند، این اعتراض‌ها بسیار کاهش پیدا کرده یا حتی شما دیگر شاهد هیچ اعتراضی نخواهید بود؛ با اینکه همان رویه‌هایی که دیگران داشتند نیز دنبال می‌شود.

آقای هاشمی در آنجا گفتند که ماهیت قضایا در این نگاه چندان مهم نیست ولی این مهم است که چه کسی در چه جایگاهی قرار گرفته است. ایشان توجه ما را به این نکته و سؤال جلب کردند که چرا بیشتر این تحرکات به ظاهر فرهنگی، در مناسبت‌های خاص نظیر هفته دولت انجام می‌شود؟ برای نمونه به دفتر نشریه‌ای حمله شده یا کتابفروشی به آتش کشیده می‌شود؟

در آثار آقای هاشمی پیش از انقلاب، دقت‌های ویژه‌ای نهفته است و صرفا برای ترجمه یا تألیف، کتاب با شخصیتی را انتخاب نکرده است. برای نمونه، اگر در میان این همه شخصیت تاریخی به سراغ امیرکبیر می‌رود، شما بدانید با توجه به شرایط و ظرفیت‌های زمانه نکته‌ای در این جستجو وجود دارد، او تنها روحانی حوزوی آن سالها بود که به شخصیتی غیرروحانی در تاریخ معاصر پرداخت در شرایطی که تعداد آثار منتشر شده درباره امیرکبیر از انگشتان دست فراتر نمی‌رفت.

اگر هاشمی «نشریه مکتب تشیع» را در دهه سی تأسیس می‌کند، باید بدانید که فهم متفاوتی در ارائه مطالب آن نشریه وجود دارد. اگر هاشمی پیش از انقلاب را در نظربگیریم، متوجه می‌شویم که حتی فعالیت‌های مبارزاتی او نیز جنبه فرهنگی داشت. او مشکل را در مبارزه با استعمار و استبداد، اساساً فرهنگی می‌دانست و می‌کوشید به سهم خود از طرق فرهنگی به این مسأله بپردازد. از آثار پیش از انقلاب او پیداست که هاشمی شخصاً مترجم، معلم، محقق و روزنامه نگار است.

به واقع می‌توان گفت که هاشمی، جهان و زمان خود را خوب شناخته و به نیاز و پرسش زمانه پاسخ داده بود. می‌دانیم طرح مسأله فلسطین بدون مسأله قومی و ضدیت با یهود کاری متفاوت است که هاشمی انجام داده است. زیرا در آن زمان دو تفکر در برابر مسأله فلسطین وجود داشت، یکی تفکر روشنفکران سکولار و چپ بود که ماجرا را از چشم قومیت می‌دیدند و دیگری تفکر اِخوانی بود که ماجرا را عربی- اسلامی می‌دید و می‌خواست جهان را به دو بخش اسلام و کفر تقسیم کرده و با حکم جهاد، جهان کفر را از پای درآورد.

هاشمی متنی را انتخاب کرد که در آن یهودستیزی نبود، بلکه دفاع از مردم فلسطین بود. متنی را انتخاب کرد که در آن به جای نگاه قومی، نگاهی آزادی‌بخش وجود داشت. هاشمی از بنیانگذاران نشریه «مکتب تشیع» در سال 38 بود. او تقریباً یک تنه و با امکاناتی محدود آن نشریه را تا سال 42 ادامه داد و نشریه مکتب اسلام که بیش ازنیم قرن از انتشار پیوسته آن گذشته است، همزمان با مکتب تشیع آغاز به کار کرد و هر دو به گونه‌ای رقابتی در بین نشریات مذهبی در میان مردم، طلاب و حوزیان منتشر می‌شدند.

 اما نخستین تألیف هاشمی چنانچه از نام آن پیداست، باز هم جنبه ضدّاستعماری دارد. او در کتاب «امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» بر وجه ضد استعماری امیرکبیر انگشت نهاد. هاشمی در این کتاب «الگوی کاملاً ایرانی از مبارزه با استعمار» را نشان می‌دهد. او هیچ‌گاه از فکر امیرکبیری که خود روایت کرده، غافل نماند. هاشمی در جایی چنین بیان می‌کند که اگر فقیهی دنیا دیده، جای امیرکبیر بود نیز همین کارهای او را می‌کرد. هرچند آقای هاشمی معتقد بود که کاش امیرکبیر، اصلاحات خود را در سایه تعامل و سازش با ارکان دولت پیش می‌برد که دوره صدارت او استمرار می‌یافت.

باید ببینیم که هاشمی در دوره بعد از انقلاب، به عنوان رئیس‌مجلس، رئیس‌جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، چه نقشی را در حوزه فرهنگ ایفا می‌کند. از هاشمی رئیس مجلس در حوزه فرهنگ، می‌توان به مصوبات مهم فرهنگی در دوره ریاست او اشاره کرد که منجر به رسمیت یافتن بخش فرهنگ و هنر در قوانین و بودجه سالانه شد. در کنار این مصوبات نیز شاهد تصویب موافقت‌نامه‌هایی با کشورهای خارجی در حوزه همکاری‌های فرهنگی و هنری و ورزشی هستیم. هاشمی همیشه راه را برای گفت‌و‌گو و مذاکره با جهان باز نگه می‌داشت و از این دوره ما کشورهای بسیاری موافقت نامه‌های همکاری داریم که در مجلس به تصویب رسیده بود.

دانشگاه آزاد در زمانی راه‌اندازی شد که برخی از استادان خبره و ممتاز، به دلایلی اجازه تدریس در دانشگاه‌های دولتی نداشتند و دانشجویان هم به دلیل رد شدن در گزینشها، گرایش به مهاجرت پیدا می‌کردند. اما آقای هاشمی با حمایت از راه‌اندازی دانشگاه آزاد، کاری کرد تا از روند مهاجرت دانشجویان کاسته شده و از ظرفیت‌های علمی کشور به نحو مطلوب استفاده شود. فارغ از این جنبه، دانشگاه آزاد آن زمان، توانست به لحاظ فرهنگی در آن سال‌ها تأثیرات خوبی در کشور بگذارد و نسلی را پرورش داد که به دنبال توسعه فرهنگی و هنری از جمله تئاتر، سینما، موسیقی و کتاب بودند و به تنوع و تکثر فرم‌های فرهنگی و تولید و مصرف محصولات فرهنگی افزودند.

براساس آمارها تعداد عناوین کتاب‌های منتشره در این دوره بیش از دو برابر افزایش یافت و از 7700 به 15000 عنوان رسید. نشریات نیز بیش از 300 درصد رشد داشتند. آثار صوتی هم نزدیک به سه برابر شدند. اجرای تئاتر نیز از دوبرابر گذشت.

نخستین روزنامه رنگی و متفاوت از لحاظ محتوا و فرم و زمان انتشار «همشهری» در سال 71 منتشر شد و پس از آن روزنامه‌های ایران و جام جم به بازار مطبوعات روانه شدند و دوره جدیدی در روزنامه نگاری و رسانه آغاز شد. عناوین مطبوعات در سال 1370 سیصد عنوان و در سال 1376 به 1053 عنوان رسید.

 

کمتر شخصیتی چون هاشمی داریم که تا این اندازه، خود را در معرض رای مردم قرار داده باشد

 

پایبندی آقای هاشمی به مردم‌سالاری باعث شد که ایشان در تمامی سال‌های پس از انقلاب در مناسبت‌های مختلف، نمایندگی مردم را بپذیرد. به عبارت دیگر، در جمهوری اسلامی کمتر شخصیتی داریم که تا این اندازه، خود را در معرض رای مردم قرار داده باشد و این واقعاً اعتقاد واقعی ایشان را به مردم سالاری نشان می‌دهد.

ایشان در 39 سال بعد از انقلاب، 14 بار خود را در معرض رای مردم قرار داد. یعنی تقریباً هر سه سال یکبار که در موارد بسیاری موفق به اخذ رای مردم شد و در مواردی هم از نمایندگی بازماند و در انتخابات آخر نه تنها توانست حائز بالاترین میزان رای شود، بلکه توانست فهرست مورد نظر خود را به نتیجه‌ای مطلوب برساند.

در دوره‌ای که یکسان شدن قیمت ارز مطرح شد و قیمت کالاها افزایش چشمگیری یافت دولت هاشمی، مابه التفاوت بهای قدیم و جدید کالاهای فرهنگی را محاسبه و آن را در اختیار دستگاه متولی فرهنگ و هنر قرار داد که گشایشی در کارها ایجاد کرد و خاطره‌ای ماندگار بر جای نهاد. اما دوره دوم ریاست جمهوری ایشان همراه با «ممیزی سخت و بی‌سابقه»‌ای بود که موارد عینی آن به عنوان طنز تلخ، نقل محافل می‌شد هرچند نمی‌توان گفت که هاشمی درد ممیزی را نمی‌شناخت؛ زیرا کتاب‌های ایشان در قبل از انقلاب نیز جزو کتابهایی است که مورد ممیزی قرار گرفته است. دیدگاه آقای هاشمی این بود که به نظر نمی‌رسد بخش فرهنگ صرفا در اختیار دولت باشد و عمده عوامل فرهنگ ساز، خارج از اختیار دولت است. ایشان در بخشی از سخنانش می‌گوید با سلیقه خود در بخش فرهنگ کار نمی‌کردم. درجمع هنرمندان ونویسندگان در پاسخ انتقادات صریحا چنین گفت که در انتخاب وزیربا فکر من همراهی نشد بهرحال واگذار کردن یکپارچه فرهنگ به «گروه افراطی» هیچ مشکلی را حل نمی‌کرد.

 آقای هاشمی بیشتر ازسوی کسانی به دنبال کردن سیاست‌های فرهنگی مغایر با اصول انقلاب، متهم شده و می‌شود که عمومِ این منتقدان، درگیر کار‌آفرینش فرهنگی هنری نبودند و عمده فعالیت شان در حوزه فرهنگ بر «عیب جویی و نگاه غیر منصفانه» متمرکز بود، همان کسانی که حتی مرگ آیت الله، نقطه پایانی بر عیب‌ جویی‌هایشان نشده است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.